شوراى دوم واتیکان
شوراى جهانى (ecumenical) عبارت است از مجمع عمومى و فوق العاده کلیساى کاتولیک که در سطح جهانى برقرار مى شود و در آن، همه کاردینال ها، پاتریارک ها، اسقفان و آباى برجسته مجموعه هاى رهبانى شرکت مى کنند. دومین شوراى جهانى واتیکان که در زمان و به فرمان پاپ ژان (یوحنّا) بیست و سوم، جانشین پاپ پیوس دوازدهم تشکیل شد، درحقیقت بیست و یکمین شوراى جهانى از زمان تولد حضرت مسیح بود. امّا اینکه چرا این شورا را دومین شورا نامیده اند، با نظر به این واقعیت بوده است که تا حدود چهارصد سال پیش از این شورا، تقریبا به طور میانگین در هر قرن یک شوراى جهانى تشکیل مى شد. آخرین شورایى که در آن مقطع تشکیل شد شوراى ترنت است که از 1545 تا 1563 برگزار شد و در برابر اصلاحات پروتستانى به تعیین و تبیین آموزه هاى کلیساى کاتولیک همت گماشت.
پس از این شورا فترت طولانى اى به وجود آمد و تا اواخر قرن نوزدهم هیچ شورایى پا نگرفت. تنها در سال 1869 بود که شوراى جهانىِ جدیدى شکل گرفت که به دلیل فاصله زیاد آن با شوراى ترنت به عنوان اولین شوراى جهانى واتیکان موسوم شد؛ گویا شماره گذارى شوراها از نو آغاز گشت. البته این شورا به دلیل اوضاع جنگىِ آن زمان ناتمام ماند و تنها به تصویب دو تصمیم توفیق یافت که هردوى آنها مورد و منشأ مناقشات و مجادلات مستمر بعدى شدند. بنا به نخستین مصوبه، تجدّد یا گمراهى هاى عصر روشنگرى محکوم گردید و عقلانیتِ علمىِ حاکم در قرن نوزدهم، به ویژه به خاطر تشکیک در وحى و غیب مورد نفى و انکار قرار گرفت. دومین مصوبه ناظر به عصمت پاپ در امور و احکام مربوط به ایمان و اخلاق بود؛ مصوبه اى که فقط یک بار بدان عمل شد و آن هم در مورد اعتقاد کلیسا به عروج مریم عذراء بود که از سوى پاپ پیوس دوازدهم مقرّر گردید.
بنابراین، واتیکان دوم ادامه اعمال ناتمام مجمع عمومى 1870 و دومین شورا از شوراهاى عصر جدید است. اگر شوراى ترنت را شوراى عصر روشنگرى دانسته اند، شوراى واتیکان دوم را باید شوراى روزگار جدید دانست. این شورا از ویژگى هاى دیگرى نیز برخوردار بوده است؛ از جمله اینکه اولین مجمع عمومى و دمکراتیک کلیساى کاتولیک است. در شوراى معروف نیقیه فقط نمایندگان کلیساهاى مدیترانه و شمال آفریقا شرکت داشتند. در مجمع ترنت فقط ایتالیایى ها، فرانسوى ها، اسپانیایى ها و پرتغالى ها حضور به هم رساندند. در مجمع واتیکان اول فقط اروپایى ها حضور داشتند، امّا در شوراى دوم واتیکان، 600 نماینده از اروپا، 600 نماینده از آمریکاى لاتین، 350 نماینده از آسیا، 200 نماینده از آمریکاى شمالى، 300 نماینده از آفریقا و 200 نماینده از اقیانوسیه حضور داشتند که با احتساب مقامات مقیم در واتیکان و منشیان ویژه نمایندگان جمعیتى بالغ بر 4700 نفر گردهم آمدند. (مقایسه این مجمع با مجمع عمومى سازمان ملل متحد که در همان مقطع تشکیل شد و دربرگیرنده 750 نماینده و 270 نفر ناظر بود جالب توجه است).
پاپ یوحناى بیست و سوم که به دلیل کبر سنّش (وى در 77 سالگى جانشین سلف خود شد) پاپى موقت و براى دوره اى انتقالى تلقى مى شد، با اعلام تصمیم خود مبنى بر تشکیل شوراى جهانى (در 25 ژانویه 1959) همگان را غافلگیر کرد. وى در آغاز، نامه هایى را به همه اسقفان جهان که در آن زمان 8972 نفر بودند فرستاد و از آنها خواست که شکوه ها و خواسته هاى خود را به رم اعلام کنند. متون حاوىِ پاسخ ها به زبان لاتین، زبان رسمى مجمع، ترجمه و در 15 مجلّد با 5000 صفحه به چاپ رسید. پاپ از ابتدا اعلام کرد که هدف شورا بررسى الاهیات و عقائد کلیسا نیست، بلکه این شورا در پى حرکتى حیاتبخش براى همراهى با تحولات پیش آمده در جهان است، از این رو عنوان آن را Aggiornamento (به معناى اینکه در زمانه باشیم) قرار داد.
در روز پنج شنبه، یازدهم اکتبر 1962 اولین دوره و مرحله مجمع با حضور 195 کارشناس و متخصص که منصوب پاپ بودند و نیز 22 ناظر از دیگر کلیساها تشکیل شد. پاپ در سخنان خود عناوین اصلى شورا را چنین اعلام کرد: «نقد درونى، همگامى با واقعیات، و گشودگى در برابر زمانه». از جمله عناوین فرعى شورا مى توان به این نمونه ها اشاره کرد: بحران هاى درونى کلیسا، مسئله یکپارچگى کلیساها، عقبگرد مسیحیت در جهان در برابر ایدئولوژى هاى نوظهور، روابط کلیسا با دیگر ادیان به ویژه اسلام و یهودیت، نیاز به کاهنانِ جدید، ضرورت چارچوب بندىِ نوین براى فراهم شدن امکان مشارکت فعال سکولارها، ازدواج کاهنان و سقط جنین.
