فقدان استراتژی روشن
روزنامه شرق، دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۲ - ۱۴ شوال ۱۴۲۴ - ۸ دسامبر ۲۰۰۳
محمدعلی عسگری: سرنوشت غمبار فلسطینی ها همچنان غوطه ور در آلام بی پایانی است. در این میان بیشترین انتقادات روانه دشمن غدار آنان می شود که با گستاخی تمام خون می ریزد و جنایت می کند. اما در مقابل وضعیت فلسطینی ها به دلیل فرو رفتن در هاله ای از مظلومیت و تقدس سیاسی و دینی کمتر مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. حال آنکه نمی توان وضعیت موجود گروه های فلسطینی و به خصوص موضع گیری های ضد و نقیض آنان را در قبال سرنوشت خود در این امر دخیل ندانست. موضوعی که غالباً به حاشیه رانده شده یا کمتر مورد توجه و دقتی فراخور قرار می گیرد. وضعیت فعلی فلسطینی ها در حال حاضر وضعیتی معلق بین جنگ و صلح است. شاید بتوان گفت این وضعیت معلق سال هاست که هرگونه پیشروی یا پیروزی را از این ملت محروم سلب کرده است. اگر گروهی یا شخصیتی برای صلح پا پیش می گذارد، گروهی یا شخصیت دیگری بر طبل جنگ و مقاومت می کوبد و برعکس زمانی که گروهی به دلیل شرایط پیشنهاد مقاومت و جنگ می کند گروه دیگری پنهانی یا آشکارا راه صلح و سازش را در پیش می گیرد. نبودن یک اجماع کلی در مورد تصمیم هایی که مستقیماً با سرنوشت این ملت سروکار دارد، طی سال های گذشته تمام توان و امکانات فلسطینی ها را تحلیل برده است. چندی پیش مفتی فلسطین کار کردن برای اسرائیلی ها در جهت ساختن دیوار حائل را حرام توصیف کرد. معنای این حرف نهایت عجز و ناتوانی مردمانی است که حتی حاضرند برای یک لقمه نان به خدمت دشمنان خود درآیند و آنان را در ساختن دیوار حائل _ دیوار زندان خود _ یاری دهند! در همین حال شاهدهمان سناریوی تکراری گذشته هستیم که هر وقت طرفی یا طرف هایی به پای میز مذاکره می روند و تا آستانه آشتی و صلح می روند گروهی دیگر با انجام عملیاتی انتحاری یا به راه انداختن تظاهراتی پرشور و مسلحانه، تمام تلاش های گروه دیگر را خنثی می کنند یا هر وقت درگیری دو طرف به مرحله حساسی می رسد گروهی با ندای صلح و آشتی خود به دشمن راحت باش می دهند.در اینجا شاید این پرسش مهم خالی از فایده نباشد که بپرسیم: به هر حال تکلیف مردم کشورهای اسلامی با فلسطین چیست؟ آنها از کدام حرکت فلسطینیان باید دفاع کنند و چرا؟! آیا به راستی طی این سال های سرگردانی و تعلیق این دولت اسرائیل نبوده است که بیشترین سود را برده و توانسته است قدرت خود را بر بخش های مهمی از خاک فلسطین تحکیم بخشد؟ این پیروزی اسرائیل تا چه حد در سایه عدم اتحاد و پراکندگی گروه ها و جماعت های متفرق و متشتت فلسطینی حاصل شده است؟
هم اکنون از سه جهت تلاش هایی برای صلح در جریان است: طرح موسوم به نقشه راه، طرح موسوم به توافقنامه ژنو و طرح آتش بس و گفت وگوهای قاهره. با این وصف هیچ روزی نیست که مواضع مختلف و کاملاً متضاد گروه های مختلف فلسطینی به گوش نرسد که هر کدام به فراخور حال خود آن را نقد یا رد یا تایید کرده و در مورد آن تحلیل متضادی ارائه ندهند. چرا در بین گروه های فلسطینی یک مرجعیت واحد شکل نمی گیرد؟ مرجعیتی که با صدای واحد به اقتضای شرایط جنگ یا صلح را اعلام کند تا هم تکلیف ملت فلسطین روشن باشد و هم تکلیف سایر ملت ها با آنان. هم اکنون در سطح منطقه رژیم های عربی، اسلامی هر کدام مواضع متفاوتی نسبت به جنگ یا صلح در فلسطین دارند و طرفه اینکه با وجود صدها کنفرانس و سمینار اسلامی و فلسطینی نیز هرگز این موضوع _ که مستقیماً به مبارزات ملت فلسطین آسیب می زند _ روشن نشده است. حمایت کشورهای غیراسلامی، به ویژه کشورهای غربی که می توانند در سطح جهانی اثرگذار باشند نیز به تناسب همین موضوع در نوسان است و اگر حمایتی یا مخالفتی می شود در سطح حرف باقی می ماند. به همین سادگی است که اسرائیل می تواند مدعی شود در فلسطین هیچ کس نیست که بتوان با او صلح کرد. شارون با همین منطق تانک ها و بولدوزرهای خود را می فرستد تا خانه و کاشانه فلسطینی ها را با خاک یکسان کنند. صحنه ای که آنقدر در رسانه های عربی و اسلامی تکرار شده که مخاطب را فراتر از حد اشباع به حد بی تفاوتی رسانده است.
