ژورنالیسم و تکنولوژی
روزنامهنگاری پاسخ و راه حل چه مسائل و مشکلاتی است؟ تکنولوژی چه مشکلاتی را میتواند حل نماید و چه مشکلاتی را ممکن است ایجاد کند؟ مطلب زیر گفتوگویی است بین «نیل پتسمن» استاد علوم و فنون ارتباطات دانشگاه نیویورک؛ «ریچارد هاروود» بنیانگذار گرو هاروود (که مؤسسهای تحقیقاتی است) و شرکتکنندگان در یک کنفرانس.
پستمن:
تا این قسمت از کنفرانس تا حدی ناامید شدم. موضوع اصلی کنفرانس، یعنی «ژورنالیسم مبتنی بر مصلحت عمومی؛ برنده یا بازنده در عصر ارتباطات online» این نکته را به ذهن من متبادر کرد که در این کنفرانس، مطالبی در مورد اهداف ژورنالیسم خواهیم شنید، اما چیز زیادی در این باره نشنیدیم و صرفاً چند سؤال مطرح شد. در جریان نشست قبلی یک نفر پرسید: «ژورنالیسم چیست؟» اما فکر میکنم این سؤال جدی گرفته نشد. من تا به حال، همان احساسی را داشتم که در همایشهای آموزش و پرورش دارم. وقتی معلمین گرد هم میآیند تا در رابطه با آموزش و پرورش در عصر ارتباطات Online گفتوگو کنند، تقریباً هیچ وقت در مورد اهداف مدارس صحبت نمیکنند. آنها فوراً و بیمقدمه دربارهی اینترنت و تکنولوژی کامپیوتر صحبت میکنند و طبیعتاً انسان این تصور را پیدا میکند که هر آنچه تکنولوژی اجازه انجام آن را به انسان میدهد، همان سرنوشت و آیندهای خواهد بود که آموزش و پرورش به آن خواهد رسید.
این همیشه برای من دلسردکننده است، چرا که چنین معلمانی را افرادی شدیداً جبرگرا میدانم. در شروع جلسه «کاترین» گفت: «در مقابل فنآوری و یا تغییرات تکنولوژیکی نمیتوان مقاومت کرد». به نظر من این اظهارنظر وحشتآوری است اما هیچ کس نسبت به این صحبت عکسالعملی نشان نداد. همچنین شنیدم «جیم استیل» گفت: «تکنولوژی صرفاً یک ابزار است»، اگرچه ممکن است تکنولوژی یک ابزار باشد، اما ابزاری است که برای خود کارکرد خاص دارد (کارکرد سیاسی، کارکرد اجتماعی و ...) و من دیدم که این نکته مورد توجه واقع نشد. من فقط میخواهم به یک نکتهی دیگر اشاره کنم و آن این که بیشتر افرادی که امروز عصر دربارهی تکنولوژی صحبت کردند، در موضع طرفدار و حامی تکنولوژی بودند. این مسأله من را شگفتزده کرد. اگر نگوییم روزنامهنگاران، افرادی کاملاً بدبین هستند، حداقل میتوان گفت افرادی دیرباور نسبت به آنچه که در فرهنگ اتفاق میافتد، هستند. لذا، همه در پی این بودند که بگویند تکنولوژی چه کارهایی برای ژورنالیسم میتواند، انجام دهد اما شاید بیشتر از سه یا چهار جمله در مورد این که تکنولوژی چه بر سر ژرونالیسم میآورد، ذکر نشد.
هر کسی که تاریخچه تکنولوژی را مطالعه کرده باشد، میداند یکی از بحثهای پیچیده، همیشه این بوده است که تکنولوژی برخی چیزها را خواهد داد و از سوی دیگر برخی چیزها را خواهد گرفت و به نظر من این سؤال که یک تکنولوژی چه عوارضی خواهد داشت، حداقل به اندازهی این مطلب که تکنولوژی چه کاری برای ما انجام میدهد، اهمیت دارد.
