سناریوهای تغییر
مجله پگاه حوزه 5 مرداد 1381، شماره 59
نویسنده : ضیایی، علی
حمله به عراق، به عنوان گزینه ای که سردمداران کاخ سفید در حال حاضر آن را انتخاب نموده اند، از دو منظر می تواند دارای اهمیت باشد: اول آن که با دیدگاه سلطه جویانه ی امریکا، به پرونده ی یکی از دولت های نافرمان، پایان داده شده و حضور نظامی این کشور در منطقه ی خلیج فارس را بیش از پیش تثبیت می نماید. و دوم آن که اذهان مردم این کشور را از مسایل و مشکلات داخلی، به فراسوی مرزها انتقال داده و با موجّه جلوه دادن اقدامات کاخ سفید، ناکامی های سران آن به گونه ای توجیه می شود. شاید حمله به عراق آن هم بعد از نابودی گسترده ی آن در جنگ خلیج فارس، اکنون کاری احمقانه به نظر رسد، اما دولت امریکا هنوز هم در صدد است تا از این مسأله نهایت استفاده را نموده و پیروز این جنگ باشد.
معرفی نمودن عراق به عنوان یکی از سه محور شرارت و مقابله با آن می تواند تا حدی به مقبولیت جرج بوش (پسر) در اذهان عمومی مردم امریکا منجر شود. وی اکنون کمترین میزان محبوبیت را در بین رؤسای جمهوری این کشور داراست، با تغییر حاکمیت عراق آن هم به نفع امریکا می تواند امیدی به پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده ی این کشور داشته باشد.
عراق که تا قبل از جنگ خلیج فارس به عنوان ژاندارم امریکا در منطقه ی خلیج فارس عمل می نمود و حتی در قبال دستور صادر شده ی این کشور، وارد جنگ با ایران نیز شده بود، برای جبران هزینه های هنگفتِ متحمل شده در جنگ علیه ایران، به لشکرکشی نظامی و حمله به کویت دست زد و انتظار پشتیبانی امریکا را نیز داشت، اما امریکا عملاً با عدم جانبداری از عراق و محکوم نمودن این حمله به فکر تعقیب منافع خود بود، که مهم ترین آن را می توان در لشکرکشی به آبراه حیاتی خلیج فارس دانست.
عراق از یک سو با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یکی ازپشتیبانان قوی خود را از دست داده بود و از سوی دیگر حمله به این کشور با پول های نفتی شیوخ خلیج فارس، هزینه ای را بر دوش مالیات دهندگان امریکایی متحمل نمی نمود. به علاوه تهدیدات عراق باعث گردید تا سیل تقاضاهای خرید جنگ افزار به سوی صنایع نظامی ایالات متحده سرازیر شده و سود بسیار سرشاری را نصیب آن ها گرداند که اکنون بعد از گذشت بیش از یک دهه، هنوز هم این خریدها ادامه دارد. هم چنین با حمله ی نظامی امریکا به عراق، تهدید بالقوّه ای که رژیم صهیونیستی را می توانست در آینده با مشکل مواجه سازد از میان برداشته شد.
آسیب اصلی حمله ی نظامی به عراق را فقط مردم رنج دیده و مسلمان عراق، بخصوص شیعیان جنوب این کشور متحمل شده و باز هم نفع آن به جیب استعمارگران واریز گردید.
در این میان از نقش دولت ترکیه در گذشته و حال نیز نباید غافل شد. ترکیه که فکر تجزیه ی عراق را در سر می پروراند، هنوز هم امید دارد با بروز جنگ داخلی بتواند مناطق شمالی این کشور را به خاک خود ضمیمه کند. از این رو تحریک کردهای شمال عراق از جمله ابزاری است که دولت ترکیه با دنبال نمودن آن در صدد اعمال مقاصد خویش است.
از سوی دیگر ترکیه به عنوان مهم ترین هم پیمان امریکا در منطقه می تواند با در اختیار قراردادن پایگاه ها و امکانات خود بیش از پیش خود را به این کشور نزدیک نموده و علاوه بر استفاده از کمک های امریکا، برگ برنده ای در مقابل ناتو که میل چندانی به این جنگ ندارد، در نزد امریکا کسب نماید.
ترکیه در الحاق به اتحادیه ی اروپا با مشکلات عمده ای روبه رو است، توسعه ی روابط گسترده با امریکا و رژیم صهیونیستی را در صدر دیپلماسی خود قرار داده تا شاید با استفاده از نفوذ آنها بتواند به عضویت این اتحادیه درآید. در اختیار قرار دادن حریم هوایی این کشور جهت استفاده ی جنگنده های رژیم صهیونیستی نیز بخشی از این استراتژی است. ترکیه به خوبی دریافته است که در صورت مرتکب شدن کوچک ترین اشتباه، دیگر جایی در اتحادیه ی اروپا نخواهد داشت، لذا با نزدیک شدن به امریکا و رژیم صهیونیستی می تواند از نفوذ آن ها جهت این عضویت استفاده نموده و در صورت شکست نیز باز هم تکیه گاه ایالات متحده را به جای اتحادیه ی اروپا محفوظ خواهد داشت.
خوش خدمتی های ترکیه به امریکا و در اختیار قراردادن پایگاه های این کشور جهت حمله به عراق آن هم در وضعیت فعلی این کشور که دولت آن در آستانه ی سقوط قرار گرفته و بحران اقتصادی گریبان گیر این کشور است، می تواند علاوه بر تزریق دلارهای امریکایی به این کشور، زمینه ی تصاحب مناطق نفت خیز شمال عراق در صورت تجزیه ی این کشور به بار آورد.
