مسائل هسته اى ایران و مشکلات فراروى آن
پیشینه مسائل هسته اى در ایران
در مورد مسائل هسته اى شاید بهتر باشد از اینجا شروع کنم که در سال 1350 ایران به معاهده عدم اشاعه سلاحهاى هستهاى (NPT) پیوست. بهدنبال آن، آمریکایىها طرحى بسیار مفصل و بلند پروازانه براى ایران تهیه دیدند که در آن، قرار شد از طریق انرژى هستهاى 22 هزار مگاوات برق براى ایران تأمین کنند. آنها خود پیشنهاد دهنده، تأمین کننده و حتى برنامهریز انرژى هستهاى بودند و «زیمنس» را درگیر کردند تا نیروگاههاى هستهاى را بدهد و سوخت هستهاى را هم «اوریدف» فرانسه تأمین کند. به ایران نیز پیشنهاد دادند براى اینکه بتواند سوخت هستهاى را به دست آورد، بایستى بهطور مستمر در اوریدف سرمایهگذارى کند و اگر سرمایهگذارى نماید طبق اساسنامه آن، کسانى که سهامدار هستند آن شرکت نمىتواند از دادن اورانیوم غنى شده به آن کشور و سهامدار خوددارى کند.
به دنبال این مسئله، آمریکایىها با یک برنامهریزى مشخص گفتند که ما بخش علمى شما را فراهم مىکنیم. از سازمان انرژى اتمى و دانشگاههاى دیگر ایران حدود چهارصد نفر به آمریکا اعزام شدند که تقریباً 350 نفر آنها از سازمان انرژى اتمى بودند. قرار شد این افراد در دو – سه رده (تکنسین، کارشناس و فوق لیسانس) در آنجا تحصیل کنند. ورود اینان به آمریکا حدود سال 1355 یا 1356 بود. وزارت فرهنگ و آموزش عالى بنده را هم – که رشتهام فیزیک بود – بهعنوان شاگرد اول فوق لیسانس دانشگاه بورس داده، به آمریکا فرستاد. در آنجا گفتند که فیزیک هستهاى بخوانم. قبل از انقلاب که در آمریکا بودیم، سوکنسولگرى و سفارت از باب اینکه به ما احترام بگذارند و نیازهاىمان را برآورده کنند، خیلى مواظب ما بودند. خب! بنده و تعدادى از آقایان – که در ایران هستند – رفتیم و فیزیک هستهاى خواندیم. اینها توضیحاتى در مورد بخش علمى مسئله بود.
در مورد تکنولوژى هستهاى یعنى نیروگاهها نیز قرار شد زیمنس آنها را تأمین کند. در وهله اول حدود هفت نیروگاه براى ایران طراحى نمودند که مىتوانست چیزى حدود ده هزار مگاوات برق تأمین کند: نخستین آن در بوشهر؛ دومى در دارخوین (خوزستان) و سومى… که قرار شد در مطالعات بعدى احداث شود. تجهیزات اولیه از آلمان آمد و بخشهایى از آن را همان قبل از انقلاب در بوشهر مستقر کردند که این مرحله با پیروزى انقلاب مصادف شد.
آمریکایىها پس از سى سال – البته بر حسب کشور موردنظر – تمام اسناد محرمانه خودشان را از طبقهبندى خارج کرده، مهرى بر آن مىزنند که نشان دهنده این است که مىتواند در دسترس افراد قرار بگیرد؛ البته این مسئله در مورد اسنادى است که سرّىاند، اما در مورد اسنادى که محرمانه هستند، پس از پانزده سال اینکار را مىکنند. بنده بخشهایى از اسناد آمریکایىها را در مورد جنگ به دست آوردم که از رده خارج شده، ولى براى ما بسیار مهم هستند؛ مثلاً چگونگى سیگنال دادن آنها به صدام براى بهکارگیرى سلاح شیمیایى و یا اینکه اگر تو سلاح شیمیایى به کار بردى، ما ظاهراً محکوم مىکنیم و این محکومیت فقط به خاطر امور بینالملل است، شما به کارتان ادامه دهید.
در مورد مسائل هستهاى نیز اسنادى وجود دارد که نشان مىدهد آقاى کیسنجر – که آن موقع وزیر امور خارجه آمریکا بوده – اسنادى را امضا کرده است و جالب اینکه حتى آمریکایىها، تا ردههاى بالاى انرژى هستهاى را خودشان تدوین و تصویب کرده بودند که به ما بدهند (بالاترین سطح تکنولوژى این است که بتوان سوخت باقى مانده را بازپرورى کرد که این سطح از تکنولوژى را در دنیا بیش از چهار – پنج کشور ندارند. اما تکنولوژى پایینتر از این سطح را سى – چهل کشور دارند. سطحى که ما داریم وارد آن مىشویم، جایى است که حدود بیست – سى کشور دارا هستند). حتى آنها در آنموقع درباره این مسئله بحث کرده بودند که اگر ایران به سلاح هستهاى دست یابد چه مسائلى پیش مىآید. در پاسخ گفته بودند که چون ایران در کمپ آمریکا قرار دارد، اگر هم مجهز شود مسئلهاى پیش نخواهد آمد.
بههرحال، در آن مقطع [پیش از انقلاب] مىگفتند؛ اگر ایران به سلاح هستهاى دست یابد خطرى تولید نمىکند، زیرا با ما هماهنگ است. ولى ایران خیلى زود از این کمپ بیرون مىآید و با انقلاب اسلامى همه چیز به هم مىخورد. همانطور که مىدانید، ابتدا آمریکایىها به آلمانىها گفتند که بقیه تکنولوژى و تأسیسات را به ایران ندهد. اوریدف برخلاف اساسنامه – با اینکه ایران هنوز که هنوز است سهامدار آن است – به ایران رسماً اعلام کرد که ما به شما سوخت نمىدهیم. آمریکا هم به کسانى که در آنجا تحصیل مىکردند، اعلام کرد که مىتوانید برگردید، یا پناهنده شوید و یا خودتان ادامه تحصیل دهید که تقریباً دانشجویان در دسته سوم قرار گرفتند. در همان اوان پیروزى انقلاب، من و تعدادى تحصیلاتمان را تمام کرده، به ایران برگشتیم.
