استاد قیاس ها
روزنامه شرق، پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۲ - ۲۳ شوال ۱۴۲۴ - ۱۸ دسامبر ۲۰۰۳
مارک ریدلی - ترجمه طاهره رنجبر:لورنتس در مقاله سال ۱۹۳۷، ضمیمه کوچکی را بر نظریه غریزه خود می افزاید. این افزوده همان ایده رفتارهای «اشتهایی» است. بدین ترتیب او غرایز را نوع خاصی از بازتاب ها (رفلکس) دانست که وقوع آن از طریق مرحله ای که طی آن حیوان فعالانه در جست وجوی شرایطی برای برانگیختن غریزه مورد نظر است، به جلو می افتد. به عنوان مثال حیوان رفتار تغذیه را تنها در هنگام وجود غذا نشان نمی دهد بلکه مکان هایی که امکان تغذیه در آنها وجود دارد نیز جست وجو می کند. این رفتار جست و جوگرانه «رفتار اشتهایی» نامیده شد. لورنتس نظریه غریزه اش را در شاهکارش، «انس با زندگی پرندگان» (۱۹۳۵)، که مقاله ای درباره رفتار اجتماعی پرندگان است، به کار گرفت. این مقاله براساس مشاهدات شخصی خود وی بر روی ۳۰ گونه مختلف از پرندگان تهیه شد. لورنتس در این اثر به تحلیل عملکرد و شرایط برانگیخته شدن رفتارهای والدین، فرزندان، شرکای جنسی و سایر هم قطاران اجتماعی می پردازد. تلاش او در تبیین تفاوت های بین رفتار در گونه های مختلف، این اثر را به نمونه بسیار مناسبی از روش مقایسه ای در بررسی رفتار تبدیل کرده است. او در سرتاسر مقاله مثال هایی از شاخصه های رفتاری به دست می دهد که می توان از آنها حتی در طبقه بندی (تاکسونومی) نیز استفاده کرد. بدین ترتیب مقایسه او بین آناتومی مقایسه ای و بررسی مقایسه ای رفتار بیش از پیش تکمیل می شود. بهترین مثال وی از طبقه بندی رفتاری به مورد کبوترها (خانواده Columbidae) مربوط می شود. در خانواده کلمبیده هیچ صفت آناتومیکی که منحصراً توصیف کننده خانواده مذکور باشد، وجود ندارد. با این همه تمامی اعضای این خانواده در هنگام آب خوردن حرکات مکیدن را به اجرا می گذارند.
یک مولفه مهم در روش لورنتس در بررسی رفتار پرندگان «نقش پذیر» سازی پرنده نسبت به خودش است. در بسیاری از گونه های پرندگان جوجه های تازه سر از تخم درآورده، واکنش فرزندی خود را متوجه اولین شی متحرکی می کنند که پس از خروج از تخم با آن مواجه می شوند. در شرایط عادی این شی متحرک همان پرنده مادر است.
اما اگر تخم به طور مصنوعی تفریخ شود، می توان جوجه جوان را نسبت به شخص دیگری غیر از مادر نقش پذیر ساخت. از این رو لورنتس پرندگان مورد بررسی اش را نسبت به خودش نقش پذیر کرد و موفق شد رفتار آنها را از نزدیک و هر چه بیشتر مورد بررسی قرار دهد. این کار همچنین فرصتی را برایش فراهم آورد تا تفاوت های بین گونه های مختلف را در نحوه نقش پذیری و توالی آن مشاهده کند. برای مثال او متوجه شد که جوجه های غاز خاکستری (Anser anser) نسبت به اولین شی متحرکی که پس از خروج از تخم می بینند نقش پذیر می شوند در حالی که جوجه های تازه سر از تخم درآورده اردک کله سبز (Anas Platyhynchos) تنها نسبت به شی ای که سروصدای اردک مانند مناسبی داشته باشد، نقش پذیر می شود. نقش پذیری برخی از گونه ها مانند کلاغ گردن بور (Coivus monedula) نسبت به انسان رفتارهای جنسی آینده او را دچار اختلال می کند. به طوری که حیوان در هنگام جفت گیری به جای سایر کلاغ ها جلب انسان ها می شود. اما نقش پذیری غازهای خاکستری نسبت به انسان، رفتار جنسی آنها را دچار مشکل نمی سازد و حیوان به طور عادی با هم گونه ای هایش جفت می شود. یکی از دلایلی اصلی حضور غازهای خاکستری در اکثریت پژوهش های لورنتس این است که آنها را می توان به راحتی نسبت به انسان نقش پذیر ساخت بدون اینکه این کار تأثیرات جانبی بیمارگونه ای را برای حیوان به دنبال داشته باشد.
گام بعدی در نظریه غریزه لورنتس با الهام او از آثار ون هولست (Van Holst) برداشته شد. ون هولست طی بررسی هایش وجود ریتم های خود به خودی از فعالیت را در سیستم عصبی حیوانات ثابت کرده بود. لورنتس در مقاله ای کلاسیک که در ۱۹۳۸ به اتفاق نیکو تینبرگن درباره واکنش «باز پس گیری» تخم در غاز خاکستری نوشت، اکتشاف ون هولست را به نظریه غریزه ضمیمه کرد. چنانچه حیوان به طور پیوسته دارای فعالیت عصبی درونی باشد آنگاه می توان به تبیین دو دیدگاه ذیل درباره رفتار پرداخت. نخست آنکه: اگر محرکی بازداشته شود تراز مورد نیاز آن محرک برای برانگیختن پاسخ به تدریج کاهش می یابد. دوم: یک «فعالیت خلاء» اتفاق می افتد. بدین معنی که رفتاری در نبود هدف معمول آن روی می دهد مانند نوک زدن در شرایط نبود غذا. در واقع در این شرایط آستانه واکنش چنان پایین می آید که کوچکترین مقدار محرک موجب برانگیختن عمل تکمیلی می شود.
نظر شما