ریچارد هاروود:
گفتوگوهایی که امروز صبح و بعدازظهر شنیدم، مشابه سایر کنفرانسهایی بود که قبلاً در این رابطه شرکت کرده بودم، مثلاً کنفرانسهایی با حضور مقامات دولتی، یا کنفرانسهای مربوط به آموزش و پرورش و یا بسیاری از گروههای شهروندی که همه به دنبال بررسی و کشف کاربردهای تکنولوژی هستند.
نکتهای که مرا شوکه کرد ـ همان طور که شما [آقای نیل] گفتید ـ این بود که ما چنان شیفته و دلباخته تکنولوژی شدهایم که محتوا و مضمون آن را نادیده گرفتهایم. فکر میکنم بیل و کاترین خیلی خوب شروع کردند که «این کنفرانس دربارهی ارتباط بین ژورنالیسم مبتنی بر مصلحت عمومی و تکنولوژی میباشد، این که آیا در عصر جدید رسانهها، روزنامهنگاری مبتنی بر مصالح عمومی برنده خواهد بود یا بازنده؟» اما آنچه در این مورد شوکبرانگیز است ـ به ویژه وقتی با عموم مردم صحبت میکنید ـ این است که مردم هیچ تفاوتی بین این مسائل قائل نیستند. به عنوان مثال در گزارش «ارزشهای جاودان» که ما برای ASNE (جامعهی سردبیران روزنامههای آمریکا) انجام دادیم، مردمی که از آنها نظرسنجی کردیم، میگفتند ایده بحث برای آنها بسیار نامأنوس است. آنچه در صحبتهای آنها بسیار تعجبانگیز بود، این نکته است که آنها میگفتند «ما نمیخواهیم در مورد رسانههای جدید صحبت کنیم، آنچه ما خواهان بحث دربارهی آن هستیم، ارزشهای روزنامهنگاری است. روزنامهنگاران چه ارزشی را به تکنولوژی میافزایند؟»
بنابراین من فکر میکنم برای اصلاح یکی از بندهای بیانیهی نهایی، در مورد اینکه تکنولوژی برای روزنامهنگاران چه کاری میتواند انجام دهد، سؤالی که ما باید از خود بپرسیم این است که: روزنامهنگاران چه کاری برای تکنولوژی میتوانند انجام دهند؟
چنانچه نگاهی داشته باشیم به رسانههای جدید، به ویژه رسانههای جدید در چارچوب روزنامهنگاری عمومی، گمان میکنم با یک گزینهی واقعی روبهرو هستیم. این گزینه آن است که ما میتوانیم همان نوعی از روزنامهنگاری را دنبال کنیم که تعداد بسیار زیادی از مردم در حال حاضر میبینند، به طور گستردهای مبتنی بر اختلاف، دوگانگی و ارائه تحلیلهای سطحی از مسائل است و رسانههای جدید به خاطر فقدان زمان لازم، به دلیل سرعت آنها و به دلیل اینکه به قول یکی از دوستان، «شما میتوانید مطلبی را بخوانید و فوراً پاسخ دهید»، در هر صورت غیرعمیق هستند. این گونه پاسخ دادن نوعی پاسخ کورکورانه است. این پاسخها متفکرانه، حساب شده و اندیشمندانه نیستند. این مسأله موجب تشدید و افزایش بسیاری از مسائلی میشود که مردم اعتقاد دارند روزنامهنگاری مکتوب را خراب کرده است تا چه رسد به رسانههای جدید.