تا مدتها بعد از جنگ صحبتى از مسائل هستهاى نبود. اما دستآوردهاى جنگ چیزهایى را به ایران آموخت. جمهورى اسلامى با آن پرتاپ و پرشى که از جایگاهى ایدئولوژیک و مذهبى داشت، فهمید که جنگ براى تأدیب ایران بوده است، نه براى اینکه صدام پیروز شود. بنابراین، اگر جنگ براى تأدیب بوده است حال باید ایران از این به بعد این برنامه را ادامه دهد؛ یعنى با این حوادث روبهرو شود و یکجورى خودش را ضد ضربه کند. صدام با به کارگیرى سلاحهاى شیمیایى و توپهاى عظیمالجثهاى که گلولهاش گلوله معمولى مهمات نبود، بلکه شیمیایى و میکروبى یا سلاحهاى هستهاى از نوع بمب کثیف بود. بمب کثیف اینگونه عمل مىکند که وقتى در لوله توپ قرار گیرد، هر کجا منفجر شود ماده رادیواکتیو پخش کرده و مردم سرطان مىگیرند و کشته مىشوند. این را به این علت بمب کثیف مىگویند که کسانى که آنرا بهکار مىبرند، از تکنولوژى هستهاى سوءاستفاده کردهاند). مىخواست در صحنه نبرد حکمرانى کند. همه این موارد به ایران آموخت که باید در جایگاهى قرار بگیرد که با این چیزها و خطرها مقابله کند.
مسئله دیگر این بود که به پرستیژ ایران بر خورده بود – آنگونه که توضیح دادم در آن زمان آمریکا، آلمان و فرانسه درها را به روى ایران بستند. ایران براى اعاده حیثیت و غرور ملى درصدد برآمد که این راه را طى کند.
هر دو موضوع به ایران آموخت که باید به وادىاى وارد شود تا براى خودش به میزانى بازدارندگى به وجود آورد؛ بازدارندگىاى که هم از نظر امنیت ملى، کشور مورد تصادم واقع نشود و هم در مرتبهاى قرار گیرد که فرانسه، آلمان و آمریکا نتوانند به او زور بگویند.
ابعاد پنجگانه NPT و مسئله هستهاى
فکر مىکنم [تا این جاى بحث] وارد بستر اصلى موضوع شدیم. متوجه شدید که ما کجا قرار داریم، چرا این [قضیه هستهاى ]شروع شد، از کجا شروع شد و چه وضعیتى پیدا کرد. [در این مرحله ]آمریکایىها هر کشورى را که با ایران در مسئله هستهاى همکارى مىکرد، تحت فشار قرار مىدادند تا اینکه به دهه 1990 / 1370 رسید. در اینجا موضوع دیگرى بگویم و برگردم [ به موضوع اصلى]، چون مىخواهم در مورد روسیه سخن بگویم.
موضوع هستهاى پنج بُعد دارد: فنى؛ حقوقى؛ سیاسى؛ اقتصادى و امنیتى. هر [یک از این] پنج بُعد مهماند. آژانس، مسئول بُعد فنى و حقوقى است. از اشتباهات فاحش ما این بود که دو سال پیش، باب مذاکرات با آژانس را بستیم و سراغ اتحادیه اروپا رفتیم.
به خاطر اینکه ما NPTرا امضا کردهایم. وقتى NPT را امضا کردیم دیگر هیچ چیز بعد از آنرا نباید امضا بکنیم؛ درست مشابه وضعیتى که با عراق داریم (بعد از اینکه عهدنامه 1975 – عهدنامه مرز دولتى و حُسن همجوارى – را با عراق امضا کردیم، نباید چیز دیگرى را امضا کنیم. هر چه امضا شود باید در پرتو آن [عهدنامه ]باشد. به خاطر اینکه در تمام زمینهها حتى عبور احشام، تقسیم آب رودخانه، زیارت عتبات، رفت و آمد گردشگر، تجارت، اقتصاد و همه چیز در آن عهدنامه آمده است. وقتى شما چیز جدیدى امضا مىکنید؛ یعنى اینکه ما آن [عهدنامه قبلى] را قبول کردیم که به درد نمىخورد و کنار گذاشتیم و در نتیجه، عملاً خودمان آنرا نقض مىکنیم).
[بههرحال، در این دو سال] آژانس بُعد فنى و حقوقى، و اتحادیه اروپا ابعاد سیاسى و امنیتى [جریان هستهاى ما] را دنبال کردند. هر وقت که به آژانس گیر مىدادیم که شما چرا با ما حرف سیاسى مىزنید، مىگفتند: این اتحادیه اروپاست که با شما حرف سیاسى مىزند، نه ما. زمانى هم که به اتحادیه اروپا احتیاج داشت[یم]، مىگفت: شما از نظر فنى و حقوقى به آژانس بدهکارید.
کشورهاى دیگر اجازه نمىدهند آژانس بیشتر از [تعهدات و مفاد]NPT با آنها رفتار کند؛ نمونهاش [دولت] برزیل [است]. درِ کشورش را باز نمىکند تا آنها بیانند، بررسى کنند. به چه علت؟ چون آن کشور مىگوید مفاد و تعهدات NPT عبارتاند از: 1 -، 2 -، 3 – و… و من [= کشور برزیل] نیز تنها همان [تعهدات] را عمل مىکنم.
