عربستان سعودی، پاندول بازار نفت
روزنامه شرق پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۲ - ۱۶ شوال ۱۴۲۴ - ۱۱ دسامبر ۲۰۰۳
ترجمه حمیدرضا فتاحی: نفت خواران بزرگ هوویی برای خاورمیانه یافته اند. عروس جدید سرزمینی جز سیبری نیست، جایی که غول های نفت خوار دلارهای خود را با طیب خاطر به پایش می ریزند. اگر پدر دمدمی مزاج این عروس یعنی دولت روسیه به سیاست های خود در سیبری پایبند باشد و اگر غول های نفتی مجوز سرمایه گذاری بیشتر را به دست آورند شاید بتوان گفت، راهی برای جبران ذخایر روبه کاهش خود پیدا کرده اند. البته این بدان معنا نیست که پایان کار اوپک نزدیک است. بزرگ ترین مشکل پیش روی شرکت های نفتی اختلاف هزینه استخراج بین خاورمیانه و سیبری است. هزینه استخراج یک بشکه نفت از بیابان های عراق و عربستان سعودی به زحمت به یک دلار می رسد در حالی که هزینه استخراج نفت از توندراهای سیبری به طور متوسط ۵/۲ دلار برای هر بشکه است. دلیل دیگر برای اثبات این ادعا که روس ها هرگز قادر نخواهند بود به افسانه اوپک پایان دهند این است که روسیه نمی تواند نقش نوسانگر را در بازار نفت ایفا کند. نقشی که سعودی ها سال هاست به آن عادت کرده اند. سعودی ها همواره ظرفیت بالقوه مازادی در اختیار دارند که به وسیله آن قیمت ها را اداره می کنند و در مواقع لزوم ، اختلال در عرضه را جبران می کنند. از آنجا که نفت روسیه در اختیار بخش خصوصی است، بنابراین دولت این کشور نمی تواند در امور مربوط به تولید آن دخالت کند. از طرفی روسای هیچ یک از شرکت های نفتی نیز قادر نیستند سیاست هایی که منجر به ضرر سهامداران می شوند را توجیه کنند. با وجود اینکه عراق از ذخایر ارزان قیمتی برخوردار است، این کشور نیز قادر به ایفای نقش عربستان سعودی نیست زیرا هم ذخایر نفتی عراق کمتر از عربستان است هم توان تولید این کشور در مقایسه با سعودی ها ناچیز است. با درنظر گرفتن اوضاع وخیم زیرساخت های نفتی عراق و تداوم مشکلات کنونی در این کشور، بسیاری از تحلیلگران بازار نفت معتقدند تولید نفت عراق تا یک دهه آینده به ۶ میلیون بشکه در روز خواهد رسید- با این حال رسیدن به مرز ۸ میلیون بشکه در روز (یعنی سقف تولید کنونی سعودی ها) امری محال به نظر می رسد. دلیل دیگری در دست است که نشان می دهد روسیه هرگز قادر نخواهد بود به رقیب مناسبی برای عربستان تبدیل شود. واهان زنویان از شرکت مشاوره PFC انرژی می گوید: بسیاری از اسکله های روسیه طی ماه های سرد سال، یخبندان است. اگر روس ها بتوانند ظرفیت بلا استفاده (Idle Capacity) خود را افزایش دهند باز هم قادر به تاثیرگذاری سریع در سرنوشت بازار نخواهند بود. اوایل امسال هنگامی که آمریکا قصد حمله به عراق را علنی کرد، دو بحران جدی سیاسی در ونزوئلا و نیجریه تولید نفت این کشورها را به شدت کاهش داد و صادرات نفت عراق نیز به کلی قطع شد. در این شرایط این عربستان سعودی بود که با استفاده از ظرفیت بلا استفاده خود رشد قیمت ها را مهار کرد. این اقدامات از سوی عربستان سعودی بسیار دلگرم کننده است، اما با تمام این توصیف ها، باعث بروز نگرانی بزرگی نیز هست.
نگرانی کنونی در بخش عرضه انرژی ناشی از کمبود نیست بلکه تمرکز آن است. آنچه مصرف کنندگان را نگران می کند این است که بخش مهمی از قدرت عرضه نفت در منطقه کوچکی از جهان تجمع یافته است. ۲۵ درصد از ذخایر اثبات شده نفت جهان در بیابان های تفتیده عربستان سعودی قرار دارد. در عین حال چهار همسایه دیگر این پادشاهی نفت خیز که همگی از اعضای اوپک هستند روی هم رفته ۲ سوم ذخایر نفتی جهان را در اختیار دارند.
این حقیقت تغییرناپذیر که کارتل انرژی و به ویژه سعودی ها تمام آس های بازی انرژی را در اختیار دارند، موجب نگرانی بازیگران عرصه تقاضاست. اما روس ها چه قدر در این بازار سهم دارند؟ سهم آنها تقریباً ۵ درصد است، در حالی که عراقی ها بیش از ده درصد سهم دارند. و اگر در مورد ذخایر قطبی موجود در آلاسکا بپرسید باید بگوئیم: تقریباً ناچیز است، که آن هم با توجه به جنجال های طرفداران محیط زیست قابل چشم پوشی است.
