نقد ترجمه استاد فولادوند
فهرست عناوین
مقدمه | 1 |
نگاهى به ترجمه واژههاى قرآنى | 3 |
نثر فارسى ترجمه استاد فولادوند | 4 |
نظرى به نکات صرفى و نحوى | 5 |
سخن پایانى | 7 |
پی نوشتها: | 8 |
منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی | 10 |
نویسنده : مهدی سلطانی رنانی
چکیده: ترجمه فارسى استاد محمد مهدى فولادوند از قرآن کریم در حال حاضر در شمار یکى از بهترین و موفق ترین ترجمه ها قرار داد که به دور از گرایش هاى خاص و رویکردهاى افراطى به انجام رسیده است. مترجم محترم در این ترجمه اصل را بر روانى و خوشخوانى نهاده و ترجمه اى شایسته و در خور تقدیر ارائه داده است. این اثر، ترجمه اى مبسوط و گاه تفسیرآمیز از قرآن کریم است که سطح علمى و تحقیقى آن در خور اعتناست. ولى با وجود همه محاسن و ارزش هایش همانند سایر ترجمه ها در خور نقد و بررسى و داراى نقاط قوت و ضعف علمى است. در این نوشتار ترجمه یاد شده از ابعاد مختلف صرفى، نحوى و ادبى مورد بررسى قرار مى گیرد.
کلید واژهها: ترجه قرآن، ویژگى هاى ترجمه دکتر فولادوند، ویژگى هاى صرفى، ویژگى هاى نحوى، ویژگى هاى ادبى.
1
مقدمه
ترجمه قرآن از دیر باز معرکه آراى فقهاى اسلام بویژه فقیهان اهل سنّت بوده است. این بحث براى نخستین بار از مسأله جواز قرائت حمد و سوره به زبانهاى غیر عربى آغاز شد.1 در قرون معاصر نیز به سبب ضرورت تبلیغ دین، مسأله ترجمه قرآن و لزوم آن را شیخ مصطفى مراغى مطرح نمود که با مخالفت شدید برخى علماى الأزهر مصر مواجه شد و اینان پس از جلسات و شوراهاى مکررّ، رأى به جواز ترجمه قرآن دادند و حتّى ترجمه تفسیرى قرآن را نیز پذیرفتند.2 در هر حال ترجمه قرآن کریم براى درک و فهم معانى لغوى آیات و براى کسانى که آشنایى با زبان عربى ندارند یا چندان بر آن مسلّط نیستند، امرى سودمند و انگیزهاى خاص براى خواندن قرآن و تدبّر در عمق معانى و جنبههاى عملى آیات شریفه آن است. امّا یادکرد این نکته مهم ضرورى به نظر مىرسد که مترجم قرآن باید در برخورد با قرآن و ترجمه آن بر زبان مبدأ و مقصد مسلّط بوده و نکات و دقایق آنها را کاملاً بداند و با آگاهى صحیح از فنّ وجوه و نظایر قرآنى، بهترین واژهها و ترکیبها را براى رساندن معانى کلمات برگزیند و از کاربرد لغات نامأنوس و دشوار بپرهیزد، همچنین اصول فصاحت و بلاغت را در نظر گرفته و توان و استعداد نویسندگى داشته باشد3 و در ضمن با مراجعه به منابع ارزشمند و رعایت نظم و آگاهى از پیوستگى آیات از اطاله کلام خوددارى کند.
حقیقت سخن این که، مترجم باید مأنوس اصلى و همیشگى خود را قرآن دانسته و با رعایت امانت در ترجمه کلام خداوند، نهایت کوشش خود را به کار گیرد و در این تلاش پیگیر اصل تقوى و پاکدلى را پاس بدارد؛ زیرا درک و دریافت عالمانه و عارفانه حقایق و دقایق والاى قرآنى جز در دسترس پاکدلان و پاک اندیشان اهل توحید نیست.4 ترجمه قرآن استاد فولادوند از شیوایى، سادگى، استوارى و نیز صحّت و دقّت فراوان برخوردار است و متضمّن نثر فارسى امروزى و بدون سبک و پیچیدگى است و از همه اساسىتر اینکه قابل فهم و درک مىباشد.
