ناسخ و منسوخ
فهرست عناوین
پیش درآمد | 0 |
معناى لغوى و اصطلاحى نسخ | 1 |
امکان وقوع نسخ | 2 |
نسخ آیات تا چه میزان؟ | 3 |
دو نمونه از نسخ قطعى | 3 |
خلاصه بحث | 4 |
فصلنامه اندیشه بسیج 5 | 5 |
فهرست آیات
پیش درآمد
نـهـضـت هـا و انـقـلاب هـایـى کـه در عـرصـه گـیـتـى پـدیـد مـى آیند، براى موفقیت و پیشرفت روزافـزون خـود، بـایـسـتـى هـرچـنـد گاهى مقررات و قوانین خود را بررسى کرده و در جهت قلّه کـمـال و بـه مـقـتـضـاى زمان، در آن تغییراتى را به وجود آورد. به عبارت دیگر باید مقررات قـبـلى را نـسـخ نـمایند و مقررات پیشرفته دیگرى را متناسب با شرایط و اوضاع موجود وضع کنند.
حـرکـت هـاى اصـلاحـى در جـامـعـه هیچیک از این قاعده مستثنى نیستند، به خصوص که این حرکت در جـامـعـه اى پیدا شده باشد که قبل از آن در گمراهى مطلق فرو رفته و از تمدّن دور باشد. در این گونه جوامع حرکت به سوى کمال، تدریجى و قدم به قدم صورت مى گیرد.
دیـن مبین اسلام در محیط مکّه مکرمه ظهور یافت و در مدینه منوره به رشد و بالندگى دست یافت و رسـمـیـت پـیـدا کـرد. پـیـدایـش اسلام در آن عصر و مکان ایجاب مى کرد که حرکت اصلاحى به تـدریـج و پـله پـله انجام گیرد و گاه به گاه نیز تغییر و تبدلى در مقررات و احکام صورت گـیـرد و در سـیـسـتـم قـانـون گـذارى اصـلاحـات لازم بـه عمل آمده و ملّتى را که تا به حال در اوج جهل و گمراهى و دورى از تمدّن بشرى بوده است، قدم به قدم به قلّه کمال نزدیک سازد.(15)
1
معناى لغوى و اصطلاحى نسخ
بـا عـنـایـت بـه مـقـدمـه فـوق به بحث (ناسخ و منسوخ ) که از مباحث علوم قرآنى است وارد مى شویم.
مـعـناى لغوى نسخ: نسخ در لغت عبارت است از (زایل کردن ) و (برطرف کردن ) و به معناى جابجا کردن و انتقال دادن نیز مى آید.(16)
نسخ در اصطلاح علوم قرآنى را بدین گونه معنا کرده اند:
نسخ برداشته شدن حکمى از احکام ثابت دینى است در اثر سپرى شدن وقت و مدت آن.(17)
با توجه به دو معناى بالا روشن شد که نسخ یعنى: حکمى توسط شارع مقدس بیاید سپس آن حکم توسط حکم یا آیه اى دیگر برداشته شود. به این برداشته شدن، نسخ مى گویند، به آیه یا حکم اول (که برداشته شده ) منسوخ مى گویند و به آیه یا حکم دوم (که بعداً آمده است ) ناسخ اطلاق مى شود. ناسخ و منسوخ یک اصطلاح علوم قرآنى است که در نسخ حکم نیز به کار مى رود.
2
امکان وقوع نسخ
در وقـوع نـسـخ، بـیـن مـسـلمـین اختلافى وجود ندارد، زیرا به طور کلى، بعضى از احکام ادیان گـذشـتـه (یـهـود و مـسـیـحـیـت ) تـوسـط احـکـام دیـن اسـلام نـسـخ شـده اسـت. شـایـد بـه هـمـیـن دلیل است که یهود و نصارى به شدّت مخالف وقوع نسخ هستند. چرا که اگر (نسخ در شریعت ) را قـبول کنند بایستى طبق مقتضاى نسخ عمل نموده و به دین مبین اسلام گرایش پیدا کنند. به هـمـیـن لحـاظ آنـان بـه طـور کـلى مـنـکـر وقـوع نـسـخ شـده و آن را باطل دانسته و دلیل آورده اند که:
اعـتـقـاد بـه نـسخ، مستلزم نسبت دادن جهل به خداوند است، چون خداوند نسبت به همه امور آگاهى تام دارد و امکان ندارد حکمى را وضع کند و سپس آن را لغو نماید!
پـاسـخ: در پـاسـخ ایـن ادعـاى نـادرسـت بـایـستى بگوییم، اعتقاد به نسخ، مستلزم اعتقاد به جـهل خداوند نیست، چرا که نسخ به معناى پیدایش راءى جدید و کشف خطاى گذشته نمى باشد. بـلکه چنانکه در تعریف نسخ آمد، اعلام پایانِ زمانِ حکمى است که در واقع موقت بوده است و این مـوقـت بـودن را خـداونـد بـرخـلاف افـراد بـشـر مى دانسته است. بنابراین، نسخ به این معنا، مـسـتـلزم جـهـل خـداونـد نـبـوده بـلکـه لازمه اش فقط جهل مردم نسبت به مدت حکم منسوخ است و هیچ اشکالى ندارد.(18)
نـکـتـه مـهـم دیـگـر اینکه نسخ قرآنى از نوع نسخى که در مقررات و قوانین بشرى صورت مى گـیـرد نـیـسـت، چـرا که قانون گذاران بشرى گاهى قانونى وضع مى کنند که به نقص ها و مـشـکـلات آن احـاطـه نـدارنـد. لذا پـس از مـدتى آن را نسخ کرده و قانون دیگرى به جاى آن مى گـذارند، چنین چیزى درباره خداوند باریتعالى محال است، زیرا خداوند عالم على الاطلاق است و هـیـچ چیز از دایره علم او بیرون نیست. لذا این نسخ در مرحله اى که پیامبر در قید حیات است ممکن اسـت صـورت گـیـرد و پـس از ایـشان چون وحى رسالى (19) قطع مى شود، نسخ نیز صورت نمى گیرد.
