فیلم های روشنفکرانه را دوست ندارم
روزنامه شرق پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۲ - ۱۶ شوال ۱۴۲۴ - ۱۱ دسامبر ۲۰۰۳
ترجمه مهدی مصطفوی: «الخاندرو گونزالز ایناریتو» با پدیده اسکار سال ۲۰۰۰، «آمورس پروس»، نام خود را بر سر زبان ها انداخت، فیلم نگاهی بی پرده و امروزی به زندگی، عشق و مرگ در طبقه فقیر مکزیکو سیتی داشت. ایناریتو با بودجه ای ده برابر بیشتر از «آمورس پروس»، تعدادی از همکاران سابقش از جمله «گیلرمو اریاگا»ی فیلمنامه نویس و«رودریگو پریه تو»ی فیلمبردار و استعدادهای فوق العاده هالیوود، شان پن، بنیچو دل تورو و نیامی واتز، را برای بازی در فیلم جدیدش به کار گرفت.«۲۱ گرم» به شیوه ای غیرخطی داستان سه شخصیت غریبه کاملا متمایز را تعریف می کند- یک استاد دانشگاه در حال مرگ (پن)، یک محکوم و مجرم سابقِ تازه مسیحی شده (دل تورو)، و یک مادر داغدار (واتز)- که زندگی شان به دنبال تصادف ماشین غم انگیزی با هم تداخل پیدا می کند. ایناریتو و اریاگا، طی سه سال، و در ۳۰ بار بازنویسی، موفق شدند در نهایت به فیلمنامه نهایی برسند. این مصاحبه در سپتامبر امسال و در جشنواره فیلم بین المللی تورنتو با الخاندرو گونزالز ایناریتو درباره «۲۱ گرم» صورت گرفته است.
- باز هم مثل «آمورس پروس» سه شخصیت و داستان متفاوت دارید که به هم ربط پیدا می کنند. چه چیزی شما را به این ساختار می کشاند؟
این که شخصیت ها روی یکدیگر تاثیر بگذارند برایم جاذبه دارد. به نظرم برای تعریف داستان یک نفر، باید به همه آدم هایی که او در طی زندگی اش با آنها برخورد داشته نگاه کرد. ما از قِبَل دیگران، آن کسی که هستیم شده ایم. این را خیلی دوست دارم. حس می کنم خیلی به هم وابسته هستیم و از اینکه چقدر روی هم تاثیرگذار هستیم، لذت می برم. برخی اوقات خودمان از این قضیه آگاه نیستیم. با این کار قادر هستم که دید وسیع تری داشته باشم و می توانم چیزهای بیشتر و احساسات قوی تری را کنکاش کنم. البته کمی جاه طلبانه است.
- از دید خودتان، چکیده این فیلم تحت چه عنوانی خلاصه می شود. آیا درباره مرگ است یا اخلاقیات؟
از نظر من، اساسا فیلم درباره فقدان و امید است و اینکه ما چطور می توانیم با تجربه چنین لطماتی، امیدوار باشیم و چطور می توانیم در این شرایط جان سالم به در بریم. از این جنبه شخصیت ها و نقاط ضعف و قوت شان خوشم می آید. البته پیش از هرچیزی یک داستان عشقی است. من واقعا با دیدن شان (پن) و نیامی (واتز) و موقعیت بکری که میانشان شکل گرفته بود و نیازی که این آدم های تنها به یکدیگر داشتند، تحت تاثیر قرار می گرفتم.
- قبل از شروع فیلمبرداری خیلی با بازیگرها تمرین کردید؟
برای پاسخگویی به سئوالات و بحث درباره برخی موارد، آنها را ملاقات می کردم، برای اینکه ببینیم آنها چطور به قضیه نگاه می کنند و من چطور نگاه می کنم، تا کمی با آسودگی بیشتری کار کنند. چندین بار فیلمنامه را مرور کردیم. با بنیچو (دل تورو) بیش از بقیه کار کردم. با او از چهار، پنج ماه پیش از شروع فیلمبرداری جلسات هفتگی مقدماتی داشتم. ولی نوع آماده سازی نیامی (واتز) تفاوت داشت- به درمانگاه ها می رفتیم تا با آدم هایی که فرزندشان را از دست داده اند ملاقات کنیم، ضمن اینکه نیامی کتاب هایی نیز مطالعه کرد. شان (پن) از بقیه فعال تر بود، با نیامی فیلمنامه را می خواند و روی صحنه ها بحث می کرد. هرکدامشان شیوه متفاوتی از کار کردن را به من نشان دادند.
