موضوع : پژوهش | مقاله

 داود، اسوه کار و تلاش مقدس


داود(ع) از جمله پیامبرانى است که از شیوه‏هاى دعوت او مانند خواندن مردم به توحید و ترک پرستش خدایان و ... در قرآن و تاریخ ذکرى به میان نیامده و شاید به همین دلیل عده‏اى از جمله یهود در نبوت او تردید کرده‏اند. اما از آن‏جا که ما تبلیغ را منحصر به دعوت گفتارى نمى‏دانیم، بعد عملى زندگى او را نوعى تبلیغ شمرده و شیوه‏هاى عملى دعوت او را استخراج مى‏کنیم.
بر این اساس، مهم‏ترین شاخصه دعوت داود، از میان همان شیوه‏هاى غیر مستقیم وعملى برداشت مى‏شود. با نظرى به آیات و روایات مربوط به حیات و دعوت داود مى‏توان‏وى را اسوه کار و تلاش و صنعت دانست، چرا که زندگى او حتى در زمان حکومت مشحون از فعالیت‏هاى فنى، هنرى و صنعتى به منظور رفع نیازهاى مردم و نیز معاش‏خانواده بوده است.

ستایش از داود در قرآن
داود از شخصیت‏هاى برجسته و جامع الاطراف قرآنى و مورد تمجید و ستایش آیات متعدد است. علاوه بر آیاتى که غیر مستقیم عظمت شخصیت او را مى‏رساند، آیات و جملات زیر به صراحت در بیان شأن و منزلت والاى او نازل شده است:
وَاذکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الأَیْدِ إِنَّهُ أَوّابٌ؛(2)
و داود، بنده ما را که داراى امکانات متعدد بود به یاد آر. آرى او بسیار بازگشت کننده به‏سوى خدا بود.
وَشَدَدْنا مُلْکَهُ وَآتَیْناهُ الحِکْمَةَ وَفَصْلَ الخِطابِ؛(3)
و پادشاهیش را استوار کردیم و او را حکمت و کلام فیصله دهنده عطا کردیم.
وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَحُسْنَ مَابٍ؛(4)
و در حقیقت براى او پیش ما تقرب و فرجامى خوش خواهد بود.
یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِى الأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالحَقِّ؛(5)
اى داود، ما تو را در زمین خلیفه و جانشین گردانیدیم؛ پس میان مردم به حق داورى کن.

شیوه‏هاى دعوت حضرت داود(ع)

1. توجه به خدا و سپاسگزارى دائمى
داود(ع) همچون سایر پیامبران همواره در مسیر زندگانى و دعوت، خدا محورى را سرلوحه توجه خویش قرار مى‏دهد؛
وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَسُلَیْمانَ عِلْماً وَقالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى‏ کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ؛(6)
و به راستى به داود و سلیمان دانشى عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایى را که ما را بر بسیارى از بندگان با ایمانش برترى داده است.
او همواره در حال تسبیح خدا و بازگشت به سوى او بود؛
اِصْبِرْ عَلى‏ ما یَقُولُونَ وَاذکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الأَیْدِ إِنَّهُ أَوّابٌ؛(7)
و بر آنچه مى‏گویند صبر کن و بنده ما داود را به یاد آر که داراى امکانات بسیار بود و او بسیار بازگشت‏کننده به سوى خدا بود.
در این آیه، خداوند پیامبر را به صبر و استقامت دربرابر سختى‏ها و آزارهاى مخالفان فرمان مى‏دهد که در این زمینه به یاد عبد خدا، داود باشد که صاحب قدرت در دین بود و دربرابر ظلم سر فرود نمى‏آورد، بلکه با عزم و حزم به مقابله بر مى‏خاست و دلش مستحکم بود.(8)
همچنین آن‏گاه که در معرض آزمایش الهى قرار گرفت و قضاوتى ناصحیح کرد، بى‏درنگ متذکر شد و به آمرزش خواهى پرداخت؛
وَظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ راکِعاً وَأَنابَ؛(9)
و داود دانست که ما او را آزمایش کرده‏ایم. پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو در افتاد و توبه کرد.

