طرح شش محور در زمينه علم ديني/بومي
- هدف علم چيست؟ و بر چه اساسي ادعا ميشود كه علم جديد از رسيدن به آن عاجز بوده است؟ و مهمتر آنكه مطابق كدامين دليل ميتوان ادعا كرد كه علم جديد با روندي كه در پيش داشته و دارد نميتواند به اهداف مورد نظر از علم دست يابد؟
1.1. آيا اصولا لزومي بر مشترك و بين الاذهاني بودن «هدف از علم» وجود دارد؟ يا هر كس ميتواند مطابق باورها و ارزشهاي خود هدفي را براي علم در نظر گرفته و در عرصه فعاليت علمي گام گذارد؟ آيا مهمترين نكته در فعاليت علمي آن نيست كه مطابق قواعد علمي رفتار شود؟
1.2. يا به روش عقلي ميتوان هدف از فعاليت علمي را در چند مورد خاص احصاء كرد؟ با مروري بر تاريخ علم و نظرورزيهاي فيلسوفان و عالمان، مهمترين اهداف در فعاليت علمي كدام است؟ كدام يك از اين اهداف قابل دفاعتر هستند؟ براي مثال عنوان شده است كه:
1.2.1. هدف از علم، شناخت صرف حقيقت است. در اين ديدگاه علم مطلوب لنفسه است و نه لغيره.
1.2.2. در ديدگاه پوزيتويستي هدف از فعاليت علمي توصيف و تبيين پديدهها به منظور پيشبيني و كنترل و در نهايت تسلط بر آنهاست.
1.2.3. ديدگاه هرمنوتيكي هدف علم را فهم و تفسير امور به خصوص امور معنادار انساني ميداند. آيا اين هدف در نهايت براي تسلط بر انسانها تعقيب نميشود؟
1.2.4. از منظر پيروان نظريه انتقادي(ماركسيستها، فرانكفورتيها، فمينيستها و …) شناخت لايههاي زيرين واقعيت موجود به منظور تغيير آن و جايگزيني وضع مطلوب هدف اصلي علم است. آيا در اين رويكرد باز هم به نوعي ديگر تحقق ارادههاي بشري از طريق فعاليت علمي دنبال نميشود؟
1.2.5. ديدگاه ديني برگرفته از متون ديني، هدف ارزشمند از فعاليت علمي را تقرب به پروردگار ميداند. براي اتخاذ اين رويكرد چه سوالاتي را بايد پاسخ داد؟
1.2.5.1. آيا ميتوان اين هدف را به صورت عيني و بين الاذهاني تعريف كرد؟
1.2.5.2. نسبت ميان اين هدف و ديگر اهداف چيست؟ و آيا تقرب الهي منافاتي با اهداف ديگر دارد؟
1.2.5.3. در صورت تعارض اين اهداف كدام يك اولويت خواهد داشت؟
- مشکل علوم (عقلي، نقلي، شهودي و تجربي) موجود کدام است؟ به طور خاص مشکل علوم تجربي و به خصوص علوم انساني و اجتماعيجديد چيست؟ و اصولا براي چه علم ديني يا بومي ميخواهيم؟ براي:
2.1. كنترل روند دين گريزي تحصيل كنندگان علوم جديد؟
2.2. تقويت مباني نظري علوم جديد؟
2.3. رفع تعارض داده هاي وحياني و دستاوردهاي علم جديد؟
