جهان آینده و پیش بینی های باورمندانه
مجله پگاه حوزه 08 تیر 1381، شماره 55
ایده ی «فتوریسم» و آینده باوری، چه جایگاهی در فرهنگ شیعه داشته و دارد؟
قبل از پاسخ به سؤال های شما لازم می دانم از همه ی دست اندرکاران مجله ی وزین «پگاه حوزه» تشکر کنم؛ مجله ای که با چهره ای جدید و قالبی جدا از قالب های سنّتی و با رویکردی متناسب با تحولات فرهنگی جامعه و نیازهای نوی مخاطبین، فصل تازه ای در تاریخ نشریات حوزوی گشوده است.
اما در مورد «فتوریسم» و تأثیر آن بر فرهنگ شیعه باید گفت: اگر این ایده که تعبیر درست تر آن «فیوچریسم» و به معنای «آینده نگری» و «آینده باوری» است، جدای از اصطلاحات معاصر غربی که مکاتبی خاص در هنر و جامعه شناسی قرن بیستم را تداعی می کند، در نظر گرفته شود، آمیختگی عجیبی با همه ی ابعاد فرهنگ شیعی دارد.
ترسیم آینده ای روشن و امیدآفرین برای بشریت - که روح حاکم بر «فتوریسم» و وجه مشترک همه ی دیدگاه های متفاوت نسبت به این ایده است - یکی از درخشان ترین مشخّصات تشیع راستین است. اگر چه اعتقاد به حاکمیت دینی و برپایی قسط و عدل و تشکیل جامعه ای بر اساس ارزش های الهی در آخرالزمان، منحصر به شیعه نیست و همه ی مذاهب اسلامی بر اساس وعده های صریح قرآن کریم و همه ی ادیان آسمانی بر پایه ی بشارت های متعدّد کتب مذهبی خود، به پیروزی نهایی حق بر باطل و ظهور مصلحی جهانی امیدوار و معتقدند؛ لکن ویژگی مکتب تشیع در آن است که پیروزمندی نهایی در صحنه ی مبارزه و اصلاح گر موعود دنیای انسانیت را از آنِ امام زنده و پیشوای حاضر و ناظر جامعه برشمرده و شیعیان در حیطه ی ولایت از امام، موظّف به شناخت و اطاعت از او و نیز متعهد نسبت به آماده سازی برای ظهور و حاکمیت او می داند.
«فتوریسم» در اندیشه ی شیعی، سرانجام حرکت همه ی انبیا و صالحان و در نتیجه هدف بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به شمار می آید، آن جا که خداوند تعالی می فرماید: «هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله» و چنین است که آینده باوری و اعتقاد به غلبه ی اسلام بر تمامی مکاتب و بنای تمدّنی الهی و جهان شمول، در اصل اعتقاد به نبوت پیامبر شمرده می شود. و به همین دلیل است که در بعد عقیدتی، انکار ظهور و حاکمیت حضرت مهدی (علیه السلام) کفر شمرده شده و در بُعد عملی، انتظار فرج بالاترین عمل و حتّی بالاترین عبادت؛ بلکه بالاترین جهاد محسوب می شود. و اگر در بُعد ارزشی، هیچ عملی بدون انتظار مورد قبول خداوند قرار نمی گیرد؛ و اگر در بعد تربیتی، تربیت نسل ها بر اساس شاخصه های عصر ظهور تحقق پذیر است؛ و اگر در بُعد سیاسی، حرکت به سوی ایجاد دولت کریمه و در بُعد اجتماعی، راضی نبودن به وضعیت موجود، وظیفه شمرده شده است، همگی به خاطر تأکید بر همین آینده نگری است.
و این همه، در سایه ی همان باورداشتی است که از وعده ی الهی پدید می آید:
خداوند به ایمان آورندگان و شایستگان شما وعده داده است که آنان را در زمین به خلافت رساند، هم چنان که پیشینیان را خلافت بخشید. و بواسطه ی رضایت خود برای آنها اقتدار بخشد و خوف آنان را به امنیت تبدیل کند تا خدا را بپرستند و شرک نورزند.
به این ترتیب آینده ی بشریت در خلافت و حاکمیت مؤمنان و صالحان (حکومت دینی)، اقتدار دین (دین محوری در قانون) امنیت (ضمانت اجرایی) با انگیزه ی تحقّق رمز آفرینش انسان که «عبادت مخلصانه ی» خداوند است، رقم می خورد.