[بههرحال، درباره ابعاد پنجگانه مسائل هستهاى ایران مىتوان تقسیمبندىاى اینچنین کرد که: ] ابعاد فنى و حقوقى آن مربوط به آژانس، و بُعد سیاسى آن مربوط به اروپاییان است. بعد امنیتى آن نیز به اسرائیل، آمریکا و کشورهاى عربى مرتبط است، چون آنها از هرگونه [مجهز شدن به ]سلاح هستهاى ایران مىترسند. بُعد اقتصادى نیز به روسیه و دیگر کشورها برمىگردد؛ بدین معنا که اگر روسیه یک نیروگاه هستهاى به ایران بدهد یک تجارت چند میلیارد دلارى است، اگر بتواند پنج نیروگاه راهاندازى کند حدود 20 – 25 میلیارد دلار منفعت خواهد داشت. بنابراین، علت اینکه روسیه پابهپاى ایران مىآید، به ابعاد فنى و تکنیکى، سیاسى و امنیتى بر نمىگردد. روسیه در بُعد امنیتى از ایران مىترسد، ولى از بعد اقتصادى کنار ایران است، به خاطر این که از این راه 20 – 25 میلیارد دلار سود خواهد برد.
بنابراین، باید به این مسئله آگاه باشیم که هر کشورى براساس چه نوع منفعتى عمل مىکند. باید فهمید که کشورهاى مختلف به چه عللى بر ایران فشار مىآورند؛ براى نمونه، آمریکایىها به دلایل امنیتى [قضیه ایران را دنبال مىکنند]، به این علت که اگر ایران فنّاورى هستهاى داشته باشد دیگر به فرمان او نخواهد بود. اساساً استراتژى قرن 21 آمریکا این است که تمام کشورها به فرمانش باشند. [تلاش براى] تغییر ساختار سازمان ملل، خود دلیلى است بر این امر که بتواند همه کشورها را طبق قانون و منشور سازمان ملل به زیر سیطره خود درآورد تا تحت فرمان او باشند و «مبصر» شوراى امنیت شود، همچنان که تاکنون بوده است و هر کارى که خواست انجام دهد.
[تا اینجا] در مورد بُعد اقتصادى گفتیم که چرا روسیه پابهپاى ما حرکت مىکند. از همینجا برگردم و بگویم آن موقعى که تمام کشورها از نظر سیاسى، از میدان بهدر رفتند – که چینىها قوىترین آنها بودند -، روسها پس از فروپاشى از نظر اقتصادى بسیار نیازمند چهار – پنج میلیارد پول بودند. نگاهشان این بود که تا آن جایى که ایران از ما نیروگاه بخرد، مطیعاش هستیم. اما باید توجه داشت که حد نهایت کمک و حمایت روسیه به ایران در حد همان چند میلیارد است، چون اگر آمریکایىها و اروپایىها تجارت یا معاملهاى بهتر و پرمنفعتتر از آن [= نیروگاه هستهاى ایران] با او داشته باشند،، ما را به آنها مىفروشد. بنابراین، نباید در این خیال بود که روسیه اساساً طرف ماست. نه! روسیه در دریاى مازندران رقیب ما مىباشد و چنانچه یک زمانى به فنّاورى هستهاى دست یابیم تهدیدى علیه آنها خواهیم بود.
کشورهاى عربى هم، سخت مخالف ما هستند. نباید به ظاهر قضیه نگاه کرد. حتى همین افغانستان که در دامن ما بزرگ شده یا آذربایجان و ترکیه مدعى ما هستند. همه این کشورها نسبت به اینکه نکند ایران سلاح هستهاى داشته باشد، نگران هستند. بنابراین، از بُعد امنیتى همه این کشورها دشمن ما هستند و خواهان آناند که به سلاح هستهاى دست نیابیم. در مورد اسرائیل و آمریکا، نیازى به توضیح نیست. فقط چینىها از جانب ما احساس خطر نمىکنند و هنوز هم اگر بتوانند به ما کمک مىکنند، ولى بقیه کشورها به هیچ وجه اینگونه با ما رفتار نمىکنند؛ مثلاً هندىها نمىخواهند ایران سلاح هستهاى داشته باشد، چون اسلام و هندوئیسم دو دشمن ایدئولوژیک یکدیگرند؛ البته آنها در سایر بخشها با ما خوب کار مىکنند.
CTBT یا ممنوعیت جامع آزمایشات هستهاى
در سالهاى 1993 – 1996 آمریکا و سپس کشورهاى دیگر به سوى ساخت یک برنامه نرمافزار کامپیوترى حرکت کردند. آنها نرمافزارى را طراحى کردند که بتواند درخود یک انفجار هستهاى را انجام بدهد و تمام آثار واقعى آنرا به نمایش گذارد. به این فرایند، «شبیهسازى» مىگویند. در فرایند شبیه سازى ابتدا یک انفجار هستهاى را فیلمبردارى مىکنند، آنگاه به کامپیوتر وارد مىکنند و در آنجا تجزیه و تحلیل دیجیتال مىشود و پس از آن، قدرتهاى بعدى را به کامپیوتر مىدهند که دیگر نیازى به آزمایش آن بر روى زمین نیست. خود کامپیوتر نشان مىدهد که بُعد انفجارى، حرارت و بُرد آن چه میزان است و چه تعداد را مىکشد و….