استاد دکتر محمّد مهدى فولادوند ترجمه قرآن را در سال 1331 ه.ش آغاز کرد و در دومین گام، 22 سوره از آن را با عنوان «گلهایى از قرآن کریم» منتشر نمود و مقارن پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى، ترجمه همه قرآن را به پایان رسانید. درستى و دقّت موجود در آن، مرهون سختگیرىها و مدیریت علمى ناشر (دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى قم) مىباشد. استاد بهاءالدین خرّمشاهى معتقد است: «ترجمه قرآن آقاى فولادوند مهذّب و متین و سر راست و فاقد گرایشهاى خاص و افراطى است.5 همچنین کمال مطابقت با متن مقدس قرآن کریم را دارد.»6
2
در نخستین نگاه به این ترجمه، درمىیابیم که مترجم مقدمه خود را درباره چگونگى ترجمه، آخر قرآن آورده است که مسلّم است منظورش هر چه باشد یکى از آنها این است که نهایت تواضع و فروتنى خود را در برابر قرآن نشان دهد، کلک فولادوند در این مقدمه، آفرینش هنرى خاصى را به نمایش گذاشته و خودش این همه را، الهاماتى از درگاه حمایت حق مىداند.7 مترجم، این برگردان خود را با دیگر ترجمههاى قرآنى به زبانهاى فرانسه، انگلیسى، هندى و اروپایى مطابقت داده است و لغات، ضمائر، حروف مؤکّده و مقدّره و روابط ترکیبى کلمات را در نظر داشته و مساوى با اصل متن، در ترجمه آورده است و الحق والانصاف معنى و مقصود بلند این کتاب آسمانى را باز نموده و منتقل کرده است.
وى هر جا که در برگردان فارسى نیاز به توضیح، لازم و ضرورى مىنماید، اشاراتى را داخل [] آورده است.8
در برخى موارد نیز مجبور به پا نوشت درباره توضیح و ترجمه آیه و واژههاى آن شده و گویى با این کار ترجمه را از تفسیر جدا ساخته است. در برخى پانوشتها به وجوه قراءات و معانى آیات بر طبق آن وجوه، و بر اساس تخصصّ زبانشناسى خویش به معادل لاتین برخى واژهها نیز اشاره نموده است.9
3
نگاهى به ترجمه واژههاى قرآنى
مترجم در برخى موارد، یک واژه را که در آیات متعدّد به یک صورت آمده است، به چند شکل ترجمه کرده است، هر چند که مىتوانسته از یک واژه مشخص در برگردان فارسى سود بگیرد. البتّه این روش در مورد کلماتى که صفات خدا را بازگو مىکند و معانى آنها ثابت است چندان توجیهى ندارد.10 مثلاً کلمه «عزیز» را در جایى به «ارجمند» و در جایى دیگر به «نیرومند» و در مواردى به «توانا» ترجمه کرده است.11
از موارد دیگر این موضوع مىتوان به نمونههاى ذیل اشاره کرد:
- لفظ «اُمّى» و «اُمیّین» را به چهار معناى مختلف آورده است:
الف( مشرکان: «به کسانى که اهل کتابند و به مشرکان بگو...»12
ب( درس نخوانده: «همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده... پیروى مىکنند.»13
ج( بى سوادان: «اوست که در میان بى سوادان فرستادهاى از خودشان بر انگیخت.»14
د( آنان که کتاب آسمانى ندارد: «آنان ]به پندار خود[ گفتند: در مورد کسانى که کتاب آسمانى ندارند بر زیان ما راهى نیست...»15
