موضوع : نمایه مطبوعات | همشهری

در بزرگداشت یاد شهید آیت الله دکتر بهشتی و یارانش 3 روشنگری و گفتگو با مخالفان

شنبه 9 تیر ,1375 29 ژوئن ,1996 سال چهارم , شماره 1005

آنچه در روزهای صدر انقلاب, موجب تشویش و نگرانی همه علاقمندان به
نظام جمهوری اسلامی را پدید آورده بود, مخالفت افسار گسیخته و
بی ضابطه گروههای سیاسی بود. این گروهها که فی الواقع شکل حقیری از
گروهکهای شبه مارکسیستی و امثالهم بودند, به خیال دستیابی سریع به
قدرت, جماعتی از هواداران ساده لوح را به خیابانها می کشاندند و فضای
سیاسی نوین را کدر و تیره می ساختند. با اینهمه وجود جناحهای مختلف
سیاسی در هر کشور نیز واقعیتی بود که نمی توانست از دید هیچ صاحبنظری
پنهان بماند. این تنوع نظرگاههای و گرایشهای سیاسی در تمام برهه های
حیات نظام جمهوری اسلامی ایران واقعیتی آشکار بوده و در حقیقت نشانگر
گستردگی انقلاب و تنوع نیروهای علاقمند و دست اندرکار نظام می باشد.
برخورد شهید مظلوم دکتر بهشتی با طیف های مختلف, یکی ازبرجسته ترین
ویژگیهای وی بود. این برخوردها نشان دهنده شناختی عمیق و روشن از
مسائل, و اعتماد بنفس و دانش بسیار بود. با مرور و ارزیابی این
تجربیات, دستاوردی ارزشمند فراروی همه ما قرار می گیرد و امکان
تفکیک, برخورد سالم و بالاخره گفتگوی بی شائبه برای تفاهم پدید
می آید.
اساسا ارزش تجربیات عالم ودولتمردی همچون شهید بهشتی باکمتر
نمونه ای قابل مقایسه است. در زمان شهادت ایشان, روزنامه تایمز
لندن بدرستی چنین نوشت: آیت الله دکتر بهشتی. . . عموما به عنوان یکی
از طراحان انقلاب اسلامی ایران و یکی از متنفذترین چهره های این انقلاب
شناخته می شد. اکثر ایرانیان در آخرین روزهای حیات او را قدرتمندترین
سیاستمدار ایران تلقی می کردند. بهشتی مردی زیرک و اهل عمل بودو
هرگاه اوضاع و شرایط اقتضاءمی کرد به اندیشمندی با کیاست و
چیره دست مبدل می شد. این کیاست و زیرکی وی توام با احاطه او بر
زبانهای انگلیسی و آلمانی و نیزشناختی که از روحیه مقامات مغرب
زمین علی الخصوص ضعفهای آنها داشت. . .
روزنامه کریستین مانیتور نیزضمن بررسی ویژه ای درباره شهیدبهشتی
چنین نگاشت: . . . در اصل شخصیتی واقع بین به نظر می رسد که ممکن
بود با مانورهای سیاسی ثباتی در هرج و مرج فعلی پدید آورد. باید
دید خلاء وجودی وی از طرف چه کسی پر خواهد شد. . .
چنین اظهارات و داوریهایی که از خارج بدنه نظام و انقلاب اظهار
می گردید, نشان دهنده گوشه ای از واقعیاتی بود که درآن زمان به
دلیل التهابات و هیجانات سیاسی کمتر قابل درک بود. باید پذیرفت که
شخصیت معظم دکتر بهشتی در متن جامعه ما فقط سالها پس از فقدان
غم انگیز وی درک گردید و می توان با کمی دقت باز هم پذیرفت که این درک
و دریافت, کمتر جنبه تحلیلی داشته و بیشتر صبغه کلی و ستایشگرانه که
بازتاب عواطف صمیمی ملت ماست را داشته و دارد.
اساس اندیشه شهید بهشتی دربرخورد با مخالفان و جریانات گوناگون
سیاسی, بر اندیشه جذب استوار بود. شهید بهشتی هیچگاه امکان توافق
بر محورهای کلی و ایجاد جاذبه های بنیادی در طیفهای متعلق به نظام ,
جهت راهگشایی و فراهم آوردن امکان وفاق در فرزندان این مرزوبوم را
از نظر دور نمی داشت و این اصل با اعتقاد راسخ وی به مرحمت اسلامی ,
آزادی و بالاخره انتقاد سازنده کاملا هماهنگی و همگونی داشت. گفتار
ایشان, ضمن خطابه روز معلم, به زیباترین شکل این دیدگاه را صورتبندی
کرده است:
این شعار ماست که بالاترین دعوت و موثرترین دعوت عمل صالح است:
وکونوا دعاه الناس, بغیر السنتکم, جذب کنید و فرا خوانید دیگران را
به راه خویش اما نه با زبانهایتان, بلکه با عملتان. . . هر یک از ما,
در حوزه کار خاص خودش, می تواند جاذبه آفرین باشد و نیز می تواند خدای
ناکرده نزدیکان را از هر چه مسلمانیست دلزده و بیزار کند. بنابراین
تکیه روی جاذبه این حرکت است و اینکه حرکت می بایستی جریان نیرومند و
جاذبه قوی داشته باشد, و جریان نیز طوری باشد که انسانها را در خودش
