ساده نوشتن کمک به باور مخاطب
روزنامه شرق، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۲ - ۱۵ شوال ۱۴۲۴ - ۱۰ دسامبر ۲۰۰۳
کیوان باژن:«نقش باغ نگارستان» شامل هیجده داستان کوتاه است که تاریخ نگارش آنها چنان که در ابتدای کتاب نیز آمده، مربوط به دو دهه اخیر است. از این رو چیزی که پس از اتمام کتاب به چشم می آید، نوسانات بین کیفیت عناصر پدیدآورنده داستان هاست.چنین نوساناتی البته، قضاوت در مورد کیفیت مجموعه را دچار مشکل می کند. یک دست نبودن داستان ها (نه از نظر محتوا، بلکه از نظر ساخت) نقد و بررسی تک تک داستان ها به صورت مجزا را می طلبد، نه در یک فضای کلی؛ چرا که عناصر پدیدآورنده در هر یک از داستان ها به میزان شدت و ضعف به کارگیری شان متفاوت است.
در کارهای اصغری، چه در آن مجموعه و چه در کارهای قبلی اش، همچون «عاشقی در مقبره» (مجموعه داستان)، «ول کنید اسب مرا» (رمان)، «کوهان سیاه و شکوفه های نارنج» (مجموعه داستان) و... کیفیتی چندلایه از پدیده ها وجود دارد که معانی قابل تعمقی از آنها، استنباط می شود که این معانی البته تجریدی نیستند بلکه می توان کاملاً آنهارا حس کرد، دید و نتیجه هایی گاه چندبعدی گرفت. این کارکردها خود، از توانایی نویسنده در خلق تصاویر، گفت وگوها و تلفیق ذهن و عین خبر می دهد. ذهن به معنای آنچه که در افکار نویسنده به سبب تجربیات اش نسبت به پدیده های پیرامون وجود دارد و عین به قلم کشاندن چنین تجربیاتی روی کاغذ است تا این تجربیات به مخاطب هم در حداکثر معانی منتقل شود. با توجه به چنین پارامتری است که گفته می شود ساده نوشتن مسائل پیچیده و فلسفی در هر زمینه ای، مهم تر از پیچیده گویی هاست. خالق «نقش باغ نگارستان» نیز چنین کرده است. این ادعا را به راحتی می توان با مراجعه به هیجده داستان این مجموعه، به اثبات رساند.نگاه فلسفی به جهان پیرامون، دریافت، درک، کشف و شهود باطنی، استفاده از نماد و... المان هایی هستند که می توانند هر اثری را عمق بخشیده، باعث ماندگاری آن شوند.بنابراین استفاده از نماد، فولکلور و ادبیات مردم، لغات و اصطلاحات محلی، تلفیق نگاه اجتماعی با معانی فلسفی و... در «نقش باغ نگارستان» نشان دهنده توجه اصغری به چنین مسائلی است که ذکر شد تا کارکردها ورای آنچه که در سطح داستان روایت می شود، نمود یابند. توجه به چنین کارکردهایی، همچنین دید و نگاه اصغری را در به کارگیری رئالیسم اجتماعی اش نشان می دهد.
«به کمرکش کوه رسیدیم. ناصر نشسته بود و به قله خیره شده بود. متوجه ما نشد. پشت سرش، روی تخت سنگی نشستیم. مه شیری رنگ، از گردنه قله، روی سینه کش ارغوانی کوه، سر می خورد. بالای قله، تک ستاره ای در زمینه نیلگون آسمان می درخشید...» (نقل از داستان «ستاره»). چنین تصاویر زیبایی را می توان در داستان های دیگر چون گلبوته های بارور، ساقه سبز کله، لاله زار مرداب، نقش باغ نگارستان، خوان دوم و... هم دید.به طور کلی زبان در آثار حسن اصغری وسیله ای است که در پیشبرد روند داستان و کشاندن مخاطب به مرزهای اکتشاف، یاری می رساند، از این رو نقش بسزایی دارد. روان بودن چنین زبانی کمک زیادی به نویسنده کرده تا حس خود را در موجزترین کلمات به خواننده منتقل کند. از سوی دیگر خواننده نیز با دریافت صداقت کلمات ارتباط تنگاتنگی را با این زبان نیمه کلاسیک با فضای داستان ها برقرار می کند. آنچه نیز از نظر کیفی، زبان کتاب را متحول کرده و باعث غنای آن شده، تحرک زبانی است. چنین تحرکی را در کارهای «احمد محمود» نیز می بینیم. به خصوص در «مدار صفر درجه»اش که اوج چنین فرآیندی است. نمونه خوب استفاده از کیفیت زبانی در نقش... را می توان به عنوان مثال در داستان «گلبوته های بارور» دید.
به این ترتیب، نویسنده با این کارکرد فضایی را بین روایت ها و موضوع های به ظاهر ساده داستان ها به وجود آورده است. او آگاهانه از زندگی، مسائل پیچیده نمی سازد بلکه معتقد است وقتی می توان به شناخت واقعی از زندگی معتقد بود، آن گاه برای بهره گیری از آن، راه نیز، خود به خود گشوده خواهد شد. از این رو نثر داستان ها، حالتی دوگانه می یابد و در غنی ترین حالت اش، از یک سو قصه را می سازد و از سوی دیگر به خواننده و باورش یاری می رساند. البته این باور در نهایت یک تجربه فردی می نمایاند تا مخاطب با بینش خاص خود، به سرنوشت قهرمانان دلبسته شده، مفاهیم را تحلیل کند. در این بین خلق تصاویر نمادین نیز جای خالی زیادی برای تفکر بر جای گذارده است.نکته مهم دیگر در داستان های اصغری، نقش خلاقانه گفت وگوهاست. هم در پیشبرد داستان و هم در خلق شخصیت ها، هر چند روایت گونگی داستان ها در بسیاری از موارد، این وظیفه را از آن گرفته و در پیشبرد داستان ها یکه تاز شده است. به هر حال به زعم نگارنده، اوج کارهای اصغری، به کارگیری از گفت وگوهاست. در جاهایی که از این عنصر، استفاده شده، هم از توصیف های زیاده از حد جلوگیری شده و هم تحرک زبانی را غنا بخشیده است. در همین کیفیت، حسن اصغری مانند دیگر نویسندگان کشورمان که دغدغه اجتماعی دارند، چون احمد محمود، علی اشرف درویشیان و... قابل ستایش است که بدون هیاهو، بدون درگیر شدن با تبلیغات دروغین و تئوری بافی ها، به کارشان پرداخته و عطای کسانی را که مردم را با تئوری بافی هایشان خسته کرده اند، به لقایشان بخشیده اند.
نظر شما