تدبر در قرآن
فهرست عناوین
نعمت الله حصارکى | 0 |
مفهوم تدبر | 2 |
رفع یک شبهه | 4 |
اهمیت تدبر در قرآن | 6 |
گستره تدبّر در قرآن | 8 |
راز محرومیت از قرآن | 9 |
رمز توفیق در فهم قرآن | 10 |
پیام قرآن، پیش شماره ص 23 | 12 |
فهرست آیات
فهرست اشعار
نعمت الله حصارکى
کارشناس ارشد علوم و معارف اسلامى
تـدبـر در قـرآن کـریـم از مـوضـوعـات بـسـیـار مـهم و کلیدى درک و فهم قرآن کریم است. امّامـتـاءسفانه مانند قرآن کریم همچنان مهجور مانده است. موضوعى که اگر جایگاه خود را در میانمـسـلمـانـان بـاز یـابـد مـنـشاء آثار و برکات فراوانى در جامعه اسلامى خواهد شد. بسیارى ازمشکلات که امت اسلامى در حال حاضر درگیر با آن است ، ریشه در دور افتادن از قرآن و فرهنگغنى آن دارد. امیر مؤ منان على علیه السلام پیشاپیش در مورد دورى از قرآن به امت اسلامى اخطارداده و فرموده است:
یَاءتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یَبق ى فیهِمْ مِنَ الْقُرا نِ الاّ رَسْمُهُ (3)
زمانى بر مردم خواهد آمد که از قرآن در میان آنان جز نشانه اى باقى نخواهد ماند.
آیا واقعیت غیر از این است که در جامعه اسلامى ما که بیشتر مردم با سوادند و اظهار عشق و علاقهو احـتـرام به قرآن مى کنند، تعداد زیادى از آنان هنوز قادر خواندن قرآن نیستند و عدّه زیادى ازکـسـانـى کـه تـوان قـرآن خـوانـدن را دارنـد بـه نـدرت درطـول سـال ـ به غیر از ماه مبارک رمضان ـ قرآن مى خوانند و تنها عده کمى همواره آن را تلاوت وعده کمترى در آن تدّبر مى کنند؟!
امیرمؤ منان على علیه السلام مى فرماید:
(لا خَیْرَ فى قَراءةٍ لا تَدَبُّرَ فیها)(4)
در قرائتى که در آن تدبر نباشد، خیرى نیست.
گاه لازم است انسان در کنج خلوت نشسته و با خود بیندیشد که نکوهش و توبیخ هاى مکرر قرآناز کـسـانى که در قرآن تدبر نمى کنند براى چیست و چرا خداوند این همه ما را بدان توجه دادهاست ؟
در سوره محمد (ص) مى خوانیم:
﴿ (اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُر انَ اَمْ عَل ى قُلُوبٍ اَقْف الُه ا ﴾ (محمّد(ص)، 24)
آیـا بـه آیـات قـرآن نـمـى انـدیـشـیـد؟ یـا(مـگـر) بـر دل هـایـشـانقفل هایى نهاده شده است ؟
همچنین در سوره ، قمر خداوند به طور مکرر مى فرماید:
﴿ (وَ لَقَد یَسَّرْنَا القُرانَ لِلذِّکْرِ فَهَل مِنْ مُدَّکِرٍ ﴾ (قمر: 17،22،32،40)
ما قرآن را براى یادآورى آسان ساختیم ، آیا کسى هست که متذکّر شود؟!
امـروز که مردمان دنیا به بن بست فرهنگى و اخلاقى رسیده اند و با چشمانى هراسان و نگرانبـه دنبال یافتن روزنه امیدى براى نجات خود مى گردند زمان آن فرا رسیده که مسلمانان بهخـود آیـنـد و بـراى بـار دیـگـر بـه نـداى غـریـبـانـه قـرآن کـریـم کـه درطول قرون و اعصار همچنان به گوش مى رسد لبیک گویند و با پیاده کردن قرآن در برنامههـاى شـخـصـى و اجتماعى خود، الگویى قرآنى به دنیا ارائه دهند که شاید این بزرگ ترینرسالت آنان در عصر حاضر باشد.
از ایـن رو، مـا در مـوضـوع تـدّبـر سـعـى کـرده ایم در حد توان و بضاعت ناچیز خود و با وجودپـراکـندگى منابع و کمبود کار تحقیقى در این مورد به بررسى ، جوانب و راهکارهاى عملى اینموضوع مهم در ضمن سه مقاله با عناوین ذیل بپردازیم:
1
1ـ تـدّبـر در قـرآن: در ایـن بـحـث پـس از تـبیین واژه تدّبر و فرق آن با تفسیر و تفسیر بهراءى ، بـه بـیـان اهمیت تدّبر و نقش آن در خودسازى انسان و راز و رمز برخوردارى یا محرومیتاز تدّبر در قرآن مى پردازیم.
