ناتوانی تکنولوژیک و رسانه های عقب مانده
روزنامه شرق، یکشنبه ۷ دی ۱۳۸۲ - ۵ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۲۸ دسامبر ۲۰۰۳
نادر کریمی جونی:از نیمه دوم قرن بیستم به این سو رهبران کشورهای توسعه نیافته و فقیر همواره کشورهای پیشرفته و قدرت های بزرگ را به سلطه خبری و اعمال محدودیت های اطلاع رسانی درباره جوامع کمتر توسعه یافته متهم می سازند و به ویژه پس از تشکیل اتحادیه نامریی خواهران بزرگ خبری (خبرگزاری های فرانسه، رویترز، یونایتدپرس و آسوشیتدپرس) حملات رهبران جهان سوم علیه قدرتمندان خبری شدت یافت و فهرست بلندتری از اتهامات به آنان نسبت داده شد. با گذشت زمان و افزایش تعداد رسانه های بین المللی و بالاخص پس از دستیابی به تکنولوژی ماهواره ای که امکان پخش گزارش های زنده و مستقیم و مخابره سریع تر اخبار برای بشر فراهم شد و هم چنین با توسعه کشورهای جهان سوم، برای آنچه اطلاع رسانی سالم و حقیقی درباره اخبار کشورهای خود توصیف کردند، به راه اندازی رسانه های خبری و رسمی مبادرت ورزیدند اما آمارها هم چنان حاکی از آن بود که نه تنها از حجم و فراگیری اخبار غول های خبری کاسته نشده بلکه آنان این تمهیدات جهان سوم را با اعمال دقت و سرعت بیشتر در انجام امور حرفه ای پاسخ دادند و بدین ترتیب سلطه خبری هم چنان در اختیار رسانه های قدرتمند باقی ماند.با این وجود وقتی اینترنت به عنوان رسانه ای جهانی، فراگیر و بلامنازع پای بر عرصه وجود گذاشت یک بار دیگر کشورهای کمتر توسعه یافته احساس کردند که با توجه به امکان تاسیس پایگاه های اطلاع رسانی مجازی و عدم امکان سانسور اطلاعات از سوی قدرت های خبری و افزون بر آن توانایی برقراری ارتباط مستقیم و بدون واسطه با مخاطبان در سراسر جهان، می توان به سلطه خبری قدرت های جهانی خاتمه داد و افکار عمومی را با واقعیت ها و اطلاعات منطبق بر منافع جوامع توسعه یافته آگاه ساخت. اما در عین حال از سخنان نمایندگان حاضر در اجلاس رهبران جوامع اطلاعاتی که چندی پیش در ژنو برگزار شد، چنین برمی آید که کشورهای کمتر توسعه یافته، هم چنان از سلطه خبری که رسانه های گروهی قدرتمند آزرده خاطر و نگران هستند و از کشورهای ثروتمند برای سرمایه گذاری و توسعه سخت افزاری نهادهای اطلاع رسانی در کشورهای متبوع شان تقاضای کمک کرده و ثروتمندان را به اعطای کمک هایی در این زمینه فرا خوانده اند.
اما سابقه فعالیت های خبری در جهان سوم که بخشی از آن در این مقدمه نگاشته شد، نشان می دهد که عقب ماندگی رسانه ای در این گروه از کشورها و سلطه خبری غول های اطلاع رسانی، که در سال های اخیر شبکه های خبری CNN و BBC نیز به آن اضافه شده تنها به سطح تکنولوژی و توانایی های سخت افزاری جهان سوم مربوط نبوده است. چنان که در مواردی مشاهده شده که رسانه های مکتوب و غیرمکتوب کشورهای توسعه نیافته حتی درباره اخبار داخلی و بومی کشورهایشان به اخبار منتشره از جانب این غول های خبری روی می آورند و به آن استناد می کنند. افزون بر این در تحلیل اطلاعات و اخبار به نظر می رسد که این رسانه های بین المللی که اکنون نشریات معتبری همچون نیوزویک، لوپوئن، تایم، اشپیگل و ... نیز به آن اضافه شده است، نقش مهمی در شکل دهی افکار عمومی در مواجهه با تحولات و رویدادهای بین المللی ایفا می نمایند و به همین دلیل عمده تحلیل گران و کارشناسان حتی در تحلیل مسائل اجتماعی و غیرسیاسی نیز از اطلاعات و دیدگاه های این رسانه ها استفاده می کنند.