بنابراین یکی از نکاتی که من توصیه میکنم در مورد آن فکر کنیم این است که نقش یک روزنامهنگار در یک جامعه در حال تغییر چیست؟ نقش روزنامهنگاری چیست؟ چه ارتباطی بین روزنامهنگاری و جامعه وجود داردو ارزشهای روزنامهنگاری ما کدامند؟ چنانچه ما به این سؤالات پاسخ دهیم نوع رسانه دیگر کمتر اهمیت خواهد داشت، زیرا در این صورت ما یک مجموعهی راهنما از اصول و ضوابط را در اختیار داریم که میتوانیم در رسانههای مختلف، هر چند به طرق متفاوت، به کار ببریم و حداقل میتوانیم بگوییم که آیا ما در جهت صحیح حرکت میکنیم یا خیر؟
پستمن:
کلمهی «قرائت» (narrative) در بحثها زیاد مطرح شد، اگرچه روشن نبود که آیا همه از استعمال این کلمه یک منظور دارند یا خیر. من از خودم میپرسیدم چه میشد اگر «مراجع فیلادلفیا» یک مجموعه تحت عنوان «آمریکا: چه کاری درست جریان دارد!» انجام میداد. من واقعاً علاقمند میشدم که بدانم آنها کجا را مورد توجه قرار میدهند و چه نوع ایدههایی را کشف خواهند کرد. در واقع منظورم از طرح این بحث این است که: آیا روزنامهنگاران هیچ قرائتی از داستان دموکراسی دارند؟ آیا توضیحی هست که روزنامهنگاران بخواهند به آمریکاییها بگویند؟ من نمیخواهم بگویم این که بگویید «در آمریکا، چه کارهایی به صورت ناصحیح در جریان است؟» بیجاست، اما این بسیار جالب خواهد بود که از سوی روزنامهنگاران مشخص شود واقعاً شرح و توضیح دموکراسیای که آنها میخواهند بیان کنند، چیست، روزنامهنگاری چه نوع مشارکتی را میتواند در توسعه آرمان دموکراتیک داشته باشد؟ در آینده و در یک فرصت مناسب، میتوانیم در مورد چگونگی کمک تکنولوژی در بیان داستان دموکراسی، بحث نماییم.
هاروود:
من فکر میکنم از منظر عمومی، مردم میتوانند نقشی را که از دید آنها روزنامهها، روزنامهنگاران و سایر رسانهها در تجربه دموکراتیک ایفا میکنند، بیان نمایند. فکر میکنم به عنوان مثال آنها به روزنامهها به دید گویندگان حقیقت برای به دست آوردن خلاصهی آنچه واقعاً روی میدهد، مینگرند. آنها به دید الگو به روزنامه مینگرند و به عنوان تنها نکتهی گفتوگو، مردم میگفتند که آنها از سردبیران و روزنامهنگاران میخواهند که از میان راه کنار بروند (یعنی اجازه دهند اطلاعات بدون تغییر به مردم برسد.)
فکر کنم این مسأله یک خواستهی واقعاً جدی از سوی عموم است. مردم نظرات و عقایدی را که روزنامهنگاران و دیگران در روزنامهها و سایر رسانهها ذکر میکنند، ارزشگذاری مینمایند. آنها باور نمیکنند که شما عقاید و نظرات را بیطرفانه منعکس کردهاید و این مشکل است.
