داستان داروهای صنعتی، عاقبت داروهای گیاهی
چند دهه پیش بود که تولید انبوه داروها در شرکتهای داروسازی به همراه تبلیغات فراوان رسانهای، همه را متقاعد ساخت که تنها راه درمان، بیمارستان، پزشک و بعد از آن انبوهی از قرصها و کپسولهایی است که در داروخانه یافت میشود.
هر روز در روزنامهها از تولید داروهای جدید و خواص و فواید معجزه گونه آن گزارشهای پر آب و تاب منتشر و در فیلمها و برنامههای تلویزیونی نیز محسوس و نامحسوس این موضوع یادآوری میشد.
بارزترین نمونه آن آسپرین بود که خواص آن آدمی را یاد نوشدارو میانداخت؛ گویی هر دردی با آن درمان شدنی بود. حتی توصیه میشد که «همه» در هر شرایطی تعدادی آسپرین همراه خود داشته باشند و «هر» مشکلی که برایشان پیش آمد، یک یا چند عدد از آنها را به تجویز خود مصرف کنند.
این روند شاید یکی ـ دو دهه طول کشید. در این دوران کم کم پزشکانی که داروی بیشتری تجویز میکردند در نظر عموم «حاذق»تر دیده شدند و نسخههایی که بعد از «پیچیدن» آن در داروخانه وزن بیشتری داشتند، صحت و سلامتی را پررنگتر در ذهنها متبادر میساخت.
اما سلامتی مسألهای نیست که بتوان اختلال در آن را نادیده انگاشت. کم کم زمزمههایی در مورد عوارض داروهای تولید کارخانههای داروسازی به گوش رسید. بسیاری از مصرف کنندگان داروها، متوجه شدند که در دراز مدت دچار مشکلات دیگری علاوه بر مشکل اولیه خود شدهاند. اخباری مبنی بر توقیف خط تولید برخی از اقلام داروها به گوش رسید و جو بی اعتمادی نسبت به داروهای تولید صنعتی گسترده و گستردهتر شد. همزمان با این، درمانهای سنتی و خواص دارویی گیاهان مورد توجه قرار گرفت. حجم بزرگی از اخبار و گزارشهای کوچک و بزرگ در رسانه در مورد فواید دارویی گیاهان و انواع طب سنتی منتشر شد و همه وظیفه اخلاقی خود پنداشتیم که باید همدیگر را از فواید گیاهان مطلع کرده و در صورت مشاهده یک بیمار، به سرعت به شنیدهها و خواندههای خود مراجعه برایش گیاهی را تجویز کنیم...
عطاریهاکار و کاسبیشان حسابی روبراه شد و انواع و اقسام داروهای گیاهی تولید و از مناطق دور و نزدیک به شهرها روانه شد. تعداد عطاریها چند برابر شد و بسیاری از افرادی که شاید تا چند سال قبل از کنار عطاری هم نمیگذشتند، «عطار» شدند و با مروری کوتاه به چند جزوه و تکیه بر تجربه مادربزرگها، شروع به تجویز دارو برای بیمارانی کردند که یا از پزشک و بیمارستان نا امید شده یا جو ایجاد شده علیه دارو و پزشک، آنها را نسبت به درمان امروزی دچار شک و تردید کرده بود. اگر از جو مدرنیته زده چند دهه قبل با تبلیغات آسپرین و جو ایجاد شده در آن دوره یاد شد، برای مقایسه آن با جو پسامدرنیته زده(!) امروز میتوان از تبلیغات بی منطق «چای سبز» و گیاه صبر زرد که با نام آفریقایی «آلوئه ورا» تبلیغ و توزیع میشود یاد کرد، این بار نیز گویی خود نوشدارو پیدا و تولید انبوه شده و در دسترس همگان قرار گرفته است!
اصولاً افراط و تفریط، هر دو مشکل آفرینند. «از آن سوی بام افتادن» ضرب المثلی است که مصداق رفتار و عملکرد ما نسبت به داروهای تولید صنعتی و داروهای گیاهی است. واقعیت این است که افراط ما در مصرف داروهای تولید صنعتی که به گواه آمار از بالاترین سرانههای دنیاست و تجویز خودسرانه این داروها، از اثرات مثبت آنها کاست و نه فقط دردی از ما دوا نکرد، که دردهای جدیدی برایمان به ارمغان آورد. آنچه امروز میتوان پیشبینی کرد، دلزدگی و رویگردانی فردای جامعه ما از هرگونه طب سنتی، به ویژه داروی گیاهی و گیاه دارویی است! چرا که ما اینبار از دیگر سوی بام در حال سقوط هستیم و در مصرف داروهای گیاهی هم زیاده روی میکنیم و هم بدون اطلاع از عوارض، آن را برای خود و دیگران تجویز میکنیم. یادمان باشد، بر خلاف باور عمومی مصرف بیرویه داروهای گیاهی و حتی گیاهان دارویی بدون عارضه نیست.
منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۹۰/۴/۲۷
نویسنده : سجاد تبریزی
نظر شما