قضیه مبهم
روزنامه شرق، یکشنبه 16 آذر 1382
بیضایی به تئاتر ایرانی می اندیشد و گرچه هنرمندانی مانند حمید امجد و محمد رحمانیان نیز این دغدغه را دارند، اما آیا اجتماع تئاتری ما به فکر ساختن نمایش هایی هست که بازتاب هویت ایرانی ما باشد؟
سعید ساحلی که در جلسه نقد و بررسی آثار بیضایی سخن می گفت، با بیان این مطلب گفت: در تئاتر ما همه آوانگارد هستند بدون اینکه این آثار آوانگارد پیش زمینه ای داشته باشد و ما در ایران حتی 5 اجرای طبیعی رئالیستی از آثار ایبسن ندیده ایم و دانشجویان ما هم اغلب به فکر آوانگارد بازی هستند بدون اینکه اطلاعات کافی داشته باشند.امیر کاووس بالازاده، دیگر سخنران این جلسه که به همت برنامه عصری با نمایش در کافه تریای تئاتر شهر برگزار شده بود، در پاسخ به پرسش یکی از حضار مبنی بر دلیل حذف اسطوره کاوه از نمایش شب هزار و یکم گفت: کاوه داستان دیگری است در این اسطوره و این درست نیست که کاوه را مظهر رنجبران بدانیم؛ زیرا با دید امروزی، اسطوره را بررسی کرده ایم.وی افزود: در نگرش اسطوره ای، قهرمان حتما باید سلاح داشته باشد، بنابراین بعد از این که کاوه گرز آهنین فریدون را می سازد، نقشش تمام می شود.به گفته وی، خاصیت آهن ضد جادو بودن است و ضحاک در این داستان نمایانگر جادو است.سپس ساحلی رابطه بین 3 اپیزود را هدف اصلی بیضایی در نمایش شب هزار و یکم دانست و اظهار تاسف کرد: بسیاری از دوستان متوجه این هدف نشده اند.به اعتقاد وی، بیضایی با در کنار هم گذاشتن این سه اپیزود از تاریخ برای بیان هدف غایی تاریخ بهره می گیرد.وی با اشاره به دیدگاه های گوناگون فلاسفه مبنی بر سیر حرکت تاریخ، گفت: بیضایی در شب هزار و یکم نشان می دهد که قدرت ضحاکی در تاریخ همواره وجود دارد؛ اما این قدرت در اپیزود سوم بدست انسان تعدیل می شود و این نشان می دهد بیضایی اصلا به جبر تاریخ معتقد نیست و نشان می دهد که انسان ها تاریخ ساز هستند.هم چنین بالازاده با اشاره به رویکرد اسطوره شکنی بیضایی گفت: در قهرمانان بیضایی برخلاف تفکر اسطوره ای، خیر و شر مطلق نیست و شرایط باعث خوبی یا بدی آنان می شود. به گونه ای در بندار بیدخش، بندار و جم می توانند دو روی یک سکه باشند و گویی بندار همان جم است، منتها در شکل خردمند و نیک آن.ساحلی با بیان این که بسیاری از آثار بیضایی تاریخ را به تاریخ وصل می کند، گفت: از مسافران به بعد نوری در بیضایی تابیده شد و گرچه در سگ کشی جامعه ای فاسد را نشان می هد، مدام به ما نوید آمدن آینده بهتری را می دهد که اپیزود سوم شب هزار و یکم نیز این موضوع را تاکید می کند.
بالازاده که چندی پیش نمایشنامه مجلس قربانی سنمار را نمایشنامه خوانی کرده بوده، درباره این اثر بیضایی گفت: در این نمایش کاخ نماد جایی است که مظهر فرد است و بیضایی نشان می دهد که زمانی که می خواهی شروع به ساختن چیز جدیدی کنی، همه چیز راحت، مشکل ساز می شود.
به گفته وی، سنمار هستی و عشق خود را به کاخ می بخشد و زین پس دیگر کاخ نماد سنمار است.
در ادامه ساحلی با تاکید بر این که دغدغه اساسی بیضایی با تئاتر ایرانی است، گفت: بیضایی به این موضوع توجه می کند که ساختمان تئاتری ما چه بوده و چه عللی باعث توقف رشد ما شده و اگر این رشد سیر طبیعی خود را طی می کرد چه اتفاقی می افتاد.وی با بیان این که بیضایی به تحول تئاتر ایران می اندیشد گفت: بیضایی پیشنهادات خود را در مورد تحول نقالی، تعزیه و تخت حوضی ارایه می دهد.به اعتقاد وی در اپیزود نخست که براساس تضاد بین نیک و بد شکل گرفته است، بیضایی ما را با ساختار کهن که بیش از 4000 سال سابقه دارد آشنا می کند؛ در این الگو انسان اختیار دارد.وی با نمادین خواندن اپیزود دوم، گفت: در این اپیزود شستن کتاب هزارافسان نوعی شستن هویت است و از آن جا که سه چهارم دستاوردهای فرهنگی ما که به دوره ساسانیان تعلق دارد، گم شده است، می توان با گم گشتگی کتاب را به نوعی نشانه آن گم گشتگی تاریخی دانست.بالازاده نیز زبان بیضایی و ساختمان نمایشی انتخابی بیضایی را از جمله ویژگی های مهم آثار بیضایی دانست.وی با اشاره به زایش فرهنگی در اپیزود سوم، گفت: در این داستان آزادی به معنای رهایی از جزمیت اندیشه است زن از طریق آزاداندیشی خود را گسترش می دهد و قصه ای به قصه های هزار و یک شب می افزاید.وی یادآوری کرد: با هم بودن سه اپیزود تاکید بر این است که آینده بهتری خواهیم داشت و نوعی نگرش تاریخی است که با خرد و اندیشه می توان زندگی را بهتر کرد و در دهان کسی می زند که تاریخ را چیزی فراواقعی نشان می دهد.به اعتقاد وی، بیضایی با شکستن پرسپکتیوها در این سه اپیزود می کوشد که خود را به مینیاتور نزدیک کند.
نظر شما