2ـ بـهـره از زلال تـدبـر در قـرآن: در ایـن بـحث ، مجموعه اى از فواید و آثار روحى ، علمى وعملى تدبر در قرآن مورد بررسى قرار مى گیرد.
3ـ راه بـرد تـدبـر در قـرآن: در این بحث پس از بیان انواع تدبر و ویژگى ها و شرایط هریک ، به راهکارها و نمونه هاى عملى در سیره معصومین (ع) و علماى ربّانى مى پردازیم.
2
مفهوم تدبر
تـدّبـر از مـاده (دَبـْر) و بـه مـعنى پشت هر چیزى است و (تدبیر) و (تدّبر) نیز به معنى ژرفاندیشى و عاقبت نگرى است.(5)
تـفـاوت (تـدّبـر) بـا (تـفـکـر) ایـن اسـت کـه تـفـکـر مـربـوط بـه بـررسـىعـلل و خـصـوصیات یک موجود است (مثل بررسى علل و خصوصیات رفتار یک شخص در جامعه)؛ولى تدّبر مربوط به بررسى عواقب ، نتایج و پیامدهاى آن رفتار است.(6)
با توجه به مفهوم لغوى تدّبر، مفهوم اصطلاحى این واژه نیز در حوزه قرآنى ، چنین بیان شدهاست:
پـیـگـیـرى آیـات بـه صـورت پـیـاپـى و پـشـت سـر هـم ، هـمـراه بـاتـاءمـل در آنـهـا و در روابط آیات با یکدیگر و یافتن روابط ناپیداى موجود در هر یک از آیات(7)
حـاصـل چـنـین تدبرى کشف مفاهیم و معارف عظیم و لطیف قرآن کریم در زمینه علمى و نیز تاءثیرپـذیـرى روح و ایـجـاد صـفـاى بـاطـن و بـصـیـرت یـافـتـن انـسـان از فـرایـنـد ایـن تـدّبـر وتاءمل است ؛ چرا که خداوند در قرآن با زبان فطرت که زبان همگانى انسان است با وى سخنگفته است و تا زمانى که بشر زبان فطرت خود را فراموش نکرده و از جرگه انسانیت خود راخـارج نـسـاخـتـه بـاشد کلام خدا آشناى روح و جانش خواهد بود و مى تواند از مفاهیم و محتواى آنبهره ها ببرد.
بـا تـوجـه بـه آیـات مـربـوط بـه تـدبـر در قـرآن کریم و بیانى که از مفهوم تدّبر ارائهگـردید، تفاوت هاى بارزى را مى توان میان تدّبر و تفسیر بر شمرد که به برخى از آن هااشاره مى کنیم:
1ـ تـدّبـر، بـرنـامه اى فراگیر: تدبر برنامه اى است فراگیر که استفاده از آن براى همهاقـشـار و تـوده مـردم لازم و ضـرورى است و هیچ کس ، خواه مسلمان یا غیر مسلمان ، با هر سطح ازمـراتـب عـلمـى و روحى و در هر مرحله از فهم و درک که باشد، از آن بى نیاز نیست. چنانچه کهقرآن کریم عموم مردم را بدون هیچ قید و شرط به تدّبر در قرآن کریم دعوت مى کند
و رویگردانان از تدبر را مورد نکوهش و توبیخ قرار مى دهد:
﴿ (اَفَلْم یَدَّبَّرُوا الْقُولَ اَمْ جآءَهُمْ مّالَمْ یاءتِ اباَّءَ هُمُ الا وّلینَ ﴾ (مؤ منون: 68)
پـس چـرا در ایـن سـخـن (قـرآن) ژرف نـیـنـدیـشـنـد، یـا ایـن کـه چیزى براى آنان آمده که براىنیاکانشان نیامده است ؟!
﴿ افَلا یَتَدَبَّروُنَ القُرآنَ وَلَوکانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللّه لَوَجَدُوا فیه اختِلافا کثیرا ﴾
(نساء: 82)
آیا درباره قرآن نمى اندیشند؟ و اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى یافتند.
حـال آن کـه (تفسیر) چنین عمومیتى ندارد و اختصاص به کسانى دارد که علوم و فنون لازم براىتفسیر را فراگرفته باشند.
2ـ هـمـراهـى فـکـر و دل:تـدبـر جـریـانـى اسـت بـرخـاسـتـه ازتـعـامـل فـکـر و دل در آیـات قـرآن بـه گـونـه اى کـه فـکـر ودل هـر دو بـا هم در فرایند آن شرکت دارند؛ ولى تفسیر، جریانى است فکرى که مى تواند باجریانى قلبى همراه نباشد.
