جراحی بینی و جامعه بسته
روزنامه شرق، دوشنبه ۸ دی ۱۳۸۲ - ۶ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۲۹ دسامبر ۲۰۰۳
حمید مؤذنی : رفتار مردم هر جامعه ای در پاسخ به کنش های نظام های حاکم، به بروزی درونی یا برونی نمایان می شود. در جوامع باز که فردیت و حوزه خصوصی افراد محترم شمرده می شود بروزها، برونی، متکثر، متنوع و پلورال هستند. بروزهای برونی شهروندان این جوامع، همچون تب خرید اتومبیل، شرکت در کنسرت ها، مد لباس، و ... نوعی گریز از فردیتی است که انسان ها با تلاش ناخودآگاه خود، سعی می کنند از آزادی بگریزند و با رجعت به گذشته و کودکی خود از تنهایی و دوری از مادر رنج نکشند. اریک فروم در کتاب «گریز از آزادی» مفصلاً در این خصوص به تبیین و تشریح این گونه رفتارها پرداخته است. در جوامع بسته اما به گونه ای دیگر است. انسان ها نه ناخودآگاه و به خاطر بازگشت به دوران کودکی که جبراً و بر اساس فشار گفتمان رسمی و سرکوب فرهنگ، رفتارهای درونی یا برونی را از خود بروز می دهند. در این جوامع باید به این پدیده ها نه به صورت تحلیلی بلکه از لحاظ پاتولوژی و آسیب شناسی نگاه کرد. زیرا در اصل بروز درونی یا برونی مردم واکنش و تبی است که بیماری جامعه را نمایان می سازد. در جوامع بسته به ویژه جوامع توتالیتر و تمامیت خواه افرد با سه نوع سرکوب مواجه هستند، یکی از این سرکوب ها توسط فرهنگ جامعه به افراد تحمیل می شود، در این سرکوب که فروید آن را سوپراگوی فرهنگی می نامد و به زعم اریک فروم ناخودآگاه اجتماعی نامیده می شود، به افراد، باید ها و نبایدهایی اعمال می شودکه سقراط با آن بسیار مخالف بود. سقراط فلسفیدن را در زندگی آزموده توصیه می کرد، در صورتی که فرد، در این جوامع ذاتاً نیازموده و مکانیکی باید، طی عمر نماید و مدام امر و نهی می شود. به همین دلیل فرد این جامعه، تبدیل به سوژه فعال نمی شود و در حالت انفعالی خودبه سر می برد. این فرد همچنین در جوامع پدرسالار و تمامیت خواه با نوع دیگری از سرکوب مواجه است که فروید کاشف آن است و ناخودآگاه فردی نامیده می شود، ناخودآگاه فردی، حضور پدر آمر درون فرد است که هر لحظه او را کنترل و در صورت تخلف تذکر می دهد، تا احساس گناه بر فرد مستولی و کنترل شود. این سرکوب ها ناخودآگاه فردی و سوپراگوی فرهنگی مانند طنابی هستند که گردن افراد جامعه تمامیت خواه را از عقب به طرف پایین می کشد و در نتیجه این فرد، اجباراً دنیا، زندگی و نظام سیاسی خود را رو به بالا می بیند. تفکرش تقدیری می شود و همیشه چشم انتظار آسمان می شود و یا به صورت مدرن آن، تماشاگر پرده سینما می شود که تمامیت ۲۷۰ درجه وسع دیدگانش را همان تصویر عریض و مسلط پر می کند. اگر افراد این جامعه براساس تغییرجویی و نوخواهی خود به نیازی دست یافتند که جهان بینی خود را تغییر دهند و نگاه روبه بالای خود را تغییر یا تعدیل کنند به طناب های مهار کننده فشاری وارد می آید که به پارگی طناب منتهی می شود. اینجاست که یا وضعیت تازه را می پذیرند و بر اساس عدم پذیرش وضعیت جدید و آگاهی نداشتن به تغییر زاویه نگاه و همچنین خلاء احساسی و عقلانی دو راهی مبهمی پیش روی افراد این جامعه گشوده می شود. یکی از این دو راه، حالتی است که افراد به واسطه رهایی از اضطراب برخورد با وضعیت تازه حالت قبل را خودآگاه انتخاب و تحمل می کنند، زیرا پی بردن به عمق بی مایگی تفکر قبل خود بسیار تلخ و ناگوار است. راه دوم عملیاتی کردن سفارش سقراط است و این که زندگی نیازموده را نباید زیست. البته اگر راه سقراطی را برگزیدند با سرکوب دیگری روبه رو می شوند که حضور قبلی خود را این بار سخت تر به رخ می کشد؛ برخورد با شرایط حاکم.