2. داورى عادلانه و احقاق حق
یکى از مقام‏هایى که خداى تعالى به داود عطا فرمود، قضاوت و رفع مخاصمات میان مردم بود و وى در این زمینه با تلاشى مجدانه در صدد احقاق حقوق مظلومان شد؛
فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الهَوى‏؛(10)
پس میان مردم به حق داورى کن و زنهار از هوس پیروى مکن.
نمونه‏اى از قضاوتهاى ظریف و قابل توجه داود را امام محمد باقر(ع) از امیرمؤمنان(ع) نقل مى‏کند؛ بدین مضمون که روزى جوانى گریان به نزد حضرت آمد و از حکم شریح قاضى در خصوص تبرئه همسفران پدرش شکایت داشت، زیرا پدر او از سفر بازنگشته و هیچ ارثى بر جاى نگذاشته بود. على(ع) فرمود: به خدا سوگند در این واقعه حکمى کنم که کسى جز حضرت داود، پیش از من نکرده باشد، و با تدبیرى سنجیده همسفران مقتول را فرا خواند و هر یک را چشم بسته در جایى نشاند و بالاى سر هر یک، کسى را شمشیر به دست گماشت و از هر کدام، جداگانه بازجویى فرمود و آنان حقیقت باز گفتندو سپس حق مقتول از آنان ستانده شد. آن‏گاه شریح از امیرمؤمنان حکم داود را جویا شد. فرمود: روزى داود بر گروهى از کودکان مى‏گذشت که سرگرم بازى بودند و یکى از ایشان را <مات الدین» صدا مى‏زدند. بدوفرمود: چه کسى تو را این نام نهاده؟ گفت: مادرم. داود او را نزد مادرش برد و علت را پرسید، گفت: پدرش چنین نام نهاده. فرمود: چگونه؟ گفت: پدرش با جماعتى به سفر رفت و من حامله بودم. چون بازگشتند از او خبر نبود. پرسیدم چه شد؟ گفتند: مُرد. گفتم اموالش چه‏شد؟ گفتند: مالى نگذاشت. گفتم: آیا وصیتى کرد؟ گفتند آرى وصیت نمود که نام فرزندش را <مات‏الدین» بگذارى. داود فرمود: آیا این جماعت زنده‏اند یا مُرده؟ گفتم: زنده‏اند. فرمود: پس ایشان را به من بنمایان. سرانجام به همان شکل میان آنها داورى کرد تااقرار به جنایت کردند و مال و خون بر ایشان ثابت کرد. سپس به آن زن فرمود: نام فرزندت را عاش الدین بگذار.(11)

3. جهاد شجاعانه در راه خدا
داود پیامبرى قدرتمند و توانا در تمام عرصه‏هاى زندگى بود و به انسان‏ها مى‏آموخت که به همراه دانش فراوان چگونه از مهارت‏هاى فنى چشمگیر نیز برخوردار شوند که از جمله آنها مهارت در کارزار و شجاعت در میدان جهاد فى‏سبیل الله بود. این صفت و ویژگى را قطعاً مى‏توان یکى از شیوه‏هاى دعوت آن حضرت شمرد.
داود یکى از سربازان سپاه طالوت در نبرد با جالوت، جبار زمان بود که به‏خوبى جنگید و سرانجام با درخشش این سرباز گمنام جالوت به دست او به هلاکت رسید؛
وَلَمّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَجُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلَى القَوْمِ‏الکافِرِینَ * فَهَزَمُوهُمْ بِإِذنِ اللَّهِ وَقَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَآتاهُ اللَّهُ المُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ‏مِمّا یَشاءُ...؛(12)
و هنگامى که با جالوت و سپاهیانش روبه‏رو شدند، گفتند: پروردگارا بر دل‏هاى ما شکیبایى فرو ریز، و گام‏هاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه کافران پیروز فرماى. پس آنان را به اذن خدا شکست دادند و داود، جالوت را کشت و خدا به او پادشاهى و حکمت ارزانى داشت و از آنچه مى‏خواست به او آموخت....
در روایات نیز آمده است که رسول‏خدا(ص) فرمود:
إنّ الله اختار من الانبیاء اربعة للسیف ابراهیم و داود و موسى و انا؛(13)
خداوند از میان انبیا چهار تن را به شمشیر برگزیده است: حضرت ابراهیم، داود، موسى‏ومن.
در قصص الانبیاء درباره شجاعت داود چنین مى‏خوانیم:
از ویژگى‏هاى داود(ع) این بود که جنگجویى شجاع و با صلابت بود، هرگز از صحنه نبرد نگریخت و با دشمن سازش نکرد.(14)
سید قطب با اشاره به نبرد طالوت و جالوت مى‏گوید:
داود در آن زمان نوجوانى بیش نبود و جالوت پادشاهى نیرومند و گردنکش. اما خدا خواست که کار بر مجراى ظواهر قدرت و حشمت دنیوى نچرخد، بلکه حقیقت امور آشکار شود. بر این اساس، هر کس موظف است به وظیفه خود عمل کند اما آنچه خداى تعالى اراده کند تحقق خواهد یافت.(15)

