موضوع : نمایه مطبوعات | همشهری

حزب کهنه و شرایط نو

پنجشنبه 7 تیر ,1375 27 ژوئن ,1996 سال چهارم , شماره 1004

حزب کمونیست جدید روسیه (بخش آخر) به گمان برخی احیای اتحادشوروی
تنها هدف و علت وجودی حزب کمونیست جدیداست
حزب کمونیست درصورت پیروزی به موازین دموکراسی ومقررات قانونی
گردن خواهدنهاد
نویسنده: دکتر هرمز همایون پورزیوگانوف ویراسته ای جدید از تاریخ
حزب کمونیست تدوین کرده است که در آن به گورباچف و غرب می تازد. او
در سخنانی که در سال گذشته در مراسم سالگردانقلاب بولشویکی اکتبر تحت
عنوان دوازده درس از تاریخ ایراد کرد, گورباچف را مقلوب کننده
تاریخ خواند و ادعا کرد که وضع در حکومت یلتسین چنان فاجعه آمیز شده
که انقلاب 1917 به جای خود اکنون به راحتی نمی توان درباره تولستوی هم
مطالعه کرد. این حرف البته واقعیت ندارد.
در سفر انتخاباتی اخیرش به سیبری, زیوگانوف دامنه سخنانش را به
تشریح بدیها و شیطان صفتی های غرب گسترش داد و نفوذ غرب را با تهاجم
نازی ها مقایسه کرد. زیوگانوف هیچ گاه نمی پذیرد که لنین خطایی کرده
یا کارهای او باعث قطع تاریخ روسیه شده یا با ارزشهای بین المللی
انسانی مغایرت داشته است.
همه کره زمین, و همه مردمان درس خوانده بخوبی می دانند که لنین یکی
ازبزرگترین متفکران و چهره های سیاسی عصر جدید است. او در عمر
پنجاه و چهار ساله اش کمابیش پنجاه جلد کتاب نوشت که اکنون زینت بخش
همه کتابخانه ها در سراسر جهان است. آثارش را همه جامی خوانند. او
صاحب یکی از درخشانترین مغزهای دوران بود و آنچه نوشت امروزه روز
نیز اعتبار دارد. برای مثال, نگاه کنید به نظریه وی درباره
امپریالیسم: امروزه به عیان می بینیم که با آنچه شرکتهای فراملیتی
انجام می دهند, حرفهای او چه اندازه مصداق دارد. . .
به نظر زیوگانوف, لنینیسم حاصل بزرگترین اندیشه های بشری است:
برادری, عدالت, همبستگی. . . اینها محصول هفتاد و پنج سال نیستند
بلکه دستاورد هزاران سال تاریخ بشریتند.. . بودا, مسیح, محمد,
مهاتماگاندی, لنین: اینان جملگی در اوج فضایل اخلاقی جا دارند,
قهرمانان دوستی و همبستگی انسانهایند, و به همین خاطر است که اکثریت
مردم از آنها پیروی می کنند.
زیوگانوف می گوید که در حقیقت دو حزب کمونیست وجود داشته است: حزب
قهرمانانی چون استاخانوف, کارگر افسانه ای, و کورچاتوف, دانشمند
افسانه ای ,مارشال ژوکوف, و یوری گاگارین, و حزب خیانتکارانی چون
یژوف و بریا, تروتسکی و یاکوولف, و گورباچف و یلتسین. یلتسین, تحت
تاثیر غرب غارتگر وعوامل نفوذی آن, حزب و امپراتوری را فروخت.
او, در برابر مخالفان نظام شوروی, از طبقه بشدت بهره مندنومنکلاتورا
در دوران بولشویسم دفاع می کند: آپارات های صاحب صلاحیت بیش از سه ربع
قرن به دولت شوروی خدمت کردند. البته اشتباههایی وجود داشت. . . اما
همین نومنکلاتورا بود که استخوان بندی اصلی دولت و حزبی نیرومند را
تشکیل می داد.. . به همین اعتبار, آپارات ها باید در شمار خوب ها
دسته بندی شوند. در اینجا, البته, زیوگانوف فقط از خود و اعوان و
انصارش دفاع نمی کند, بلکه بخوبی می داند که هنوز میلیونها تن از
آپاراتچیک های میانسال و سالخورده وجود دارند, با خانواده هایشان, و
با حق رایشان.
