کاوش در گذشته باغهای دزاشیب و ماجراهایی از دوران قاجار
دزاشیب، یکی از مناطق شمیرانی زیبا و پرفراز و نشیب تهران، در گذشته با باغهای سرسبز و مزارع کشاورزی پر از زندگی و زرق و برق بود. این منطقه، که امروزه با برجها، آپارتمانها، و خیابانهای پر رفت و آمد شناخته میشود، در گذشته پر از زیبایی و طبیعت آرامش بخش بود. باغهای قدیمی دزاشیب، به خصوص باغنظر، داستانهای ویژه و جذابی را در خود جای داده بودند.
در دوران رونق باغهای دزاشیب، کشاورزان و ساکنان این منطقه زندگی آرام و سرشاری را تجربه میکردند. اگرچه امروزه با توسعهی ساختوسازها، بسیاری از باغها برای ساخت آپارتمانها و برجها فدا شدهاند، اما هنوز هم اثار و یادگارهای آن زمان در کوچهها و خیابانهای دزاشیب حاضر است. درختان کهنسال، چنارهای پربار، و خاطرات دوران گذشته، همچان در این منطقه حضور دارند و همهی اینها خاطرات زیبا و دلنشین را برای ساکنان و بازدیدکنندگان خویش به یاد میآورد.
یکی از داستانهای جالبی که از دوران قاجار و حکومت فتحعلیشاه برگردانده میشود، داستان «باغ نظر» است. این داستان منحصربهفرد، به زمانی که شاه قاجار برادرش را تنبیه کرده و او را به باغی در دزاشیب تبعید کرده بود، رجوع میکند. شاه قاجار، احساس کینه و کینهورزی نسبت به برادرش داشت و تصمیم گرفت او را به یک محل دورافتاده واقع در دزاشیب تبعید کند.
داستان حیرتانگیز تبعید برادر در باغ نظر، برای ساکنان دزاشیب هنوز هم جالب و پراطرافانگیز است. به گفتهی اهالی این منطقه، حمام قدیمی در این آباد، محلی بود که فتحعلیشاه برای تنبیه برادرش، او را در آنجا کور کرد. این داستان ماجراجویانه و دلربا، هنوز هم در خیابانها و کوچههای دیواری دزاشیب مورد بحث و گفتوگو قرار میگیرد و یکی از افسانههای زیبایی را از گذشتهی این منطقه روایت میکند.
نظر شما