چالش مدرن
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

چالش مدرن

روزنامه شرق، پنجشنبه ۴ دی ۱۳۸۲ - ۲ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۲۵ دسامبر ۲۰۰۳

نیکولاس لزارد- ترجمه پرویز براتی:

اسلاووی ژیژک، یکی از مهم ترین متفکران میان رشته ای عصر حاضر است. کار او، ترکیب نیرومند و اغلب جنجال برانگیزی از روانکاوی لاکان و فلسفه ای است که مفاهیم کلیدی روانکاوانه را علیه ایده های متفکران غالب اروپایی خصوصاً هگل به کار می  گیرد. فعالیت فکری ژیژک شور و شوق را برانگیخته و رهیافت های تازه ای را در گستره ای وسیع از قواعد و شیوه ها مطرح می کند و البته این فعالیت فکری، خیل عظیم خوانندگان را به خود جذب کرده است. همه اینها به این خاطر است که ژیژک دامنه علائق وسیعی را در وجود خود جمع کرده است؛ علائقی چون سینما، ادبیات، اخلاق، الهیات و مهم تر از همه اینها، سیاست. از سوی دیگر، او نویسنده ای شدیداً تفنن گراست و استعداد حکایت گری و حس شوخ طبعی و مهارت ثبت و ضبط ایده های پیچیده را در فرم های عینی و ملموس در خود دارد. مطلب زیر نقدی است بر یکی از آخرین کتاب های این نویسنده اسلونیایی.

ژیژک در استعاره ای گویا درباره کوارتت زهی هشتم شوستاکویچ که کوارتت تقریباً معروفی است و آهنگسازش آن را به عنوان یادبودی برای خود تنظیم کرده، می نویسد: «این آهنگ برای او (شوستاکویچ) به منزله صدای شرشر ... انسان بعد از خوردن یک نوشیدنی مدر بود.»

استعاره ای که این حکایت در خود دارد این است که «در آن احساس مالیخولیایی که باعث می شود او بر آنچه هنوز از دست نداده غصه بخورد، نوعی واژگونی کمیک شیوه غصه خوردن وجود دارد.»

این جا ممکن است دو چیز برای شما جالب باشد. یکی اینکه چقدر یادآوری یا بیان جزئیات زندگی و نگرش شوستاکویچ می تواند تعجب آور باشد، و دیگر این که: چطور این نوع نگاه بر روی کره زمین، می تواند بیان کند که عنوان کتاب ژیژک چه چیزی را پیشنهاد می کند؟ کتاب ژیژک، از همان روی جلد خود به شکل اجمالی جزئیات مشاجره ای را آشکار می کند که حول این مسئله می چرخد: «اولین کسی که به شکست نازی ها اشاره کرد که بود؟» کتاب «کسی از توتالیتاریسم حرفی زد؟»، این پیشنهاد را مطرح می کند که وقتی کسی در یک حکومت لیبرال دموکرات چیزی نظیر توتالیتاریسم را در پیش گرفت، ذکر هیچ نکته ای راجع به این موضوع فایده ای ندارد جز این که بگوییم: این وضعیت نشان از چیزی دارد که به لیبرال دموکراسی دلهره و ترس می بخشد.

من فکر می کنم این کتاب در ارجاعات خود، به مکان های زیادی سرک می کشد و خوب است آن عده از ما که موقع شنیدن اسم لاکان یا هگل غرولند کنان اتاق را ترک می کنیم، به این کتاب اعتماد کنیم. ژیژک هنوز فرهنگ پاپ خودش را دوست دارد (همان طور که فرهنگ متعالی خود را هم دوست دارد) و با شور و شوق از آن بهره می برد تا نیت خودش را به تصویر بکشد. جمله پارادایم کتاب او این است: «بیا در قالب یک نتیجه گیری، مغایرت بین لاکان و لویناس را با ارجاع به فیلم «تغییر چهره» (۱۹۹۵) ساخته جان وو روشن کنیم.» خب، البته اگر بنا باشد هر چیزی برای ما مغایرت بین لاکان و لویناس را روشن کند، می تواند با تکرار طرح فیلم تغییر چهره عملی شود؛ اما نکته این جاست که این کتاب در مورد این که اصولاً لویناس چه اندیشه ای داشته یا چه حرف هایی زده یا چه کارهایی کرده و حتی این که در چه قرنی زیسته، به طرز رمز آمیزی خاموش و ساکت است و البته به نظر می رسد این موضوعات از آن دسته اطلاعاتی هستند که ما می بایست از قبل درباره چنین شخصیتی می دانستیم. خب، من که این اطلاعات را نمی دانم!

خلاصه ممکن است شما فکر کنید برای راه یابی به هر چیزی خارج از این کتاب، می بایستی به سرنوشت دردناک اعتماد به انبوهی از تئوری های آکادمیک رایج تن دهید. با این حال خط مشی نوشته حاضر این نیست که کتاب های نامفهوم و بی ارزش و حتی کتاب هایی که کمی خسته کننده هستند را توصیه کند و البته نوشتار ژیژک همیشه بذله گویانه، جذاب و تامل برانگیز بوده است. شما چطور می توانید مسحور فیلسوفی نشوید که اعتراف می کند واکنش اش به دیدن یک تیوب خمیر دندان که ۳۰ درصد آن خمیر دندان دارد این است که بگوید: «عجالتاً همان ۳۰ درصد خمیر دندان را بده به من»؟ یا کسی که کتاب اش را به یاد و خاطره مامور مخفی سرویس امنیتی رومانی تقدیم می کند که موقعی خدمت کوچکی به او کرده بوده است.این کتاب به درد آدم های ملاحظه کار یا کوته بین نمی خورد. این را هم البته بگویم که خوانندگانی که ژیژک را به عنوان شخصیت بی پروا و شجاع تفکر چپ می شناسند، ممکن است تعجب کنند که او در یکی از بخش های کتاب اش تحت عنوان «پاپ در برابر دالایی لاما» یکسره بر طبق میل و خواست پاپ ظاهر شده، و لذا ممکن است از این نظر به او خرده بگیرند. ولی کتاب او همه اش این نیست. او اغلب طی کتاب اش از اینکه کسی در اردوگاه های مرگ نازی ها برای زنده ماندن به هر کاری تن داده است تاسف می خورد. یا وقتی یک نفر صرب و یک نفر آلبانیایی طی مناظره زنده تلویزیونی در چشم برهم زدنی به آدم هایی صلح طلب تبدیل می شوند، ژیژک تنها کاری که می کند این است که امیدوار به فردای بهتری برای یوگسلاوی باشد. ممکن است شما فکر کنید که او شوک را با تحریک قاطی کرده. اما حقیقت اش این است که کار او تحریک کننده است: اگر بخواهید تنها یک کتاب در حوزه تئوری فرهنگی معاصر که امسال چاپ شده انتخاب کنید، کتاب ژیژک را انتخاب کنید، حتی اگر بعد از خریدن آن را به گوشه اتاق پرتاب کنید، و البته این کار را نکنید!

منبع: وب سایت گاردین

 

نظر شما