علوم اجتماعی؛ به وقت ایران
اندیشة اجتماعی جدید به عبارتی حاصل تحولات صنعتی و اندیشهای اروپاست. در دورة پس از قرون وسطی، که نظام اندیشهای و جهانبینی قبلی متزلزل شده و ساختارها و بنیادهای آن زیر سؤال رفته بود، اندیشمندان اروپایی کوشیدند با ایجاد اندیشه و نظام فکریِ جدیدی، مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ناشی از عصر روشنگری و صنعتی شدن را شناسایی و تحلیل کنند. مقصود آنها تبدیل کردن اندیشة اجتماعی ــ فلسفی به دانشی کاربردی و انضمامی بود که به درد حل کردن مشکلات جامعهشان بخورد و در این راه بود که تلاشهای بسیاری برای مرزبندی و استقلال این دانش از منظومههای معرفتی دیگر همچون فلسفه، دین، علوم طبیعی و… انجام دادند.
اما علوم اجتماعی ــ به مفهوم جدید آن ــ مانند سایر علوم، هدیهای غربی است که نخبگان علمی و سیاسی (که بیشتر در غرب تحصیل کردهاند) آن را وارد کشور ما کردند و این علم به صورت یکطرفه در نظام دانشگاهی قرار گرفت. درعینحال، این علوم، به دلیل تفاوت محتوا و دیدگاههای مفروض آن با دیدگاههای رایج در جامعه، همواره در محافل سنتی و مذهبی عکسالعملهایی را برمیانگیخت. این عکسالعملها و مواضع نیز سبب شد علوم اجتماعی نسبت به علوم دیگر کمتر مدّنظر قرار گیرد و بهاصطلاح کمتر برای جامعة ما درونی گردد.
از آغاز آموزش علوم اجتماعی در ایران کمتر از یک قرن میگذرد. با وجود همة موانع و مشکلات، این رشته رفتهرفته جای خود را در بین رشتههای دانشگاهی باز کرده است و تعداد فارغالتحصیلانش اندک اندک افزایش یافتهاند، اما یکی از مشکلات مهم علوم اجتماعی در سالهای اخیر، رشد کمّی چشمگیر دانشجویان این رشته بوده است. در سالهای اخیر در پی تأسیس انواع دانشگاهها، مؤسسات و دورههای آموزشی، تعداد دانشجویان این رشته به طور بیرویهای افزایش یافته است. البته دولت که همواره از گنجینة متورمی از پول نفت تغذیه میکند و کارفرمای بخش اعظم فارغالتحصیلان دانشگاه است، تا اندازهای توانایی پذیرش این گونه نیروهای انسانی را دارد و این خود سبب پوشیده ماندن بسیاری از بحرانها و مشکلات شده است. اما با اشباع ظرفیتهای دولت، رفتهرفته در میان فارغالتحصیلان بیکار، سهم علوم اجتماعی به میزان چشمگیری افزایش پیدا کرد. گذشته از این، ضعفِ مهمتر علوم اجتماعی در ایران، نظام آموزشی آن و پایین بودن میزان تواناییهای فارغالتحصیلانش است که در این پایین بودن سطح کیفی فارغالتحصیلان علوم اجتماعی، علاوه بر نظام اقتصادی و دیوانسالاری ناکارآمد، افزایش کمّی بیش از اندازۀ دانشجویان این رشتهها بدون توجه به امکانات هم سهم بسزایی داشته است.
در اینجا هدف ما بازنگری «برنامه آموزشی»، یعنی یکی از عوامل تعیینکننده در سطح کیفی علوم اجتماعی، است. باید گفت جامعة ما نیازمند فارغالتحصیلانی است که تواناییهای کاربردی داشته باشند و بتوانند دانش خود را به توانایی حل مسئلههای پژوهش یا اجرایی تبدیل کنند؛ یکی از عوامل مهم در تربیت چنین فارغالتحصیلانی، وجود برنامة آموزشی منسجم و اصیل است. درواقع برنامة آموزشی بهگونهای باشد که مجموعهای از قابلیتها را به دانشجویان انتقال دهد و نه صرفاً فرایندی باشد که به اخذ مدرک منجر میشود. بیتردید برای دستیابی به این هدف، ارزیابی و مقایسۀ شاخصهای علوم اجتماعی در ایران با سایر کشورها، گامی ضروری برای شناخت وضع علوم اجتماعی در ایران است.