3ـ پـیـامـد نگرى: تدبر ناظر به باطن و نتایج و پیامدهاى آیات است ؛ ولى تفسیر ناظر بهشـرح قـالب و تـبـیـیـن ظـاهر و مؤ دّاى عبارات است و مفاد هر یک از آیات را در جاى خود روشن مىسازد. به عبارت دیگر نگاه متدبر و مفسّر به آیه از دو جهت است و برداشت آن دو از آیه متفاوتاست. به قول شاعر:
3
تو قد بینىّ و مجنون جلوه نازتو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینىّ و مجنون پیچش مو تو ابرو، او اشارت هاى ابرو(8)
4ـ آیـنه درون نما: در امر تدّبر، شخص خود را مخاطب آیات مى بیند و درمان درد فکرى و قلبىخـویـش مـى جوید اما در امر تفسیر، مفسّر خود را مبلّغ و بیانگر آیات مى شناسد، اگر چه خود رامـخـاطـب آیـات نـبـیـنـد. بـنابراین هر تدبرى مى تواند تبلیغ را در پى داشته باشد، لکن هرتفسیرى با جریان تدبر همراه نمى باشد.
5ـ بـرنـامـه اى ویـژه: تدبر یک جریانى روحى ـ فکرى است که با قرائت آهنگین و یا استماعآیات ، زمینه سازى شده ، با کاوش در آیات ادامه مى یابد و به استخراج داروى درد مدبّر ختممـى گـردد. بـنـابـرایـن (قـرائت) زمـیـنـه تـدبـّر و (عـمـل) نـتـیجه آن مى باشد (قرائت ـ فهم ـعمل) ؛ حال آن که در امر تفسیر، آن مقدمه و این نتیجه ، الزامى نیست.(9)
4
رفع یک شبهه
چـنـان که مى دانیم در متون اسلامى از تفسیر به راءى در مورد آیات قرآن کریم به شدت نهىشده است.
تـفـسـیـر بـه راءى عـبـارت از تفسیرى است که مفسّر بر اساس اندیشه هاى از پیش ساخته ، درآیـات قرآن بنگرد و هدفش این باشد که براى نظریه خود از قرآن دلیلى بیابد. به عبارتدیگر به جاى عرضه عقیده خود بر قرآن ، قرآن را بر عقیده خود عرضه نماید.
مـبـناى حرمت و مذمت تفسیر به راءى ، احادیثى است که از پیامبر و امامان معصوم (ع) رسیده است ؛چنان که پیامبر اکرم (ص) مى فرماید:
(مَن فَسَّرَ القُرآنَ بِرَاءیهِفَلیُتَبَوّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ)(10)
کسى که قرآن را به راءى خویش تفسیر نماید، جایگاه خود را در آتش دوزخ انتخاب کند.
از ایـن رو مـمـکـن اسـت بـراى بـعـضـى ایـن مـطـلب مـشـتـبـه شـود کـه تـدّبـر در قـرآن نـیـزشـامـل ایـن نهى بوده و همگان مجاز به تدّبر در قرآن نباشند؛ زیرا لازمه تدّبر، اندیشیدن درآیـات قـرآن و بـه دنـبـال آن بـرداشـت نـمـودن از آنـها است و ترس این مطلب مى رود که در حیناندیشیدن ، شخص نظر خود را به جاى نظر قرآن قرار دهد و نتیجه گیرى نماید. در پاسخ به این شبهه مى گوییم:
1ـ بـیـن تدّبر و تفسیر به راءى ، تفاوت اساسى وجود دارد. تفسیر به راءى در حقیقت عرضهکـردن قـرآن بـر عقیده و پیش فرض ها و ذهنیت هاى خویش است ، در حالى که تدّبر، بر عکس آناسـت ؛ ایـن کـه انـسـان خـود را بـر قـرآن عـرضـه کـنـد و عـقـایـد خـود را با قرآن انطباق داده ونـاخالصى ها را اصلاح نماید. پر واضح است که مقایسه تدّبر با تفسیر به راءى ، قیاسىمـع الفـارق اسـت ؛ تـفسیر به راءى کجا و قرآن را ملاک و معیار دانستن و از آن راهنمایى و هدایتخواستن کجا!
2ـ هـمان اندازه که تفسیر به راءى کارى زشت و نکوهیده است ، تدّبر در قرآن کارى پسندیده ،لازم و مـورد سـفـارش فـراوان قـرآن اسـت و ترک کنندگان آن به شدت توبیخ و سرزنش شدهاند؛ چنان که قرآن کریم مى فرماید:
﴿ (اَفَلا یَتَدَّبُرونَ القُرآنَ اَم عَلى قُلُوبٍ اَقفالُها ﴾ (محمّد (ص): 24)
آیـا آنـهـا در قـرآن تـدبـر نـمـى کـنـنـد، یـا بـر دل هـایـشـانقفل نهاده شده است.