زیوگانوف قساوت و کشتار استالینی را قبول ندارد. او که مدعی است به
آرشیوها دسترسی مخصوص دارد, چنین می گوید: بر خلاف آنچه از کشتار
میلیونها تن شهروند شوروی صحبت می شود, فقط حدود نیم میلیون نفر در
دوران استالین کشته شدند و بیشترآنهاعضو حزب بودند. به علاوه ,
استالین سردار جنگی بزرگی بود که بشریت را از چنگال نازی های خونخوار
نجات داد. زیوگانوف, در واقع, در استالین نظریه پردازی بزرگ می بیند
که می کوشید غرور و سرافرازی امپراتوری را با ایدئولوژی کمونیسم
ترکیب کند. استالین ضرورت ترکیب سنن هزاران ساله روسیه را با
نیازهای جدید بخوبی تشخیص می داد. استالین, میهن پرستی واقعی بود, یک
بلشویک ناسیونالیست.
3 بدیهی است از علل اصلی توجه جهانیان , اعم از دولتمردان و دولتها
و مردم کوچه و بازار, به انتخابات روسیه و پیروزی یا عدم پیروزی
کمونیست ها در آن انتخابات, عمدتا به خاطر این پرسش محوری است که
پیروزی کمونیست ها باعث چه تغییرات و دگرگونیهایی خواهد شد: آیا نظام
شوروی به روسیه باز خواهد گشت آیا کشورهای تازه استقلال یافته
آسیای مرکزی و نیز دولتهای اروپای شرقی و ناحیه بالتیک دوباره به
قید رقیت امپراتوری روس ها فروخواهند افتاد و آیا جهان دوباره دو
قطبی شده و به کام جنگ سردی تازه فرو خواهد رفت . . .
امسال در دنیا شاهد چندین انتخابات بوده ایم و خواهیم بود که تعدادی
از آنهاواجد اهمیت منطقه ای, و برخی دارای اهمیت دنیایی و
استراتژیکی هستند. برای مثال, اگر انتخاباتی که در همین ماه جاری
در ایرلند یا آلبانی برگزار شد عمدتا تاثیرهایی در حد همان کشورها
داشته باشد. انتخابات برخی دیگر از کشورها مثلا روسیه, آمریکا, یا
اسرائیل می تواند واجد آثاری فراتر از آن کشورها بوده و در منطقه و
حتی کل دنیا تاثیر بگذارد.
در اینجا البته باید چگونگی این تاثیرها را بازشناخت. برای مثال ,
انتخابات آمریکا هر چند ممکن است باعث تغییراتی شود, این تغییرات
عمدتا ماهوی نبوده و فقط واجد درجه و اندازه هایی متفاوت خواهد بود.
وضع و موقعیت آمریکا و منافع سیاسی و اقتصادی و استراتژیکی آن بیش
از آن سنگین و جا افتاده است که تغییر یک رئیس جمهور یا یک حزب حاکم
بتواند باعث تغییراتی اساسی و ماهوی شود. همچنین است احتمالا وضع
اسرائیل و موقعیت آن. پیروزی لیکودی ها احتمال دارد که استرداد
بلندیهای جولان را به سوریه به تعویق اندازد و در جریان به اصطلاح صلح
خاورمیانه ایجاد کندی کندو تغییراتی درجه ای و نه ماهوی را باعث
شود, اما جریان سازش بیش از آن پیش رفته است و هم آمریکا و غرب و
روسیه و هم کشورهای عربی و گروهی از فلسطینیها بیش از آن در آن
درگیر شده اند که در میان مدت و از جهات استراتژیکی یک حزب بتواند در
آن تغییر اساسی دهد. تغییر اساسی فقط ممکن است از طریق گروهی خارج
از جریان, مثلا حزب الله یاحماس, اتفاق افتد. اگر انتخاباتی برگزار
می شد و در آن جناحهای بنیادگرای فلسطینی به پیروزی می رسیدند, آن گاه
می شد از احتمال تغییری ماهوی صحبت کرد. وگرنه با پیروزی عرفات و فتح
یالیکود, بدیهی است که تغییرات, حداکثر, جنبه درجه ای خواهد داشت.
