از قصه نوشتن برای کودکان خسته نمیشوم
شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ الهام فراهانی: زهرا عبدی برای سالها فعالیتش در عرصه نگارش کتاب، هم برای اهالی قلم و هم برای مخاطبان کودک و نوجوان شناخته شده است. ۳۵ ساله است و در دانشگاه، کارشناسی پژوهشگری علوم اجتماعی خوانده و سیزده سالی میشود که نامش در مجلات کودک و نوجوان زیاد دیده شده و میشود.
او در همه این سالها علاوه بر اینکه در نشریاتی مثل «سنجاقک»، «پوپک»، «سلام بچهها»، «باران»، «انتظار نوجوان»، «ملیکا» و «ماهک» قلم زده، بیش از ۷۰ کتاب داستان برای کودکان نوشته و نامش در پای «قصههای پیامبر و کودکان»، «کشکول شیخ بهایی»، «تقسیم شعله»، و «چراغ ابدی» به چشم میخورد.
زهرا عبدی در همه این سالها در جشنوارههای متعدد داستانی و مطبوعاتی خوش درخشیده و در جشنواره ملی مطبوعات کانون پرورش فکری برگزیده شده است. او تنها بانویی بود که پنج سال قبل در چهاردهمین همایش بینالمللی کنفرانس مهدویت، برای نوشتن داستانها و گزارشهای مهدوی به عنوان یکی از مهدی یاوران سال معرفی شد.
او قصه نوشتن برای کودکان را دنیای بیکرانی از تنوع و شور و نشاط توصیف میکند و تولد ناشران خصوصی در نشر کودک را یکی از اتفاقهای خوب حوزه نشر میداند که بازار را متحول کرده و تیراژ کتاب کودک را بالا برده است.
این نویسنده کودک و نوجوان به ضعف کیفی کتابخانههای مدارس و کمرنگ بودن ادبیات در سیستم آموزشی اذعان دارد و میگوید: «هرجا که هنر و ادبیات از دست رفت، باید منتظر فجایع اخلاقی، پسرفت فرهنگی و رشد مشکلات روانی باشید.»
ثبت شدن «روز ادبیات کودک و نوجوان» در هجدهمین روز گرم تابستان، بهانه گفتوگوی ما را با زهرا عبدی پژوهشگر علوم اجتماعی، نویسنده و منتقد ادبی کودک و نوجوان مهیا کرد. روزی که مقارن است با سالروز درگذشت مهدی آذر یزدی نویسنده کودک و خالق «قصههای خوب برای بچههای خوب».
*چطور شد داستان نویس کودک و نوجوان شدید؟
سال ۱۳۸۶ آغاز همکاری من با مطبوعات کودک و نوجوان و صداوسیما بود. بعد از آن با معرفی دوستانم، کار در مطبوعات را حرفهایتر در پیش گرفتم و کارهای مرسوم مطبوعاتی را مثل مصاحبه کردن و گزارش و داستان نوشتن انجام میدادم. تا اینکه هم بعضی استادان و همکاران و هم کسانی که کارهای من را در مطبوعات میخواندند، سفارش کتاب در حوزه کودک و نوجوان دادند و پیشنهاد همکاری در کارهای اجرایی مطبوعات و انتشارات را مطرح کردند.
*اشاره کردید که آغاز دوران فعالیت شما به عنوان داستان نویس از صداوسیما کلید خورد. در سازمان، با کدام برنامهها همکاری داشتید؟
برای برنامه کودک «کوچولوها» در رادیو، نمایشنامه مینوشتم و بعد از مدتی گزارشگر برنامه نوجوان «یک نفس تازه» شدم. در مقطع دیگری هم در فصل اول برنامه «ورجه وورجه» با شبکه پویا همکاری داشتم که با استقبال خوبی مواجه شد.
*تاکنون چند کتاب نوشتید؟
بیش از هفتاد کتاب از من منتشر شده و تعدادی هم در زیر چاپ است. خوشبختانه از بعد چاپ اولین کتاب، مرتب سفارش کار داشتم اما حالا دوست دارم رمان فانتزی بنویسم و یکی، دو رمان نیمه تمام دارم.
با اینکه سردبیر مجلات کودک و نوجوان، مدیر تولید کتاب و کارشناس ادبی بودم و کارهای اجرایی زیادی انجام دادم اما به نظرم، هیچ چیزی برای نویسنده بهتر از نگارش کتاب نیست و حالا میخواهم بیشتر روی مطالعه و نگارش تمرکز کنم.