3ـ در هـیچ یک از آیات دعوت به تدّبر، قید و شرطى براى تدّبر در قرآن نیامده است ، بلکهبـه صـورت عـام ، هـمگان را به این موضوع مهم و اساسى دعوت کرده است و چنانچه در تدّبرشبهه تفسیر به راءى وجود داشت قرآن با چنین دعوت عموى انسان ها را بدان فرانمى خواند.
4ـ مـنع از تدبر در قرآن علاوه بر این که مخالف نص صریح قرآن کریم است ، مخالف دعوتعقل در باب اصول اعتقادات از قبیل اثبات صانع ، توحید، معاد و نبوت است. به همین جهت برخىاز بـزرگـان ، تـفـسـیـر بـه راءى را تـنـهـا در مـورد تـعـبـدیـات کـهشامل آیات احکام است مى دانند؛ زیرا احکام عبادى تنها باید از خازنان وحى اخذ شود.
امام خمینى (ره) در این باره مى فرماید:
5
تفکر و تدّبر در آیات شریفه را با تفسیر به راءى ، که ممنوع است ، اشتباه نموده اند؛ و بهواسطه این راءى فاسد و عقیده باطله ، قرآن شریف را از جمیع فنونِ استفاده عارى نموده و آن رابـه کلّى مهجور نموده اند؛ در صورتى که استفادات اخلاقى و ایمانى و عرفانى به هیچ وجهمربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به راءى باشد...(11)
همچنین در جاى دیگر مى فرماید:
...مـحـتـمـل است ، بلکه مظنون است که تفسیر به راءى راجع به آیات احکام باشد که دست آرا وعـقـول از آن کـوتـاه اسـت....چـنـان کـه اکـثـر روایـات شـریـفـه در ایـن بـاب درمـقـابـل فـقـهـاى عـامـه کـه دیـن خـدا را با عقول خود و مقایسات مى خواستند بفهمند وارد شده است...(12)
6
اهمیت تدبر در قرآن
چـنـان کـه اشـاراه شـد، قـرآن کـریـم در آیـات فـراوان به صراحت ، یا با کنایه انسان را بهتـدّبـر در آیـات خـود فـراخـوانـده است. لحن خطاب هاى قرآن در این فراخوانى نشانگر اهمیّتویـژه مـوضـوع تـدّبـر اسـت و ذهـن انـسـان هـوشـمـنـد را بـه ایـن سـؤال مـعـطوف مى دارد که به راستى چه اهمیت و ضرورتى بر موضوع تدّبر مترتب است که اینچنین مورد تاءکید خداوند قرار گرفته است ؟
بـراى پـاسـخ بـه این سؤ ال مهّم لازم است ابتدا انسان و نیازهاى معنوى او اجمالاً مورد بررسىقرار گیرد و سپس به بررسى نقش قرآن در رفع نیازهاى انسان پرداخته شود تا نقش تدّبردر قرآن و اهمیّت آن در فرایند بازسازى شخصیت انسان هر چه بیشتر آشکار گردد.
الف ـ انـسـان و نـیـازهاى معنوى او: انسان موجود خارق العاده اى است که از دو بعد متفاوت ترکیبشده و مى تواند در دو جهت کاملاً متضاد سیر کند؛ هم استعداد صعود به بالاترین مرتبه ممکن رادارد؛ ﴿ (فَکانَ قابَ قَوسَیْنِ اَوْاَدْنى ﴾ . (نجم: 9) و هم داراى قابلیت سقوط به پست ترین مرتبهحـیـوانـّیـت ، بـلکـه پـایـیـن تـر از آن اسـت ؛ ﴿ (اِن هـُم اِلاّ کـَالاَنـع امـِبَل هُم اَضَلُّ سَبیلاً ﴾ . (فرقان: 44)
خـداونـد از یـک سـو انسان را به عنوان اشرف مخلوقات ، جانشین خود، امانت دار، کریم ، بصیر،مـختار و بافضیلت (13) و از سوى دیگر او را موجودى طالب هوا و هوس ، ناسپاس وکـفـر پـیـشـه ، مـجـادله گـر، عـجـول و شـتـاب زده ، مـال دوسـت ، حـریـص و کم طاقت دانسته است.(14)
پـس ، وجـود ایـن دو گـرایـش مـادى و مـعنوى در طبیعت و سرشت انسان که ناشى از نیروى اراده وقـدرت انـتـخـاب اوسـت ، زمینه ساز سعادت و شقاوت او خواهد بود. و این انسان است که با نوعنگرش و گزینشى که دارد مسیر زندگى خویش را رقم خواهد زد؛ از این رو همواره نیازمند عاملىاست که هم در بُعد عقلانى مدد کار خرد او باشد و او را در انتخاب نوع جهان بینى یارى رساندو هـم در بـعـد اخـلاقـى و عـرفـانـى مـایـه صـفـاى روح و جـلاىدل او بوده و در وادى ظلمات نفس اماره بسان چراغى پر فروغ فراروى او قرار گیرد.
