درس آموزی از زوال
روزنامه شرق، پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۲ - ۲۲ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۱۵ ژانویه ۲۰۰۴
محمد راهی:
خواندن تاریخ علم و اندیشه، اگر تنها برای اندوختن مجموعه ای از اطلاعات باشد، یکی از بیهوده ترین کارهاست زیرا چنین اطلاعاتی با توجه به این که از دشواری نیز خالی نیستند، سود چندانی در بر ندارند. البته شاید برای حل جدول یا در خوشبینانه ترین حالت برای خرج کردن برخی اصطلاحات و قدری هم اظهار فضل مفید واقع گردند. اما در عوض اگر کار مطالعه آن آثار از سر دغدغه و پرسشگری صورت گیرد، بی گمان دستاوردهای گرانبهایی در پی خواهد آورد.
در تاریخ اندیشه و اندیشمندان، فراز و فرودهایی به چشم می خورد که افق های درس آموزی را در برابر دیدگان خردمندان می گشاید. یکی ازاین قصه های عبرت آمیز، گره خوردن علم و اندیشه با اوضاع و احوال حاکمیت است که در شرق و غرب عالم برای آن مصادیق بسیار می توان یافت و عالم آلام نیز از این امر مستثنی نیست.
در تاریخ کم نبوده فلاسفه و متکلمانی که آرا و اندیشه هایشان ظاهراً یا واقعاً مبنای حکومت یا آلت دست حاکمان قرار گرفته است. از بهترین و روشن ترین نمونه های این رویداد در جهان اسلام را می توان در مکتب کلامی معتزله یافت. این مکتب یکی از برجسته ترین و نیرومندترین جریان های فکری در تاریخ اندیشه اسلامی به شمار می رود. خدمات آنان در رشد و تولید معرفت در جهان اسلام - صرف نظر از این که چه نیتی پشت سر آن بوده- چیزی است که انکار آن دشوار می نماید. در بیشتر کتاب های تاریخ علم مربوط به اسلام، سهم آنان در آشنایی مسلمین با معارف بیگانگان مورد توجه و گاه تحسین قرار گرفته است.
آنقدر در منازعات کلامی و مدافعات عقیدتی نیرومند جلوه کردند که خیلی زود حاکمیت متوجه آنان شد و به دربار خلفا راه یافتند. در مواردی به مقامات بسیار عالی نیز رسیدند و این آغاز یک تراژدی بود. به دلایلی که بحث پیرامون آن در این مجال نمی گنجد، پیوند نامبارکی میان معتزلیان و خلافت وقت روی داد. از مهم ترین نتایج این ازدواج شوم، تفتیش عقایدی بود که بر سر یکی از آموزه های کلامی معتزله- خلق قرآن- رخ داد. آنان توانسته بودند به پایمردی قاضی القضات مأمون که خود از هواداران معتزله بود، فرمانی بگیرند و برمبنای آن مخالفان خود را از کارها برکنار و حتی به بند و شکنجه گرفتار کنند.اما این قدرت نمایی دولت مستعجل بود. ورق برگشت و کار به آنجا رسید که- بنا بر نقل تاریخ- محمود غزنوی در نامه ای برای خلیفه وقت یعنی القادر، آنان را کسانی معرفی می کند که اعتقادی به خداوند و روز قیامت ندارند. اگرچه ضربه اولاً و مستقیماً بر معتزله وارد شده بود اما به خوبی می دانیم که آنان پرچم عقلگرایی را علم کرده بودند پس منطقی و طبیعی است که شومی آنان، دامن عقل و علوم عقلی را نیز بگیرد. از این رو ما شاهد انحطاط علوم و معارف عقلی از این زمان به بعد هستیم.مکتب اشعری روی کار آمد و در سرتاسر جهان اسلام گسترش یافت. در این رشد و توسعه، البته مراحم خواجه نظام الملک، وزیر سلجوقی و مدارسی را که او در اطراف و اکناف جهان اسلامی تأسیس کرد، نباید فراموش کنیم. این مکتب نیز اگرچه قدری با تأخیر با برخی خردگریزی ها و خردستیزی ها که در پیش گرفت به تدریج با مشکلاتی روبه رو شد، امروز از گوشه و کنار زمزمه ضرورت بازخوانی و احیای مکتب معتزله به گوش می رسد.
البته به هیچ روی قصد نداریم فروپاشی مکتب یا مکاتبی را یکسره سیاسی جلوه دهیم، اما در بررسی علل و دلایل اضمحلال مکتب معتزله، پیوند یا قدرت سیاسی حضوری پررنگ دارد.
نظر شما