آموزش علوم اجتماعی در ایران
به یک معنا، آموزش علوم اجتماعی در ایران با تأسیس نهاد رسمی علم جدید، یعنی دانشگاه، همراه، و به نوعی نتیجۀ آن بود؛ برای مثال جامعهشناسی در دانشگاه تهران، برای نخستینبار در زمرة درسهای عمومی رشتة ادبیات مطرح شد.
درواقع علوم اجتماعی از همان آغاز ورود به ایران، با پرسشها و مشکلات ماهیتی و کارکردی روبهرو بود؛ آیا این علم بخشی از فلسفه است؟ آیا باید زیر مجموعهای از ادبیات بهشمار آید؟ و…
براساس دیدگاه دکتر آزاد ارمکی، تحول جامعهشناسی در ایران از ابتدا تا به امروز، چهار مرحله را پشتسرگذاشته است: 1. مرحلة تأسیس جامعهشناسی در ایران؛ 2. مرحلة گسترش و توسعه؛ 3. مرحلة توقف پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران؛ 4. دورة بازبینی و گسترش که تاکنون ادامه دارد.
در دهة 1340، فرآیند گسترش علوم اجتماعی در ایران با تأسیس «مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی» و تدریس علوم اجتماعی در دانشگاههای مختلف، از جمله دانشگاه شیراز (با عنوان علم «عمران»)، پیگیری شد، اما در دورة انقلاب، مانند همۀ دروس دانشگاهی، این رشته هم تعطیل شد و بازنگری آن، به دلیل ویژگیهای خاص محتوایی و بنیادینش، بیشتر از سایر رشتهها به درازا کشید.
تعریف عملیاتیِ برنامة درسی
ازآنجاکه هدف ما سنجش و نقد جزء به جزء برنامۀ درسی است، تعریف نظری صرف، برای ما کافی نیست. تعریف نسبتاً عملیاتی و جامعی که میتوان از برنامة درسی بیان کرد عبارت است از: «مجموعهای از محتواهای آموزشی که فراگیرندگان باید مستقیم یا غیرمستقیم در معرض آنها قرار گیرند؛ به اضافة همة سازوکارهایی که برای انتقال این محتواها پیشبینی شدهاند».
این برنامه علاوه بر رویکرد و هدفی کلی، ابعادی چندگانه دارد که هرکدام به منظور رسیدن به بخشی از اهداف کل برنامه در نظر گرفته شدهاند. در ادامه این ابعاد تکتک بیان شده و ویژگیهای برنامۀ درسی ایران با نظامهای آموزشی انگلیس و فرانسه مقایسه گردیده است.
برنامۀ رشتهها و مقاطع
در ایران، علوم اجتماعی در سه مقطع کلی کارشناسی، کارشناسیارشد و دکترا تدریس میشود. دورة کارشناسی به طور استاندارد دورهای چهارساله است و در آن سطحبندی مشخصی از درسها وجود ندارد و آنها فقط به گروههایی مثل عمومی، پایه، اصلی الزامی مشترک، اصلی اختیاری مشترک، تخصصی و… تقسیمبندی شدهاند. شاید بتوان نوعی سطحبندی را از دل این تقسیمبندی بیرون کشید؛ به این ترتیب که درسهای پایه درسهای مبانی و پیشنیازند و درسهای بعدی نیز در مراتب بعدی قرار میگیرند. اما این امر، جای یک سطحبندی را که نشان دهد دانشجو باید در هر سطح چه درسهایی را مطالعه کند و به چه سطحی از تواناییها برسد و سطح بعدی چه خواهد بود، پر نخواهدکرد.
در دانشگاههای انگلیس و فرانسه مقاطع مختلف تحصیلی به نوعی متکثرتر و متعددتر هستند؛ بهگونهایکه هر مقطع میتواند خود نمایندة یک سطح باشد؛ برای مثال در مدرسة اقتصادی لندن دورههای مختلف آموزشی عبارتاند از: کارشناسی جامعهشناسی (BC)، که دو سال طول میکشد، دیپلم تکمیلی در جامعهشناسی که دورهای دوازدهماه است. این دوره از یکسو ادامه و تکمیلکنندة دورة قبلی است و از سوی دیگر برای آشنایی جامع علاقهمندان با جامعهشناسی بهکار میرود. دورة بعدی دورة کارشناسیارشد آموزشی است که دوازده ماه طول میکشد و دارای تعدادی گرایش است. در آخر دورة تحصیلات تکمیلی پژوهشی قرار دارد که هدف از آن تربیت پژوهشگر است و ارائۀ رسالة دکترا را شامل میشود.
