موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

اهمیت پارادایم ها

امیرحسین تیموری: توماس کوهن فیلسوف و مورخ شهیر علم معاصر، کار خود را در ابتدا با سیر در علم فیزیک آغاز نمود و پس از اخذ مدرک کارشناسی این رشته به تاریخ علم و سپس فلسفه علم گرایش پیداکرد. نتیجه پژوهش ها و تفکرات او سرانجام در سال ۱۹۶۲ در کتاب دوران ساز «ساختار انقلاب های انقلابی» تبلور یافت. اهمیت کتاب او به حدی است که بسیاری از پژوهشگران حوزه های مختلف معرفت بشری از علوم تجربی گرفته تا علوم انسانی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار داد، به گونه ای که هیچ پژوهشگری در حوزه علوم انسانی نیست که در حوزه نظریه پردازی ومباحث متدولوژیک بتواند از زیر سایه این غول فلسفه علم رهایی یابد. به گونه ای که برخی حتی آرای کوهن در این اثر سترگ که بیشتر با اصطلاحاتی چون پارادایم ها و انقلاب های علمی تجلی می یابد را چراغی فراسوی سایر فیلسوفان شهیر علم همچون ایمره لاکاتوش می دانند. به زعم ایشان تبیین کوهن سابقه دارتر از روش شناسی برنامه های پژوهشی علمی لاکاتوش است و لاکاتوش از برخی از آرای کوهن گرته برداری نموده است. (نک؛ آلن چالمرز؛ چیستی علم، ترجمه سعید زیباکلام، ص ۱۰۸).اما به راستی کوهن در این اثر مهم چه می گوید و مرادش از اصطلاحاتی چون: پارادایم، انقلاب های علمی، قیاس ناپذیری و نگرش گشتالتی و... چیست؟

مطابق نظریه کوهن پژوهشگران درون یک پارادایم، خواه مکانیک نیوتنی باشد، خواه علم ابصار موجی، شیمی تحلیلی باشد یا هر چیز دیگر به امری مشغول اند که کوهن آن را علم عادی یا علم هنجاری می نامد. کوشش دانشمندان عادی برای تبیین و تطبیق رفتار برخی از چهره های مربوط به عالم طبیعت که به کمک نتایج آزمایش آشکار گردیده پارادایم را توسعه و تفضیل می بخشد _ پارادایم از دید کوهن مجموعه ویژه ای از باورها و پیش پندارهای دانشمندان جامعه علمی است که شامل مفاهیم، نظریه ها، قوانین، تعهدات متافیزیکی، نظری و ابزاری و اصول و قواعد روش شناختی و معرفت شناختی است _ آنها ضمن این کار، ناگزیر مشکلاتی را تجربه خواهند کرد و با ابطال های آشکاری مواجه خواهند شد. اگر مشکلاتی از آن نوع را نتوان رفع و فهم کرد، وضعیتی بحرانی به وجود می آید. بحران هنگامی مرتفع خواهد شد که پارادایم کاملاً جدیدی ظهور کند و مورد حمایت روزافزون دانشمندان واقع شود تا اینکه پارادایم مسئله انگیز اولیه نهایتاً مطرود شود. این تحول یک انقلاب علمی را تشکیل می دهد. از منظر کوهن پارادایم جدید یک مرتبه و گاهی اوقات در دل یک شب در ذهن فردی که عمیقاً در بحران است متولد می شود. (همان. ص ۱۱۴) و ظهور انقلاب علمی عبارت است از طرد یک پارادایم و قبول پارادایمی جدید نه از سوی یک دانشمند به تنهایی بلکه از سوی جامعه علمی حوزه مربوطه.تغییر گشتالتی نیز نقش بسیار مهمی در نظریه انقلاب علمی کوهن دارد. نگرش گشتالتی که نسبت بسیار وثیقی با مبحث هولیسم (کل گرایی) در معرفت شناسی دارد بیان می دارد که کل هایی وجود دارند که رفتارشان را نمی توان به وسیله اجزای متشکله آنها تعیین کرد، بلکه رفتار هر جزء چنین کل هایی با ماهیت درونی آن کل تعیین می شود. مطابق دیدگاه گشتالتی، حواس نماینده مستقیم اشیای مادی در محیط جغرافیایی شان نیستند. کوهن با وام گیری از نظریه گشتالتی بیان می دارد که در زمان های بحران، هنگامی که دانشمندان جامعه علمی به نارسایی و عدم کارایی پارادایم شان کاملاً واقف می گردند با کل یکپارچه ای مواجه می شوند که مفاهیم، قوانین و اصول آن در شبکه ای از باورها و تعهدات متافیزیکی ممزوج است و این کل تصویری از جهان ارائه می کند که تغییر و اصلاح هیچ بخشی از آن امکان پذیر نیست مگر آنکه کل این تصویر طرد گردد و تصویر نوینی از جهان ارائه شود و انقلاب علمی درواقع مرحله ای است که این تغییر رخ می دهد. (سعید زیباکلام، حوزه و دانشگاه، شماره ۳۴، ص ۲۴)به طور خلاصه می توان پروژه کوهن را در کتاب «ساختار انقلاب های علمی» این گونه نشان داد:پارادایم حاکم _ علم عادی (هنجاری) _ حل معماهای علمی _ ظهور معماهای جدید _ ناتوانی در حل معماهای جدید _ ظهور پارادایم های رقیب _ انقلاب علمی _ ظهور علم عادی جدید.

۲ کتاب حاضر، اثری است از مجموعه Contemporary Philosophy in Focus. این اثر شامل یک مقدمه از توماس نیکلس، ویراستار اثر حاضر و استاد فلسفه در دانشگاه نوادا _ و ۱۰ مقاله ارزشمند در باب آرای توماس کوهن است. دکتر توماس نیکلس در مقدمه کتاب چند کار را با هم انجام می دهد. به بررسی اجمالی آرای کوهن می پردازد. به آرای شارحین و منتقدان آثار کوهن اشاره می کند. سیری از زندگی کوهن را به خوانندگان عرضه می دارد و چکیده ای از ۱۰ مقاله اثر حاضر را نیز بیان می دارد. به اعتقاد دکتر نیکلس ما چه طرفدار آرای کوهن باشیم و چه نباشیم و یا حتی موضعی بی طرفانه در قبال وی اتخاذ نماییم، نمی توانیم تأثیر کتاب کوهن را در حوزه های مختلفی چون علم، فرهنگ علوم انسانی و اجتماعی و حتی مباحث سیاسی انکار کنیم. (ص ۱) نظریه پردازی های فلسفی _ تجویزی قبل از دهه ۶۰ به شدت متأثر از تجربی گرایی یا پوزیتیویسم منطقی بود. اما انتشار کتاب کوهن در ۱۹۶۲ نقدی کمرشکن بر پوزیتیویسم منطقی بود.

نظر شما