«ذلک بما قدّمت یداک»: «این ]کیفر[ به سزایى چیزهایى است که دستهاى تو پیش فرستاده است.16«ما قدّمت یداک» اصطلاحى است که در ظاهر «آنچه دستهاى تو پیش فرستاد» معنى مىدهد؛ امّا منظور از این عبارت همه اعمال آدمى در دنیاست، خواه با دست انجام شده باشد خواه با دیگر اعضاء و جوارح. به همین دلیل این اصطلاح در ترجمههاى روان به صورت تحت اللّفظى ترجمه نمىشود.17
مسأله دیگر در موضوع یاد شده این است که بسیارى از واژههاى عربى به همان صورت اصلى در ترجمه آمده است. به عنوان نمونه:
الف) خدا ]چیزهاى ممنوعى از قبیل:[ بحیره و سائبه و وصیله و حام قرار نداده است.»18
ب) «و بر ما تصدیق کن.»19
از نمونههاى فوق در ترجمه استاد فولادوند فراوان به چشم مىخورد، امّا این ایراد در واقع بر کار مترجم وارد نیست؛ بلکه از آن رو لفظ عربى آورده شده است که معادل فارسى آن یافت نمىشده و اگر مترجم مىخواست به صورت توضیحى ترجمه کند، از حالت ترجمه خارج مىشد و رنگ تفسیر به خود مىگرفت و یا اینکه واژههاى فارسى معادل کلمات عربى، چندان مأنوس نبوده و توان رساندن معناى آیه یا واژه قرآنى را نداشته است.20 این گونه موارد در همه ترجمههاى قرآن یافت مىشود و بیانگر این نکته مهم است که «در حقیقت قرآن کریم ترجمهپذیر نیست.»
4
نثر فارسى ترجمه استاد فولادوند
بزرگترین هنر هر مترجمى آن است که بتواند در ترجمه و برگردان از زبان اصلى به زبان فارسى (مثلاً) در عین حفظ امانت، نثر روان و همه فهمى ارائه دهد و تا حد ممکن از واژههاى خشک و ادبیاتى محض یا غریب دورى کند. اکنون به نمونههایى از این نثر در ترجمه استاد فولادوند اشاره مىنماییم:21
- ... رهنمونیتان کرده است...22
- ... پروردگارت فراخ آمرزش است...
- ... در درخت سبزه فام اخگر نهاد...23
- ... گفته شد با ماندگان بمانید...24
از این دست در ترجمه استاد بسیار است که مترجم در این موارد یا دیگر عبارتهاى مشابه، از واژههایى که جنبه ادبیاتى آن بیشتر مدّ نظر است و تا حدى سنگین و نزدیک به ترجمههاى تحت اللفظى استفاده کرده است.
از جمله روشهایى که به عنوان نقد در ترجمه قرآن استاد فولادوند مورد توجّه است، ترجمه نادرست و ناپذیرفتنى برخى واژهها در آیات است.
«و قالوا أساطیر الاوّلین اکتتبها فهى تُملى علیه بکرةً و اصیلاً» (فرقان / 5). گفتند: فسانههاى پیشینیان است که آنها را براى خود نوشته و صبح و شام بر او املا مىشود.
عبارت «تملى علیه» در اینجا «املا مىشود» برگردان شده که مناسب نیست و باید «خوانده مىشود» معنى شود. استاد خرّمشاهى در ذیل این آیه نوشته است: معناى «تملى علیه» هم ظاهراً این است که بر او املا مىکردند که بنویسد، امّا میبدى و امام فخر رازى هوشمندانه برآنند که در اینجا املا به معناى معهود مراد نیست. بلکه این است که نوشتهها را با تأنىّ و تکرار براى او مىخواندند که به تلقین و تکرار فرا گیرد.25 در تأیید سخن استاد خرّمشاهى باید اضافه کنیم که در مجاز القرآن نیز ذیل این آیه آمده است: «تملى علیه أى تقرأ علیه».26
«اسلک یدک فى جیبک تخرج...» (قصص /32).
دست خود را به گریبانت ببر..
فعل امر «اسلک» به اشتباه «ببر» معنى شده است، در صورتى که معناى صحیح آن در اینجا «فرو بر، داخل کن» است؛ بهترین شاهد براى اثبات این گفته آیه 12 سوره نمل است.
