آئینه های موج دار، بازخوانی بخشی از یک کتاب درباره موسیقی
روزنامه شرق، دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۲ - ۱۲ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۵ ژانویه ۲۰۰۴
سروش چهاررودی: طرح مباحث نظری در عرصه موسیقی ایرانی همواره دو وجه متضاد داشته است. پاره ای از قواعد و ویژگی های طرح از مبانی فاصله گرفته و به شعر و شطح نزدیک شده و پاره ای دیگر به کلی گویی های عالمانه پرداخته است. گویی نقد مستدل و متکی بر محسوسات و عینیات از ارزش کار نظریه پرداز موسیقی در ایران می کاهد!
شاید نبود آثار و منابع مکتوب کافی در زمینه های مباحث نظری موسیقی این تصور را بر اهل موسیقی تحمیل کرده است که باید دغدغه های نظریه پردازی در عرصه فرهنگ داشته باشند و باز شاید فقدان یک جریان منسجم نقد و نظر موسیقی فرصت سعی و خطای کافی برای رسیدن به یک شیوه نظام مند در برخورد با طرح مباحث نظری را برای اهل موسیقی فراهم نکرده است.مع الوصف موضوع این یادداشت بازخوانی کتابی است به نام «لیلی کجاست» تاملاتی کوتاه و پراکنده در موسیقی و فرهنگ نوشته محمدرضا درویشی پژوهنده نام آشنای موسیقی نواحی ایران که به تازگی توسط نشر ماه ریز منتشر شده است.
مولف در مقدمه کتاب متذکر می شود که این کتاب گزیده ای از تاملات او در نزدیک به دو دهه درباره موسیقی است. رویکرد مولف در شیوه نگارش متن گزین گویه یا به تعبیر امروزی ها واگویه های درونی خویش است. اما به راستی آیا دوره تاریخی این رویکرد در برخورد با مسائل جدی سپری نشده است؟ آیا هنوز نظریه پردازان حوزه فرهنگ و هنر، دیدگاه های خود را در قالب جملات قصار بیان و منتشر می کنند؟ البته اصل دموکراسی و آزادی بیان به ما آموخته است که هر کسی صرف نظر از اینکه سخنی جامع و کاربردی داشته یا نداشته باشد، حق دارد دیدگاه های خود را بیان کند، اما همین اصل حق انتقاد بر دیدگاهی که از راه به بیراه رفته باشد را برای منتقد محفوظ می دارد. کتاب تازه محمد رضا درویشی که حجمی حدود ۸۰ صفحه دارد، با پاراگراف های جدا از هم به قول مولف شامل تاملات پراکنده است اما زحمت طبقه بندی این جملات (یا تاملات) را شخص دیگری کشیده و کتاب را به چند بخش با عناوین «هویت و فرهنگ»، «مفاهیم کلی»، «هویت و فرهنگ در موسیقی ایران» و «موسیقی نواحی و موسیقی دستگاهی» تقسیم کرده است.
ما نیز مطابق همان حق طبیعی اظهارنظر، کتاب را به چهار بخش کلی تقسیم می کنیم تا راه ورودی برای نقد این کتاب بیابیم: بخشی از «لیلی کجاست» شامل سخنان منسجم درویشی پیرامون موسیقی ایران است که از تجربیات نزدیک او با مسائل اجتماعی و فرهنگی موسیقی ایران نشات گرفته است. این بخشی از کتاب (که البته بخش کمی از مجموع آن را در برمی گیرد) شامل مجموعه دیدگاه هایی است که او را از جامعه عام موسیقی دانان ایرانی تفکیک می کند اما سایر بخش های این کتاب کوچک که بیش از شصت درصد مجموع آن است با سه مدخل تفکیک می شود: ۱- اطلاعات نامفهوم و گاه متناقضی درباره یک «ما»ی نکره که هویت مشخصی ندارد.