آمریکا، سپس انگلیس، فرانسه، روس و در آخر چین پس از آنکه به این برنامه نرمافزارى دست یافتند، مسئلهاى بهنام CTBT (ممنوعیت جامع آزمایشات هستهاى) را عنوان کردند، زیرا دیگر خودشان به یک «نرم افزار» مسلح شده بودند که مىتوانست بدون آزمایش فیزیکى، انفجار را انجام دهد. جهان سوم ناگهان از خواب بیدار شده و دیدند که کالایى به نام CTBT به بازار آمده است. آنها حتى 9999 در دههزار هم نفهمیدند چه اتفاقى رخ داده که این [قانون ]CTBT به میان آمده است؛ البته کارشناسان فن مىدانستند که مسئله مجهز شدن به نرم افزار و در نتیجه، بىنیازى به آزمایش فیزیکى براى آن کشورها، علت مطرح شدن این مسئله بود. آنها CTBT را بهمیان آوردند که دیگر از این به بعد [کشورهاى دیگر] نتوانند آزمایش فیزیکى انجام دهند. یک مدتى کشور درگیر CTBCبود و نمىدانست چرا این کار را مىکند. به ایران مىگفتند: شما که نمىخواهید کارى بکنید، پس آن ]CTBT[ را امضا کنید و ایران هم امضا کرد.
تا سال 1996 هر کشورى که مىتوانست به [فنآورى] نرم افزار دست پیدا کند، مىتوانست فعالیتهایش را – بدون اینکه روى زمین آزمایش فیزیکى انجام داده باشد و همه بفهمند – در آزمایشگاه انجام دهد.
برخى کارآیىهاى تأسیسات بوشهر، نطنز، اصفهان و اراک
از سوى دیگر بهویژه طى این چند سال اخیر همه متوجه شدند اگر کسى چرخه سوخت داشته باشد (چرخه سوخت کالا و متاعى دوگانه است)، طى سه – چهار ماه مىتواند فعالیتهاى هستهاى خود را از سطح صلحآمیز به تسلیحاتى تبدیل کند. توضیح کوتاه اینکه در نیروگاهها یک کیک زرد و یک نوترون داریم. وقتى ایندو را بههم مىزنیم دو مسیر را طى کرده و به دو چیز تبدیل مىشود: در یک مسیر، این فرایند به حرارت و انرژى حرارتى تبدیل مىشود؛ [نظیر] فعل و انفعالاتى که در بوشهر انجام مىشود و در مسیر بعدى فرایند تبدیل، اورانیوم 209 و پلوتونیوم 209 به اضافه اجزاى دیگر به دست مىآید که به مجموع این مواد، «سوخت باقیمانده» مىگویند.
تمام دعواها، بر سر همین مسیر دوم است. مسیر اول که به نیروى حرارتى و توربین و اینگونه چیزها برمىگردد، هیچ مورد [خطرناکى ]ندارد. اما در طرف دیگر قضیه، کالاى گرانبهایى به نام «پلوتونیوم 239 ستارهدار» وجود دارد که اگر بتوان با موچین آنرا از سوخت باقیمانده جدا کرد و کنار هم قرار داد، به سلاح و بمب هستهاى تبدیل مىشود. همه دعواى دنیا با ایران این است که مىگویند نباید این توانایى (مسیر دوم) را داشته باشد.
اگر به این کار دست بزنیم قطعاً دنیا ما را تهدید مىکند، بنابراین براى اینکه ما را تهدید نکنند باید کارى کنیم که امکانات آنرا خودمان بهدست آوریم. اگر این [فناورى] را ساختیم دیگر پس از آن مهارى و نظارتى بر ما نخواهد بود، چون پس از آن چنانچه به بمباران تهدید شویم بر اثر بمباران تمام مواد رادیواکتیو در جهان پخش مىشود که این مواد صد یا دویست هزار سال و یا حتى یک میلیون سال باقىمانده و تشعشع مىکند. بنابراین، به همین سادگى هم نیست که آنها بتوانند یک چنین کارى را بکنند، چون بُرد ناشى از بمباران این تأسیسات دههزار کیلومتر است (از ایران تا آن سوى اقیانوس اطلس)، بنابراین آنها مىدانند که اگر دست به چنین عملى بزنند بیش از همه، به خودشان ضربه زدهاند، در نتیجه اساساً نمىتوانند بمباران کنند. بنابراین، باید کارى بکنند تا چنین امکاناتى دست ایران نباشد [و نیز ]طرز کار آنرا ندانند تا آنها بیایند. آنچه تاکنون گفتم بیشتر مربوط به نیروگاه بوشهر و کارهایى است که در آنجا مىتوان انجام داد.
در مورد طرز کار تأسیسات نطنز هم پیش از هر چیز لازم است تا توضیح کوتاهى در مورد «کیک زرد» بدهم، کیک زرد یکنوع از اکسیداورانیوم است که اگر با نوترون برخورد کند مىتواند اورانیوم را به مواد دیگرى تبدیل کند که در نتیجه آن، انفجارى صورت گرفته و انرژىاى آزاد، و به توربین منتقل مىشود.
اورانیوم در طبیعت بهصورت اکسیداورانیوم وجود دارد. خوشبختانه مقدارى از این ماده در «ساغند» وجود دارد. منبع آن نیز حدود سیصد – چهارصد متر زیرِ زمین است که استخراج آن، تکنولوژى مخصوص بهخود را دارد: دو لوله به قطر یک متر و به طول سیصد – چهارصد متر را وارد زمین مىکنند: یکى، رونده و دیگرى، بالا آورنده. سپس از این راه، دستگاهها وارد زمین شده و به وسیله لوله دیگر به بالا کشیده مىشوند. اگر بخواهند در جهان این کار را انجام دهند خود کار بدیعى است. اما در ساغند این کارها را انجام دادهایم. در آنجا لولههایى به قطر یک متر را کار گذاشته، به معدن رسیده و استخراج کردهایم و هم اینک در مرحله آزمایش هستیم تا به اکسیداورانیوم برسیم. اکسیداورانیوم نیز با طى کردن چند مرحله به کیک زرد تبدیل مىشود.
