ابن عربی و شنکره
روزنامه شرق، یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۲ - ۲۶ شوال ۱۴۲۴ - ۲۱ دسامبر ۲۰۰۳
شدق، محمد جواد ادبی:پژوهشکده علوم انسانی وابسته به جهاد دانشگاهی سلسله جلساتی را با محوریت عرفان تطبیقی برگزار می کند. اولین جلسه این مجموعه هفته پیش با سخنرانی دکتر ابوالفضل محمودی برگزار گردید.
دکتر محمودی که در برخی از دانشگاه های قم و تهران به تدریس در زمینه ادیان و عرفان مشغول است به بررسی تطبیقی هستی شناسی دستگاه عرفانی محی الدین ابن عربی از اسلام با دستگاه عرفانی شنکره از دین هندو پرداخت.ابن عربی مهمترین عارف نظری در ساختار عرفان اسلامی است و بنایی را در قرن هفتم هجری بنیان نهاد که تاکنون همه عارفان و عالمان دینی در حوزه عرفان نظری اسلامی وامدار آن هستند. شنکره هم مهمترین حکیم و عارف هندی است که بین قرن ششم تا هشتم میلادی تاریخ حیات او تخمین زده شده. وی هم در مهمترین شاخه مکتب ودانته هندی یعنی «ادوتیه ودانته» یا شاخه توحیدی و غیرثنوی دین هندی تأثیری همسان با ابن عربی داشته که همه پسینیان در آن سنت دینی به نحوی وامدار اویند.در ابتدا دکتر محمودی به زمینه تاریخی بحث عرفان تطبیقی پرداخت و آن را در گذشته بیشتر قرین نقد و انتقاد سلبی دانست که در پی فروکوفتن دیدگاه مقابل بوده تا هدف ریشه شناسی و تبارشناسی اندیشه ها نسبت به یکدیگر. وی دغدغه خود را در این تطبیق، نشان دادن وجوه مشابه مکاتب ابن عربی و شنکره مطرح کرد تا حقیقت از پس این شباهت ها خود را بنمایاند.دکتر محمودی فلسفه _ عرفان ابن عربی و شنکره را هستی شناسانه دانست و اظهار داشت: ارزش ذاتی هستی نزد این دو به آن نحو است که اصل همه خیرات از آن برمی خیزد. این ارزش به لحاظ نژادشناختی است که به هستی بار می شود یعنی مقصد اینان شناخت هستی «بماهو» هستی، آنچنانکه برای یک فیلسوف مطمح نظر قرار می گیرد، نیست بلکه شناخت هستی راهی است به رهایی و زمینه ای است مساعد برای نجات. ابن عربی و شنکره رابطه خاصی بین هستی و آگاهی قائلند به این نحو که ابن عربی وجود را از وَجَدَ می داند و توجیه می کند که بدون آگاهی، وجدان هم معنی ندارد. شنکره نیز در اصل، وجود را ساوق با آگاهی و معرفت می داند.در مکتب وحدت وجودی این دو، هستی همان حق است یعنی ابن عربی و شنکره نمی گویند خداوند صفت وجود دارد، بلکه می گویند خداوند عین وجود است. شنکره می گوید: «برهمن بدون آغاز، بدون انجام، بی مرگ و هیچ چیز است جز وجود»؛ ابن عربی نیز می گوید: «وجود اصل اصول است و وجود هیچ نیست جز حق تعالی» یعنی این بزرگان ماهیت حق را همان وجود او می دانند.
وجود محض البته برای اینان امری بی خاصیت نیست بلکه اینان معتقدند همه کمالات از این وجود محض و حقیقت بسیط نشأت می گیرد. در عین حال تفکیک خداشناسی این دو از جهان شناسی شان ممکن نیست زیرا نزد اینان هستی شناسی همان خداشناسی است.ابن عربی و شنکره هر دو به دلیل اینکه به وحدت وجود معتقد بوده اند مورد طعن و مخالفت های شدیدی قرار گرفته اند فی المثل رامانوجا در سنت هندی می گوید: «وقتی حق، وجود محض شود این به معنی بی خاصیت کردن حق خواهد بود»، عیناً ابن تیمیه هم در سنت اسلامی می گوید: «در بین عارفان کسانی هستند که خدا را وجود محض می نامند و نتیجه این دیدگاه، نفی صفات الهی خواهد بود» یعنی حتی در مخالفت های رقیبان، هر دو به این متهم می شدند که الوهیت را از محتوای آن خالی کرده اند، در عین حال اجزای وحدت وجود در دید این دو بزرگ عبارتند از: ۱) وجود واحد است و این وجود واحد خداوند است ۲) کثرت جهان غیرحقیقی است ۳) البته کثرت عدم محض نیست ۴) دلایل کثرت پنداری عالم عدیده است ۵) رابطه وحدت با کثرت همیشه برقرار است.دکتر محمودی در بخش دوم سخنانش این اجزای پنج گانه را توضیح بیشتر داد و گفت: شنکره معتقد است تنها وحدت، برترین حقیقت است و رسیدن به معرفت وحدت از آن اولیا است زیرا اینان اهل معرفت برتر هستند. ابن عربی نیز معتقد است ( فما فی الوجود، الحضره الاهیه) یعنی جز حضرت الهی در وجود امری قابل تصور نیست. ابن عربی کثرت را خیال، وهم و حتی سحر می داند، در برابر شنکره نیز می گوید جهان، خیال و تصوری وهمی است و تا هنگامی می پاید که بر ما حقیقت رخ ننموده باشد. البته از منظر این دو جهان محسوس بهره ای از حقیقت دارد و نیست انگاری مطلق چون معارض با هر نوع ابزار معرفت مطلق است جایی را به خود اختصاص نمی دهد.
میان خیال ابن عربی با توهم و «مایای» شنکره تفاوتی نیز وجود دارد زیرا جهان مایای شنکره ریشه در حقیقت ندارد و تنها بر سطح حقیقت انعکاس دارد در حالی که جهان خیالی ابن عربی بروز و ظهور حقیقتی است که در پس آن نهفته است. همچنین منشاء جهان نزد شنکره «اَویدیه» یعنی جهل است در حالی که نزد ابن عربی، جهان تجلی صفات الهی است و پیدایی آن ناپیدایی است. اما می توان گفت فی الجمله ابن عربی و شنکره از دو منظر به جهان و عالمِ پیرامون، عطف توجه داشته اند اول) جهان بماهو جهان که دارکثرت است و محل تصاویر و شکل های رنگ رنگ و ثانی) جهان به اعتبار شالوده و اساس آن که نمودار جوهرِ حقیقت است...
نظر شما