2.3.1. اصولا گونه هاي مختلف تعارض کدامند؟ و علم ديني/بومي به كدام يك از اين گونهها توجه بيشتري دارد؟تعارض گزارهاي؟ تعارض ناشي از تفسير و تاويل متون ديني و تعبير نظريههاي علمي؟تعارض ناشي از گذارهاي روان شناختي؟ تعارض در مباني و پيشفرضهاي باورهاي ديني و نظريههاي علمي؟
2.4. رفع ناکارآمدي يا کارآمد کردن هر چه بيشتر علوم انساني و اجتماعي جديد در پاسخ به نيازهاي بشري؟
2.4.1. غايت علم چه بود؟ كارآمدي در كدام حالت به عنوان يك پارامتر مهم طرح ميگردد؟
2.4.2. کارآمدي يعني چه و چگونه مي توان آن را به صورت عيني مورد سنجش قرار داد؟
2.4.3. نسبت کارآمدي با صدق نظريه چيست؟
2.4.4. آيا نظريههاي علمي جديد تنها در کشور ما يا در جهان اسلام ناکارامد بودهاند يا در کشورهاي توليد کننده نظريات علمي هم ناکارآمد بوده و هستند؟
2.4.5. آيا فهم و استفاده نادرست از نظريههاي علمي موجب ناکارآمدي آنها نشده است؟
2.4.6. آيا با اصلاحات موردي نميتوان نظريه را اصلاح و کارآمد کرد؟
2.4.7. آيا تلاش نظريه پردازان در شاخههاي مختلف علوم انسانيو اجتماعي اثبات کننده اين امر نيست که امکان پردازش نظريههاي رقيب با قابليتهاي نظري و عملي بيشتر وجود دارد؟
2.4.8. آيا شايستهتر آن نيست كه به منظور پيشگيري از مواجهه ايدئولوژيک و سياسي با ايده علم ديني ـ بومي تلاشهاي انجام شده در اين زمينه را به منزلة تمهيد مقدمات و پرداختنظريهاي رقيب در عرصه علوم انساني و اجتماعي مطرح کرد؟
- رقيبان ايده علم ديني کدامند؟ به بيان ديگر در پاسخ به هر يك از وجوه طرح ايده علم ديني چه ديدگاههاي ديگري مطرح شده است؟ براي مثال:
3.1. راهکارهاي رقيب پيشنهاد شده براي كنترل دينگريزي تحصيل كنندگان علوم جديد:
3.1.1. اضافه كردن دروس ديني به دروس دانشگاهي؛ ايدهاي كه توسط گروه معارف در دانشگاهها دنبال ميشود.
3.1.2. فراهم آوردن بستري براي مطالعات حوزوي دانشجويان؛ طرحي كه توسط حوزه شهيد بهشتي، وابسته به نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها پيگيري ميشود.
3.1.3. ترويج معنويت در دانشگاهها؛
3.2. راهکارهاي پيشنهاد شده براي برطرف کردن تعارض گزارههاي علمي و باورهاي ديني:
3.2.1. پالايش متون ديني براي رفع تعارض گزارهاي؛
3.2.2. تدوين و به کارگيري ضوابط دقيقتر تفسيري براي رفع تعارض تفسيري؛
3.2.3. تئوري قبض و بسط تئوريک شريعت؛
3.2.4. پيگيري راههاي مختلف پيشنهاد شده در مبحث مناسبات علم و دين(تعارض علم و دين كه عملا و نظرا حذف يكي از اين دو را پيشنهاد ميكند، استقلال، گفتگو و مكمليت، الهيات طبيعي و …
3.2.5. علم ديني در اين ميان يكي از راهكارهاي رفع تعارض علم و دين است كه ميكوشد با بهرهگيري از معارف ديني نظريههاي علمي همسو با معارف ديني خلق كند.