ب ـ نـقـش قرآن در رفع نیازهاى انسان: از آنجا که قرآن کریم ، کتاب هدایت انسان است ، بایداو را در هـدایـت تـمـام ابـعـاد و اسـتـعـدادهـاى ارزنـده وجـودیـش یـارى کـنـد و بـه هـمـیـندلیـل ، بـخـشـى از رهـنـمـودهـاى قـرآن بـراى پـرورشعـقـل و فـکـر انـسـان تـنـظـیـم شـده و بـخـشـى دیـگـر بـه پـرورشدل و جـان او اخـتـصـاص دارد. تـا آنـجـا کـه خـداى سـبـحـان گـاهنزول قرآن را براى تفکر و تعقل و علم آموزى به مردم معرفى مى کند و مى فرماید:
﴿ (وَ اَنزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الکِتابَ وَالحِکمَةَ وَ عَلَّمَکَ مالَمْ تَکُن تَعْلَمُ ﴾ . (نساء: 113)
و خـداونـد کـتـاب و حـکـمـت را بر تو نازل کرد و تو را چیزى آموخت که خود توانایى کسب آن رانداشتى.
و گـاه نـیـز نـزول قـرآن را مـایـه شـفـاى دل و صـفـاى جـان و رسـیـدن مـردم بـه سـلامـتکامل و همیشگى معروفى مى نماید و مى فرماید:
7
﴿ (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤ مِنینَ ﴾ . (اسراء: 82)
از قرآن چیزى را که شفاى دل و رحمت براى مؤ منان است فرستادیم.
از ایـن رو بسیارى از نام هاى قرآن کریم که خداوند براى این کتاب مقدس بیان فرموده از جملهصـفـاتى است که براى پرورش عقل و پرورش روح انسان ضرورت دارد و استعدادهاى نهفته اورا شـکـوفـا و بـارور مـى سـازد؛ صـفاتى مانند فرقان ، برهان ، علیم ،حکیم ، بشیر و نذیر،نور، ذکر، مبین و میزان که همه در زمره رسالت هدایت این کتاب شریف متجلّى گردیده و ناظر بهدو بُعد پرورش عقل و جان آدمى است.
ج ـ نـقـش تـدّبـر در فـرایـنـد بـازسـازى شـخـصـیـت انـسـان: در مـقـایـسـهاحـوال کـسـانـى که در زندگى خود قرآن را سرمشق قرار دادند و با تدّبر در قرآن ، از آن بهعـنـوان کـتاب هدایت و زندگى استفاده کردند، با کسانى که چنین توفیقى را نداشته اند به دونـوع زنـدگـى بـسـیـار مـتفاوت برخورد مى کنیم که با هم تفاوت ماهوى و بنیانى دارند. قرآنکریم زندگى دسته اول را (حیات طیبّه) مى داند:
﴿ مـَنْ عـَمـِلَ صـالِحـا مـِنْ ذَکـَرٍ اَوْ اُنـْثـى وَهـُوَ مـُؤ مـِنٌ فـَلَنـُحـْیـِیـَنَّهُ حـَیـاةً طـَیِّبـَةً ﴾ .(نحل: 97)
هـر کـس کـه عـمـل شـایـسـته اى انجام دهد خواه مرد باشد یا زن ، در حالى که مؤ من است او را بهحیاتى پاک زنده مى داریم.
و زنـدگـى دسـتـه دوم را اسـاسـا زنـدگى نمى داند ؛ بلکه مُردنى مى داند که هیچ یک از آثارحیات واقعى در آن یافت نمى شود:
﴿ وَ مـا یَسْتَوىِ الاَحْیاَّءُ وَ لاَ الا مَواتُ اِنَّ اللّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاَّءُ وَ ما اَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى الْقُبُورِ ﴾ .(فاطر: 22)
و هـرگـز مـردگـان و زنـدگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مىرساند، و تو نمى توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته اند برسانى !