ضوابط ورود
مهمترین مجرای ورودیِ رشتههای علوم اجتماعی در ایران، بهدست آوردن نمرة قبولی در آزمون ورودی دانشگاه (همان آزمون سراسری) است. بدین ترتیب مسیر ورود دانشآموختگان رشتههای ریاضی و علوم تجربی به رشتههای دانشگاهی علوم اجتماعی و انسانی بسته شده و این فرآیند در پایین بودن کیفیت دانشآموختگان علوم اجتماعی تأثیر گذاشته است. ضمن اینکه در فرآیند پذیرش دانشجو در دانشگاه، (به جز در معدودی از دانشگاههای غیردولتی) تقریباً هرگز خبری از مصاحبه و بررسی اختصاصی شرایط دانشجو نیست و تنها میزان و معیار برای پذیرش دانشجو در دانشگاه، نمره و رتبة آزمون سراسری است.
در نظام دانشگاهی انگلستان، معمولاً ورود به اولین دورة تحصیلی براساس نمرههای دورة دبیرستان یا آزمونهای استانداری است که در دبیرستانها برگزار میشود؛ به همین ترتیب در نظام دانشگاهی فرانسه، که یکی از دو سنت آموزش عالی این کشور است، ملاک اصلی داشتن دیپلم متوسطۀ نظری است و حتی نمرة قبولی هم کفایت میکند. البته ممکن است هر بخش حد معینی هم تعیین کند. به طور کلی ورود به سیکل دانشگاهی فرانسه چندان دشوار نیست و در عوض ماندن و کار در آن مشکل است. افزون بر این بعضی از دانشگاهها از متقاضیان، آزمون ورودی و مصاحبۀ اختصاصی میگیرند.
مشاوره و هدایت تحصیلی
این موضوع در ایران به یک نظام کارمندی و کارمندسالاری تبدیل شده است؛ بهگونهایکه اصلیترین مرجع دانشجو به منظور مراجعه برای مشورت دربارة مسائل درسی و آموزشی، کارمندان دانشگاه و مسئولان آموزش هستند و بین استادان و دانشجویان رابطهای نزدیک و منطقی برقرار نیست و دانشجویان باید برای سیر فرایندهای آموزشی خود، مدام به آییننامهها مراجعه کنند.
اما در نظامهای آموزشی انگلیس و فرانسه، رابطة مشاورهای و هدایتی بیشتر حول محور دانشجو با استاد یا دانشجویان ارشد انجام میشود و استادان یا دانشجویان ارشد به گونهای جدی و دقیق دانشجویان دیگر را هدایت میکنند و با آنها مشاوره میکنند؛ به این ترتیب که معمولاً ملاقاتهای متناوب و منظمی بین دانشجو و استاد یا دانشجو و مشاوران ارشد برقرار است و دانشجو وظیفه دارد گزارشی از وضعیت آموزشی، علمی، تحصیلی و شخصی خود آماده کند و به مشاوران تحویل دهد.
اشکال و انواع درسها
در نظام آموزش علوم اجتماعی ایران، از نظر شکل، عمدة درسها نظری و معدودی نظری ــ عملی هستند. نکتۀ مهم این است که هیچ تعریف و ملاک دقیقی برای تعیین عملی بودن یا نبودن درس وجود ندارد و به همین دلیل هر دانشگاهی براساس تعریف خودش درسهایی را نظری و درسهایی را عملی ــ نظری میخواند. در گروهبندی درسها به درسهای پایه و اصلی و اختیاری یا تخصصی هم وضعیت به همین شکل است و گاهی اوقات در تعداد واحدهای هر گروه در دانشگاههای مختلف اختلافاتی فاحش دیده میشود.