*چه انگیزهای باعث شد به سمت کار کودک کشیده شوید؟
این کار به من خیلی انرژی میدهد. برای کار کودک اصلاً خسته نمیشوم. یکی از دوستانم در قم به من میگفت من هر مجله ای را که باز میکنم اسم تو هست. مصاحبه، گزارش، داستان، نقد یا هر کار دیگری که در حوزه کار کودک باشد، انجام میدادم. اگرچه بحث مالی هم مطرح بود اما احساس میکردم بازی میکنم نه اینکه کار میکنم.
از طرفی، در حوزه کودک و نوجوان همیشه کار داشتم و برای من یک دنیای بیکران تنوع، شور و نشاط به همراه داشت. دنیایی که انرژی و قدرت می داد. این یک احساس خوبی بود که من را ترغیب میکرد که بخواهم در این زمینه بمانم.
کتابهای روانشناسی کودک یا پژوهشها را که میخواندم، واقعاً لذت بخش بود. همین باعث شد شغل دیگری را قبول نکنم. هر چند گاهی پیشنهادها وسوسه کننده بود و برای قبول یا رد کردن آنها، مدتها مردد میشدم.
*«داستان» تا چه اندازه میتواند در شکلگیری شخصیت کودک مؤثر باشد؟
هر موضوعی که به شکل «داستان» و روایت گونه بیان شود، بیشتر در خاطره و حافظه خرد جمعی میماند. داستانهای زیادی از مرزها و قرنها گذر کرده و مثل یک میراث فرهنگی، به دهها نسل بعدتر هم رسیده. ما قالبهای مختلف ادبی داریم اما داستان مادر تمام قالبهای ادبی است. داستان باعث میشود بسیاری از تفکرات و اندیشهها از نسلی به نسل دیگر و ملتی به ملت دیگر منتقل شود. آن شیرینی و جذابیتش در روح و روان مخاطب اثر میگذارد.
*فکر نمیکنید که امروز با توجه به تولد رسانههای نوین، جایگاه داستاننویسی و حوزه ادبیات تضعیف شده؟
اگرچه امروز افراد در معرض رسانههای گوناگون سمعی و بصری قرار دارند اما باید کمی بیشتر روی رسالت ادبی و عنصر داستان کار کرد تا با ذائقه مخاطب امروز همخوانی داشته باشد. داستان در میان این همه تنوع رسانه و تفریحاتی که بوجود آمده، هنوز جایگاه خود را دارد و میتواند بهتر و بیشتر از این بین مردم جای باز کند.
نباید از مدرنیته ترسید یا آن را قاتل کتاب دانست، اتفاقا این روزها کتاب های زیادی را میبینیم که به صورت فیلم تولید می شوند. این یعنی مدرنیته، دوست و تریبون کتاب شده است!
*وضعیت ادبیات و داستان کودک را در ایران چطور ارزیابی میکنید؟
ادبیات کودک در دنیا هم یک نهال نوپاست، چه رسد به ایران. در ایران هم به تازگی رشته ادبیات کودک وارد دانشگاه شده و در زمینه پژوهش هم تحقیقات و کتابهای خوبی ترجمه و تألیف شده است.
امروز مباحث مختلفی مثل فلسفه برای کودک نوجوان، چگونگی تربیت جنسی کودک و آموزش مهارتهای زندگی برای کودک و نوجوان منتشر و رسانهای میشوند.
در حوزه نشر داستان کودک اتفاقات خوبی افتاده. ناشران شخصی متولد شده و به سرعت رشد کرده اند. بازار را متحول کردند و در دست گرفتند و معادلات قبلی را در هم ریختند.
در زمینه تصویرگری ما شاهد کشف و رشد هنرمندان بسیاری بوده ایم. نه تنها در ایران که در دنیا صاحب سبک و قوی شناخته شده اند. تصویرگران کودک مرتب سفارش کار دارند. با اینکه در چند ماهه اخیر، بحرانهای جهانی گریبان گیر همه اقشار بودهاند و بین بعضی از پروژهها وقفه انداختهاند اما هنوز میبینم که دوستان هنرمندم همچنان فعال و پویا هستند. این واقعاً دلگرم کننده است.
*به هنرمندان تصویرگر اشاره کردید. تا چه اندازه تصویرگران می توانند نقش مکمل نویسنده را در انتقال مفاهیم داستان به مخاطب کودک و نوجوان ایفا کنند؟
در هر هنر یا حرفهای که به کودک و نوجوان مرتبط باشد؛ تصویر، رنگ آمیزی، جذابیتهای بصری عامل بسیار مهمی هستند و از این جهت، هنرمندان تصویرساز ما با طرح آثار زیبا، نقش زیادی در جذب مخاطب دارند.