الان در جایى هستیم که مىتوانیم تمامى مراحل فوق را انجام دهیم. سالها پیش اکسید اورانیوم را از خارج مىخریدیم، اما هماکنون این تکنولوژى را داریم که به اکسید اورانیوم دست یابیم مثلاً از زمین ساغند مىتوانیم آنرا استخراج کنیم؛ البته همه اینها تنها یک بخش از کار است.
براى اینکه بتوانیم اکسیداورانیوم را – به این شکل – در نیروگاه قرار دهیم، باید آنرا به لولههاى استوانهاى شکل – مانند بستههاى شکلات یامیام که قرصها روى هم در آن لولههاى استوانهاى قرار مىگیرند – تبدیل کنیم. براى تولید «یامیام»ها – که از جنس اکسیداورانیوم است – باید مرتباً آنرا روى هم در استوانه بچینیم، آنگاه استوانه را در نیروگاه بوشهر قرار داده و مرتباً بمباران نوترون کنیم. نوترون بعداً دو فعل و انفعال را انجام مىدهد. براى تولید یام یام کار دیگرى هم انجام مىدهیم که آن هم در نطنز و یا اراک انجام مىگیرد. بنابراین، تا اینجا روشن شد که در این بخشها کار ما چیست.
توضیح دیگر در مورد «سانتریفیوژ» است. سانتریفیوژ در حقیقت یک تصفیهکننده است. اورانیوم انواع و اقسامى با اعداد اتمى 239، 235، 237 و 234 دارد. تمام اینها به درد ما نمىخورد. نوع 237 یا پلوتونیوم 239 آن براى کارهایى که داریم، خوب است. علت آن هم این است که باید ناپایدارى آن در حدى باشد که قابل کنترل باشد. کارکرد سانتریفیوژ اینگونه است که اگر مثلاً اورانیومهایى با اعداد اتمى مختلف و یا پلوتونیوم 240، 239، 238 و 237 و هر ماده دیگر را وارد آن کنیم، سانتریفیوژ آن مواد را سرعت داده و در سطوح مختلف قرار مىدهد؛ مثلاً 235 را پایین، و پس از آن 236، 237، 238 و…. را قرار مىدهد. پس از تفکیک – اورانیوم با اعداد اتمى مختلف – با سانتریفیوژ، اورانیوم 237 را از آن بیرون مىکشیم. اورانیومى که در کیک زرد است، باید از این نوع باشد.
هر اورانیومى و اکسید آن به کار ما نمىآید، چون وقتى که در بوشهر بمباران نوترون شود آن اثر را به وجود نمىآورد. براى اینکه بتوان این کار را انجام داد، اورانیومها را در نطنز به سانتریفیوژ داده تا با دور بسیار بالا آن را آنقدر بچرخاند تا اورانیومها از هم تفکیک شوند. کار سانتریفیوژ به مانند آبمیوهگیرى مىباشد که میوه را در خود با سرعت زیاد مىچرخانند و بعد اجزایش را از هم جدا مىکنند و تفاله آن در سطح جمع شده و آباش از اطراف و از صافى بیرون مىآید. سانتریفیوژ بهجاى اینکه مواد سنگین را در وسط جمع کند، آنرا طبقهبندى کرده و به همین ترتیب بالا مىبرد. کارى که در نطنز صورت مىگیرد، اینگونه است.
بنابر آنچه تاکنون توضیح داده شد مىتوانیم چنین جمعبندى کنیم که ما با داشتن تأسیسات نطنز و با فعالیتهایى که براى بهدست آوردن این فناورى – [استخراج اکسید اورانیوم، تولید کیک زرد و عمل سانتریفیوژ کردن اورانیومها] – داریم، مىتوانیم یامیامها را درست کرده و در نیروگاه بگذاریم.
تأسیسات اصفهان نیز کارهاى واسطهاى را انجام مىدهد. کارهایى که براى ساختن یامیامها، UF6 و UF4 هگزافلوراید اورانیوم و تترافلوراید اورانیوم لازم است، در اصفهان صورت مىگیرد. پس، کار نظنز جدا سازى، و کار اصفهان واسطه عمل کردن است.
[براى دستیابى به چرخه سوخت] یک راه دیگر مانده که در اراک انجام مىشود. باید یا از راه قبلى برویم یا از راه اراک. اگر راه اراک را بهصورت کامل انجام دهیم ارزشاش نسبت به کارهاى پیشین – که گفته شد – بیشتر است؛ یعنى نسبت به کارهاى اصفهان، بوشهر و بقیه با ارزشتر است، چون کار اراک میان بر مىباشد. در اینجا آبهاى سنگین دوتریوم وترىتیوم را با نوترون برخورد داده و آنگاه پلوتونیوم 239 را به دست مىآوریم. براى همین منظور در اراک ساختمان آنرا ساخته، آزمایشاتى را انجام دادیم و یک چیزهایى را هم آماده کردیم که آب سنگین یا دوتریم نام دارد.
اگر به هیدروژن موجود در آب (H2o) – که داراى یک پروتون و یک الکترون است – یک پروتون اضافه شود به دوتریم تبدیل مىشود و اگر یکى دیگر به آن بیفزاییم ترىتیوم مىشود. علت آنکه به اینها (دوتریم و ترىتیوم) آب سنگین مىگویند، به همین خاطر است. دوتریوم و ترىتیوم همان آب (H2O) است، اما هیدروژن آن بهجاى اینکه یک پروتون داشته باشد، یا دو پروتون دارد یا دو پروتون و یک نوترون دارد که در نتیجه آن، آب سنگین بهوجود مىآید. این فرایند، تکنولوژى پیچیدهاى مىخواهد. اما اسراییل و کره شمالى الان با آن کار مىکنند. همه دعواى آمریکا – از دوره کلینتون یعنى تقریباً دوازده – سیزده سال پیش – با کره شمالى این بود که تکنولوژى آب سنگین را بردارند و فناورى خود را در سطح بوشهر نگه دارند و در مقابل آن، آمریکا به آن کشور تکنولوژى و پول بدهد. کره شمالى و آمریکا با یکدیگر جر و بحثهاى طولانىاى کردند اما در نهایت، کره شمالى از راه همین فرمول [آب سنگین] به پلوتونیوم و سلاح هستهاى دست یافت.