4. ساده‏زیستى و تأمین معاش از دسترنج خود
داود در حالى که حکومتى نیرومند بر انسان‏ها تشکیل داده بود و قادر به تصرفاتى خارق‏العاده نیز در طبیعت بود، هرگز حاضر نشد از دسترنج دیگران و یا از اموال عمومى مصرف کند. بلکه در هر حال از در آمد حاصل از کارهاى دستى و صنعتى خود بهره مى‏برد که بیشتر عبارت بود از ساخت جامه و لوازم جنگى:
وَعَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاکِرُونَ؛(16)
و به او ساختن زره (لباس جنگ) را آموختیم تا شما را از تأثیر سلاح جنگ نگاه دارد، پس آیا شما سپاسگزارید؟
وَأَلَنّا لَهُ الحَدِیدَ * أَن اعْمَلْ سابِغاتٍ وَقَدِّرْ فِى السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صالِحاً؛(17)
و آهن را بر او نرم گردانیدیم و امر کردیم که زره‏هاى گشاده بساز و حلقه‏هاى آن را به‏اندازه قرار ده. و کار شایسته انجام دهید...
علامه مجلسى در بحارالأنوار مى‏گوید:
گفته‏اند اول کسى که زره ساخت داود(ع) بود و پیش از او صفحه‏هاى آهن را بر خود مى‏بستند که از گرانى آن جنگ نمى‏توانستند کرد. پس حق‏تعالى آهن را در دست او مانند خمیر نرم کرد که به دست خود زره بسازد.(18)
در کتاب من لا یحضره الفقیه در این باره روایتى آمده است:
فکان یعمل کل یوم درعا فیبیعها بالف درهم فعمل ثلاثمائة و ستین درعا فباعها بثلاثمائة و ستین الفا فاستغنى عن بیت المال؛
داود روزى یک زره مى‏ساخت و به هزار درهم مى‏فروخت، بدین ترتیب 360زره ساخت و به 360 هزار درهم فروخت و از بیت المال بى نیاز شد.(19)
وى وسایل دیگرى نیز مى‏ساخت و از این راه، ضمن خدمت به جامعه، آثار تبلیغى قابل توجهى مى‏گذاشت.
على(ع) در نهج البلاغه به پیروى داود سفارش مى‏کند:
و ان شئت ثلثت بداود(ع) ... فلقد کان یعمل سفائف الخوص بیده و یقول لجلسائه ایکم یکفینى بیعها؟ و یأکل قرصَ الشعیر من ثمنها؛
و اگر خواستى به عنوان سومین اسوه به داود نبى تأسى کن، او زنبیل هاى دستباف از لیف خرما مى‏ساخت و به همنشینانش مى‏گفت: چه کسى براى من مى‏فروشد؟ و با بهاى آن نان جو مى‏خرید و مصرف مى‏کرد.(20)

