از جنگ بازرگانی تا جنگ پولی
روزنامه شرق، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۲ - ۱۵ شوال ۱۴۲۴ - ۱۰ دسامبر ۲۰۰۳
ترجمه احد البرز: با شکست سازمان جهانی تجارت در کنکون و سپس توفان پولی که نشست کشورهای گروه ۷ در دوبی برانگیخت، نظام اقتصادی نوین جهانی قرن بیست و یکم آرام آرام شکل می گیرد. ایالات متحده و آسیا به ویژه چین پایه و اساس این نظام به شمار می روند و اروپای محکوم به یک رشد اقتصادی سست بنیاد و بیکاری انبوه را که دلیل آن هم پیری جمعیت و سیاست های مالتوسی از جمله یورو قوی است به حاشیه می رانند.
اولین پرده در ۱۴ سپتامبر گذشته در کنکون به نمایش درآمد. با دو مغلوب بزرگ، یکی اروپا و دیگری ژاپن، زیرا این دو از یک سو با اولویت آزادی تجارت که دو برنده بزرگ یعنی ایالات متحده و کشورهای جنوب از آن دفاع می کردند مواجه شدند، و از سوی دیگر به حمایت از بازار داخلی متهم شدند.
پرده دوم، که توجه کمتری برانگیخت، در نشست ۲۰ سپتامبر گروه ۷ در دوبی اجرا شد و با دعوت به «انعطاف پذیری بیشتر در نرخ های مبادله ارزها» پایان یافت. نتیجه فوری آن کاهش ارزش دلار و بالا رفتن ناگهانی بهای ین بود که بانک مرکزی ژاپن را غافلگیر کرد. این بانک از چند ماه پیش برای پائین آوردن ارزش پول خود به طور گسترده در بازار مداخله می کند. این تحولات در ضمن هشداری به چین بود که اوج گیری رشد اقتصادی (۱۰ درصد در سال)، صادرات (۱۵ درصد در سال)، تراز مثبت بازرگانی خارجی (۱۲۰ میلیارد دلار تنها در مقابل ایالات متحده) و اندوخته ارزی آن کشور (۳۵۰ میلیارد دلار) توازن مبادلات و تراز پرداخت های جهانی را تهدید می کند. این همه نه تنها به برکت یک بهره وری روبه رشد با شتابی معادل دو برابر آهنگ رشد دستمزدها بلکه با ارزیابی کمتر یوآن به میزان ۳۰ تا ۴۰ درصد ممکن شده است. از سال ۱۹۹۴ نرخ برابری ثابت ۲۸/۸ یوآن برای هر دلار با حاشیه نوسان ۳/۰ درصد تعیین شده است.
در دنیای جنگ سرد بهم خوردن تعادل اقتصاد جهانی، در مثلث ایالات متحده/ اروپا/ ژاپن اتفاق می افتاد. تنش های بازرگانی و پولی اقتصاد قرن بیست و یکم اما بین ایالات متحده، ژاپن و چین رخ می نماید. ایالات متحده با برترین تکنولوژی و بالاترین نرخ رشد بهره وری (۶ درصد در سال) ضرورت انتقال صنایع اش به چین را به شدت احساس می کند (طی ده سال گذشته بیش از ۴۲۰ هزار شرکت خارجی در این کشور تأسیس شده است). این انتقال باعث حذف گسترده مشاغل می شود چنان که از سال ۲۰۰۰ تاکنون در صنایع آمریکا ۷/۲ میلیون موقعیت شغلی از میان رفته است. در مقابل آمریکا، چین به کارگاه صنعتی جهان تبدیل شده است و می کوشد تا زیرساخت ها و قابلیت رقابت ساختاری اش را با معیارهای روز هماهنگ سازد، از سقوط یک نظام مالی که زیر بار طلب های نامطمئن فرو می ریزد جلوگیری کند، تنش های اجتماعی و ناهماهنگی های عمران منطقه ای را سامان دهد و به نظام سیاسی که فاصله اش با نحوه عملکرد اقتصاد و جامعه روز به روز بیشتر می شود تقدس بخشد. ویژگی اصلی برآورد ارزش یوآن به صورتی کمتر از ارزش واقعی آن در همین جا نهفته است و این ارزیابی کمتر، نیروی محرک مضاعف لازم برای رشد اقتصادی فوق العاده چین را که تنها عامل بازدارنده انفجار اجتماعی و سیاسی کشور است فراهم می آورد. ژاپن نیز به نوبه خود می خواهد رونق تقاضای داخلی را با تحرک بخشیدن به صادرات از طریق کاهش ارزش پول خود تقویت کند. افزایش ارزش ین یکی از عوامل تورم انقباضی ده سال گذشته ژاپن بوده است.
بنابراین امروزه ایالات متحده، ژاپن و چین بر سر تمرکز فعالیت ها و مشاغل صنعتی دست به یک نبرد بازرگانی و پولی بی امان زده اند. اگر سرانجام این رقابت هنوز روشن نیست، قربانی اصلی آن معلوم است و آن اروپاست که وقتی تمام بلوک های اقتصادی بزرگ جهان ارزش پولشان را پایین می آورند، او با تمام توان از یک یورو قوی دفاع می کند.
ارزش یورو هم اکنون ۱۸ درصد نسبت به دلار و ارزش دلار ۲۰ تا ۳۰ درصد نسبت به یوآن بیشتر است، در نتیجه بهای محصولات چینی در بازار اروپا ۴۰ تا ۵۰ درصد کمتر است. از طرف دیگر، افزایش ۱۰ درصدی ارزش یورو نسبت به دلار یک واحد از تولید ناخالص داخلی اروپا می کاهد و این دلیل اختلاف رشد اقتصادی واقعی منطقه یورو (۵/۰ درصد) و رشد بالقوه (۵/۲ درصد) این منطقه است. در کوتاه مدت، افزایش ارزش یورو اروپا را از رونق دوباره اقتصاد جهان در سال ۲۰۰۴ محروم می کند. در بلندمدت این پدیده مرگ خودخواسته صنعت، سرمایه گذاری (تولید سالانه یک کارمند آمریکایی معادل ۶۰ هزار و ۸۰۰ دلار و یک کارمند اروپایی ۴۳ هزار دلار است)، اشتغال و از میان رفتن بازار صادرات اروپا را موجب خواهد شد. افت صادرات اروپا، گسترش تکنولوژی برتر آمریکا و محصولات چینی را تقویت می کند.چو ان _ لای معمای ناگشوده کشورها در مقابل رقابت آمریکا و شوروی دوران جنگ سرد را این چنین خلاصه کرده بود: «دو فیل چه با یکدیگر بجنگند و چه عشق بازی کنند همیشه علف زیر پای آنهاست که له می شود.» چین اکنون دست کم در حوزه اقتصاد به فیلی جدید در مقابل ایالات متحده تبدیل شده است اما اروپا همچنان زیر پای قدرت های بزرگ قرن بیست و یکم به خاک مالیده می شود.جنگ سرد، اروپا را از دستیابی به موقعیت یک بازیگر استراتژیک محروم کرد، و حالا یورو قوی است که می رود تا قدرت صنعتی و بازرگانی آن را به باد دهد.
منبع: لوپوئن
نظر شما