پستمن:
در ابتدای دههی 1840 با استفاده از ارتباطات تلگرافی و عکاسی عملاً مشکل کمیاب بودن اطلاعات را حل کردیم، اما در مسیر حل این مشکل، مشکل دیگری ایجاد نمودیم، که فکر میکنم روزنامهها میتوانند به آن پاسخ دهند و این مشکل جدید عرضهی بیش از حد اطلاعات است. کاملاً روشن است که اطلاعات راجع به نوعی زباله تبدیل شدهاند و خود ما جمعکنندهی زباله شدهایم. سؤال اصلی برای مطرح کردن این نیست که چگونه اطلاعات بیشتر را هر چه سریعتر و به طرق مختلف به مردم برسانیم. مسأله اصلی این است که چگونه در مورد این که کدام اطلاعات با اهمیت و مرتبط هستند، تصمیم بگیریم و چگونه از شر اطلاعات غیرضروری خلاص شویم. من همیشه سعی میکنم محیط اطلاعات را با محیط زیست مقایسه کنم. ما یک سیستم ایمنی داریم که کمک میکند تا از سلولهای غیرضروری خلاص شویم. اگر سیستم ایمنی ما عمل نکند و نتواند از دست سلولهای غیرضروری خلاص شویم. اگر سیستم ایمنی ما عمل نکند و نتواند از دست سلولهای غیرلازم خلاص شود، ما به نوعی از سرطان به نام ایدز مبتلا میشویم. محیط اطلاعات نیز باید به طور مشابه در درون خود نهادهایی که جهت خلاص شدن از دست اطلاعات غیرضروری کمک میکنند، ایجاد نماید. در قرن 19 این مشکل وجود نداشت، چرا که ما دچار کمبود اطلاعات بودیم. در سال 1995 ما در اطلاعات غرق شدیم. این موضوع، اطلاعات خواسته یا ناخواستهای را با حجم بالا، سرعت زیاد و به شکلهای مختلف به دنبال داشت. سؤال این است که چه نهادهایی (مؤسساتی) میتوانند به عنوان سیستم ایمنی هوشمند اطلاعات عمل نمایند؟
هاررود:
نهادهای بسیار کمی (در جهت ایفای نقش سیستم ایمنی) وجود دارد و حتی فکر میکنم شاید هیچ نهادی وجود نداشته باشد.
من نسبت به آیندهی روزنامهها خوشبین هستم، چرا که در جامعه میل به احساس وحدت و یکپارچگی، میل به احساس تمدن و فرهنگ و گرایش برای دیدن ابعاد مختلف مسائل وجود دارد. همهی اینها مسائلی هستند که معمولاً به وسیلهی روزنامهها به هم پیوند خوردهاند، ولی در حال حاضر مردم چنین باوری را ندارند که روزنامهها و روزنامهنگاران بر اساس نکات ذکر شده عمل میکنند.
پستمن:
من یک روزنامهنگار را نظام مدیریت اطلاعات مینامم. منظورم این است که انواع زیادی از مؤسسات هستند که کار مدیریت اطلاعات را برای ما انجام میدهند. دانشگاه یکی از آنهاست. اگر شما به کاتالوگ دانشگاه NYU نگاهی بیاندازیم، در خواهید یافت که در حقیقت بیانیهای است از آنچه که اساتید این دانشگاه آن را دانشی ارزشمند و مفید میدانند. آنچه که در این کاتالوگ نیامده است، چیزهایی است که این اساتید آنها را دانش مفید و ارزشمند نمیدانند.
امروزه دانش قابل توجهی پیرامون طالعبینی وجود دارد، اما شما مطلبی در مورد طالعبینی در کاتالوگ NYU نخواهید یافت. البته من نمیدانم شاید در کاتالوگ دانشگاه هاروارد بیاید! اما در کاتالوگ NYU نخواهید یافت، چرا که اساتید NYU فکر میکنند که این نوع از دانش، نقشی در تربیت یک انسان آگاه ندارد، بنابراین پشت سر کاتالوگ یک نظریه است که اساتید میتوانند به روشنی بیان کنند که چه چیزی یک انسان آگاه برمیگزیند. یک روزنامه یک نظریه و دیدگاه است در مورد آنچه که یک انسان آگاه انتخاب میکند.
منظورم این است که هر نهادی که برای مرتبهی اول با اطلاعات در ارتباط است، به عنوان یک فیلتر عمل میکند یا به عبارتی باید عمل کند. یک روزنامه میتواند با حکومت یک همکاری اساسی ایجاد کند با عمل کردن به عنوان یک صافی و فیلتر و گفتن این نکته که «اینها اطلاعاتی است که فکر میکنیم شما باید مورد توجه قرار دهید و فکر میکنیم بدون بقیهی اطلاعاتی که ما ذکر نکردهایم نیز میتوانید زندگی کنید».