«و ادخل یدک فى جیبک...».27
«فقد استمسک بالعروة الوثقى...». (لقمان /22).
واژه «عروه» را استاد فولادوند «ریسمان» معنى کرده است، در صورتى که این واژه به معناى «دستاویز» است.28
5
نظرى به نکات صرفى و نحوى
از جمله مهمترین شرایط و اصولى که یک مترجم در ترجمه قرآن باید مورد توجّه قرار دهد، آگاهى لازم و کافى وى به اسلوب و ویژگىهاى زبان متن است که شامل معنى و شکل و صیغه اسماء و افعال و حروف در عین حفظ نقش آنهاست. این بدان دلیل است که معنى و مقصود وحى الهى را بدون ابهام و اشکال منتقل کند. امّا در مواردى از ترجمه استاد فولادوند برخى نکات صرفى و نحوى چندان رعایت نشده است. اینک نمونههایى از این قبیل:
یک. در ترجمه «ثم جاء کم رسول...»29 چنین آورده است: «... سپس شما را فرستادهاى آمد...»؛ جاء از فعلهاى لازم است، «شما را» چندان روا نیست؛ زیرا فعل را به متعدى شباهت مىدهد و اگر چنین ترجمه مىشد. بهتر بود: «... سپس سوى شما فرستادهاى آمد...»، زیرا «کُم» منصوب به نزع خافض» است ]در اصل جاء الیکم بوده است[ و اگر در ترجمه، حروف جرّ محذوف آشکار شود بهتر است.
دو. هر جا که همزه استفهام با «فاء» یا «واو» عاطفه آمده است، این دو حرف (واو، فاء) در ترجمه نیامده است و در مواردى که «فاء» جزء به جاى جملات شرطیه ذکر شده در ترجمه به آن توجّهى نشده است: «أو عجبتم أن جاء کم...»: «آیا تعجب کردید که...».30
«فتنازعوا أمرهم بینهم...» «]سامران[ میان خود درباره کارشان به نزاع پرداختند...»31
ولى در این ترجمه هر گاه اگر واو و فاء با «هل» استفهامیه آمده باشد، آن را در ترجمه به فارسى ذکر کرده و برگردانده است.32
سه. در آیه 40 سوره مریم در ترجمه عبارت «إنّا نحن نرث الأرض و من علیها...» نوشته است: «ماییم که زمین را با هر که در آن است به میراث مىبریم».
حرف جرّ على در اینجا «در» معنى شده که نادرست است.
ابن هشام مىنویسد: این حرف بیشتر براى استعلاء به کار مىرود؛ سپس نُه معنى براى آن ذکر مىکند که در هیچ یک از این موارد نُه گانه، به معناى ظرفیّت مکانى نیامده است.33
چهار. در سوره شعراء، آیه 102 در ترجمه عبارت «فَلو أنّ لنا کرَّةً فنکون من المؤمنین» نوشته است: «اى کاش که بازگشتى براى ما بود و ما از مؤمنان مىشدیم».
6
حرف «فاء» در این جا عاطفه معنى شده که نادرست است. «او» در این جا حرف تمنّا و حرف «فاء» براى سببیّت است و دلیل آن، این است که بعد از فاء سببیّه، أن مقدّره فعل مضارع «نکون» را منصوب کرده است؛ زیرا یکى از موارد منصوب شدن فعل مضارع این است که فاء سببیّت مسبوق به طلب، قبل از آن بیاید.34
پنج. «... و ما هم بِمؤمنین» «بقره /8«
ولى گروندگان ]راستین[ نیستند.
استاد فولادند حرف عطف «و» را به معناى «ولى» گرفته است، امّا بسیارى از ادیبان و مفسّران، از جمله محى الدین درویش در «اعراب القرآن» «واو حالیه» گرفتهاند.35 همچنین ایشان ضمیر «هم» را که جمع مذکّر غایب است، اصلاً معنى نکرده است.