راههاى دستیابى به انرژى هستهاى
حال با توضیحاتى که داده شد، به موضوع اصلى باز مىگردیم. در حال حاضر انرژى هستهاى از چهار – پنج راه به دست مىآید؛ مثلاً کره شمالى از راه آب سنگین جلو رفته و دیگر راهها را رها کرده است، اما ایران تقریباً هر چهار – پنج راه موجود در دنیا را طى کرده و همه را آزمایش کرده است: در بوشهر از راه سوخت باقیمانده در نطنز از راه سانتریفیوژ؛ در اراک از راه آب سنگین و سرانجام، از راه لیزر که این راه را در ایران پیدا کردهاند (اینرا از زبان آژانس بیان مىکنم).
اگر ایران تنها یک راه را رفته بود از او نمىترسیدند، ولى چون همه راهها را آزمایش کرده است، از او خیلى مىترسند. مثلاً در دنیا دو – سه تا کشور بیشتر راه لیزر را نرفتهاند، چون هزینه بسیار سنگینى دارد. ایران این راه را آزمایشگاهى رفته است، به همین خاطر از نظر آمریکایىها و همچنین اسرائیل بسیار وحشتناک است.
اکنون به جایگاه جمهورى اسلامى ایران به لحاظ هستهاى در دنیا برمىگردیم. ایران در حال حاضر جایگاه محترم و عزیزى در دنیا دارد. امیدوارم در اثر اختلافات سیاسى، این دستاورد [هستهاى] را برباد ندهیم.
ریشهیابى علت مطرح شدن قضیه هستهاى ایران
در مورد اینکه چرا موضوع هستهاى ایران به معضل سیاسى تبدیل شده است، علت آن به این موضوع بر مىگردد که اگر ایران جزء ارکستر آمریکا باشد هیچگونه مانعى بر سر راه فعالیتهاى هستهاىاش نخواهد داشت و مىتواند همه این تأسیسات را داشته باشد، چون خلاف منویات آمریکا عمل نمىکند، اما اگر قرار باشد جزء ارکستر نباشد داشتن ذرهاى از این امکانات نیز برایش ممنوع است. این لبّ کلام دنیاست.
اما علت اینکه ایران از دو سال پیش در دایره توجه بینالمللى قرار گرفت، این است که آمریکا در راستاى استراتژى قرن 21 خود، سه کشور عراق، ایران و کرهشمالى را بهعنوان محورهاى شرارت اعلام کرد تا از این طریق، تکلیفاش را با آنها یکسره روشن کند. هنگامىکه عراق را شکست دادند و وارد خاک آن شدند، شش – هفت روز پس از آن پرونده ایران را در آژانس به جریان انداختند و آژانس را وادار کردند تا روى قضیه هستهاى ایران زوم کند، چون آنها مىدانستند (بخش عمدهاى از اطلاعاتى که گفتیم، از طریق سرویسهاى جاسوسى خود بهدست آورده بودند) ایران در چه مرحلهاى است.
آمریکایىها براى ایران چهار پرونده تشکیل دادند: هستهاى؛ حقوق بشر؛ تروریسم و خاورمیانه. آنها پرونده دیگرى نیز تشکیل دادند و آن، براندازى حکومت ایران است، به همین منظور طرح را به سنا برده و قانون تصویب کردند.
آمریکا اسفند ماه 1381 پرونده ایران را – با توجه به اطلاعاتى که داشتند – در آژانس مطرح کرده، گفتند که باید بررسى شود. اما دنیا در آن زمان به آمریکا خیلى راه نمىداد، چون در مورد قضیه اشغال عراق ناراحت بودند. تا اینکه شش – هفت ماهى طول کشید تا این نگاه تغییر کرد و دیدیم که به ایران اولتیماتوم دادند، قطعنامه صادر کردند و در نتیجه این مسائل، در قضیه بیانیه تهران و موافقتنامه پاریس و… افتادیم؛ البته یک مقدارى خودمان به مشکل ایجاد شده کمک کردیم، اطراف خود باتلاق درست کردیم و در آن دست و پا زده و بیشتر فرو رفتیم.
[اما در مورد] آخرین وضعیت مذاکرات [باید گفت که] اروپا، آمریکا، اسرائیل و بقیه کشورها مانند اعراب نمىتوانستند هیچگونه ایرادى به ما بگیرند، چون حرف ایران حقوقى بوده و براساس همان اصول جلو رفته است، بنابراین در مقابل NPTگیر کرده بودند. NPTبه ما اجازه مىدهد تمام کارهایى را که گفته شد انجام بدهیم، منوط بر اینکه به سمت سلاح هستهاى نرویم و نیز فعالیتهاىمان زیرنظر آژانس باشد. شرط NPTفقط همین است و الا دیگر فعالیتهاى هستهاى، قانونى و مجاز است.
براساس NPT جهت انجام این فعالیتها مجاز بودیم، براى اینکه همه چیز را به آژانس اطلاع دادیم و آژانس نیز تأیید کرده که ایران به سمت سلاح هستهاى نرفته است، اما آمریکا مىگوید: درست است که ایران به سمت سلاح هستهاى نرفته، اما اگر بخواهد طى چند ماه مىتواند به آن سمت برود و ما نیز [از این مسئله ]ناراحت هستیم. آژانس نیز در پاسخ مىگوید: وظیفه ما این است که مواظب باشیم ایران فقط به سمت سلاح هستهاى نرود.