زندگى با (حیات طیبه) تواءم با رحم و مروّت و انصاف ، صداقت و صمیمیّت ، گذشت و ایثارو سـبـقـت در کـارهـاى خـیـر اسـت. مـحـیـط ایـن زنـدگـى سـراسـرگـُل اسـت و ریـحـان ، عطر است و مشک افشان و نغمه خوش بلبلان قرآن طراوت حیات را براىمـتـدّبـران و دل سـپـردگان به قرآن صد چندان مى کند و راه ورود به این حیات پاک و مبارک رابـراى طـالبـانـش هـمـوار و آسـان مـى سـازد؛ چـنان که امام على علیه السلام در رابطه با نقشهدایتگرى قرآن مى فرماید:
آگـاه بـاشـید! همانا این قرآن پند دهنده اى است که نمى فریبد و هدایت کننده اى است که گمراهنمى سازد و سخنگویى است که هرگز دروغ نمى گوید. کسى با قرآن همنشین نشد، مگر آن کهبر او افزود یا از او کاست ؛ در هدایت او افزود و از کور دلى و گمراهى اش کاست.
آگـاه بـاشـیـد کـسـى بـا داشـتـن قـرآن ،نـیـازى نـدارد و بـدون قـرآن بـى نـیـاز نـخـواهـدبود.(15)
ولى زنـدگـى دسـتـه دوم هـمـواره تواءم با خشم و غضب ، حیله گرى ، خودخواهى و خودپسندى ،فریب و ریاکارى و شهوت و پستى است. محیط این زندگى گرچه به ظاهر زیباست ، ولى درحقیقت شوره زارى است که به جاى گل ، خار و خاشاک مى روید و ماءمن جانوران موزى و درّندگانوحشى است. در چنین فضایى به جاى آواز خوش قرآن ، نفیر شیطان و زوزه گرگان بلند است؛ آیا به راستى حقیقت غیر از این است ؟! و چه زیبا فرموده است خداوند سبحان که:
8
﴿ (وَالْبـَلَدُ الطَّیِّبُ یـَخـْرُجُ نـَبـاتـُهُ بـِاءِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذىِ خـَبـُثَ لایـَخْرُجُ اِلاّ نَکِدا ﴾ . (اعراف: 58)سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار مى روید؛ امّا سرزمین هاى بد طینت (وشوره زار) جز گیاه ناچیز و بى ارزش ، از آن نمى روید.
گستره تدبّر در قرآن
قـرآن کـریـم سـفره کَرَم الهى است و براى اکرام و ضیافت از انسان در مهمانسراى دنیا گستردهشده است ؛ چنان که رسول خدا (ص) فرمود:
﴿ (اِنَّ هذَاالْقُرآنَ مَاءدَبَةُ اللّهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَاءدَبَتهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ ﴾ .(16) (محمد: 24)
همانا قرآن سفره گسترده الهى است ، پس در حد توان خویش از این خوان کرم بهره گیرید.
ورود بـه ایـن ضـیـافـت براى همگان آزاد است و میزبان حکیم کریم نه تنها ورود کسى را ممنوعنـکـرده ، بلکه از همگان توقع حضور دارد و از اهمال کاران به شدت ناخورسند است ؛ چنان کهمى فرماید:
﴿ (اَفَلا یَتَدَبَّروُنَ الْقُرآنَ اَمْ عَلى قُلُوبٍ اَقْفالُها ﴾ (محمّد: 24)
آیـا بـه آیـات قـرآن نـمـى انـدیـشـنـد؟ یـا (مـگـر) بـر دلهـایـشـانقفل هایى نهاده شده است ؟
میزان بهره مندى هر کس از این مائده الهى بسته به اشتها و ظرفیت وجودى اوست. امام خمینى (ره) در این باره مى فرماید:
قـرآن یـک سـفـره اى اسـت کـه خدا پنهان کرده براى همه بشر، یک سفره پهنى است ، هر که بهانـدازه اشـتـهـایـش از آن مـى تـوانـد استفاده کند؛ اگر مریض نباشد که بى اشتها شود. امراضقـلبـیـه ، آدم را بـى اشـتـها مى کند؛ (قرآن) یک سفره پهنى است که همه از آن استفاده مى کنند؛مـثـل ایـن کـه دنـیا هم یک سفره پهنى است که همه استفاده مى کنند: یکى علفش را از آن استفاده مىکـنـد، یکى میوه را از آن استفاده مى کند، یکى مسائل دیگر را استفاده مى کند. از همین دنیا، هر یک ،یـک طـور استفاده دارد، انسان یک طور استفاده دارد، حیوان یک طور، انسان در مقام حیوانیت یک طور،(او) هـرچـه بـالاتـر بـرود از ایـن سفره پهن الهى که عبارت از وجود است ، (بیشتر) استفاده مىکند. قرآن هم این طورى است ، یک سفره پهن است براى همه ، هر کس به اندازه اشتهایى که داردو آن راهى که پیدا کند به قرآن ، استفاده مى کند.(17)
9
راز محرومیت از قرآن
بـا وجـود آن کـه مـیـهـمـانـسـراى رحـمت الهى بدون استثنا به روى همه باز است و همواره خداوندسـبـحـان از هـمـگان دعوت به میهمانى مى کند، ولى انسان هاى فراوانى یافت مى شوند که باوجـود احـسـاس تـشنگى و گرسنگى روحى و معنوى ، از استفاده از آن ناتوان اند و یا استفاده آنبرایشان زیانبار است. خداوند سبحان براى پاسخ به این معمّا چنین مى فرماید:
﴿ (قـُلْ هـُوَ لِلَّذیـنَ امـَنـُوا هـُدىً وَ شـِفـاَّءٌ وَ الَّذِیـنَ لایـُؤ مـِنـُونَ فَّى ءَ اذانِهِمْ وَقْرُ وَهُوَ عَلَیْهِم عَمىً ﴾ .(فصلت: 44)
بگو این کتاب براى کسانى که ایمان آورده اند رهنمود و درمانى است ، و کسانى که ایمان نمىآورند در گوش هایشان سنگین است و قرآن برایشان نامفهوم است.