شش. «وَ نُرید أنْ نَمُنَّ على الّذینَ...» «سوره /5«.
«و خواستیم بر کسانى که... منّت نهیم...». «نُریدُ» فعل مضارع است و به «مىخواهیم» ترجمه شود بهتر است. ممکن است گفته شود مترجم از زمینه فعل ماضى در آیه قبل بهره جسته و به «خواستیم» ترجمه کرده است. امّا چون این آیه اشاره به یک سنّت جارى الهى دارد که تحققّ نهایى آن مایه امید مستضعفان است، پس به همان شکل مضارع آن در ترجمه بیاید بهتر و زندهتر است.
هفت. «... «ذلکم خیر لکم إن کنتم تعملون...» «اگر بدانید این براى شما بهتر است».
مترجم محترم در این آیه و بسیارى موارد مشابه آن، اسم اشاره «ذلک» را به «این» ترجمه کرده است که با اصل آن سازگار نیست و «آن» ترجمه شود بهتر است.
اشکال دیگر در این ترجمه آن است که مترجم گرامى «کنتم تعلمون» را، در این آیه و موارد مشابه آن که باید به شکل ماضى استمرارى ترجمه شود، به صورت مضارع مؤکد ترجمه کرده است و گویا چندان توجّهى به این قاعده که «فعل کان + فعل مضارع ماضى استمرارى» نکرده است و یا اصلاً در نظر نداشته است.36
7
سخن پایانى
یکى از دریچههاى اعجاز قرآن کریم، ترکیب حیرتانگیز بیانى و تلفیق دقیق معانى و تطبیق آن با حالات گوناگون نفسانى انسان است که به راستى عالىترین جلوه گفتار خداست. قرآن در عین معجزه جاوید و وحیانى بودن، اثرى در اوج کمالات هنرى است. کلمات قرآن چنان خوب و شایسته به هم پیوسته است که نواى آن از لحاظ هماهنگى و روانى، گویى نغمه فرشتگان است و جان را به شور مىآورد و این وجد و طرب که مستمعان قرآن از آن مىیابند نتیجه همین ترکیب عجیب است.
جمال معانى و جلال بیانى قرآن حالتى است دریافتنى نه گفتنى. ریختن این جمال و کمال واقعى در قالب کلمات عادى در طاقت بشر نیست. به همین سبب ترجمهاى بى غلط از قرآن آرزویى است بس دور دست و دیریاب و شاید دست نایافتنى.
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسى
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
امّا اگر با بیان انسانى وصف جمال این اعجوبه خلقت یزدانى نتوان کرد، ناگزیر چیزى گفتن از هیچ نگفتن بهتر است و هدف اساسى در ترجمه قرآن مجید آن است که آدمى با خواندن آن، به خواندن متن اصلى قرآن بیشتر راغب شود تا از آن نهر عظیم جان بخش الهى کفى بر گیرد و تهى دست باز نگردد. با این نگاه درایتانگیز، ترجمه استاد گرانقدر آقاى محمّد مهدى فولادوند اثرى ارزشمند مىنماید و همچون همتّش بلند و حاصل کارش پر رونقتر شده است.
در پایان ذکر این نکته بایسته مىنماید که حفظ حرمت مترجمان قرآن، که سالهاى بسیارى از عمر خویش را صرف قرآن پژوهى کرده و در این راه مغز و جان فرسودهاند از جمله آقاى فولادوند «زید عزّه» از اهمّ واجبات است و نمىتوان در نقد اثر مترجم قرآن، روشى مانند نقد رمان و شعر برگزید و احیاناً به ناسزاگویى و جدل متمسّک شد. هدف ما در این نوشتار تحلیلى، آن بوده است که با دقّت و درایت عمیق خویش راه را براى خود و دیگران جهت فهم بهتر پیام وحى الهى در آیات شریفه قرآنى به مدد خداوندى بگشاییم و قدمى در این انگیزه نیک برداریم.