«فتوریسم» در اندیشه و جامعه ی غربی، چه تحولاتی را پشت سر گذاشته است؟
یکی از این تحولات جنبش فکری، فرهنگی علیه سنّت گرایی و جمود تاریخی در حوزه ی هنر و اندیشه است که مانیفست آن به طور مشخص در سال 1909 میلادی توسط شاعر فرانسوی «فیلیپ توماس مارینتی» منتشر گردید که البته بعدها در ایتالیا و آلمان طرفداران و نظریه پردازانی دیگر در رشد و توسعه ی آن سهیم شدند.
تحول دیگری که رخ داده آن است که فتوریسم به عنوان ابزاری در خدمت امپریالیسم فرهنگی و ارتباطی در آمده تا آینده ی بشریت را بر اساس «لیبرال دموکراسی» و در چارچوبه ی حاکمیت انحصاری دولتی معنا کنند و به این ترتیب خود را ابرقدرت اقتصادی و علمی دنیا معرفی نمایند که داعیه دار بنای دهکده ی جهانی است.
سومین تحول، ایجاد حرکتی موازی در برابر ایده ی جهان شمولی دینی است، تا با اشاعه ی آن، معتقدین به ظهور مصلح را از مسیر واقعی اعتقاد به مدینه ی فاضله ی الهی و آرمان شهر دینی منحرف سازند.
مفهوم انتظار با مقوله ی «صلح پایدار» چه نسبتی برقرار می کند؟
برقراری صلح ابدی، داشتن دنیایی خالی از جنگ و خون ریزی، تجلّی مهر و عاطفه و صمیمیت جمعی در سرتاسر گیتی، گسترش دوستی، برابری و برادری بین همه ی نژادها، همه ی ملیت ها، همه ی طوایف و قبایل بشری و حتی بسط همزیستی مسالمت آمیز بین حیوانات اهلی و وحشی و بالاخره از بین رفتن خطر هجوم درندگان به انسان ها، یکی از آرمان های بشری و یکی از موارد تأکیدشده در ادیان آسمانی نسبت به آینده ی جهان بشریت است.
همین ایده در نظریات فلاسفه ای از عهد باستان تا دوران کنونی نیز تجلّی دارد و در نوشته های برخی اندیشمندان غربی؛ هم چون «کانت» نیز رگه هایی از آن به چشم می خورد. اما سخن بر سر راه های رسیدن به این صلح ابدی است؛ آنچه مفهوم انتظار را از دیدگاه آرمان گرایانه ی نظریه پردازان «صلح ابدی» متمایز؛ بلکه متغایر می سازد این است که انتظار مورد نظر شیعه به عنوان دکترین وصول به صلح جاودانه و جهان شمول، بر محور صلحی شکل می گیرد که دستاورد حکومت صالحان است و به صلاح و رشد رسیدن شهروندان جامعه ی بشری تضمین کننده ی آن به شمار می آید.
امّا اندیشمندان ترسیم گر صلح ابدی در غرب، آن را زاییده ی نظم نوین جهانی، نظام سیاسی واحد مبتنی بر فدراسیته شدن دولت ها و نیز تابعیت از یک مرکز بزرگ قدرت نظامی و دیپلماتیک می شمارند. اندیشه ی برتراندراسل و... در لزوم یک امپراطوری قدرتمند جهانی که با تکیه بر قدرت زرّادخانه های اتمی، کنترل جهان را به دست گیرد، مثالی بارز برای نشان دادن این تفاوت عمده است. از منظر انتظار شیعی باید عوامل ایجاد منازعات و جنگ های کوچک و بزرگ دنیا را که خداستیزی استکبار، فزون طلبی و ثروت اندوزی، نادیده گرفتن کرامت انسان ها، هوسرانی و نارسایی های روانی حکام و فرمانروایان جوامع مختلف است، بررسی نمود و در جهت رفع عوامل مذکور و رسیدن به وضعیت مطلوب، تلاش و مجاهدتی فردی و نیز حرکت و جهادی اجتماعی را سامان دهی کرد.
از نگاهی دیگر، دوران غیبت به عنوان نمادی از فقدان رهبری مبسوط الید ولی معصوم، عرصه ای برای حاکمیت طواغیت و بسط ظلم و سلطه طلبی آنان است و انتظاری اعتراض آمیز را می طلبد که با تکیه بر اصول راهبردی عصر ظهور، زمینه های صلح ابدی را فراهم آورد، و ابزاری برای تغییر وضعیت موجود بر اساس الگوی سلم و صلاح دوران ظهور به شمار آید.