اما کشورهای خلیج فارس که از بیم حملات موشکی عراق با حمله به این کشور به مخالفت برخواسته اند، از نابودی رونق اقتصادی حاصله در چند سال اخیر و تضعیف عراق در مقابل خطر بالقوه ی رژیم صهیونیستی در هراس بوده و هنوز نتوانسته اند موضع کاملاً واضحی در برابر امریکا اتخاذ نمایند. آنها از یک سو خود را وابسته به حمایت های امریکا می بینند و از سوی دیگر می دانند که منافع اسراییل در مقابل منافع آنها در نزد امریکا اولویت دارد. لذا هر چند که در ظاهر با این حمله موافق نیستند، در باطن نیز جرأت مخالفت قطعی با امریکا را ندارند.
بنابراین سران رژیم عراق جهت جلوگیری از حمله ی امریکا دو راه بیشتر در پیش رو ندارند:
راه اول آن است که این کشور ضمن اطاعت محض از امریکا اجازه ی ورود بدون قید و شرط کارشناسان خلع سلاح اتمی را به این کشور صادر نموده و نهایت همکاری با آنها را بنماید و چون سابق گوش به فرمان امریکا بوده و خود، مقدّمات از بین بردن سلاح های کشتار جمعی را فراهم سازد. شاید در این صورت امریکا بتواند به رژیم صهیونیستی اطمینان دهد که از جانب عراق خطری جدی این رژیم را تهدید نمی کند.
راه دیگر آن است که دولت مردان عراق در یک چرخش کاملاً سیاسی نسبت به انتقال قدرت از صدام به یکی دیگر از نزدیکان وی اقدام نمایند.
این مسأله علاوه بر تغییر مواضع کشورهای جهان در قبال صدام، می تواند دیپلماسی بین المللی عراق را در مدتی کوتاه فعال نموده و مانع از حمله ی امریکا به این کشور شود.
البته خود صدام به این انتقال راضی بوده، اما به خاطر غرور ابلهانه اش از انجام آن خودداری می کند.
استراتژی دیگری که امریکا در حمله به عراق در جست وجوی آن است، افزایش تولید نفت از طریق رفع محدودیت های صادرات عراق با توجه به تغییر در حاکمیت این کشور است. اکنون که شاهد افزایش و ثبات نسبی در قیمت نفت - با توجه به محدود شدن تولید و صدور نفت توسط اعضای اوپک هستیم - ورود نفت عراق آن هم به میزان بسیار بالا جهت جبران عقب ماندگی های این کشور می تواند باعث افت شدید قیمت نفت گردد. با توجه به پیش بینی کارشناسان انرژی مبنی بر افزایش قیمت ها تا مرز 30 دلار در هر بشکه در سال 2003 میلادی، بدون شک تأمین انرژی ارزان، یکی از دغدغه های اصلی دولت مردان ایالات متحده می باشد که می توانند با تغییر در حاکمیت عراق و رفع محدودیت های این کشور به آسانی با یک تیر دو نشان زده و تأثیر زیادی در کاهش قیمت نفت داشته باشند.
نکته ی قابل اهمیت دیگر درباره ی حمله ی امریکا به عراق، زمان مناسب حمله است که امریکا تا کنون از اعلام آن خودداری نموده است. بی گمان با توجه به تأثیر این حمله در قیمت نفت و سیر سعودی آن، بخصوص در فصل زمستان، بهترین زمان حمله، فصل تابستان و اوائل پاییز است. البته مطرح نمودن مسأله ی حمله به عراق بدون اعلام زمان دقیق آن مهم ترین عامل جهت سنجش افکار عمومی داخلی و بین المللی بوده و سران کاخ سفید از آن جهت سنجش میزان موافقت عمومی مردم امریکا و سران سایر کشورها با این حمله، استفاده می نمایند.
اما آخرین مسأله ای که باعث اتخاذ استراتژی جنگ علیه عراق توسط امریکا شده است، نگرانی رژیم صهیونیستی از این کشور است. رژیم صهیونیستی که قبلاً نیز در جریان حمله به تأسیسات اتمی عراق، ضربه ای سخت از این کشور خورده بود، اکنون از آن بیم دارد که تیره شدن روابط بغداد و واشنگتن در نهایت به ضرر اسراییل تمام شده و آنها دوباره لرزه ی موشک های عراق را بر شهرهای یهودی نشین شاهد باشند.
لذا سران تل آویو از یک سو و صهیونیست های امریکایی از سوی دیگر هر روزه، ضرورت این حمله را یادآور شده و گاوچران های امریکا را به این تهاجم ترغیب می نمایند.
آنها با بزرگ نمایی تجهیزات نظامی عراق در صدد القای دستیابی این کشور به سلاح های کشتار جمعی بوده تا ضمن همراه نمودن سایر کشورها به مقصود پلید خود که همانا تضعیف کشورهای عربی و در صدر آن عراق است، نائل شوند.
حمله ی امریکا به عراق می تواند عواقب ناگواری را برای منطقه ی خاورمیانه، بخصوص ایران در پی داشته باشد، که مهم ترین آن حضور نظامی امریکا در غرب مرزهای کشورمان است. اکنون که افغانستان و پاکستان در شرق و در زیر چکمه ی سربازان ایالات متحده قرار گرفته، و در شمال نیز نیروهای ناتو به حوزه ی کشورهای آسیای میانه و قفقاز راه یافته اند، حضور نیروهای امریکا به بهانه ی تغییر حاکمیت در عراق و در کنار مرزهای غربی کشورمان، حلقه ی محاصره ی ایران را بیش از پیش تنگ تر نموده و آینده را بسیار حساس می نماید.
نظر شما