*استقبال از کتابهای کودک و نوجوان را چطور ارزیابی میکنید و این استقبال نسبت به گذشته چه تغییری کرده است؟
این روزها مؤسسات دولتی که بودجه خوبی دارند در زمینه پخش ضعیف هستند اما به دلیل بودجه هایی که دارند مجبورند گزارش کار بدهند. مدتی هم هست یک رقابتی بین آنها افتاده، در نتیجه چاپ کتاب کودک نوجوان رونق گرفته است.
معدودی از ناشران شخصی هم با تلاش و شگردهایی! به شبکه عظیمی از مخاطبها دسترسی پیدا کرده اند.
آنها برای تصویرگر یا شکل کتاب سازی حرفهای، هزینههای سنگینی می پردازند. این شرایط، مرا به حال و آینده کار کودک خوشبین میکند.
وقتی تعداد تولید و تیراژ کتابهای کودک بالا میرود، اتفاق بسیار خوبی است. اگر چند سال پیش این استقبال صورت میگرفت، کمی جای تردید داشت اما حالا با بیشتر شدن قدرت انتخاب مخاطب و دسترسی به امکانات متنوع، وقتی هنوز از کتاب اسقبال میکنند، جای بسی امیدواری است.
*با وجود رشد و پیشرفت فضای مجازی در دسترس کودکان، نظر شما این است که استقبال خوبی از کتاب میشود؟
حتی در کشورهای دیگر که در ارائه آمار از ما قویتر و سالمتر هستند و آفتهای دنیای معاصر هم بیشتر دچارشان است، فروش کتابهای کودک همچنان خوب است.
فکر میکنم به طور نسبی سطح رفاه و سواد در دنیا بالا رفته و این باعث شده مردم اهمیت این موضوع را درک کنند.
امروز میزان پخش و دسترسی آسان به کتاب در نقاط مختلف کشور فراهم شده و به خرید اینترنتی هم بیشتر از گذشته توجه میشود. گاهی میبینیم حتی برای مناطق و شهرستانهای دورافتادهتر نمایشگاه کتاب کودک برپا میشود.
*چه ظرفیتهایی برای جذب هرچه بیشتر کودکان به سمت و سوی کتابخوانی وجود دارد که میشود از آنها استفاده کرد؟
ایران تاریخ و فرهنگ بومی بسیار زیبایی دارد. پر از سوژه و موضوع های ناب است. اگرچه این روزها خبرهای تلخ زیادی درباره سرزمین عزیزمان می شنویم اما اصل ایران ارزشمند است و دوست داشتنی.
باید کتابهایی نوشته شود که به اتحاد بین نسلها، قومیتها، گویشها و اقلیتهای درون ایران کمک کند. باید تلاش کرد وحدت بین مردم وحدت را حفظ و تقویت کرد. فرهنگ بومی و تاریخی هر کشور یکی از جاذبه ها و قدرت منحصر به فرد برای آن قوم خواهد بود.
*به تاریخ پربار و فرهنگ بومی کشورمان اشاره کردید اما چرا کتابهای ترجمهای بیشتر با استقبال مخاطب مواجه می شود؛ چه ویژگیهایی دارند که مخاطب کودک و نوجوان را جذب میکنند؟
ناشران به راحتی با کمی تحقیق حتی به صورت مجازی میتوانند با کتابهای پر فروش و پر استقبال خارجی آشنا میشوند و آنها را انتخاب میکنند. همین!
*به نظر شما آثار نویسندگان ایرانی به اندازه نمونههای خارجی توان جذب مخاطب دارند؟
این توانایی وجود دارد اما داشتن توانایی تازه اول راه است. یک راه سخت و پر فراز و نشیب!
* کتابهای ترجمهای چه آسیبهای فرهنگی میتوانند برای مخاطب کودک و نوجوان ایرانی داشته باشند؟
ببینید گذشته کودک و نوجوان ما با گذشته کودک و نوجوان غربی یکسان نبوده، مثلا کتابی را تصور کنید که به روابط بین یک دختر و پسر پرداخته است. در خارج از کشور، بچه ها از کودکی در مدارس مختلط هستند. آموزشهای مستقیم و غیر مستقیم زیادی در ارتباط با جنس مخالف دیدهاند اما سیستم آموزشی و سبک زندگی و فرهنگ ما این گونه نبوده و نیست. الان نمیخواهم بررسی کنم کدام سبک بهتر است. فقط یک نمونه از تفاوت های عرف و جامعه ما و آنها را بیان کردم.