از همین منظر است که در دوران شکوهمند انقلاب اسلامی، که به حق زمینه ساز ظهور شمرده می شود، شعارهای نفی قدرت های شرقی و غربی و روحیه ی متعالی استکبارستیزی و حمایت از مستضعفین و جنبش های آزادی بخش شکل می گیرد.
در شرایط حاضر، مقوله ی «انتظارباوری» تا چه سطح و میزان با تهدیدهای بیرونی مواجه است؟
تهاجم فرهنگی سازمان یافته توسط صهیونیزم و استکبار، هم اصل انتظار را هدف گیری نموده و هم ارکان عقیدتی و رفتاری انتظار را.
فیلم هایی مثل پیشگویی های «نوسترآداموس»، «آرماگردن»، «روز استقلال»، «شبح»، «محاکمه»، «ماتریکس» و ده ها فیلم دیگری که دستمایه ی اصلی آن ها تکیه بر باور انتظار مصلح و اعتقاد به شکل گیری حکومتی جهانی در آخرالزمان است، می کوشند یا اصل چنین باوری را به سخره بگیرند، یا چهره ی موعود را تخریب نموده و تصویری نادرست از او و یاورانش ارایه دهند، و یا نتیجه ی ظهور او را تحریف کنند و با منجی تلقّی کردن امریکاییان، مسیر اعتقادی مذهبی ها را منحرف سازند. ده ها سایت اینترنتی به طور اختصاصی و صدها سایت دیگر به بهانه های گوناگون، موضوعات عقیدتی مرتبط با انتظار منجی را تحت عناوین «مسیح گرایی»، «موعودگرایی»، «هزاره گرایی»، «مدعیان مهدویت» و... به چالش گرفته و با اختصاص پایگاه های بی شماری در شبهه پراکنی پیرامون انتظار می کوشند.
در سال 1356 وقتی در پایتخت اسراییل، سمیناری متشکل از شرق شناسان و اسلام شناسان و محققین پیرامون تشیع فراهم می آید تا راه کارهای جلوگیری از نفوذ اسلام و اندیشه های شیعی بررسی شود و عاشورای امام حسین (علیه السلام) روحانیت و باور مهدویت به عنوان ارکان این آیین و رمز بقا و دوام شیعیان شمرده می شود، چگونه می توان انتظار داشت که ترتیب دهندگان آن سمینار به هر طریق ممکن در ضربه زدن به این سه رکن اساسی نکوشند. منتظران عدالت موعود نه فقط از طریق هجوم بی امان غربی ها به ایمان و باور انتظار؛ بلکه از راه ترویج فساد و فحشا، و بی بندوباری و بی اعتنایی به فضایل اخلاقی توسط آنان در معرض از دست دادن سرمایه ی بیداری و آگاهی و پرهیزگاری که رکن انتظار است قرار گرفته اند و البته این خطر، جدّی است.
به نظر حضرت عالی تا چه حدّ اعتقادات رویه ای و بسط سطحی مهدویت گرایی، تهدیدکننده به شمار می آیند؟
این مشکل بزرگ همه ی عرصه های اندیشه و فرهنگ این سامان است. این ضعفی است که باید به آن اعتراف کرد. باید اذعان داشت که مهدویت و انتظار، نه از حیث عقیدتی، نه از حیث اندیشه و تفکر و نه از حیث سلوک و رفتار، عمق چندانی در بین مردم و خصوصا جوانان ما ندارد و در همین راستا ضررهای فراوانی متوجه نظام ما شده است.
اما آنچه مهم است، ریشه یابی این مشکل است که مهم ترین آن ها را در چند بند می توان خلاصه کرد:
1. برخورد سنّتی مردم با مهدویت و انتظار: متأسفانه مردم ما عادت کرده اند آنچه را که آسان تر است و برای تأمین زندگی مادّی و عادی آنان سودمندتر به نظر می رسد، برگزینند و گرایش کم تری به مقوله های معرفتی و تعهّدآور داشته باشند. نیمه ی شعبان را بهانه ای برای طاق نصرت بستن و تزیین معابر و برگزاری جشن ها قرار می دهند و مداحی ها را بر سخنرانی ها و دریافت پیام های مهدویت و انتظار ترجیح می دهند. زیارت جمکران و نماز صاحب الزمان(عج) را تنها ابزاری برای ابراز علاقه به امام (علیه السلام) و درخواست حوائج از آن بزرگوار می شمارند و از این که شناختی نسبت به مقام و مرام آن عزیز سفرکرده ندارند، کمبودی حس نمی کنند.