چندی پیش عبدالرحمان راشد یکی از روزنامه نگاران مشهور سعودی طی یادداشتی در روزنامه «الشرق الاوسط» درباره توافقنامه ژنو نوشت «این هم فرصت دیگری که از دست می رود!» وی در ادامه توضیح داده بود که چه فرصت هایی برای صلح از دست رفته و هر فرصت دوباره به معنای چندین متر عقب نشینی از فرصت های قبلی است و در پایان نتیجه گرفته بود که ما «ملت از دست دهنده فرصت ها» هستیم! شاید بتوان این نکته را به حرف او اضافه کرد که این تنها فرصت های صلح نبوده که از دست رفته است. بسیار فرصت های نادری برای مقاومت و جنگ نیز فراهم شده بود که یکی پس از دیگری از دست رفت.
انتفاضه اول یا همان انتفاضه سنگ یک فرصت کمیاب بود که از دست رفت. انتفاضه دوم همین طور. پیشتر از آنها، مبارزه مسلحانه، مبارزات سیاسی و جنگ های اعراب و اسرائیل همه و همه فرصت هایی بودند که به دلیل آشفتگی درونی اعراب و فلسطینی ها و نداشتن یک اجماع واحد در مورد سرنوشت آنان از دست رفته بود و می رود. آگاهان فقدان این اجماع را به دخالت کشورها و دولت های عربی و اسلامی در قضیه فلسطین و سرسختی دشمن ارجاع می دهند که تا حدودی درست هم هست. اما پرسش اصلی این است که پس خود فلسطینی ها چه؟! آنها تا کی می خواهند کودکانه بر روی هم پنجه کشیده و در مورد مهم ترین مسائل ملی خود یک سخن واحد نداشته باشند؟! آیا زمان آن نرسیده است که پس از نیم قرن مبارزه ای دردناک و خونین آنها حداقل این درس ابتدایی را گرفته باشند که برای پس گرفتن حقوق خود قبل از هر چیز _ یعنی قبل از داشتن سازمان و سلاح و جسارت فداکاری های خارق العاده _ باید وحدت داشت؟ قطعاً فقدان همین احساس است که هنوز گروه های فلسطینی نتوانسته اند زیر یک سقف گرد آمده و در قالب یک دولت یا سازمان یا جبهه واحد عرض اندام کنند. نهادی که به شیوه ای دموکراتیک مسائل مبتلا به آنها را ابتدا در درون خانه فلسطینی _ هر جا که باشد _ حل و فصل کرده و سپس در برابر جهان خارج (نسبت به دوستان یا دشمنان) موضعی مشخص و واحد اتخاذ کند. بی تردید تا این وضع ادامه داشته باشد فلسطینی ها نه در صلح برنده خواهند بود و نه در جنگ. آنها نه قادر خواهند بود از توان ملی خود برای پیشبرد اهدافشان سود برند و نه خواهند توانست حمایت یا پشتیبانی موثر و تعیین کننده ای را در سطح جهانی و منطقه ای کسب کنند.
همدردی ملت های مسلمان با قضیه فلسطین نیز گرچه موضوعی دینی و یا برخاسته از فطرت انسانی به ظاهر بی پایان آنان است اما باید در نظر داشت که همین احساس بشری نیز حد و اندازه ای دارد و روزی چشمه جوشان این احساسات و عواطف خشک خواهد شد. بی تفاوتی یا کم توجهی افکار عمومی بخشی از همین کشورها دلیلی جز این ندارد.
امروزه برای بسیاری از ناظران این موضوع شگفت آور است که چرا طرفداران صلح از آن سوی دنیا به سرزمین های اشغالی می آیند و برگرد مقر عرفات سپر انسانی می سازند اما هرگز مسلمانانی قدم رنجه نمی کنند که با سفری به فلسطین از نزدیک با دردها و رنج های فلسطینی ها آشنا شوند تا آنجا که بارها مفتی قدس (شیخ عکرمه صبری) از مسلمانان گله و شکایت کرد که هیچ مسلمانی ویزا نمی گیرد تا به بیت المقدس بیاید و از نزدیک شاهد جنایات صهیونیست ها یا مظلومیت فلسطینی ها باشد.امروزه مهم ترین نیاز فلسطینی ها یک اجماع است. یک سازمان، تشکل، جبهه، دولت یا هر نهادی که بتواندبا ترسیم یک استراتژی روشن و مشخص آنها را حول یک محورگرد آورده و به صورتی یکپارچه از زبان آنان سخن بگوید. در این میان دولت فلسطین باید راه های ملموس و سهل الوصولی را برای گردآوری گروه های فلسطینی اعم از اسلام گرا یا غیراسلام گرا و رادیکال یا محافظه کار پیدا کند و در عین حال گروه های پراکنده فلسطینی نیز با طیف ها و گرایش های گوناگون که دارند باید تا فرصت های بیشتر از کف نرفته و خون های بیشتری بر زمین نریخته است از خود انعطاف نشان داده و در قالب یک نهاد واحد موضع خود را برای جنگ یا صلح اعلام کنند. ادامه این وضعیت برای هیچ کس دیگر قابل تحمل نخواهد بود.
نظر شما