هنرمند برهنه در قفس
روزنامه شرق پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۲ - ۱۶ شوال ۱۴۲۴ - ۱۱ دسامبر ۲۰۰۳
دن دلیلو - ترجمه نیما ملک محمدی: ۱ کسانی که ماه گذشته به محله سوهو در منهتن می رفتند، مردی را می دیدند که درون قفس رفته است، یک پرفورمنس آرتیست روسی که حرکات سگ را تقلید می کرد. مرد روی چهار دست و پایش راه می رفت و به غیر از قلاده ضخیمی که به گردنش بود، چیز دیگری به تن نداشت. مرد هر از گاهی می غرید، از کاسه اش آب می خورد و استخوان لاستیکی اش را بو می کرد. احتمالاً آدم تنها وقتی واقعاً درباره سگ ها فکر می کند که با مردی روبه رو شود که با جدیت حرکات سگ را تقلید می کند. قفس شکافی کوچک و مشبک داشت که بازدیدکنندگان گالری می توانستند با نشستن روی چهار دست و پا با سگ حرف بزنند، چنان که تعدادی می کردند، و یا زوزه بکشند، چنان که تعدادی دیگر می کردند، و یا مانند عده ای دیگر به او عکس های سگ خودشان را نشان دهند و با او آهسته و شمرده، شاید به این دلیل که یک خارجی بود و یا شاید چون یک سگ بود، حرف بزنند.
۲ در داستان «هنرمند گرسنگی» کافکا، مردی چهل شبانه روز در قفسی زندگی می کند بی این که غذایی بخورد. مردم بلیت می خرند تا گرسنگی کشیدن او را تماشا کنند، تا به بازوهای استخوانی و دنده های بیرون زده اش زل بزنند. این مرد مدیر برنامه ای دارد و این مدیر برنامه محدودیتی چهل روزه را برای نمایش هنرمند گرسنگی تعیین کرده است. دلیل این محدودیت چهل روزه، این نیست که هنرمند ما ممکن است پس از این مهلت از گرسنگی بمیرد، بلکه به این خاطر است که مطابق محاسبات مدیر برنامه ، این مدت نشان گر نقطه اوج علاقه بوالهوسانه مردم به نمایش هنرمند گرسنگی است.
۳ جایی در چین، نویسنده ای در یک چهاردیواری کوچک محبوس است، شاید اتاقی نرده دار و یا دخمه ای تاریک با شکافی برای دادن غذا. چندان دور از ذهن نیست اگر تصور کنیم که این خود نویسنده است که سرنوشتش را این گونه رقم زده است. این نویسنده نامی هم دارد، وئی جینگشنگ، و نیز سرگذشت و زندگینامه ای به غیر از آن چه در اتهامات و مدارک جمع آوری شده علیه او از طرف دولت چین به چشم می خورد؛ و حتی شاید نویسنده ما، خارج از چارچوب تنگ کلمات مکتوب، صاحب هنرهای دیگری نیز باشد. در این معنا، فشار خون بالا و آرتروز و افسردگی، حملات سرگیجه و فساد لثه ها، همگی می توانند به عنوان نشانه های اراده پایدار و قوی هنرمند در تلاش برای تحقق بخشیدن به نقش خود به عنوان یک نویسنده مخالف دولت تفسیر شوند.
۴ در فرهنگی مانند فرهنگ ما که تلاش می کند تمام تهدیدات آگاهی مصرفی را به خود جذب و خنثی کند، روبه رو شدن با مردی که مثل یک سگ زندگی می کند، نوع تازه ای از آگاهی را برای ما به ارمغان می آورد. این صحنه افق تازه ای از دامنه آزادی بیان پیش چشم ما می گشاید و شوکی کوچک و در عین حال موثر به منظره بوتیک ها و رستوران های محله سوهو وارد می کند. اما این صحنه در عین حال حاوی این ایده ناخوشایند است که پرفورمنس آرتیست روسی که از محدودیت های اتحاد جماهیر شوروی رها شده، با آن موهای کوتاه و قلاده ای که به گردن دارد، آرزوی اجدادی فرهنگش برای نظم و محدودیت را تجسم می بخشد.