برخی بر این باورند که حزب کمونیست, که هنوز عناصر و عوامل و
آرمانها و افکار قدیم بر آن حاکم است, از فرصت پیروزی خود برای
احیای اتحاد شوروی استفاده خواهد کرد. به نظر اینان, احیای اتحاد
شوروی در واقع تنها هدف وعلت وجودی حزب کمونیست جدید است. و با همین
نیت و هدف هم هست که اساسا مردم به آن رای می دهند. امپراتوری
فروپاشیده و آثار ناگزیر تغییر بنیادی نظام اقتصادی و سیاسی باعث
سختی و معیشت مردم, برآمدن طبقه ای مرفه و عیاش, بروز ناامنی و مافیا
بازی شده و آینده را بر مردمی که به هر حال, در دامن دولتی واحد و
مقتدر وابرقدرت احساس امنیت و حتی غرور می کردند تیره و تار و
نامطمئن ساخته است. پس بدیهی است که احساسات ناسیونالیستی فوران
کند. غم گذشته حاکم شود و فشارها و سرکوبگریها و گرسنگی ها وصف های
طویل و محرومیت ها فراموش گردد.
اما از سوی دیگر, برخی از ناظران بر این اعتقادند که پیروزی
کمونیست ها هم چیزی بیش از تغییری از نوع اندازه و درجه و نه
ماهوی به ارمغان نخواهد آورد.
دلایل این گروه متعدد است: اول آنکه, برخلاف تصور رایج نزد بعضی افراد
و گروهها, انحلال امپراتوری شوروی نتیجه تصمیم یک فرد یا گروه نبود.
این امر حاصل جریانی ریشه دار به شمار می رفت که به دوران لنین و
استالین و بخصوص خروشچف برمی گردد. از همان زمانها برای جماعتی از
دست اندرکاران نظام شوروی آشکار بود و بتدریج آشکارتر می شد. که سیاست
ملیتهای استالین با شکست مواجه شده و حاصلی جز تحمیل هزینه هایی
سنگین بر بودجه های سالانه و برنامه های پنج ساله شوروی به بار نیاورده
است (برای آگاهی بیشتر,از جمله, نگاه کنید به: یان دربیشایر, تحولات
سیاسی در اتحاد شوروی , انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ,1371, امی نایت ,
بریا, دستیار اول استالین , انتشارات فرزان , 1374 ) . بدین ترتیب ,
برای آنکه این هزینه های بس سنگین کمراقتصاد شوروی را نشکند و روز
به روز بر میزان کسری بودجه و بدهیهای دولت نیفزاید, دیر یا زود
باید برای آن فکری بنیادی می شد. بخصوص که سیاست ملیتها بذرنفاق
و دشمنی در میان ملیتها کاشته و احساسات آنها را علیه روس ها و نیز
اقلیتی از روس ها که بنا به همان سیاست ملیتها در هر جمهوری اسکان
داده شده بودند به شدت تحریک کرده بود(به یادآورید آنچه را بعد از
گورباچف در کشورهای بالتیک و جمهوریهای آذربایجان و گرجستان و
تاجیکستان گذشت یا هم اکنون در چچن می گذرد). پس, به نظر این جماعت ,
دلیلی وجود نداشت که هم متحمل هزینه هایی کمرشکن و خانمان برانداز شد
و هم حاصلی جز فشار و سرکوب و نفرت و محرومیت به دست نیاورد.