اگر فشار گردن ها، چشم ها را به جای رو به بالا تخت نمایند گام ها به پیش می روند و گفتمان توتالیتر به جای ترسیم خطوط قرمز به عقب گام می گذارد اما اگر فشار گردن ها گفتمان عمومی کم رمق باشد و سپس رها شوند و گام ها به جای پیش در جا بزنند گفتمان رسمی اصرار بر وضعیت قبل می کند و طناب نامریی فرهنگ و پدر را با خطوط قرمز خود محکم تر کرده و از نو می بندد. این جا است که نیروهای تغییرجوی ملت و گفتمان عمومی با سرکوبی مضاعف روبه رو می شوند.
آستانه تحمل افراد با یکدیگر متفاوت است و بروز واکنش تغییر در برابر واکنش گفتمان رسمی به کنش آنها متفاوت می شود. وندالیسم و بزهکاری شهری در این وضعیت به اوج خود می رسد. پوپولیسم نیز حضور گسترده ای در سطح جامعه پیدا می نماید... خیابان ها، جولانگاه لشکریان اوباش و وندال ها می شوند، شهر ناامن می گردد، قتل ، زنا، فحشا، سرقت، اعتیاد، تصادف، تک چرخ، آسیب زدن به اموال عمومی بروز بیرونی شدیدی پیدا می کند و حس عدم امنیت جامعه را فرا می گیرد و گفتمان عمومی ناامید می گردد. برخی دیگر نیز که فرهیخته ترند یا جسارت این گونه رفتارها را ندارند به واسطه سرخوردگی خود یا به شعر و شاعری روی می آورند یا کنج کتابخانه ها می خزند، کتاب های روانشناسی مشتری پیدا می کند و خود شیفتگی و آرایش و توجه به مد لباس و ... تب فراگیر جامعه می شود ... براساس آمار ارائه شده ایرانیان هم اکنون درصدر کشورهایی هستند که به جراحی بینی می پردازند. با یک نگاه ساده در خیابان نیز دختران و پسران زیادی را می بینیم که بینی خود را با چسبی، بسته اند. این به غیر از کسانی است که عمل کرده اند و یا کسانی است که نیت و قصد جراحی بینی خود را در سر دارند. این افراد در جراحی بینی نه برای رفع انحراف بینی و یا هر گونه نارسایی تنفسی و یا زیبایی است این بروز زشتی فراگیر و عمیقی است که زنگ خطر را به صدا در آورده است! این اپیدمی و رویکرد افراطی به این موضوع نشان دیگری از بیماری و تب جامعه است. این رویکرد نشان و نماد خروج از تعمق و ورود به سطوح است. این واکنش نماد خودشیفتگی و فاصله از دیگری است. این بروز پوپولیسم (عامیانگی) و توجه به سطح است که از سرکوب ناشی می شود. سرکوبی که در امتداد خود پوپولیسم را به وندالیسم تبدیل می نماید و فاجعه بزرگ آغاز می شود. فاجعه ای که بوی تعفن آن در پوپولیسم و وندالیسم جاری بینی جامعه را آزار می دهد.
نظر شما