در دسامبر 1962 این نشست پایان یافت و اندکى بعد، پاپ که از بیمارى سختى رنج مى برد درگذشت و پاپ ژان پل ششم جانشین وى شد. این پاپ نیز على رغم مخالفت هاى شدید سنّتى ها و محافظه کاران، راه سلف خود را ادامه داد و در آغازِ دومین نشست مجمع اعلام کرد که اگر نظام ادارىِ پاپى خود را اصلاح نکرد، باید مجمع این وظیفه را انجام دهد. کادر سنّتىِ واتیکان که در رأس آن، شوراى ادارىِ پاپى یا همان دولت واتیکان قرار داشت و از ایتالیایى هاى کارکشته و متخصص در الاهیات تشکیل مى شد با سردىِ تمام با این شورا برخورد کردند. از جمله اقدامات این مجموعه قراردادن زبان لاتین به عنوان زبان رسمىِ شورا و منع ترجمه مستقیم و هم زمان و نیز برعهده گرفتن سازماندهىِ نشست و کمیته هاى تخصصى آن بود، ولى تصمیم پاپ برحضور تعداد زیاد اسقفان درعمل، معادلات را به گونه اى دیگر رقم زد.
در دسامبر 1965 کار شورا به پایان رسید؛ شورایى که 6 میلیارد لیره ایتالیا هزینه برداشت و در آن 6 هزار نطق ایراد شد و 521 بار رأى گیرى به عمل آمد. دستاوردهاى فکرىِ این شورا را مى توان چنین برشمرد: خدا با ثروتمندان، حاکمان، دولت ها و قواى نظامى نیست؛ حق اعتراض، آزادى وجدان و عقیده مشروع است؛ دین هاى دیگر قابل انکار و نادیده گرفتن نیست و باید با گشودگى و احترام با آنها برخورد کرد؛ خدا دیگر کاتولیک نیست. همچنین میان کلیساى رم وکلیساى قسطنطینیّه مصالحه صورت گرفت وکلیساى کاتولیک به عنوان ناظر درشوراى جهانى کلیساها پذیرفته شده اند و نیز دبیرخانه گفت وگو با دیگر ادیان، به ویژه اسلام و یهودیت تأسیس شد.
با این همه در پى این نشست، بادهاى تغییر و انشعاب در کلیساى کاتولیک وزیدن گرفت. تحولات بعدى در پیرامون سه عنوان و موضوع شکل گرفت: عصمت و تمرکزگرایى پاپ، کلیساى فقرا و بیچارگان، و موضوعاتى از قبیل مسائل جنسى، سقط جنین، حقوق زن، جلوگیرى از باردارى و ازدواج کاهنان. در مورد عصمت پاپ یا استبداد پاپى (به تعبیر هانس کونگ) مهم ترین و جنجال برانگیزترین اقدام را هانس کونگ انجام داد که با انتشار مقاله اى در یک روزنامه آلمانىِ نوشت: «حاکمیت سلطه گرایىِ یک فرد هیچ مبنایى در کتاب مقدس ندارد و باید به جاى آن، حاکمیت کلیساى برادرى را قرار داد و به طور کلّى باید در عقیده عصمت پاپ تجدید نظر کرد». شکل گیرى الاهیات آزادى بخش و کلیساى فقیران نیز از مهم ترین پیامدهاى این شورا بود که به خصوص در آمریکاى لاتین جنبش عظیمى را به راه انداخت. بررسى تفاصیل مصوّبات دومین شوراى جهانى واتیکان و پیامدهاى آن به ویژه در زمینه رویکرد مسیحیان به گفت وگو فرصت دیگرى را مى طلبد. آنچه در اینجا شایسته طرح، و پایان بخش این نوشته است، متن مصوّبه این شورا در مورد مسلمانان است. در این سند که به عنوان Nostra Actate معروف است، مى خوانیم:
«کلیسا با احترام به مسلمانان مى نگرد؛ همانانى که خداى یگانه، یکتا، زنده، قیوم، بخشنده، مهربان، توانا و آفریننده آسمان ها و زمین را مى پرستند؛ خدایى که کلمه خود را به سوى انسان ها افکند. مسلمانان در تسلیم و خضوع کامل در برابر فرمان هاى خداوند، حتى فرمان هاى نهانىِ او کوشا هستند؛ آنچنانکه ابراهیم که اسلام به نسبت داشتن با وى مى بالد خضوع کرد. مسلمانان مسیح را چون یک پیامبر تکریم مى کنند؛ هرچند او را به عنوان خدا به رسمیت نمى شناسند، و مریم، مادر عذرایش را گرامى مى دارند و او را تقواپیشه مى دانند... علاوه بر این، اینان در انتظار روز جزا، قیامت و حساب هستند، به زندگى اخلاقى پایبندند و مناسک دینى به ویژه نماز، زکات و روزه را براى خدا به جا مى آورند».
منابع:
1. http://www.hawzah.net/Per/Magazine/HA/020/ha020fe.htm
2. فصلنامه هفت آسمان، شماره 20 (برگرفته از مولى، سعود، الحوار الاسلامى المسیحى، بیروت، دارالمنهل اللبنانى، 1996. ترجمه حمید رضا شریعتمدارى)
نظر شما