اما حقیقت این است که بازیگران خاورمیانه با آگاهی از این مطلب که با پایان یافتن تولید نفت در کشورهای غیر عضو اوپک تنها ذخایر آنها باقی خواهد ماند اقدام به کاهش تولید خود کرده اند تا بدین ترتیب قیمت ها را در سطوح بالا حفظ کنند. به همین دلیل تمام پیش بینی ها درباره آینده بازار نفت می گویند: طی دو دهه آینده سهم کشورهای خاورمیانه به ویژه عربستان سعودی از بازار نفت افزایش خواهد یافت.
کمتر مصرف می کنیم
تمام آنچه مورد اشاره قرار گرفت نشان می دهد، سیاستی که توسط جورج بوش و برخی دیگر درباره عرضه نفت اتخاذ شده است نمی تواند کمک چندانی به نجات اقتصاد جهانی از چنگال اوپک کند. البته سیاست دیگری نیز مطرح است که، طرف مربوط به تقاضا را هدف قرار داده است. یکی از کارشناسان برجسته انرژی در آمریکا می گوید: سیاست هایی که بر مبنای کاهش تقاضا و یا به عبارتی افزایش بهره وری و بهینه سازی سوخت باشند به مراتب بهتر از سیاست های افزایش عرضه است. واقعیت این است که غربی ها با تمام تلاش خود درصدد کاهش اتکای اقتصادشان به نفت اوپک هستند.
در روزگاری که اعراب با تحریم نفتی خود تاریکی را بر اقتصاد صنعتی و متکی بر انرژی غربی ها افکندند و در اوضاعی که بسیاری از اقتصاددانان نفتی معتقد بودند که مصرف انرژی و رشد اقتصادی مکمل یکدیگرند، اقتصاددانی از موسسه راکی مونتین به نام آموری لوینس گفت: معیارهای مربوطه به طرف تقاضا می تواند از شکست ما جلوگیری کند. لوینس در مقاله ای که در سال ۱۹۷۶ در مجلس معتبر فارین افرز
(foreign Affairs) منتشر کرد مدعی شد که آمریکا می تواند با تبعیت از سیاستی تحت عنوان «مسیر ملایم» فاصله بین مصرف بی رویه انرژی و رشد GDP را کاهش دهد. این نظر او از سوی صنعت انرژی و اقتصاددانان معاصرش به ریشخند گرفته شد، اما تاریخ نشان داد که حق با وی است. عوامل عمده ای در دسترس است که توضیح می دهد چرا اتکای تمدن غرب به انرژی کاهش یافته در حالی که بهره وری و رشد اقتصادی کاهش نیافته است.
یکی از دلایل مهم ، کاهش اتکای اقتصاد این کشورها به تولید صنعتی است در واقع اقتصادهای صنعتی نفتی دهه ۷۰ به اقتصادهای مبتنی بر فنا وری اطلاعات و خدمات که مصرف انرژی در آنها کمتر از سایر بخش ها است مبدل شده اند. عامل دیگر در پیش گرفتن سیاست های تشویق بهره وری و افزایش کارایی و کاهش مصرف انرژی و به ویژه نفت است.
در اروپا و ژاپن دولت ها مالیات های سنگین تری بر نفت اعمال می کنند. زیرا بر این باورند هزینه های محیط زیستی و امنیتی (اتکا به خارج) مصرف نفت در قیمت بازار این محصول محاسبه نمی شود. در آمریکا نیز سیاست گذاران بیشتر از شیوه های قاعده مند کردن و قانونگذاری برای افزایش بازده و بهره وری استفاده می کنند تا شیوه های مرسوم افزایش قیمت. مهمترین و درعین حال بحث برانگیزترین قوانینی که در آمریکا درباره کاهش مصرف و افزایش بهره وری وضع شده است مجموعه استانداردهایی است که با عنوان کافه (CAFE) از آن نام می برند. براساس این استانداردها میزان بازده خودروهای آمریکایی طی سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۷، ۴۰۰ درصد افزایش یافت این درحالی است که از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۵ تولید ناخالص داخلی آمریکا (GDP) ۲۷ درصد رشد کرد در حالی که حجم مصرف نفت این کشور ۱۷ درصد کاهش یافت و در عین حال میزان واردات خالص نفت آمریکا همین مدت ۵۰ درصد کاهش یافت. لوینس می گوید: کاهش چشم گیر اتکای اقتصاد آمریکا به نفت قدرت بی حد و حصر اوپک در قیمت گذاری را تحت تاثیر قرار داد.
لوینس می افزاید: قدرت کارتل انرژی در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی کاهش یافت و مصرف کنندگان از قیمت پایین نفت بهره مند شدند به نحوی که قیمت پایین نفت در اکثر سال های ۱۹۹۰ نیز تداوم یافت.
منبع: اکونومیست
نظر شما