چرا دختران ترک تحصیل می کنند
روزنامه همشهری یکشنبه 14 مرداد ,1375 4 آگوست ,1996 سال چهارم , شماره 1033
مقدمه ای بر نابرابریهای آموزشی در جهان
بسیاری از دختران در خانه می مانند, نه به این دلیل که والدینشان
فقیر هستند یا از نظر فرهنگی مخالف می باشند بلکه به این علت که
آنها معتقدنیستند این آموزش به درد دخترانشان بخورد
بار کارهای خانه, از مهمترین عوامل ترک تحصیل دختران است. حتی
وقتی دخترها در مدارس نام نویسی می شوند, بار کارهای خانه مانع از
پیشرفت آموزش آنهاست
اشاره بررسی ها نشان می دهد آموزش دختران یکی از بهترین
سرمایه گذاری های کشورهای در حال توسعه است. این آموزش گذشته از بهبود
درامد خانواده به بالا رفتن سن ازدواج و پایین آمدن تعداد زایمانها,
بهتر شدن تغذیه, آموزش و تربیت و نگهداری از کودکان می انجامد و
مهمتر از همه موجب رهایی زنان از ظلم و ستم و تبعیضی می شود که دیری
است از آن رنج می برند.
علیرغم چنین نتایجی برای آموزش دختران, در اکثرکشورهای در حال
توسعه تعداد پسرانی که به مدرسه می روند بسیار بیشتر از دختران است.
اما چرا دختران ترک تحصیل می کنند و برای حل این مشکل چه می توان کرد
مقاله تحقیقی زیر که از گزارش پیشرفت ملل سال 1996 یونیسف گرفته شده
تلاش می کند به سوالات فوق پاسخ دهد.
یک میز و نیمکت را در یک مدرسه ابتدایی در جهان در حال توسعه در
نظر بگیرید. پسران شانس بیشتری برای اشغال آن دارند.
عوامل بسیاری سبب می شوند که دختربچه ها خیلی زود به تحصیل خود پایان
دهند. مهمترین عامل فقر است. هزینه هایی چون کمک های داوطلبانه ,
روپوش, کتاب ,رفت و آمد حتی آموزش رایگان را گران و دشوار می کنند.
بخصوص اگر تعداد بچه ها زیاد باشند. وقتی یک خانواده فقیر در نظر
می گیرد که دخترشان تا چه حد می تواند در تمیز کردن خانه, پخت و پز,
جمع آوری هیزم و آب و نگاهداری از بچه های کوچک به آنها کمک رساند و
محاسبه می کند که اگر تحصیل کند موقعیت کمی برای پیدا کردن کار خواهد
داشت, بنابراین دلیلی نمی بیند که چنین هزینه ای را متقبل شود.
بنابراین معمولا دخترانشان را از مدرسه بیرون می کشانند.
حتی وقتی دخترها در مدارس نام نویسی می شوند, بار کارهای خانه بر سر
راه پیشرفت آموزشی آنها قرار دارد. در یک بررسی از مدارس ابتدایی
موزامبیک معلوم شد که مهمترین و تنها عامل ضعف درسی, زمان و فشار
کاری است که بر کودک تحمیل می شود.
پس از فقر, عامل بعدی سنت است. و شاید قوی ترین سنت این عقیده باشد
که پسران باید تحصیل کنند چون نان آور خانواده آینده خود و پشتیبان
دوران سالخوردگی والدین خود هستند.
اعتقاد بر این است که کار یک دختر, گرچه طولانی تر ودشوارتر باشد,
احتمال کمی دارد که درامد مالی به همراه داشته باشد و در فرهنگ هایی
که ازدواج بدین معنی است که دختر جزیی از خانواده شوهرش می شود,
انگیزه کمتری برای تحصیل دخترانشان وجود دارد.