3.3. تلاشهاي انجام شده در حوزه فلسفه علم و كوششهاي صورت گرفته براي بررسي مباني فلسفي علوم جديد و ارائه ملاک معقوليت براي آن راه ديگري است براي پاسخ به يكي از اهداف مد نظر در علم ديني
3.4. راهکارهاي پيشنهاد شده براي تقويت كارآمدي نظريه هاي علمي:
3.4.1. تلاشهاي مرتب دانشمندان در زمينه نظريه پردازي در تمامي عرصههاي علمي و به خصوص علوم انساني و اجتماعي
3.5. براي اثبات ايده علم ديني بايد به اين سوال اساسي پاسخ داد كهچرا هيچ يك از اين راهکارها مناسب پيگيري يا كافي نيستند؟
- تنها پس از طي اين مراحل است كه صورت مسئله به دقت براي ما روشن شده و ضرورت دنبال كردن ايده علم ديني بر ما ظاهر خواهد شد. پس از طي اين مراحل، نوبت بازكاوي طرح علم ديني فرا خواهد رسيد. در اين بخش سوال اصلي ما اين است كه چه تلقيها و قرائتهائي از علم ديني وجود دارد؟ و كدام يك از آنها قابل دفاع است؟
4.1.1. تلقي متفکرين ايراني: نظرات اساتيدي همچون دكتر سعيدزيبا کلام، دكتر مهدي گلشني و دكتر سيد حسين نصر، حجه الاسلام سيد مهدي ميرباقري، دكتر خسرو باقري، حجه الاسلام و المسلمين علي عابدي شاهرودي و … در كتاب علم ديني؛ ديدگاهها و ملاحظات مطرح شده است.
4.1.2. تلقي متفکرين عرب: طه جابرالعواني، لوئي صافي، محمد ابوالقاسم حاج حمد، جمال الدين عطيه، عبدالحميد ابوسليمان، اسماعيل فاروقي و … كه ديدگاه اين افراد در كتاب اسلامي سازي معرفت مطرح شده است.
4.1.3. آيا در متفکرين غربي هم كساني چنين اعتقادي را دنبال ميكنند؟ آيا غير از سنتگرايان، كساني همچون پلانتينجا (درمقاله نياز به علم آگوستيني) هستند كه به طرح چنين مبحثي پرداخته باشند.
4.2. مطابق هر يك از اين تلقي ها آيا علم ديني/اسلامي در طول تاريخ تمدن اسلامي محقق گرديده است؟
4.3. مشکل هر يک از اين تلقي ها چيست؟ چرا اين تلقي ها قابليت پيگيري ندارند؟
4.4. ناقدين علم ديني از كدامين منظر، كدامين تلقي از علم ديني را در معرض نقد قرار داده اند؟
- پس از آشنائي با رويكردهاي مختلف در زمينه علم ديني نوبت به ارائه تلقي مختار از علم ديني و مباني آن و پاسخ به انتقادها و … فرامي رسد.
5.1. تلقي مختار ما از علم ديني کدام است؟
5.2. آيا اين تلقي از علم ديني ناظر به تمامي وجوه طرح علم ديني(برخورد با دين گريزي فراگيريان علوم جديد، رفع تعارض علم و دين، تقويت مباني علم، كارآمدي هر چه بيشتر علوم) است؟ هر يك از اين وجوه چگونه در اين تلقي مورد توجه قرار گرفته اند؟
5.3. مطابق با اين تلقي آيا علم ديني در طول تاريخ تمدن اسلامي محقق گرديده است؟
5.4. اين تلقي مبتني بر کدامين مباني و پيش فرضهاي هستي شناختي، دين شناختي، علم شناختي، كلامي و … است.