2. عدم مسئولیت پذیری روحانیت و حوزه در کارآمد و روزآمدسازی اندیشه ی مهدویت: به حق می توان گفت یک هزارم آنچه به حجم متورم فقه و اصول حوزه پرداخته شده است، به معارف مهدویت به عنوان منبع اعتقادی و عامل حرکت تربیتی فرد و جامعه پرداخته نشده است!
3. کم توجّهی مسئولین و دست اندرکاران فرهنگی جامعه به ابعاد فرهنگی و تربیتی انتظار: این کم توجّهی و احیانا بی توجّهی در برخی موارد ناشی از ناآشنایی خود آنان با این عنصر مهم و سازنده است و در پاره ای موارد اکتفای به رضامندی ظاهری مردم.
4. غلبه ی تألیف بر تحقیق در کار پژوهش گران و کم اعتنایی به پرسش های تحصیل کردگان جامعه ی خودی و شبهات روشنفکران جوامع دیگر.
5. بهره گیری سیاسی از قشری نگری به مبحث مهدویت و انتظار: تسویه حساب با برخی شخصیت ها و جریان های فکری و اجتماعی با برچسب حجتیه ای بودن، در واقع نوعی گریز از ورود به این عرصه را برای بسیاری از اندیشه سازان و دردمندان عرصه ی فرهنگ باعث گردید که هنوز هم تأثیرگذاری غیرقابل انکاری در کاهش انگیزه ها برای ورود بسیاری از صاحب نظران ژرف اندیش به این مقوله دارد. در همین راستا بهره گیری از تلقی عوامانه نسبت به مبحث شریف تشرّفات و ملاقات ها نیز کاملاً قابل تأمل است. مسامحه و مماشات در برابر حکایت های افراط آمیز دیدار با امام زمان (علیه السلام) و عدم روشن بینی مردم در این زمینه متأسفانه راه را برای برخی فرصت طلبان منفعت پرست نیز گشوده است.
در یک تصویر، قیام حضرت مهدی(عج) با خون ریزی و خشونت همراه می شود و تبلیغ می گردد، آیا این تصویر را تصدیق می کنید؟
اصل مبحث خشونت و تفکیک بین دو دیدگاه عامیانه و واقع بینانه نسبت به آن یکی از قابل بررسی ترین مباحث مرتبط با ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است.
این که آیا خشونتی هست یا نه، و اگر هست در برابر چه کسانی و چگونه و به چه میزانی است، باید کاملاً بی طرفانه و بدون پیش داوری و به دور از هیاهوی افراطی تسامح و تساهل مورد بررسی علمی قرار گیرد. بدون شک دشمنان تشیع و مهدویت و شرق شناسان فتنه گر و فیلم سازان تحت حمایت صهیونیزم و استکبار، بیش ترین استفاده در ضربه زدن به این باور اصیل را با خشن و غیرمنطقی جلوه دادن آن می برند و جوانان ما بیش ترین دافعه را در برابر خشونت آمیز نمایاندن قیام حضرت مهدی (علیه السلام) از خودنشان می دهند؛ امّا همه ی این ها نمی تواند و نباید مانع از آن شود که روایاتی هم چون قیام مسلّحانه و پیکار با مخالفان و به قتل رساندن معاندان، بدون هیچ گونه تحلیلی مورد انکار قرار گیرند.
این که امام زمان (علیه السلام) در همان ابتدای ظهور، جنگ های طولانی دارند و با شمشیر یا ابزارهای نوین جنگی سران فتنه را نابود می کنند و در استمرار حاکمیت خود ناگزیر از اجرای حدود الهی خواهد بود، واقعیتی است که در روایات مختلف مورد تصریح قرار گرفته است؛ امّا همه ی این ها در مقابل مهر و عطوفت امام (علیه السلام) و اخلاق کریمانه و بخشش های بی شمار آن بزرگوار قطره ای از دریاست. امام (علیه السلام) پیام آور رحمت است و هم چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) اساس دعوتش را بر دوستی و ملاطفت و دلسوزی و صمیمیت با مردم قرار می دهد.