معهذا وقتی از بسیاری از خانواده های فقیر سوال می شود, پاسخ می دهند
که مایلند دخترانشان تحصیل کنند. بسیاری از دختران در خانه می مانند,
نه به این دلیل که والدینشان فقیر هستند یا از نظر فرهنگی مخالف
می باشند, بلکه به این علت که آنها معتقد نیستند این نوع آموزش به
درد دخترانشان بخورد یا آنکه آنها احساس می کنند که احتمال خطر بسیار
زیاد است.
فشارهای روحی و آسیب پذیری دختران از جمله عوامل عمده در پایین آمدن
تعداد نام نویسی دختران در مدارس بسیاری از کشورهاست. اگر کلاسها
پرجمعیت باشند, اگرنظارت و سرپرستی بر کودکان ضعیف باشد, اگر
دانش آموزان پسر شیطان و خشن باشند, بسیاری از دختران احساس خطر
می کنند و بسیاری از والدین برای سلامتی آنها نگران می شوند. اگر مدرسه
یا کلاس جداگانه (برای پسران و دختران) وجود نداشته باشد, اگر معلم
زن وجود نداشته باشد و اگر مدارس از خانه یا محل زندگی بچه ها بسیار
دور باشد, تعداد کمتری دختر به مدارس خواهند رفت. برای مثال یک
بررسی در مصر روشن ساخت که وقتی مدارس سه یا بیشتر از سه کیلومتر از
خانه دانش آموزان فاصله دارد, نرخ نام نویسی دختران پایین و به 30
درصد می رسد.
در اینجا نیز فقر نقش خود را بازی می کند. دختران خانواده های فقیر
اگر لباسشان پاره و نامناسب باشد,مقید به لباس بهتر هستند و همین
باعث می شود که درخانه بمانند. اگر آنها امکانات بهداشتی کافی در
دسترس نداشته باشند, با شروع عادت ماهانه, دوران تحصیل آنها نیز به
پایان می رسد.
برخی دولتها و سازمانهای توسعه نیازهای انسانی ,موارد احتمال خطر و
ترسهای دختران و خانواده هایشان را که از عوامل ترک تحصیل دختران
هستند موردبررسی قرار داده اند.
از آنجا که علت واحدی برای پایین بودن نرخ نام نویسی دختران و ابقاء
آنها در مدارس وجود ندارد, پاسخ واحدی هم وجود نخواهد داشت.
رهیافتهای مختلفی مورد آزمایش قرار گرفته اند. برخی از آنها در
مقیاس کوچک آزمایش شده اند و هنوزارزیابی هم نشده اند. نتیجه این
بررسی ها به طور کلی چنین است: مدارس یا کلاسهای درس نزدیک به محل
زندگی دانش آموزان ساخته شوند (حداقل در سالهای اول مدرسه,) مردم محل
و والدین در اداره مدرسه نقش داشته باشند, تعداد بیشتری معلم زن
تربیت شوند, خانواده ها برای فرستادن دخترهای خود به مدرسه و نگاه
داشتن آنها تا کلاس معینی تشویق مالی شوند, آموزش غیررسمی در جهت
آموزش الفباء, اعداد و مهارت های زندگی به دختران گسترش یابد, درباره
اهمیت آموزش دختران تبلیغ گسترده شود, برنامه های درسی برای دختران
قابل انعطاف باشند (تا دختران بتوانند مسئولیت های خانگی خود را نیز
انجام دهند), آموزش قبل از دبستان گسترش یابد, هم به این دلیل که
ترک تحصیل های بعدی کاهش یابد و هم امکانی است که دختران می توانند در
کلاس درس حضور یابند چون در آن زمان می توانند خواهر یا برادرهای
کوچکشان را به آن مراکز بسپارند.
برخی رهیافتها در بنگلادش , 35000 مدرسه مردمی از سوی کمیته
پیشرفت روستایی بنگلادش( BRAC ) تاکنون از 982000 دانش آموز ثبت نام
کرده اند که از این تعداد 70 درصد دختر هستند. اکثر معلمان این کمیته
زنانی هستند که در آن جامعه زندگی می کنند و 9 یا 10 سال تحصیل
کرده اند. یک کمیته مدیریت روستایی مدرسه را اداره می کند و هر ماه
جلسه ای مابین والدین و معلمان تشکیل می شود که حضور مادران در این
جلسه ضروری است.