5. التزام به نظم و نظارت و وقت شناسى
در حکومت داود، نظم و انضباط جایگاهى بس مهم داشت و از پیامبرى که با فرمان صریح الهى مأمور اجراى احکام شده (فَاحْکُمْ بَین النّاسِ بالحقِّ) جز این انتظار نمى‏رود. نیشابورى در قصص الانبیاء مى‏گوید:
داود(ع) روزهاى خود را چهار قسم کرده بود؛ روزى براى خانواده‏اش، روزى براى عبادت، روزى براى رسیدگى به امور مسلمانان و یک روز براى بنى‏اسرائیل اختصاص داده بود که با آنان (براى حل مسائل آنها) مذاکره و گفتگو مى‏کرد و نشست پرسش و پاسخ داشت.(21)
همچنین براى حفظ نظم و هماهنگى و انسجام امور به نظارت کارها مى‏پرداخت، چنان‏که طبرسى گوید:
او پیامبر و در عین حال پادشاه بود و به صورت ناشناس در کشور مى‏گشت و بر امور کارگزاران و احوال مردم نظارت مى‏کرد.(22)
همچنین در تفسیر جمله قرآنى: اعملوا آل داود شکراً، روایتى بدین مضمون نقل شده‏است:
گفته مى‏شود که داود(ع) ساعات شبانه روز را بر خانواده‏اش تقسیم کرده بود و در هرساعتى یکى از فرزندان او در حال نماز بود. خداى‏تعالى فرمود: اى خاندان داود، به شکرگزارى بپردازید.(23)

6. وعظ و اندرز
داود به عنایت خداوندى از حکمت‏هاى فراوانى برخوردار بود و همواره در معاشرت و برخورد با مردم، آن حکمت‏ها را به کار مى‏بست و مخاطبان را به آن توجه مى‏داد؛ گاهى بخش‏هایى از زبور را بر آنان مى‏خواند و گاهى خود به ارشاد و نصیحت سرگرم مى‏شد. نمونه‏هایى از اندرزهاى حکیمانه او را از نظر مى‏گذرانیم:
الف) عن ابى عبدالله(ع) قال فى حکمة آل داود(ع): على العاقل ان یکون عارفاً بزمانه مقبلاً على شانه حافظا للسانه؛
بر عاقل و اندیشمند است که روزگار خویش را نیک بشناسد، با آمادگى به سوى امور خویش رود و نگهبان زبان خود باشد.(24)
ب) در سخنى حکیمانه فرمود: یا زارع السیئات انت تحصد شوکها و حسکها؛(25)
اى کشت کننده گناهان و بدى‏ها، بدان که تو تنها خار و خاشاک درو خواهى کرد.
نصیحت‏هاى داود به فرزندش سلیمان نیز از عالى‏ترین نمونه‏هاى حکمت انسان‏ساز است؛
ج) چون داود فرزندش سلیمان را جانشین خود قرار داد فرمود:
اى پسرم، از بیهودگى بر حذر باش که سودش اندک است و میان برادران دشمنى مى‏افشاند. از خشم بپرهیز که آدمى را بى ارزش مى‏سازد و بر تو باد تقواى الهى و طاعت پروردگار، که این دو از هر چیزى بالاترند و از غیرت بیش از حد بر خانواده و اهل خود بپرهیز که بد گمانى به بار آورد. هرچند گناهى در کار نباشد. طمع خویش از مردم قطع کن که بى نیازى همین است... و هر نماز را به نیّت آخرین نماز به‏جا آر. و با جاهلان منشین و سخن عالم را رد مکن و با او در دین بى‏جهت جدال مکن....(26)
د) امام صادق(ع) از پدرش روایت مى‏کند که داود به سلیمان(ع) فرمود:
اى پسرم، از خنده بسیار بپرهیز، زیرا بنده را در روز قیامت حقیر مى‏گرداند. اى‏فرزندم، بر تو باد سکوت طولانى مگر بر گفتار نیکو. چرا که یک بار پشیمانى بر سکوت طولانى بهتر از بارها پشیمانى بر سخن بسیار است. اى پسرم، اگر سخن گفتن نقره باشد، سکوت از طلاست.(27)
گاهى نیز بیان حکمت‏هاى حضرت داود در قالب سخنرانى و خطابه بوده است، به‏فرزندان یعقوب (بنى اسرائیل) گفت:
اجتماع کنید که مى‏خواهم برایتان دو سخن بگویم. پس بر آستان خانه‏اش گردآمدند. داود به نزدشان آمد و ضمن سخنانى گفت: ... لایدخل أجوافکم إلّا طیب و لا یخرج من افواهکم الا طیب؛(28)
(جز پاکیزه وارد دل‏هایتان نشود و جز سخن پاکیزه و طیب از دهانتان خارج نگردد.)
شایان ذکر است که خطابه و سخنرانى داود را مى‏توان جلوه‏اى از <فصل الخطاب» دانست که بنا به آیه زیر به داود ارزانى شده است:
وَ آتیناهُ الْحِکمَةَ و فَصلَ الْخِطابِ؛(29)
و به او حکمت و فرزانگى و سخن فیصله دهنده عطا کردیم.

