محله جوبشور (۱۰)
نگفته نماند قسمتی از خونه جدیده چسبیده به دیوار مسجد بود و پنجره بالکن مسجد درست همسطح پشت بوم ماست. در زمان بگیر و ببندهای اوج انقلاب پنجره بالکن مسجد باز بود و چند مرتبهای که مامورهای شاه حمله کردن مردم از این طریق وارد خونه مامیشدن و فرار میکردن. همینطور گاهی افرادی که توی کوچه گیر میافتادن اگر از دری وارد خونه میشدن و از در دیگه خارج میشدن. کلی از مامورها دور شده بودن.
یادمه تا سالهای زیادی گاهی پیرزنهای محله که میخواستن به اون طرف محله برن از مسیر داخل خونه ما تردد میکردن و برای من که نوجوانی شده بودم باز کردن در خونه بیشتر به عهدهم بود امر ناخوشایندی بود ولی مادرم میگفت ننه ثواب داره راهو برای مردم بازکنی. اینا پاشون درد میکنه. نمیتونن خیلی راه برن.
کمکم داشت زمزمههای انقلاب شنیده میشد که بسیاری از خونهها اجاق گاز خریده بودن و چون مثل حالا توی خونهها لولهکشی گاز نداشتیم. ما جوانترها وظیفه داشتیم سیلندرهای گاز یازده کیلویی رو تا گاز پرکنی انتهای جوبشور که فاصله زیادی بود حمل کنیم و کپسول پر شده تحویل بگیریم. خیلی از مردم این کپسول رو میانداختن جلوی پاشون با پا هلشون میدادن. منم مستثنی نبودم. البته گاهی کپسول رو میذاشتم ترک چرخ و حمل میکردم. اگر کسی اون زمان گاری یا فرغون داشت خیلی خوش به حالش بود.
روزگار بییخچالی
فکرشو بکنید اگه الان مجبور بشیم بییخچال زندگی کنیم اصلا تصورشم سخت و غیر ممکنه. ولی تا همین پنجاه شصت سال پیش بیشتر مردم یخچال خونگی نداشتن و از طرفی هم نگران نداشتن یخچال و کولر و بخاری گازی نبودن.
در عوض توی محله ما کنار همین جوبشور و ابتدای عباسآباد یه جایی بود که بهش میگفتن یخگیرا. مردم با هوش اون روزگار دو سه دهنه فضای نسبتا بزرگ به سبک آبانبارهای قدیمی درست کرده بودن که اونجا از زمستون برف و یخ تلانبار میکردن. دیوارهای این یخگیرا حتی از دیوار آبانبارها ضخیمتر بود. شاید حدود یک متر و شایدم بیشتر، ارتفاع یکی از دیوارها خیلی بلندتر بود تا از تابش آفتاب به سایر قسمتها جلوگیری کنه.
سقفها قوسیشکل و حفرههای خاصی توی سقف و بدنه تعبیه کرده بودن. این سبک معماری باعث میشد برف و یخ تا خود تابستون دوام بیاره و تابستونا کمکم مردم میرفتن و از اونجا یخ میاوردن.
البته مردم اون دوران از یخ خیلی استفاده نمیکردن. وجود آبانبارهای اون زمان که آب خنک و گوارایی رو به مردم هدیه میداد جبران نبود یخ رو میکرد.
با این اوصاف مردم در نبود یخچال، برای نگهداری ماست و پنیر کره و گوشت تدابیر دیگهای به کار میبردن.
بذار بعضیا شو که خودم شاهد بودم براتون بگم.
یادتونه گفتم ما تعدادی گوسفند و مرغ و خروس داشتیم؟ یکی از دلایل نگهداری حیوانات خانگی این بود تا نیازشون نداشتیم میخوردن و میچریدن و پروار میشدن و تعدادشون اضافه میشد. وقتی نیازمون میشد پدرم ذبحشون میکرد و گوشت تازه داشتیم و چون نمیشد بقیه گوشت گوسفند رو بدون یخچال نگهداشت مادرم اونا رو قرمه میکرد.
مرتضی باقری
نظر شما