قرآن کریم بهره مندى آنها را نه تنها مردود، بلکه برایشان زیانبار مى داند:
﴿ (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلمُؤ مِنینَ وَ لایَزیدُ الظّالِمینَ الاّخَسارا ﴾ . (اسراء: 82)
و مـا آنـچـه را بـراى مـؤ مـنـان مـایـه درمـان و رحـمـت اسـت از قـرآننازل مى کنیم ، ولى ستمگران را جز زیان نمى افزاید.
اگـر بـیـمـارى بـا خـوردن مـیـوه پـر آب و شـیـریـن و شـاداب ، بـیـمـارى اش بـیشتر شود، اینمـشـکـل از نـاحـیه آن میوه نیست ، بلکه سبب محرومیت و افزایش رنجورى او، دستگاه هاضمه خود اواست.
قـرآن هـمـانـنـد آن مـیـوه شـیـریـن اسـت کـه انـسـان مـسـتـعـد و سـالم بـا اسـتـفـاده از آن رشـد وتـکامل مى یابد، امّا انسان هاى مریض از نظر فکرى در برابر آن واکنش نشان مى دهند و موضعگیرى مى کنند. این لجاجت و سرسختى سبب شدّت مریضى آنها مى گردد و به همین سبب خداوندمى فرماید:
﴿ (فى قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضا ﴾ . (بقره: 10)
در دلهایشان مرضى است ؛ و خدا بر مرضشان افزود.
هـمانطور که در مثال بالا افزایش بیمارى مبتلایان به سوء هاضمه در اثر خوردن میوه شیرینبه نقص شخصى مریض برمى گردد نه به بدى میوه شیرین و سالم ؛ افزایش مرض و زیانو خـسـارت در ایـنـجـا نـیز به نقص کافران و منافقان برمى گردد نه به سوء تاءثیر قرآنحکیم. چه زیبا فرمود شاعر شیرین سخن سعدى شیرازى:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس (18)
10
رمز توفیق در فهم قرآن
خداى سبحان براى فهم قرآن ، وجود قلب پاک را لازم مى داند؛ چنانچه که مى فرماید:
﴿ (اِنَّهُ لَقُرانٌ کَریمٌ فى کِتابٍ مَکْنُونٍ لایَمَسُّهُ اِلا المُطَهَّرُونَ ﴾ . (واقعه: 77ـ78ـ79)
کـه ایـن (پـیـام) قـطـعـا قـرآنـى اسـت ارجمند. در کتابى نهفته که جز پاک شدگان بر آن دستندارند.