پرسش و پاسخ
سؤال: به اعتقاد من، بین ایران و برزیل فرق هست. آمریکا بعد از سقوط شوروى فشارهاى بینالمللى را به هر منطقهاى که بخواهد وارد مىکند و امتیاز مىگیرد و الان ایران در این موقعیت است و اینکه ما این امتیازها را مىدادیم علتش همین است؛ یعنى اگر ما همانجا امتیاز نمىدادیم آمریکا شروع به تخریب مىکرد و حتماً نیروگاه بوشهر را براساس پیشبینىها مىزد. سؤال این است که آیا با توجه به فرق ایران و برزیل، آیا ما اشتباه کردیم؟
پاسخ: اگر قرار باشد ما امضا کنیم و همه امتیازها را بدهیم و باز هم بزنند چه فایدهاى دارد، پس خوب است از همان اول امتیاز ندهیم و آنها هم بزنند. بحث ما این است که اگر بتوانیم جلوى آن حوادث را بگیریم و یک امتیاز هم بدهیم این معقول است، ولى اگر همه امتیازها را بدهیم و بعد باز هم بیایند بزنند چه فایدهاى دارد؛ براى نمونه، صدام از یک تاریخى تصمیم گرفت همکارى بکند، ولى هرچه امتیاز مىداد آنها حریصتر مىشدند و بیشتر پیش مىآمدند. وضع ایران هم از لحاظ حقوقى تا الان خوب است و اگر بخواهد راه خودش را طى کند آنها خیلى تهدیدش مىکنند، ولى 80% تهدیدات آنها، عملى نیست و ممکن است در یک مقطعى 20% آنرا عمل کنند که ایران هم مىتواند در جاهایى از خودش جرأت و شجاعت نشان دهد. اگر یک کشورى معروف شود به اینکه با زور زیربار مىرود، به آن فشار مىآورند. الان یکى – دو سالى است ایران یک مقدارى در دنیا به دادن امتیاز و باج معروف شده است بالاخره ایران یکجا هم بایستى نشان بدهد که اگر آنها قبول نکنند، تمام منطقه را به تلاطم در خواهد آورد، نه اینکه بگویم به دنبال تشنج برویم. حداقل اگر پلهپله عقب برویم دیگر آنها انتظار ندارند که ما یک پله به جلو بیاییم. یکجا هم باید نشان داد که حقى داریم. اگر آنها بیایند و ده جا را هم بزنند، به شرطى که ما از نظر نظامى به دنبال پاسخگویى نباشیم بعدش هیچ کارى نمىتوانند بکنند.
سؤال: یکى از گزینههایى که در درون بعضى از گرایشهاى تندروانه مطرح است، خروج ایران از NPT است. این خروج چه تهدیدات و چه فرصتهایى را براى ایران ایجاد مىکند؟
پاسخ: موقعى یک کشور از NPT خارج مىشود که یک منظورى دارد و مىخواهد بگوید که از این به بعد من دیگر در قالب NPTنمىگنجم، من یک کشور هستهاى مانند کرهشمالى، هند، پاکستان و اسرائیل هستم، من چون جزء پنج کشورى که در NPTبه رسمیت شناخته شدهاند نیستم، دیگر لزومى نمىبینم که در NPT باشم، زیرا NPTدیگر روى من قابل اجرا نیست.
زمانى باید از NPT خارج شویم که سودى براى ما داشته باشد. در کنفرانس بازنگرى در نیویورک در چند ماه پیش ما مىتوانستیم از NPTخارج شویم. اگر در آنجا یک بازنگرى در NPT صورت مىپذیرفت مىتوانستیم بگوییم که این متن، دیگر آن متنى نیست که مجلس پیش از انقلاب تصویب کرده، بلکه متنى جدید است و ما تعهدى نسبت به آن نداریم، اگر مجلس ما آنرا تصویب کند به آن مىپیوندیم، در غیر اینصورت به آن نمىپیوندیم، در نتیجه یک خروج محترمانه از آن صورت مىگرفت. پس، یا باید هستهاى شویم و از NPT خارج شویم و یا آنها NPT را طورى تغییر دهند که دیگر با متن اولیه نخواند که در این صورت، طبق حقوق بینالمللى بر ما این حق هست که آنرا نپذیریم. غیر از آن براى ما فایدهاى ندارد، چون تاکنون به NPT متعهد بوده و عمل کردهایم، لذا طبق آن حق داریم که همه اینها را آشکارا و تحت نظارات آژانس داشته باشیم.
سؤال: علتالعلل آمریکاست و اگر مشکل ما با آمریکا حل گردد. خیلى از مسائل حل مىشود. بالاخره، آیا مىتوان در این منطقه یکجورى با آمریکا کنار آمد؟
پاسخ: قطعاً یکى از راهحلها این بود، ولى نه الان! از وقتى که نئومحافظکاران برسرکار آمدند، براساس جمعبندى خودشان تصمیم گرفتند از خیر معامله و مذاکره با ایران بگذرند.
اگر تا سال 2003 – حتى سه سال اول که جرج بوش آمده بود – به دنبال نظر شما (رابطه با آمریکا) رفته بودیم، شاید به نتیجه مىرسیدیم. ولى موقعى که کشورى مثل آمریکا در سنا تاکنون دو قانون براى براندازى جمهورى اسلامى ایران به تصویب مىرساند، بدین معناست که دیگر آن راهها را کنار گذاشته است؛ البته این امر به معناى تصمیم کل آمریکا نیست، بلکه به معناى این هیأت حاکمه آمریکاست، مثلاً اگر در هیأت حاکمه آمریکا جانکرى آمده بود تمام این موارد مردود بود، زیرا او مىخواست با ایران مذاکره کند. اگر نفر بعدى بیاید و از نئو محافظهکاران نباشد باز ما مىتوانیم صفحه را تغییر بدهیم. اینرا مىخواهم بگویم که شرایط کنونى جمهورى اسلامى ایران این است، شرایط دیروزش آن بود و ممکن است شرایط فردایش چیزى دیگرى باشد.