ویژگی دانشگاههای انگلستان، نسبتاً پرواحد بودن، فشرده و طولانی بودن درسهاست. درسهای الزامی درسهایی هستند که همه باید آنها را بگذرانند و درسهای اختیاری درسهایی هستند که باید از میان آنها تعدادی را گذراند. از طرف دیگر درسهای عمومی درسهایی هستند که خارج از برنامة اصلی تلقی میشوند و شرکت در آنها انتخابی است. کلاسها هم معمولاً به سه شکل برگزار میشوند: 1. سخنرانی، که شرکت در آنها اجباری نیست؛ 2. سمینار: که مخصوص تعداد اندکی از دانشجویان است؛ 3. کلاسهای مشاورهای که به افراد یا گروههای کوچکی از آنها اختصاص دارد
ارزشیابی
عوامل مؤثر در ارزشیابی دانشجو در ایران عبارتاند از: حضور و فعالیت در کلاس، انجام دادن تکالیف درسی و نتایج امتحان میان نیمسال و پایان نیمسال. مرجع نمرة هر درس نیز استاد آن درس و معیار آن نمرة آن درس است.
در انگلستان معمولاً نظام ارزشیابی مجموعهای است از انواع امتحانها، تکلیفهای محاسباتی، تکلیفها و کارنوشتهای مکتوب. برخلاف این نظام ارزشیابی سنگین و دشوار، نظام نمرهدهی سادهتر از سایر نظامهاست؛ زیرا معمولاً کف قبولیها پایین است، اما با وجود این باز هم قبول شدن کار چندان سادهای نیست. در فرانسه هم نظام ارزشیابی ترمی ــ واحدی است و امتحان هر درس برای کسانی که موفق نشدهاند در آن قبول شوند، با صلاحدید هیئت داوران تکرار میشود.
آمادهسازی برای اشتغال
در نظام دانشگاهی ایران در رشتة علوم اجتماعی، بحث آمادهسازی برای شغل کاملاً به محتواهای آموزشی، برنامة درسی و برنامههای منسجم و جدی کارورزی وابسته است و آماده شدن برای شغل وجود ندارد.
برخلاف این امر، در دانشگاههای انگلستان مراکزی وجود دارد که میان دانشجو و بازار کار ارتباط ایجاد میکند و به کاریابی دانشجو کمک میرساند؛ برای مثال در دانشگاه لیدز، خدمات شغلی یکی از بخشهای خدمات آموزشی دانشجویی است. مراکز خدمات شغلی با تشکیل جلسات کمکی و کارگاههای تخصصی میکوشند مهارتهای لازم برای اشتغال را در دانشجویان افزایش دهند. در دانشگاه ولز، «واحد پیشرفت شغلی» این وظیفه را انجام میدهد.
برنامۀ خرو
در دانشگاههای ایران فردی که تعدادی واحد خاص را با معدلی بیشتر از دوازده گذرانده باشد، میتواند در آن رشتة خاص فارغالتحصیل شود. در دانشگاههای انگلستان اگر کسی نتواند شرایط فارغالتحصیل شدن را احراز کند، یا باید به رشتهای مشابه برود و درواقع تغییر رشته بدهد یا از ادامۀ تحصیل باز خواهد ماند و به عبارتی از دانشگاه اخراج خواهد شد. در نظام فرانسه هم اصلیترین عامل برای فارغالتحصیل شدن، گذراندن واحدهای درسی اصلی است که در کنار آن ارائه و گرفتن نمرة قبولی رسالهها و کارهای عملی دورههای مختلف قرار دارد.
نتیجه
در پایان باید گفت در فرایند اصلاح و بهسازی نظام آموزشی علوم اجتماعی باید به چند نکته توجه کرد؛ اولاً از بعد کمی باید رشد کمیت دانشجویان را متناسب با رشد امکانات تنظیم کرد تا به ازدحام فضای آموزشی و کمبود امکانات و در نتیجه افت کیفیتها دچار نشویم؛ ثانیاً در بعد کیفی، باید به این نکته توجه کرد که در سالهای اخیر، آموزش علوم اجتماعی در ایران آنچنانکه انتظار میرفت تخصصی و کاربردی نشده است. سپردن کار برنامهریزی آموزشی به دانشگاهها، که در مصوبة سال 1380 تصویب شد، میتواند زمینة مناسبی را برای اصلاح نظام آموزشی فراهم کند. نکتۀ مهم در زمینة اصلاح برنامة آموزشی، این است که به جای گنجاندن دروسی پراکنده و غیر منسجم، برنامة آموزشی باید به گونهای جهتدهی شود که هرچه بیشتر قابلیتهای علمی و پژوهشیِ کاربردی و تخصصی را به دانشجویان منتقل کند و آنان را برای تبیین و پاسخگوییِ سؤالات و مسائل اجتماعی آماده نماید.
منبع: ماهنامه زمانه 1389 شماره 90
نویسنده : علیرضا قبولی