7. آواز نیکو
یکى از نعمت‏هاى خداداد داود، صوت زیبا و جذاب و آواز نیکویى بود که به وسیله آن پیام‏هاى آسمانى زبور، مزامیر و حکمت‏ها را بر مخاطبان مى‏خواند. امیر مؤمنان(ع) داود را بدین مناسبت <قارى اهل بهشت» شمرده است:
وان شئت ثلّثت بداود صاحب المزامیر و قارئ أهل الجنة؛(30)
و اگر خواستى به عنوان سومین اسوه به داود تأسى کن که صاحب مزامیر بود و خواننده بهشتیان است.
همچنین نقل کرده‏اند که آواز و نواى او چندان گوشنواز و اثر بخش بود که چون سرگرم خواندن زبور مى‏شد در محراب عبادتش مرغان هوا بر گردش هجوم مى‏آوردند و وحشیان صحرا که صداى او را مى‏شنیدند بى تابانه از پى آواز او به میان مردم در مى‏آمدند، به‏گونه‏اى که گرفتن آنها به دست امکان‏پذیر مى‏شد.(31)

پی نوشت:
1 - و آتینا داودَ زبوراً.
2 - ص (38) آیه 17.
3 - همان، آیه 20.
4 - همان، آیه 25.
5 - همان، آیه 26.
6 - نمل (27) آیه 15.
7 - ص (38) آیه 17.
8 - محمد احمد عدوى، دعوة الرسل الى الله، ص 323.
9 - ص (38) آیه 24.
10 - همان، آیه 26.
11 - محمدباقر مجلسى، حیاة القلوب، ج 1، ص 335؛ محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 12 - 13.
12 - بقره (2) آیات 250 - 251.
13 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 2.
14 - ثعلبى، قصص الانبیاء، ص 247.
15 - سیدقطب، فى ظلال القرآن، ج 2، ص 270.
16 - انبیاء (21) آیه 80.
17 - سبأ (34) آیات 10 - 11.
18 - محمدباقر مجلسى، حیاة القلوب، ج 1، ص 331.
19 - شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ص 355.
20 - سید رضى، نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 160، ص 227.
21 - ثعلبى، قصص الانبیاء، ص 249.
22 - طبرسى، مجمع البیان، ج 7، ص 58.
23 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 15.
24 - کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 116؛ محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 39.
25 - ابن کثیر، قصص الانبیاء، ج 2، ص 260.
26 - ثعلبى، قصص الانبیاء، ص 259.
27 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 35.
28 - ورام، مجموعه ورام، ج 1، ص 60.
29 - ص (38) آیه 20.
30 - سیدرضى، نهج البلاغه، ترجمه صبحى صالح، خطبه 160، ص 227.
31 - محمدباقر مجلسى، حیاة القلوب، ج 1، ص 332.

منبع: / سایت / بلاغ ۱۳۸۷/۰۶/۳۰عناوین/ حضرت داوودرسته: 3


رایانامه

نظر شما