8
پی نوشتها:
1 - به عنوان نمونه ر.ک: «فصلنامه بیّنات، شماره 5، بهار 1374 ه.ش؛ همان، ش 11، پاییز 1375؛ فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش 3، تابستان 1374 ه.ش».
2 - فصلنامه مترجم، شماره 89/10.
3 - همان، 100-101.
4 - یعنى غیر از ترجمه، صاحب اثر نیز باشد نه اینکه چون نمىتواند نویسندگى کند به ترجمه روى آورده باشد.
5 - «إنَّهُ لقُرآنٌ کریم . فی کتابٍ مکنون . لا یَمَسُّهُ إلاّ المطهّرون» « واقعه / 77-79«.
6 - یعنى نه فارسى گرایى مفرط دارد و نه عرب گرایى بسیار نامفهوم.
7 - فصلنامه مترجم، شماره 131-132/10.
8 - ر. ک: ترجمه قرآن؛ محمّد مهدى فولادوند، انتهاى ترجمه، ص 2-3.
9 - به عنوان نمونه: «سوگند به اختر ] قرآن[ چون فرود مىآید». نکته: مطالب داخل کروشه براى رساندن معنى واژهها و جملات قرآنى است.
10 - به عنوان نمونه ذیل آیه «و لَهُ الجوار المنشآت» (ص 532) آورده است: «در آیه 24 اگر منشآت را به «کسر شین» بخوانیم معنى چنین است: «و جریانهاى کوه آسایى که در دریا پدید مىآید از آن اوست.»
مثلاً «راعنا...» قرار گفته: از ریشه رَع شر. عبرى برابر با واژه «بد» و در انگلیسى به معنى ourbadone است.
11 - فصلنامه تحقیقات علوم قرآن و حدیث، شماره 163/1.
12 - ر.ک: ترجمه قرآن استاد فولادوند؛ از باب نمونه ترجمه «عزیز» به توانا: ص 44 (ذیل آیه 260 سوره بقره) و به نیرومند: صفحه 513 (ذیل آیه 19 سوره فتح) و همچنین ترجمه آن کلمه به «ارجمند»: صفحه 553 (سوره حشر).
13 - همان، 52.
14 - همان، 170.
15 - همان، 553.
16 - همان، 59.
17 - همان، 333.
18 - فصلنامه تحقیقات علوم قرآن و حدیث، شماره 164/1؛ این لفظ در قرآن 14 مرتبه به کار رفته است. ن. ک: المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، 538.
19 - ترجمه قرآن، استاد فولادوند، 124.
20 - همان، 246.
21 - مانند واژه «علقه» که مترجم در برگردان از واژه «آویزک» یاد کرده است. ترجمه قرآن؛ استاد فولادوند، 597.
22 - همان، 28.
23 - همان، 527.
24 - همان، 445.
25 - همان، 194.
26 - قرآن کریم، ترجمه و توضیحات و واژه نامه از بهاء الدین خرّمشاهى، 360؛ انتشارات جامى، چاپ اوّل، 1374 ه.ش.
9
27 - ابوعبیده معمّر بن مثنّى، مجاز القرآن، 70/2.
28 - فصلنامه بیّنات، ش 27، ص 169.
29 - قرشى، سید على اکبر؛ قاموس قرآن، 259/6.
30 - ترجمه قرآن، استاد فولادوند، 60.
31 - همان، 158.
32 - همان، 315.
33 - همان، 312.
34 - انصارى، ابن هشام مغنى اللبیب عن کتب الأعاریب، 190-193/1.
35 - زجّاج رشید الشرتونى؛ مبادى العربیّه 172/4.
36 - اعراب القرآن، 32/1.
37 - ترجمه قرآن، استاد فولادوند، صفحه 554؛ در این ترجمه از نمونههاى دیگر این مسأله مىتوان موارد ذیل را اشاره کرد. 9، آیه 59 سوره بقره / 554، آیه 2 سوره منافقون / 551؛ آیه 11 سوره صف.
10
منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی
نظر شما