از زاویه ای دیگر, یعنی از زاویه خصوصی سازی اقتصادی و ریشه کن کردن
اقتصاد برنامه ای و دولتی, نیز تصویری کم و بیش مشابه داریم. در
اینجا نیز, برخلاف آنهایی که می گویند گورباچف و یلتسین از عوامل سیا
بوده اند و در آنچه بر شوروی گذشت باید منحصرا دست آمریکاییها را
دید, رشته امور به مدتها پیش برمی گردد. در حقیقت به همان سالهای اول
انقلاب که برنامه نوین اقتصادی لنین (نپ) و نیز دولتمردانی چون
بوخارین و غیره بر آن بودند تا از طریق برانگیختن مشارکت خصوصی و
جلب و جذب سرمایه های خارجی به اقتصاد از هم پاشیده شوروی سر و صورتی
دهند. افرادی چون بریا و آندروپوف (از کارآموزان دستگاههای امنیتی
دوران بریا و رئیس کاگ ب و دبیر کل حزب در سالهای بعد), که به علت
دسترسی داشتن به منابع اطلاعاتی دست اول آگاهی بیشتری از اوضاع
واحوال بالفعل حزب و دولت و جهان داشتند, برخلاف آنچه عناوین و
سمتهای آنها حکم می کرد, معمولا در سیاست خارجی و مناسبات بین المللی
مواضعی لیبرال تر از همتایان خود در حزب دولت داشتند.
بدین ترتیب, پیروزی کمونیست ها, به احتمال قوی, تنهابه تغییراتی
غیرماهوی منجر خواهد شد. به گمان ناظرانی که چنین می اندیشند, دوران
آنکه حزبی واحد در روسیه بتواند, از یک طرف, کشورهایی را که به
غلط یا درست اما بی تردید با پشتیبانی قاطع اکثریت ملت به استقلال
رسیده اند دوباره به حالت مستعمره و نیمه مستعمره بازگرداند و از
طرف دیگر, اقتصاد یا صنعت روسیه راکه بنا به آمارها تا سال گذشته
حدود 70 درصد از آن غیردولتی شده و بنابراین , منافعی گسترده در آن
مستقر شده است همراه با بانکها و هتلها و کسب و کارهای کوچکتر
دوباره از میان بردارد و نگران سرمایه ها و تعهدات و قراردادهای دو
جانبه و چند جانبه مربوط نباشد, بسر آمده است. گذشته از آنکه معلوم
نیست چنین بازگشتی اساسا به نفع اقتصاد روسیه باشد. خود زیوگانوف
هم اعلام کرده است که از فعالیتهای خصوصی در چارچوب قانون حمایت
خواهد شد.
دراین میان, فقط یک موضوع است که ناظران مختلف را نگران می کند: آیا
حزب کمونیست, در صورت پیروزی, واقعا به موازین دمکراسی و مقررات
قانونی گردن خواهد نهاد و انتخابات بعدی را سر موقع و به آزادی
برگزار خواهد کرد در اینجاست که هیچ کس حاضر به پیش بینی و برآورد
احتمالات نیست. برخی, جابجایی قدرت و دولتها را نشانه سلامت نظام
سیاسی و ضامن استحکام و ثبات وپیشرفت آن می دانند. اما, برای برخی
دیگر, شکست در انتخابات و کناره گیری داوطلبانه از قدرت نشانه ضعف و
نابودی است. ایدئولوژی گذشته حزب کمونیست شوروی, بر تداوم حاکمیت
حزب پایه داشت و اگر انتخاباتی هم به شکل صوری برگزار می شد, نامزدها
کلا از سوی حزب معرفی و حمایت می شدند. حال باید دید که این بار حزب
به چه راهی گام خواهد گذاشت; عناصر قدیمی و آپاراتچیک ها در آن دست
بالا خواهند یافت, یا اندیشه مندان و تکنوکراتهای امروزی و آشنا به
مبادی و موازین زندگی در دنیای پیشرفته با این حال, حتی اگر زمام
امور دوباره به دست آپاراتچیک بوروکرات و بی حال و فاقد ابتکار
بیفتد, جریان امور فقط گرفتار کندی و مکثی دیگر خواهد شد که با توجه
به وضعیت کنونی جامعه روسیه از نظر پیشرفتهای صنعتی و فرهنگی و
اجتماعی و بین المللی و مدنیت و شهرنشینی به احتمال قوی موجی کوتاه
مدت بیش نخواهد بود.

زیرنویس عکس:
آرم حزب کمونیست فدراسیون روسیه. ترجمه کلمات چنین است: روسیه ,
کارگران ,قدرت مردم, سوسیالیسم, علامت کتاب اخیرا افزوده شده
است.

 

نظر شما