در این صورت و اگر ناتوانی تکنولوژیک تنها عامل عقب ماندگی رسانه ای در کشورهای کمتر توسعه یافته نباشد، آن گاه چنین به نظر می آید که مهم ترین مشکل و مانع در جهت پیشرفت رسانه های جهان سوم، بحران اعتماد باشد چه در تمامی این کشور ها، مانند نمونه زیمبابوه که پرطرفدارترین روزنامه پایتخت به دست دولت توقیف شد، حکومت های به شدت اقتدار گرا، با اعمال سانسور های سلیقه ای مانع از گردش آزاد اطلاعات در جامعه شده اند و به همین دلیل حتی دست اندرکاران رسانه های حکومتی نیز برای کسب اخبار صحیح و موثق به رسانه های بین المللی روی می آورند. حکومت های اقتدار گرای جهان سوم در اجرای این سانسور خبری و انحراف اطلاعات و اخبار به مصالح جامعه و لزوم رعایت منافع ملی اشاره می کنند و بر ضرورت تجدید و هدایت آگاهی ها تاکید می ورزند. اما همین حکومت گران به این نکته مهم توجه ندارند که فهمیدن تنها توانایی انسان است که جلوگیری از آن به طور ارادی، حتی برای خود انسان نیز میسر نیست و مثلاً کسی نمی تواند اراده کند که مسائل را نفهمد و یا درک نکند. به همین دلیل تجربه نشان می دهد که به همان نسبتی که رسانه های آزاد در مورد هجوم قدرت های حکومتی کشورهای توسعه نیافته قرار می گیرند، شهروندان نیز راه های جدیدتری را برای دستیابی به حقایق جست وجو می کنند و تکنیک های هوشمندانه تری را در مقابل مهار اطلاعات می آزمایند. به این ترتیب حتی بمباران خبری جامعه به وسیله رسانه های وابسته به حاکمیت های اقتدارگرا نیز تاثیر چندانی ندارد و نمی تواند به آنچه که سلطه خبری علیه کشورهای کمتر توسعه یافته نامیده می شود پایان دهد.
در مقابل درخواست رهبران کشورهای جهان سوم برای سرمایه گذاری و تجهیز سخت افزاری رسانه هایشان، نمایندگان کشورهای پیشرفته در اجلاس رهبران جوامع اطلاعاتی از این حکومت ها تقاضا نموده اند که آزادی جریان اطلاعات و حق آزادی بیان را محترم بشمارند و در جهت تامین و تضمین آن تمهیداتی اتخاذ نمایند اما حکومت های اقتدا رگرا، که مانند چین گاهی بر روی انتشار خبر بیماری های خطرناک _ مانند سارز _ نیز سانسور اعمال می کند و جان شهروندان خود و سایر انسان ها را به مخاطره می اندازد، این تقاضا را رد کرده و گفته اند که برای کشورهایشان توسعه تکنولوژیک و اقتصادی بسیار مهم تر از توسعه حقوق معنوی _ مانند آزادی بیان _ است. البته رهبران اقتدارگرا توضیح نمی دهند که اگر تکنولوژی های پیشرفته اطلاعاتی و اطلاع رسانی در توسعه آزادی به مصرف نرسد، این تکنولوژی نوین در چه مورد دیگری قابل استفاده است؟ شاید این رهبران تصور کرده اند که با توسعه تکنولوژیک، می توان به آرزوی دیرینه در رفع سلطه خبری و اطلاع رسانی غرب دست یابند. اما وقتی شهروندان در مقابل اطلاع رسانی تحمیلی و اجباری حکومت ها، مقاومت نشان می دهند و حکومت ها نیز نمی توانند فهم انسانی را کنترل نمایند، آیا توسعه تکنولوژیک می تواند مشکل اقتدار گرایان را در جهان، چاره کند؟
نظر شما