اسکوتس؛ پیشرو اندیشه های دکارت
موضوع : پژوهش | مقاله

اسکوتس؛ پیشرو اندیشه های دکارت

«جان دانز اسکوتس» (John Duns Scotus) از فیلسوفان مطرح مکتب اسکولاستیک و حکمت مدرسی است. وی در انگلستان به دنیا آمد و در جوانی نیز درگذشت. وی مردی فاضل و صاحب نظر بود که بسیاری از اندیشمندان از عقاید وی اقتباس نموده اند. برخی اسکوتس را از پیشروان اندیشه «دکارت» تلقی‌‌می نمایند.
اسکوتس اندیشه ها و نقطه نظرات «توماس آکویناس» را مورد نقادی قرار داده است. وی بسیاری از رهیافت های آکویناس را نفی و رد نموده است. وی معتقد بود که فلسفه نبایستی در خدمت دیانت باشد. بلکه دیانت می بایست تابع و پیرو تعقل‌مداری گردد. وی یافته های عقلی را از آموزه های دینی معتبرتر تلقی می نماید.
وی بر این باور است که بسیاری از آموزه های دینی و مذهبی را نمی توان از طریق استدلال و تعقل ادراک و کشف نمود. در نتیجه وی معتقد است که در این زمینه می بایست به منابع مذهبی و دینی مراجعه نمود و به کشف حقیقت نایل گردید.
وی همچنین ماده را امری وجودی تلقی می نماید. برخی از متفکران ماده را دارای ریشه عدمی تلقی می نمودند. لذا اسکوتس این دیدگاه را رد و انکار می نماید.
اسکوتس همچنین در زمینه جبر و اختیار اعتقاد دارد که انسان دارای آزادی و اختیار در عملکرد خود می باشد. وی در زمینه مشیت الهی و تقدیر به جبر قائل نبود. از این رو اندیشه آکویناس را که اعمال و افعال الهی انسان را تابع و محکوم عقل می پنداشت، را مورد مقبولیت تلقی نمی نماید. وی بر این پنداره است که در جهان هیچ نوع قید و بندی وجود ندارد.
وی در زمینه خلق مخلوقات این عقیده را دارد که ایجاد مخلوقات و جهان هستی برای مبدأ هستی، ضروری و اجتناب ناپذیر نبوده بلکه امری اختیاری می باشد. وی همچنین بر این عقیده است که امری که مشیت الهی بر تحقق آن قرار گیرد، نیکو و حقیقت است. وی در این رویکرد، این دیدگاه را که وقتی امری در جهان نیکو و محق باشد، مشیت الهی بر آن قرار می گیرد را مورد تردید قرار داد. وی همچنین در زمینه الطاف و رحمت الوهی اعتقاد دارد از آنجایی که اعمال انسان از وجه اختیاری بودن برخوردار است و در نتیجه اعمال انسان تابع عملکرد خود او می باشد. و از این رو نجات و هلاکت اخروی انسان به اعمال وی ارتباط داشته است. لذا تابع فیض و لطف الوهی قلمداد نمی گردد.
وی همچنین در رهیافت های خویش به استدلال و برهان های آنسلم نیز توجه داشته است. وی بر این باور است که وجود ذات باری تعالی را نمی توان از طریق برهان اثبات نمود. وی برهان مبتنی بر علت و معلول را تا اندازه ای در اثبات ذات باری تعالی دارای وجاهت و اعتبار قلمداد می نماید. ولی در نهایت بر این عقیده استوار است که ذات باری تعالی، یک ذات نامتناهی است و عقل انسان از ادراک آن ناتوان و عاجز است. لذا در این زمینه نمی توان به براهین عقلی اعتماد نمود.
با این وجود باید اذعان داشت آموزه های اسکوتس فاقد رهیافت ها و چشم اندازهای دینی و مذهبی است. وی با تأکید افراطی بر عنصر تعقل بسیاری از آموزه های اساسی دیانت را نادیده انگاشته است. رهیافت فلسفی وی از پرداخت به مباحث اساسی و عمده فلسفه اخلاق، اجتناب ورزیده و دارای قلت محتوا می باشد. مباحث وی از غنا و ژرفای لازمه برخوردار نمی باشد.
همچنین اندیشه های اسکوتس محدود به یافته های آن ادوار است. و از این رو دارای جامعیت و کامل بودن نیز نمی باشد. همچنین این رهیافت بر پیش فرض های آموزه های سنتی مسیحیت استوار است. لذا تنها برای پیروان این آیین قابل فهم و استناد است و برای دیگر افراد که همکیش و هم آیین وی نیستند، مقبول و موجه جلوه نمی نماید.


منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۵
نویسنده : حجت الله رضوی

نظر شما