قابل ذکر است که متأسفانه برخی بزرگان ما نیز به انگیزه ی تربیت منتظران و تأدیب شیعیان گنه کار، داستان هایی آفریده اند که دستمایه ی اصلی آن، کشته شدن عاصیان به دست امام زمان(عج) است که نه با روح اسلام سازگاری دارد و نه با قوانین قضایی و جزایی دین مبین و نه با خلق و خوی پیامبر گونه ی آن حضرت. واقعیت نداشتن چنین داستان هایی به راحتی قابل اثبات است و تأثیرگذاری مثبت آن ها بر همه ی اشخاص و در همه ی زمان ها به شدت مورد تردید!
چه تصویری از جهان عصر ظهور دارید؟ آیا عصر منجی(عج)، عصر فرامدرنیسم است یا دوره ی نابودی مدرنیته و تکنولوژی؟
تکنولوژی در دوران قیام منجی از دو دیدگاه قابل بررسی است:
یکی خدمت تکنولوژی به قیام و دیگری گسترش تکنولوژی در دوران پس از قیام.
در مورد اول چند محور وجود دارد:
1. اعلان عمومی و تبلیغات جهان شمول نسبت به قیام حضرت در همان ابتدای ظهور؛
2. گسترش دعوت و ارسال پیام ها و ایجاد ارتباط بین امام (علیه السلام) و توده های مردم در گوشه و کنار جهان؛
3. هماهنگ سازی پایگاه های حکومتی و ایجاد یک سازمان به هم پیوسته و یک پارچه و همسو با حاکمیت مرکزی امام (علیه السلام) در شهر کوفه؛
4. بهره گیری از تکنولوژی برای سامان دادن به مسایل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی.
در مورد دوم با عنایت به این که علوم در عصر ظهور چهارده برابر بیش تر از کل دوران پیش از ظهور پیشرفت خواهد داشت، و عقل و اندیشه ی مردم در سایه ی کرامت خداوند به کمال خواهد رسید، نشان دهنده ی میزان رشد چشمگیر تکنولوژی در آن دوران است.
با تعابیری که در قرآن کریم وجود دارد؛ مانند «جاسوا خلال الدیار» و «اکثر نفیرا» و در توصیفاتی روایی از عصر ظهور مانند، شنیده شدن صدای امام و دیده شدن چهره ی او در همه جای زمین، به سخن آمدن سنگ بروز همه ی گنج ها، هموار شدن زمین به گونه ای که امام (علیه السلام) همه جای آن را هم چون کف دست مشاهده می کند، می توان گفت که شاید تجهیزات شگفت امنیتی و ادوات پیشرفته ی اطلاع رسانی و تکنولوژی بی نظیر کاوشگری مورد نظر باشد.
به عنوان آخرین پرسش چگونه می توان به بسط فرهنگ ناب مهدویت در جامعه ی امروزین همت گماشت؟
بسط فرهنگ مهدویت را از خود هسته های اولیه ی فرهنگ ساز باید شروع کرد.
تا مهدی شناسی و مهدویت باوری و انتظار محوری در حوزه و دانشگاه و مؤسسات و نهادهای دست اندکار فرهنگ، جای خود را پیدا نکنند، اندیشیدن به جامعه ی شیعی کارساز نیست. و تا گسترش این فرهنگ در جامعه ی شیعیان به طور دقیق و حساب شده صورت نگیرد، توسعه ی آن به سایر مسلمانان و جوامع بشری حرکتی منطقی نیست.
اگر این اولویت ها مراعات شدند و اگر لوازم و امکانات برای جواب گویی به پرسش ها و پرکردن خلأهای موجود در همان مبادی اولیه فراهم آمدند، آنگاه می توان به چگونگی توسعه ی این اندیشه ی ناب به جهان مادیت زده اندیشید و برای تربیت انتظار محور نسل های بیگانه با مهدویت برنامه ریزی کرد. از نگاهی دیگر، چگونگی بسط فرهنگ مهدویت و انتظار را باید در چگونگی آشنا شدن با ابزارهای نوین فرهنگ سازی در دنیای معاصر جست وجو کرد. به هر میزان که با صنعت سینما و رایانه و اینترنت و هنرهای تأثیرگذار جهان امروز آشناتر باشیم و امکانات خود را به سمت بهره وری صحیح از این ابزارها سوق دهیم، در انتقال فرهنگ دینی و از جمله فرهنگ مهدویت به مردم دنیا موفق تر خواهیم بود.
نظر شما