3
نسخ آیات تا چه میزان؟
بـعـضـى از مـفـسـرین تعداد زیادى از آیات شریفه قرآن را ذکر مى کنند و معتقدند این آیات به واسـطـه آیات دیگر نسخ شده است، اما بسیارى از علما بر این عقیده اند که تعداد آیات منسوخه قـرآن کـم اسـت. مرحوم آیت الله خویى در کتاب البیان مى فرمایند: تعداد آیاتى که مى توان درباره منسوخ بودن یا نبودن آن بحث کرد تنها 36 آیه است.(20)
دو نمونه از نسخ قطعى
1 ـ مـسـلمـیـن در مکه مکرمه و 16 ماه در مدینه منوره به سوى بیت المقدس نماز مى خواندند. اما با نزول آیه 150 سوره بقره که وجوب رو کردن به مسجد الحرام (کعبه ) را بیان مى داشت، قبله مسلمین از بیت المقدس به سوى کعبه تغییر یافت.(21)
﴿ (وَ مـِنْ حـَیـْثُ خـَرَجـْتَ فَوَلِّوَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ م ا کُنْتُمْ فَوَلّوُا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّ اسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ اِلاّ الَّذی نَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ... ﴾ (22)
از هـر جـاى کـه بیرون شوى روى خود را به جانب مسجدالحرام کن و هر جا که باشید روى بدان سوى کنید تا هیچکس را جز ستمکاران باشما مجادله اى نباشد.
2 ـ نسخ در آیه نجوى:
﴿ (یا اَیُّهَا الَّذی نَ آمَنُوا اِذا ن اجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْوی کُمْ صَدَقَةً... ﴾ (23)
اى اهـل ایـمـان، هـرگـاه خـواسـتـیـد بـا رسول خدا سخن سرّى بگویید، پیش از این کار (مبلغى ) صدقه دهید...
مـسـلمـانـان، سؤ الات بسیارى از وجود گرامى پیامبر مى نمودند که اهمیت نداشت که وقت شریف پیامبر به پاسخگویى آن صرف شود و از طرفى اخلاق و صفات نیکوى پیامبر اجازه نمى داد آن هـا را بـدون پـاسخ بگذارد لذا آیه فوق نازل شد و به موجب آن هرکس مى خواست باپیامبر نـجـوا کـنـد (در گـوشـى صـحـبـت کـنـد) بـایـسـتى قبل از آن یک درهم صدقه مى داد ولى اکثریت صحابه به دلیل نداشتن پول و یا دلایل دیگر از انجام آن سرباز زدند. و به گفته مفسران، بـه جـز امـیـر مـؤ مـنـان عـلى (ع )هـیـچـکـس بـه ایـن فـریـضـه عـمـل نـکـرد. ایـشـان دینارى را به ده درهم تبدیل کرد و در ازاى هر مساءله اى که مى پرسید یک درهـم صـدقـه مـى داد تـا ایـنـکـه پـس از مـدت کـوتـاهـى ایـن آیـه نازل شد و آیه قبلى نسخ گردید.(24)
﴿ (ءَاَشْفَقْتُمْ اَن تقدموا بین نجویکم صدقات، فَاِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ ت ابَ اللّ هُ عَلَیْکُمْ فَاَقی مُوا الصَّلوةَ... ﴾ (25)
آیـا ازایـنـکـه پـیـش از راز گـفـتـن بـارسـول خـدا صـدقـه بـدهـیـد (از فـقـر) تـرسـیـدیـد، پس حال که صدقه ندادید (بازهم ) خدا شما را بخشید پس نماز را به پا دارید...
4
خلاصه بحث
خـلاصـه بحث در مساءله نسخ این است که: هر نهضت و انقلابى براى پیشرفت و تعالى احتیاج بـه تـجـدیـد نـظـر در قـوانـیـن خـود دارد و نـسـخِ احـکـام نـیـز در هـمـیـن رابـطـه قـابـل تـوجیه و گاهى نیز ضرورى است. نسخ قرآنى از نوعِ نسخ بشرى نیست که منتهى به جهل خداوند (نعوذُ بالله ) شود، چون خداوند عالم بر همه چیز است. پس در نسخ قرآنى، چه حـکـم اول و چـه حـکـم دوم هـمـگـى در عـلم خـداونـد بـوده اسـت و حـکـم اول به عنوان حکم موقت بوده که مردم بنا به مصالحى از موقتى بودن آن اطلاع نداشته اند.
والسلام
5
فصلنامه اندیشه بسیج 5
نظر شما