5.4.1. پيش فرض هاي هستي شناختي : اصل وجود واقعيت،عدم انحصار واقعيت در هستي مادي، ارتباط علي ماده و فراماده و …
5.4.2. پيش فرض هاي دين شناختي: چيستي دين، قلمرو دين حداقلي يا اکثري بودن دين، دين هم دانش مي دهد، هم ارزش و هم روش، انتظار بشر از دين، كمال دين و مراد از آن، زبان دين صرفا نمادين است يا ناظر به كشف حقايق عالم هم هست؟،معرفت ديني و نقش باورهاي فلسفي و علمي در آن و …
5.4.3. پيش فرض هاي معرفت شناختي: شناخت جهان امكانپذير است، نظريه هاى علمى حاكى از واقعيت جهان هستند، بحث هاي معرفت شناختى در ارتباط با حقيقت و صدق و …
5.4.4. پيش فرض هاي علم شناختي: چيستي علم(اثبات پذيري، تائيد پذيري، ابطال پذيري، برنامه پژوهشي، آنارشيسم روشي و …)، هدف علم توصيف و تبيين به منظور پيش بيني و كنترل پديده هاست؟ يا فهم و تفسير واقعيت؟ يا نقد وضع موجود و تلاش براي رسيدن به وضع آرماني؟ آيا علم في نفسه ارزشمند است؟ يا لغيره؟ آن غير آيا مطابق نظر بيكن تسلط بر طبيعت است؟ يا مطابق باورهاي ديني تقرب الي الله؟ تفاوت اين بند با بند نخست در اين است كه در اينجا بايد ديدگاه مختار تشريح و وجه رجحان آن بر ديگر ديدگاهها روشن گردد.
5.4.4.1. علوم انساني و نسبت آن با علوم طبيعي، آيا تلقي ما از علم ديني تمامي علوم(اعم از انساني و طبيعي و تجربي و نقلي و عقلي و شهودي) را در برمي گيرد؟ يا تنها مراد علوم انساني تجربي است؟
5.4.4.2. جهت داري علوم و تاثير پذيري آن از باورها و ارزش ها و نسبت آن با عينيت باوري و بين الاذهاني دانستن علم جديد
5.4.5.و ديگر پيش فرضهاي انسان شناختي، پيش فرضهاي ارزش شناختي، پيش فرضهاي كلامي و …
5.5. هر يک از اين پيش فرضها تا چه اندازه قابل دفاع عقلاني است؟
5.6. با وجود نظرات مخالفي که در مورد هر يک از اين پيش فرضها وجود دارد، آيا علم ديني ممکن است يا مفهومي است پارادوکسيکال؟
- پس از آنکه تلقي مختار از علم ديني، ضرورت و امكان پذير بودن آنآشکار گرديد، بايد به سوالاتي در زمينه چگونگي توليد علم ديني و لوازم نظريه پردازي مبتني بر معارف ديني پاسخ داد:
6.1. ساختار و اجزاي علم ديني و نسبت آنها با هم چيست؟
6.2. روش تحقيق مناسب براي توليد علم ديني کدام است؟ نسبت عقل، تجربه و اجتهاد چيست؟
6.3. براي ابداع يک نظريه علمي جديد چه شرايط فرهنگي و اجتماعي در جامعه علمي بايد به وجود آيد؟
6.4. نظريه پردازان عموما چه ويژگي هاي معرفتي و رواني دارند؟ با تاكيد بر تفكر انتقادي و خلاقيت
6.5. نسبت ميان اقتصاد و نظريه پردازي چيست؟
6.6. نظريه پردازان بزرگ در حوزه هاي مختلف علمي از چه خصوصيات فردي برخوردار بودند و در چه شرايط اجتماعي، سياسي و اقتصادي و علمي زندگي كردهاند و تاثير اين خصوصيات فردي و شرايط اجتماعي بر نوع نگاه آنها به واقعيت و نظريه پردازي آنها چگونه بوده است؟
6.7. چگونه بايد جامعه علمي را نسبت به نظريه علم ديني توجيه (نه ضرورتا به معناي معرفت شناختي آن) کرد؟
6.8. مشخص ساختن جايگاهي براي علم ديني در سند چشم انداز بيست ساله كشور با استناد به كسب رتبه اول علمي در منطقه با حفظ هويت اسلامي و انقلابي و رسالت مجمع تشخيص مصلحت نظام به عنوان طراح و ناظر سند چشم انداز.
6.9. مشخص کردن وظايف وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به عنوان متولي امور برنامه ريزي و اجراي امور علمي و فناوري
6.10. مشخص کردن وظايف حوزه علميه در اين خصوص و ارتباط آن با مراکز سياستگذاري و اجرائي در زمينه علم و فناوري