هاروود:
دو نکتهی مهم در مورد آنچه که شما آن را سیستم مدیریت اطلاعات روزنامهها میخوانید وجود دارد:
نکتهی اول که اگر واقعاً نقش روزنامهها این است که در سلامت حکومت مشارکت نمایند، آنگاه فکر میکنم یکی از چیزهایی که نیاز است، در مورد آن بیاندیشیم این است که: آیا ما مجال و امکان کافی در جامعهی خود ایجاد کردهایم که به عنوان شهروندان آگاه عمل کنند؟
وقتی به اکثر روزنامهها و مؤسسات روزنامهنگاری میروید معمولاً گفتهای به این مضمون بالای در نصب شده است: «ما اینجا هستیم تا به ایجاد شهروندان آگاه و انجام بهتر امور دموکرسی کمک کنیم». اگر ما واقعاً این گفته را جدی بگیریم، که من هم جدی میگیرم و باور دارم که اکثر افرادی که وارد روزنامهنگاری میشوند این آرمان را دارند، آنگاه گمان میکنم باید به صورت جدی به خودمان نگاه کنیم و ببینیم که آیا ما به این سخن عمل کردهایم؟ در واقع برداشت من نسبت به درگیر کردن و مشارکت دادن عموم در این موضوع در طول چندین سال، این است که ما دقیقاً برعکس عمل کردهایم. ما اخبار را به گونهای پوشش میدهیم که دو قطبی شود. ما نظرسنجی انجام میدهیم و از مردم سؤالاتی میپرسیم، قبل از اینکه آنها اصلاً فرصتی برای فکر کردن در مورد یک موضوع داشته باشند. موضوعات را به شیوهای تجزیه و خرد میکنیم که گمان میکنیم آنها را قابل مدیریت میکند، اما با این کار درست معنی و مفهوم را از آنها میگیریم.
به نظر میرسد اگر واقعاً به ایجاد این مشارکت علاقهمند هستیم، یکی از نکاتی که باید مدنظر قرار دهیم این است که آیا ما مجال فکر کردن برای مردم ایجاد کردهایم؟ آیا ما مجال کافی برای آنچه که من آن را دوسوگرایی مینامم، ایجاد کردهایم؟ نه برای مردمی که بیتفاوت هستند بلکه آنهایی که تفکر خود را تعطیل نکردهاند. آنها نیازمند این هستند که بیشتر بدانند. آنها میخواهند کاوش و بررسی نمایند. آنها نمیخواهند که بحث و بررسی تعطیل شود. آیا ما به جای اینکه فقط به مردم بگوییم، آنها را درگیر فکر کردن کردهایم؟ لذا فکر میکنم اگر ما علاقهمند با ایجاد مشارکت هستیم، این یکی از نکاتی است که باید در مورد آن بیاندیشیم.
اما دومین نکته که من گمان میکنم به نظام مدیریت اطلاعات مرتبط است و نکته اول را بدون توجه به این نکته نمیتوانید موفقیتآمیز انجام دهید، این است که ما محتاج اندیشیدن به این مسألهایم که ماهیت و طبیعت رابطهی بین یک روزنامه و جامعهی پیرامون آن چیست؟ به عنوان مثال آیا ما واقعاً دغدغه و نگرانی جامعه را فهمیدهایم؟ نه این که آیا نظرسنجی برگزار کردهایم یا خیر، بلکه آیا ما جوهر و اساس آنچه را که مردم نگران آن هستند درک کردهایم؟ آیا ما تردیدی را که مردم جداً با آن درگیر و در کشمکش هستند، فهمیدهایم، تا بتوانیم به ایجاد شهروندان آگاه و مطلع کمک کنیم؟ آیا ما موانع عاطفی یا حقیقی را که مردم در یک بحث و بررسی دارند، شناختهایم؟ و ثانیاً آیا ما آن شناختها را در اتاق خبر آوردهایم و اجازه اثرگذاری این شناختها را روی هر آنچه که انجام میدهیم، دادهایم؟ مثلاً از نظر سؤالاتی که میپرسیم، خبر و گزارشی که تهیه میکنیم، شیوهای که در انجام کارهای خود به کار میبریم.