۵ هنرِ نویسنده چینی ساکن، و نه ساکت، بودن است. وضعیت کلاسیک نویسنده، تنها بودن در یک اتاق، در این جا به گونه ای ظالمانه تعمیم یافته است. وئی چهره ای ساکن است، در مکانی محصور سرنوشت خویش را انتظار می کشد، گاه از غذا خوردن سر باز می زند و گاه برای دوره های طولانی، تنها با یک لیوان آب قند در روز زنده است. و چرخان به حول این سکون، گردابی بی وقفه، ثقیل و سترگ وجود دارد: جنون جاودان این وضعیت.
۶ یک سگ واقعی وارد گالری می شود، سگی قوی هیکل و دست آموز. پرفورمنس آرتیست شروع به پارس می کند. پارس پرفورمنس آرتیست پرقدرت و دردآور است و به نظر می رسد نوعی هشدار در کنه آن مستور باشد. در سوئد، هنگامی که یک منتقد هنری وارد قفس می شود، پرفورمنس آرتیست او را گاز می گیرد.
۶ حکومت توتالیتر چین می خواهد تمامی اعتقادات نویسنده را از او بیرون بکشد، می خواهد نویسنده ناراضی را در خود جذب کند. در غرب، تمامی نویسندگان جذب شده هستند و به غذای صبحانه و خنده کنسرو شده تبدیل شده اند. اما حکومت هر چقدر بیشتر توتالیتر باشد، هنرمند ناراضی نیز پویاتر و پرتکاپوتر خواهد بود. هنرمند آنقدر پرشور و منفرد است و آن چنان از ماشین گوارش حکومت برکنار مانده است که حکومت باید به ناچار راهی برای ناپدید کردن او پیدا کند.
۸ هنرمند گرسنگی در داستان کافکا، در واقع باور دارد که می تواند روزه اش را بیش از چهل روز هم ادامه دهد. او هنر خود را به مرزهای غایی اش رسانیده است. این که به او اجازه داده نمی شود گرسنگی کشیدنش را ادامه دهد، این که او را مجبور می کنند از قفس بیرون بیاید و در یک مراسم عمومی با حضور گروه موسیقی و پزشکان غذا بخورد، تراژدی زندگیش است.
نویسنده چینی توسط پزشکان پلیس درمان می شود.
۹ سلول او سرد است، آن چنان که قطرات شبنم کف سلول یخ می زنند. او سینه درد دارد و شب ها خوابش نمی برد. برخورد پزشکان با نشانه های بیماری او به شیوه ای کاملاً سنتی صورت می گیرد، آن ها می گویند که این نشانه ها ساختگی هستند. نویسنده دوباره از غذا خوردن سر باز می زند. اعتصاب غذا عملی کاملاً آزادانه است که از طرف حکومت به نویسنده دیکته نشده؛ وئی گرسنگی می کشد تا به شرایط نگهداری اش اعتراض کند، و از طرفی دیگر در سکونی بیش از پیش فرو رود ساکن و ثابت در مرکز گردابی جنون آمیز.
۱۰ هنگامی که هنرمند گرسنگی می میرد، درونقفس او یک جانور وحشی و قوی هیکل قرار می دهند، حیوانی جوان و درنده که با دندان های تیزش می تواند با یک حرکت گوشت را از استخوان جدا کند. مردم برای تماشای غذا خوردن حیوان می آیند تعداد تماشاچیان بسیار بیشتر از آن چیزی است که برای تماشای هنرمند گرسنگی می آمدند.
۱۱ آن ها هر چقدر نویسنده را در ژرفای بیشتری پنهان کنند سلولش هر چقدر دورافتاده تر، کوچک تر و دیوار های زندان هرچقدر سردتر و سخت تر نویسنده زنده تر و پویاتر خواهد بود.
نظر شما