در شرایط حاضر دیگر آمریکایىها قبول نمىکنند. اگر مىشد، تا سه سال پیش اینکارها را کرده بودیم. بله، یکى از انتخابها این بود که نمونه آن هم ترکیه، مصر و کره جنوبى است. با اینکه ترکیه و مصر از نظر هستهاى و تأسیسات آن پیشرفتهتر از ما هستند، حتى اسمى از آنها در دنیا نیست. اسرائیل از آنها نمىترسد، چون با آنها دوست است. پس، ممکن است یک روزى یکى از انتخابهاى ما آن بوده و شاید و در آینده هم باشد، ولى فعلاً ممکن نیست، چون این راه از سمت آمریکایىها بسته شده است.
سؤال: در ادامه همین صحبت عرض کنم که شما مىگویید راه مذاکره بسته شده است. در صحبتهاى آقاى موسویان یا ناصرى بود که ایشان مطرح مىکرد که ما در مذاکرهاى که با اروپا داریم – هر چند اروپا طرف مذاکره ماست – آنهایى که به ما بیانیه، اطلاعیه و سخنى مىگویند، سعى مىکنیم از طریق شوراى عالى امنیت ملى، وزارت خارجه و دستگاههایى که به نوعى درگیر آن هستند، به آنها جواب دهیم.
آقاى موسویان به اتفاق آقاى روحانى یا آقاى ناصرى مىگفتند که اروپا وقتى مطلبى از ما مىگیرد لازم مىداند که آنرا با آمریکا در میان بگذارد. ما الان در حقیقت با یک واسطه با آمریکا مذاکره مىکنیم. همینطورى که با اروپا صحبت مىکنیم به نوعى به آمریکا اجازه مىدهیم که مذاکره کند. اگر در برابر اروپا سخت ایستادگى کنیم، اروپا یک قدم عقبتر مىگذارد، در حال حاضر این امر بدون واسطه انجام مىشود و مفید فایده بودن آن نیز مورد پرسش است.
سؤال: آمریکا همینکه اجازه مىدهد اروپایىها با ایران مذاکره کنند، آیا این به معناى مشروعیت بخشیدن به ایران است؟
پاسخ: اجازه نمىدهد، بلکه آنها را وادار مىکند و مىگوید: شما اصلاً براى چه مذاکره مىکنید.
سؤال: آیا آمریکا امتیازاتى را هم به ایران اعطا کرد؛ مانند wto که بعد از 21 بار پذیرفتند آنرا به ایران بدهند؟
پاسخ: اینکه امتیاز نیست؛ مثلاً همه ما حق داریم نفس بکشیم. حالا فردى بیاید و دهان ما را ببندد و بگوید: شما حق ندارید نفس بکشید، بعد بگوید: من دهان تو را به شرطى باز مىکنم که مثلاً سرت را دهبار به دیوار بکوبى. باز کردن دهان من امتیاز نیست که به من مىدهد، بلکه این حق من بوده که ضایع کرده و حالا آن تضییع را برداشته است. ورود به Wtoطبق ماده 12 اساسنامه آن، براى تمام کشورها بدون استثنا تحت هر شرایط آزاد است. هیچ کس حق ندارد جلوى کشورى را بگیرد.
بنده رئیس گروه 77 بودم و 134 کشور تحتنظر من کار مىکردند و توانستم از آنها براى ورود ایران به Wto رأى اعتماد بگیرم و نام ایران را در دستور کار شوراى عمومى Wtoقرار دهم. آمریکا نیز طبق اساسنامه Wto نمىتوانست ایران را از آن خارج کند، آن موقع آمریکا نگفت: من وِتو مىکنم، وِتو که در ایران مىگویند اشتباه است، نگفت: من مخالف هستم، فقط مىگفت: من دارم مشورت مىکنم و به دفعه بعد بیفتد و هر دو ماه یکبار این شوراى عمومى تشکیل مىشود.
الان نه اینکه به ما امتیاز داده است، از نظر قانون Wto براى ما امتیاز نمىشود من متأسفم که در ایران دوستان مذاکره کننده ما اینرا امتیاز مىدانند، بلکه این حق طبیعى همه کشورهاست. اصلاً ورود به Wtoخواستِ اروپایىها، آمریکا و دیگر کشورها بود، نه خواستِ ایران. موقعى که وارد Wtoمىشویم، یعنى مىپذیریم که تعرفهها را برداریم، همه اتومبیلهاى جهان را وارد کنیم و صددرصد سود بازرگانى را به صفر برسانیم؛ البته ممکن است ایران به بهاى نابودى تمام صنعت و تکنولوژى، گلستان شود. بنابراین، ورود به Wtoبراى ما امتیاز نبود.
174 کشور از 190 کشور وارد Wto شده بودند و حدود شانزده کشور مانده بودند؛ کشورهایى که نمىتوان آنها را در نقشه پیدا کرد؛ مانند جزایر مارشال. لذا، مثلاً فروختن قطعات بویینگ اروپایى – نه آمریکایى – امتیازى براى ایران نیست. خرید و فروش قطعات یدکى هواپیما طبق قانون ایکائو براى تمام کشورهاى عضو آزاد و مجاز است.
منبع: فصلنامه علوم سیاسی 1384 / شماره 31، پاییز
سخنران : علی خرم