۲ _ مباحثی بدیهی که اساساً نیازی به طرح آنها نیست (چون واضح است) اما با یک فارسی معوج و استفاده مبسوط و دست و دلبازانه از ترکیب هایی که معنای مشخصی ندارند، (مثل تکرار ترکیب «سنت های ژرف» و یا «تفکر استوار») به گزاره های معماگونه بدل شده است و ۳_ در نهایت جملاتی که بیش از آنکه گزاره ای از سر تامل باشند، به لفاظی های شعرای ناشی پهلو می زند و در هر جایگاه دیگری غیر از این، فاقد هرگونه مفهوم مشخص است. برای آنکه به حق طبیعی اظهارنظر برای شما خوانندگان این یادداشت نیز احترام بگذاریم، بدون آنکه مبنای قضا را بسط و گسترش دهیم، قسمت هایی از این واگویه ها را مطابق تقسیم بندی ای که یاد کردیم، نقل می کنیم:
«ما»ی مجهول
در سراسر کتاب اطلاعاتی درباره «ما» داده شده است. این اطلاعات گاهی متناقض و گاه نامفهوم هستند. گذشته از این، منظور از «ما» برای خواننده روشن نمی شود:
- برای «ما» تمایز میان ویژگی های مثبت یا منفی، یا سنت های خوب یا بدی که در گذشته به جای گذاشته ایم روشن نیست و این ابهام باعث می شود که از یک طرف یا برای آنچه از دست داده ایم حسرت بخوریم و دریغ و درد بگوییم و یا با خوشحالی ساده لوحانه ای به کلیت آنچه فراموش کرده ایم بنگریم [؟]
ولی در جای دیگر این جملات حسرت بار و کمی نامفهوم را می خوانیم:- موسیقی «ما» روزگاری طنین صدای عندلیب بود و رنگ ها در آن پنهان. این موسیقی روزگاری زبان برگ گل بود... (صفحه ۵۱)
اما در صفحه ۳۴ می خوانیم:- اگر امروز میراث های فرهنگی «ما»ن در عرصه موسیقی را حفظ نکنیم در چند دهه آینده... از چه چیزی می خواهیم استفاده [؟] کنیم؟... «ما» موظفیم ثبت وضبط گذشته و حال را بر عهده بگیریم.
و اصولاً در جای دیگری از کتاب قضیه به کلی وارونه شده است و به ماندنی بودن ذاتی ارزش ها و وجوه مثبت سنت ها اشاره می شود: - روح، ارزش ها و وجوه مثبت سنت ها در عرصه اندیشه اند که دوام می آورند. (صفحه ۳۵)
المعنی فی بطن شاعر!
قسمت اعظم کتاب همین است. یعنی جمله های نامفهوم و تکرار واژه ها و ترکیب هایی که مفهومی را به ذهن کنجکاو تداعی نمی کند:- تفکر و اندیشه دارای مراتب مختلف است و مجرد موسیقی نیز در هر مرتبتی امکان پیوند دارد. نفس این پیوند پدیده ای است بالقوه. (صفحه ۱۲)
- هنر سنتی.... نهایتاً در کیفیتی خاص و تعلیقی صورت های نوعی تجلیات ازلی را منعکس می کرد. (صفحه ۱۴)
نویسنده از طرفی در صفحه ۴۱ در دو سطر تکلیف دویست سال موسیقی در اروپا را روشن می کند: «چند صدایی اولیه که بین سده های نه و یازده میلادی در موسیقی اروپا به وجود آمد به شدت [!] تحت تأثیر ادراک جهان اسلام از تحشیه و تزئینات عمودی نغمگی بود.» و از طرف دیگر در جایی بر شمردن جریان های تلفیقی امروز در موسیقی ایران را دشوار قلمداد می کند. (صفحه ۵۷)تا صفحه ۵۷ کتاب را بازخوانی کردیم... نقد ما به منزله نفی سایر وجوه ارزشی تحقیق و فعالیت حرفه ای نامبرده نیست. اما باید بدانیم اظهارنظرهایی که اساساً با روش پژوهش و برخورد نظام مند و علمی با هر مقوله ای ناسازگار است، می تواند سایر وجوه ارزشی هر تلاشی را نیز زیر سئوال ببرد.
نظر شما