فرو ببرد اما نه آنچنان که از آنها خودآگاهی و انتخاب آزاد را سلب
کند! و به شکل یک جبر اجتماعی در بیاید تا جایی که بگوید: ای
انسانهایی که پهلوی من ایستاده اید باید با من بیایید! لذا این
نمی تواند دوام داشته باشد و اصولا ما را به راه اسلام ببرد و باید آن
اصل لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و
یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لا نفصام لها حفظ شود.
شهید بهشتی, در مقام یکی ازبلندمرتبه ترین و بصیرترین سکانداران
انقلاب خود را در مقام روشنگری و تربیت نیروهای موجود می دید و رهبری
و هدایت را در آگاهی و آزادی انسانها در پرتو ایمان اسلامی مورد توجه
قرار می داد:
بگذارید اجباری در انتخاب آیین زیستن نباشد, و آنچه هست روشن کردن
راه و بیراهه باشد. چنین کنید. . .
بدین ترتیب, یکی از درخشانترین نمونه های برخورد و گفتگو وتعامل
سیاسی در رفتار و گفتارشهید بهشتی در صدر انقلاب اسلامی ایران متجلی
گردید. نمونه به یاد ماندنی از گفتگوهای مستدل و عالی آن شهید در
جدلهای عمیق ایشان با گروههای مختلف و غالبا مخالف در تلویزیون
به نظر همه مردم رسید و در تاریخ ژرف این انقلاب ثبت شد. نمونه بارز
دیگر از روشن اندیشی دربرخورد با مسائل را می توان درنظرگاههای
شهید بهشتی درباره مسئله لیبرالیسم ملاحظه کرد. این مفهوم که
اساسا کمتر به درستی تحلیل شده و غالبا به صورت ابزاری برای
وارد کردن اتهامات سیاسی و حذف رقبا به کار گرفته می شود, در آغاز
انقلاب فعلیت گسترده ای داشت. شهید بهشتی با آنکه از فجر پیروزی انقلاب
آماج حملات تندروانه و ناجوانمردانه بسیاری از عناصر منتسب به جریان
لیبرال از یک سو و جریانات متظاهر به رادیکال از سوی دیگر بود, دست
به تحلیل و تفکیک جنبه های متفاوت لیبرالیسم زد. وی به جای برخورد
شعارگونه و عوام فریبی در شرایطی که می توانست بر امواج عاطفی
مستمعین خود تکیه کند, در پی بدست دادن تحلیلی از مبانی لیبرالیسم
برآمد. او می دانست که جز با یاران و نیروهایی آگاه و کارآمد و اهل
استدلال, امکان پدید آوردن نظام و شرایطی پایدار بوجود نخواهد آمد.
تحلیل وثیق و دقیق وی از این مفهوم که ثمره سالها مطالعه و تدبر در
مغرب زمین بود در آن زمان چندان هضم نشد اما هم اینک امکان قضاوت
درباره این گفتمان وجود دارد و می توان تعادل و عدالت فکری ایشان را
از خلال تجزیه جنبه های مثبت و منفی لیبرالیسم, و تحلیل نتایج تاریخی
و فکری مترتب بر آن, در گفتار ایشان دریافت.
آن عالم فرزانه و آن دولتمرد بصیر و آن انسان نجیب و بافرهنگ, با
اتکاء به همین پشتوانه های فکری, شرایط جذب و دفع را به درستی درک
می کرد و آن را به سایر مسئولین نیز توصیه می نمود:
روحانیت در برخورد با مسائل وافکار گوناگون اجتماعی و صاحبان
اندیشه ها دو گونه برخورد باید داشته باشند; جاذبه و دافعه, این
جاذبه و دافعه دقیقا باید به جای خودش به کار رود. کسانی که فقط
دفع می کنند اینها خیلی کج سلیقه هستند و همانطور کسانی که فقط جذب
می کنند آنها کسانی هستند که التقاطی فکر می کنند. اسلام خود مکتبی است
که دارای هر دو بعد جاذبه و دافعه می باشد, انذار دارد, تبشیر هم
دارد. . .
اکنون سالهای درازی از هجرت مظلومانه شهید بهشتی و یاران بزرگوارش
در فاجعه انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی گذشته است. چهره ها شناخته شده
است و صحیفه ها را گشوده اند. جهان چهره ای دیگرگون به خود گرفته و
انقلاب اسلامی ایران به مثابه حقیقتی در پایانه های قرن بیستم ,جایگاه
خاص خود را در جهان کسب نموده است. با اینهمه گفتارها و شیوه های عمل
دکتر بهشتی, هنوز همچون وصایای رهبری والا و عالمی بی نظیر, می تواند
در استعلای نظام و رهبران ما نقشی اصیل و بی مانند داشته باشد و
جانهای بدور مانده از اصل و اصول را خطاب قرار دهد:
اگر آدم اسیر درود شد مشرک شده است, این شرک است, یک نوع
دنیاپرستی است ,ما باید درراه خدا باشیم ولو بگویند مرگ بر ما
یاد شهید آیت الله دکتر بهشتی وشهدای مظلوم هفتم تیر را گرامی
می داریم.

 

نظر شما