*از شما هم آثاری در حوزه ادبیات داستانی در زمینه حوزه دین و مهدویت منتشر شده و هم سابقه بازنویسی متون کهن را در کارنامه دارید. به نظر شما، چرا نویسندگان ما کمتر به سراغ تاریخ و فرهنگ بومی کشور رفتند یا کمتر به ادبیات داستانی دینی گرایش پیدا کردند؟
پیوند مباحث دینی با ادبیات و خلق آثاری مناسب ذائقه نسل امروز کار سختی است اما درباره متون کهن، آثار بسیاری چاپ شده که بیشتر آنها به صورت حکایت نوشته شدهاند نه داستان.
*به نظر شما مهم ترین اشکالی که در مجموعه کتابهای ناشران حوزه ادبیات مذهبی و آنچه تحت عنوان ادبیات دینی کودکان وجود دارد، چیست؟
اینکه آموزشی هستند، نه هُنری!
*بعضی از نویسندگان هم معتقدند در نهادهای سفارش دهنده کتب دینی کودک و نوجوان، آن نگاه هنرمندانه و اصولاً سوادی برای شناخت مخاطب وجود ندارد. شما به عنوان کسی که سالها با ارگانهای مختلف همکاری داشتید، این نظر را تأیید میکنید؟
خدا را شکر این روزها در این زمینه رسوای عالم شدیم و دیگر نیاز به پنهان کاری و تظاهر نیست. در بسیاری از ارگانها، اقوام مدیران و نیروهای غیرمتخصص سمت دارند.
در صنعت نشر تا چند سال قبل این مشکل عمیقتر بود اما با گرم شدن بازار نقدهای شفاهی و مکتوب، کمی به خود آمدند. امروز انتشاراتی مثل «جمکران»، «بِهنشر» و «دفتر نشر اسلامی» به موفقیت های خوبی در این زمینه دست پیدا کردند و الگو شده اند.
*توجه به داستان و ادبیات کودک در کنار آموزش مدارس چقدر میتواند در رشد کودک موثر باشد؟
آموزش بدون پرورش راه به جایی نمی برد. بین آموزش و تربیت تفاوت هست. همه آنهایی که سیگار می کشند می دانند مضر است، همه آنهایی که دزدی می کنند در کودکی هزاران بار شنیده اند دزدی بد است. آموزش دیده اند اما این آموزهها، درونی نشدهاند.
اولین رسالت ادبیات، ایجاد لذت و آرامش است در کنار این لذت و آرامش میتوان انسانیت و اخلاق را هم درونی کرد.
کسی که با داستان و رمان و شخصیت های آثار ماندگار جهانی زیست نکرده باشد، متضرر خواهد شد. کتابخانه مدارس ضعیف هستند. نقش ادبیات در مدارس ما کمرنگ و محدود به حفظ اطلاعات آماری نویسندگان و اندیشمندان شده است. هرجا که هنر و ادبیات از دست رفت، باید منتظر فجایع اخلاقی، پسرفت فرهنگی و رشد مشکلات روانی باشید.
*شما به عنوان یک نویسنده و کسی که کار مدیریتی و اجرایی هم داشتید، پیشنهادی برای این موضوع دارید؟ چون به نظر میآید هرچه ادبیات، پیوند بهتری با سیستم آموزشی برقرار کند، بهتر میتواند خلأهای موجود را پر کند.
ادارهکل آموزش و پرورش یکی از کلان شهرهای کشور لیستی شامل صدها عنوان کتاب را به من دادند که از بین آنها کتابهایی را برای مدارس آن استان انتخاب کنم. با کمک یکی از همکارانم تعدادی از کتابها را انتخاب کردیم.
متاسفانه کتابهایی ضعیف زیادی در آن لیست وجود داشت و خیلی از کتابهای قوی که مورد نیاز مخاطب امروز هست در لیست نبود. کتابهایی که حتی در بعضی از کشورهای دنیا هم مطرح شدند. در این باره سؤال کردم، گفتند از تهران همین لیست را به ما دادند و باید فقط از بین اینها انتخاب کنیم. این سبک و شیوه به هیچ عنوان درست نیست.
*به عنوان پرسش پایانی، چه توصیهای به کودکان و نوجوان برای مطالعه بیشتر دارید؟
هم به بچهها و هم به کسانی که برای بچهها کار می کنند، توصیه میکنم دو نوع مطالعه داشته باشید، یکی کتب کتابخانهای و یکی مطالعه در طبیعت. طبیعت به انسان ایده و خلاقیت داده و انسان را با کودک درون خود آشتی میدهد.
نظر شما