- رابطه شما با مدیر فیلمبرداری تان، رودریگو پریه تو چگونه است؟
خیلی از مدیران فیلمبرداری هستند که سعی می کنند بینندگان را تحت تاثیر قرار دهند و به تصاویری قدرتمند از لحاظ زیبایی شناسی دست پیدا کنند، ولی رودریگو تلاش دارد که به اعماق وجود بینندگان راه پیدا کند. به نظر من او بهترین مدیر فیلمبرداری در دنیا است. رابطه مان خیلی نزدیک است. ما مدت خیلی زیادی قبل از شروع فیلمبرداری، فیلممان را طراحی می کنیم. در مورد «۲۱ گرم»، تصمیم گرفتیم برای لحظات احساسی مختلف هر شخصیت، از فیلم های خام متفاوت استفاده کنیم.
- چرا تصمیم گرفتید که بسیاری از نماها را به صورت دستی بگیرید؟
چون انسان ها به همین شیوه به اشیا نگاه می کنند. به نظر من سه پایه دوربین و جرثقیل واقعا چیزهایی مصنوعی هستند. دوربین دستی، اگر خوب با آن کار شود و درست به کار رود، و نه به شکلی که MTV استفاده می کند، ارتباطی بی واسطه و مستقیم را بنا می کند، به صورتی طبیعی و مثل واقعیت.
- آیا بعد از موفقیت «آمورس پروس»فشار زیادی را حس می کردید؟
خب، نمی توان از انتظارات مردم فرار کرد، ولی وقتی تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم، آنقدر کار سرم ریخته بود که وقت نداشتم به چیز دیگری فکر کنم. مثل آدرنالین است، به خودم اجازه ندادم به این فشار فکر کنم.
- از «آمورس پروس»چه آموختید که در «۲۱ گرم» به درد خورده باشد؟
اگر بخواهم واقعیت را گفته باشم، برخی از همان اشتباهاتی که در «آمورس پروس»کرده بودم، این جا هم تکرار شد. من همان احمقی هستم که سه سال پیش بودم. سعی دارم که فرمول مشخصی نداشته باشم چون فکر می کنم که بهتر است پاک و دست نخورده باقی بمانم. به معنای واقعی کلمه، وقتی می خواستم فیلمبرداری ۲۱ گرم را شروع کنم، یادم نمی آمد چطور «آمورس پروس»را ساخته بودم. از جهاتی فکر می کنم مفید باشد که خیلی یاد نگیریم، برای حفظ معصومیت، یا حفظ احساس آسیپ پذیری.
- حال که یک فیلم با زبان انگلیسی کار کرده اید، آیا کار به زبان انگلیسی را ادامه می دهید یا به آثاری با زبان اسپانیایی بازمی گردید؟
شاید یک کار ژاپنی انجام دهم (می خندد). نمی دانم. من و گیلرمو (اریاگا) مشغول کار روی پروژه دیگری هستیم. تازه در ابتدایش به سر می بریم، برای همین ایده ای ندارم. جذابیت سینما به این است که می توانید بدون خودبینی و محدودیت های مرزها، آدم های دیگر را درک کنید. برای همین کار کردن به زبان انگلیسی برایم راحت است، ضمن اینکه سطح زبان انگلیسی ام نسبت به زمانی که کارم را شروع کردم، بهتر شده است.
- آیا ۲۱ گرم تحت تاثیر فیلم خاصی قرار داشته است؟
نه به آنصورت، چون من آنقدر که در سه سال اخیر در آمریکا فیلم دیده ام، پیش از آن فیلم نمی دیدم. فیلم «رمز نامشخص» میشاییل هانکه یک شاهکار معرکه بود که خیلی من را تحت تاثیر قرار داد، به خاطر ساختار و انسانیتی که در تاروپودش وجود داشت، واقعا الهام بخش بود.
- چرا ساختار زمان سیال در ۲۱ گرم خیلی اهمیت دارد؟
در همان دقایق آغازین به مخاطب می گویم که شما نیز جزیی از تجربه این شخصیت ها هستید. با شخصیت ها زنده اید و آنها را مثل دوستانتان خواهید دید.
- این فیلم واقعا ذهن مخاطب را درگیر می کند. فکر می کند، گیج می شود و مایوس می شود.
امیدوارم این قضیه بیشتر از جنبه احساسی باشد تا از لحاظ عقلی. مثل یک چالش بود: چطور می توان بیش از روشنفکر بودن، پراحساس بود؟ از فیلم های روشنفکرانه و آثار هنری سرد و بی روح متنفرم.
نظر شما