به نظر من اگر ما آنچه را گفته شد، انجام ندهیم، ایجاد مشارکت واقعی در طول زمان، کار مشکلی است. ما طرحها، گزارشها و خبرهای خوبی را میتوانیم تهیه کنیم اما در طول زمان، مؤسسات و نهادها تغییر نکرده است و ارتباط قویتری را با جامعه ایجاد نکردهاند.
پستمن:
من فکر میکنم بهتر از این نمیتوانیم کاری انجام دهیم که شهروندان خود را از چگونگی تغییر معانی کلمات مهم توسط تکنولوژی جدید، بدون این که ما اصلاً متوجه این تغییرات شویم، آگاه کنیم. به عنوان مثال شما کلمه مناظره را استفاده کردید و من فکر میکردم که در آمریکا، مدل یک مناظرهی سیاسی، مناظرههای لینکلن و داگلاس است و همان طور که میدانید شکل استاندارد این مناظره به این صورت بود که وقتی آنها به شهرهای مختلف میرفتند، لینکلن برای مدت سه ساعت صحبت میکرد و سپس داگلاس هم سه ساعت صحبت میکرد و در نهایت، لینکلن یک ساعت برای ابطال و مخالفت با صحبتهای داگلاس فرصت داشت و بعد از این، آنها به شهر بعدی میرفتند و جای خود را عوض میکردند؛ اما آنچه حالا اتفاق میافتد این است که «باربارا والتر» به رئیس جمهور میگوید: «رئیس جمهور بوش! این سؤال برای شماست: فکر میکنید علت مشکلات در خاورمیانه چیست و ما چگونه میتوانیم آنها را حل کنیم؟ شما دو دقیقه فرصت دارید که به این سؤال پاسخ دهید و بعد از آن گاورنر کلینتون یک دقیقه برای مخالفت با شما وقت خواهد داشت». بعد از آن عملاً مردم در روز بعدی میگویند «مناظره را دیدید؟»
هاروود:
خوب، بله. اما آنها میگویند «چه کسی اهمیت میدهد؟»
پستمن:
بله درست است، اما منظور من این است که تلویزیون برای همیشه مفهوم کلمهی مناظره را تغییر داده است.
در گذشتهای نه چندان دور درخواست یک گفتوگو داشتم با سیمور پاپرت که از اساتید دانشگاه MIT است. من گفتم «ایشان کی در نیویورک خواهند بود؟» و آن کسی که قرار بود با او هماهنگ کنم گفت: «ایشان به نیویورک نمیآیند. او در تعطیلات در کپ کد است و ما فکر کردیم شما یان گفتوگو را از طریق ایمیل انجام دهید». من گفتم: بسیار خوب، اما در ایمیل دو نفر برای همدیگر تایپ میکنند و من این کار را انجام میدهم به شرط اینکه شما دیگر اسم آن را گفتوگو نگذارید، زیرا یک گفتوگو از نظر من به این مفهوم است که افراد حضور مشترک داشته باشند، آنها بتوانند همدیگر را ببینند، همدیگر را لمس کنند، به یکدیگر لبخند بزنند، قیافه یکدیگر را ببینند و قس علی هذا...
بنابراین من فکر میکنم ما باید شهروندان خود را با این واقعیت آشنا کنیم که تکنولوژیهای جدید معنی کلمات بسیار مهم را تغییر دادهاند و ما باید متوجه باشیم که این اتفاق همچنان در حال وقوع است...
* Neil Postman، استاد فقید علوم و فنون ارتباطات دانشگاه نیویورک.
* Richard Harwood، محقق و بنیانگذار مؤسسه تحقیقاتی هاروارد.
منبع:
نشریهی Nieman Reports, Volume: 49, Issue: 2.
منبع: / ماهنامه / سیاحت غرب / 1383 / سال دوم، شماره 16، آبان ۱۳۸۳/۰۸/۲۶
نویسنده : نیل پستمن
نویسنده : ریچارد هاروود
نظر شما