هـمـچـنـان کـه بـراى تـمـاس بـا ظـاهـر قـرآن کـریـم ، طـهـارت بـا وضـو یـاغـسل لازم است ، براى تماس جان انسان با باطن قرآن و فهم و درک معانى و محتواى عمیق آن نیزبـه قـلبـى سـلیـم و جـانـى طـاهـر نـیـاز اسـت. انـسـان بـایـدرذایـل اخـلاقـى و نـیـز جـمـود و انـحراف فکرى و اعتقادى را که همگى رجس و موجب آلودگى روحهـستند از خود دور کند و دل و جان خویش را صیقل دهد تا آیینه قرآن گردد و معارف بلندش در آننقش بندد. امام خمینى (ره) در این باره مى فرماید:
بـایـد دانـسـت کـه از براى هر یک از اعمال صالحه یا سیّئه چنان که در عالم ملکوت صورتىمـنـاسـب بـا آن ، در مـلکـوت نـفـس نـیـز صورتى است که به واسطه آن در باطن ملکوت نفس یانـورانـیـت حـاصـل مـى شـود و قـلب مـطـهـر و مـنـوّر گـردد، و در ایـن صـورت نـفـس چـون آیـیـنـهصـیـقل صافى گردد که لایق تجلیّات غیبیّه و ظهور حقایق و معارف در آن شود؛ و یا ملکوت نفسظـلمـانـى و پـلیـد شـود، و در ایـن صـورت قـلب چـون آیـنـه زنـگـارزده و چـرکـیـن گـردد کـهحـصـول مـعـارف الهـیه و حقایق غیبیّه در آن عکس نیفکند. و چون قلب در این صورت کم کم در تحتسلطه شیطان واقع شود و متصرف مملکت روح ابلیس گردد، سمع و بصر و سایر قوا نیز بهتـصـرف آن پـلیـد در آیـد، و سـمـع از معارف و مواعظ الهى به کلّى بسته شود، و چشم ، آیاتبـاهـره الهـیـّه را نـبـیـنـد و از حـق و آثـار و آیـات او کـور گـردد، ودل تفقّه در دین نکند و از تفکر در آیات و بینات و تذکر حق و اسما و صفات محروم گردد، چنانکه حق تعالى فرموده است:
﴿ (لَهـُمْ قـُلُوبٌ لایـَفـْقـَهـُونَ بـِها وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لایُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ اَّذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها اُولئِکَکَالاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ ﴾ . (اعراف: 179)
نـظـر آنـهـابـه عالم چون نظر انعام و حیوانات گردد که از اعتبار و تدبّر خالى است. و قلوبآنها چون قلوب حیوانات شود که از تفکر و تذکر بى بهره است ، بلکه از نظر درایت و شنیدنمـواعـظ و مـعـارف حـالت غـفلت و استکبار آنان روز افزون شود، پس از حیوان پست تر و گمراهترند.(19)
(فاقرؤ ا ما تیسر من القرآن)
اینک آنچه براى شما میسر است قرآن را تلاوت کنید.
بخوان آیات بس زیباى قرآنکلام نغز روح افزاى قرآن
سحرگاهان تلاوت کن به اخلاصسپس اندیشه در معناى قرآن
بخوان این معجزه وانگه بیندیشهمین بس شاهد گویاى قرآن
شفاى آنچه درد است و مصائببجوى از مکتب والاى قرآن
هدایت آفرین است و سعادتاطاعت گر کنى فتواى قرآن
همى بر اهل عصیان و منافقزیان آرد شگفتى هاى قرآن11
بلى آثار ذات کبریایىنمودار است در هر جاى قرآن
نگنجد فهم اسرارش به افکارکه بى پایان بود دریاى قرآن
بخوان تا مى توانى علم تفسیرولى کوشش نما اجراى قرآن
خدایا رحمتى فرما به ذوقىشود جوینده و داناى قرآن
تهران ـ ذوقى طالقانى
3 ـ نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتى ، حکمت 369.
4 ـ بحار الا نوار، علامه مجلسى ، ج 75، ص 75، حدیث 43.
5 ـ ر.ک: مفردات راغب و المنجد، ذیل واژه (دبر).
6 ـ ر.ک: لغـت نـامـه دهـخـدا، ذیـل واژه (تـدبـر)؛ فـروق اللغـویـه ، ابـى هلال عسکرى ، ذیل بحث فرق بین تدبر و تفکر.
7 ـ المیزان ، علامه طباطبایى ، ذیل آیه 82 سوره نساء.
8 ـ دیـوان وحـشـى بـافـقـى ، (فرهاد و شیرین)، ویراسته دکتر حسن نخعى ، انتشارات امیر کبیر، ص 513.
9ـ بـا اقـتـبـاس از (پـژوهـشـى پـیـرامون تدبر در قرآن)، ولى الله نقى پور، ص 373 ـ 374، انتشارات اسوه ، 1371.
10 - شرح نهج البلاغه ، ابن میثم بحرانى ، ج 1، ص 213.
11 - آداب الصلوة ، امام خمینى (ص)، ص 199.
12ـ همان ، ص 200.
13 - بـه تـرتـیـب: حجر:29، بقره: 30، احزاب: 73، اسراء: 70، شمس: 8، قیامت: 14 ـ 15، انسان: 30 و اسراء: 70.
14 - به ترتیب: قیامت: 5، شورى: 48، کهف: 54، اسراء: 11، فجر: 20 و معارج: 19 ـ 22.
15 - نهج البلاغه ، محمد دشتى ، خطبه 176، ص 333.
16 - میزان الحکمه ، محمدى رى شهرى ، ج 8، ص 74.
17 - تفسیر سوره حمد، امام خمینى (ره)، ص 173.
18 - گلستان سعدى ، باب اول ، حکایت 4.
19 - آداب الصلوة ، ص 201.
12
پیام قرآن، پیش شماره ص 23
نظر شما