در مالی , 75 مدرسه روستایی تاسیس شده است که تساوی دختران و
پسران در آن مدارس اجباری است . هرکلاس دارای 15 پسر و 15 دختر است .
مدارس توسطکمیته منتخب از سوی جامعه اداره می شوند. تعداد دخترانی
که در این مدارس ثبت نام کرده اند دو برابر تعداد دختران در سیستم
رسمی مدارس است.
در مناطق روستایی جنوب مصر, جایی که حدود نیم میلیون دختری که در
سن مدرسه هستند به مدرسه نرفته اند, مدارس جامعه محلی در خود محل در
حال تاسیس اند تا دختران مشکل راه و مسافت نداشته باشند. در 110
مدرسه ای که تاکنون تاسیس شده اند حدود 3000 کودک نام نویسی کرده اند.
که از این تعداد 70 تا 80 درصد دختر هستند.
در پاکستان , 300 مدرسه جدید روستایی در یکی از مناطق بسیار
دورافتاده و سنتی کشور, جایی که نرخ سواد دختران بیش از 4 درصد
نیست , تاسیس شده اند و از 14000 دختر نام نویسی کرده اند. پروژه
بلوچستان که از سوی چندین سازمان بین المللی سرمایه گذاری شده است به
موفقیت رسیده است, چون براساس واحد سیار تربیت معلمان زن برنامه ریزی
شده بود. برپایه این مفهوم زنانی که 8 تا 10 سال تحصیل کرده باشند
برای شغل معلمی تربیت می شوند تا بدون ترک کردن روستاهای خود به کار
آموزش مشغول شوند. تاکنون بیش از 400 معلم از سوی دولت استخدام
شده اند. خود مدارس از سوی کمیته های آموزش روستایی که از سوی حداقل
75 درصد والدین دانش آموزان انتخاب شده اند, اداره می شود.
پروژه مشابهی در پنجاب (پاکستان) 114 مدرسه را درطی 5 سال اخیر
تاسیس کرده و از 3000 دختر نام نویسی کرده است . همه معلمان و
سرپرستان زن هستند و برنامه درسی قابل انعطافی دارد که اجازه می دهد
دختران برای فصل های کار در مزرعه در سر کار خود حضور یابند.
در سنگال, سازمان توستان برنامه ای را شروع کرده است که در آن
1400 دختر در 20 روستا از آموزش غیررسمی برخوردار می شوند. توستان
علاوه بر تاکید برجدول زمانی قابل انعطاف, مبتکر اجاق هایی بوده است
که بازدهی انرژی بالایی دارند و در نتیجه در مقدارساعتی که دختران
باید صرف جمع آوری هیزم کنند, صرفه جویی می شود.
در بورکینافاسو, 30 مدرسه وابسته تاسیس شده است تا به تعداد
مساوی از دختران و پسران بین 7 تا9 سال که از سیستم رسمی مدارس
خارج شده اند (ترک تحصیل) آموزش دهند. دانش آموزان پس از 3 سال تحصیل
در این مدارس, که از سوی معلمان محلی به زبان محلی آموزش می بینند,
به سیستم رسمی مدرسه باز می گردند.
در نپال برای دخترانی که ترک تحصیل می کنند,کلاسهای غیررسمی تدارک
دیده اند تا روزانه دو ساعت 6, روز در هفته , 9 ماه در سال به آموزش
مشغول شوند. پس از طی این دوره دانش آموزان دوباره می توانند به سیستم
رسمی مدارس بپیوندند. تاکنون حدود 70000 دختر نام نویسی کرده اند. در
این میان دولت نپال به والدین خانواده های فقیر که مانع از تحصیل
دخترانشان می شوند پیشنهاد یارانه های کمی کرده است.
نظر شما