موضوع : شهرشناسی | استان قم - قم

محله جوب‌شور (۱۱)

قرمه‌پزون 
وقتی بابا گوسفند رو سر می‌برید دل و جیگر و قلوه‌هاش همون روز خورده می‌شد. اون موقع که هنوز اجاق گاز نداشتیم غذاها روی چراغ‌های خوارک‌پزی گرد و کوتاهی پخته می‌شد که بیشر سه ردیف فتیله داشتن و معروف بودن به چراغ پَلْته‌ای یا سه پلته و اگر به حرارت بیشتری نیاز بود از چراغ فرموس (پریموس) استفاده می‌کردیم. این چراغ‌ها هم مثل سه پلته‌ها از نفت استفاده می‌کردن. با این تفاوت که فتیله نداشتن و مثل گاز پیک نیک عمل می‌کردن. این‌طوری که نفت رو وقتی می‌ریختیم توی مخزن چراغ، دسته تلمبه رو می‌گرفتیم و تا حدی بهش تلمبه می‌زدیم که هوای داخل مخزن حسابی متراکم بشه. وقتی روشنش می‌کردیم نفت و هوا با فشار خارج می‌شد و حرارت زیادی تولید می‌کرد. یکی از کار بردهای این پرموس وقتی بود که می‌خواستیم کله‌پاچه گوسفند رو بسوزونیم و موهاشو کز بدیم.
مادر خدا بیامرزم برای درست کردن قرمه، همه گوشت‌ها و دنبه‌ها رو ریز ریز یا به قول امروزیا نگینی شون می‌کرد و جاهایی که استخون داشت و نمی‌شد جدا کرد مثل دنده‌ها رو همین‌طوری می‌ریخت توی قابلمه بزرگی و زیرشو روشن می‌کرد می‌ذاشت توی دنبه و چربی خودش آروم آروم بپزه. تنها چیزی که یادمه بهش می‌کرد نمک بود. اونم در حد زیاد. البته فکر کنم گاهی پیازم بهش می‌کرد. خلاصه وقتی گوشت‌ها پخته می‌شد  زیرشو خاموش می‌کرد و تا قبل از اینکه خیلی سرد بشه استخوان را جدا می‌کرد و قرمه رو می‌ریخت توی تغار. (تغار ظرفی بود اندازه قابلمه‌های بزرگ فعلی با این تفاوت که از جنس سفال بود و تهش کوچک و هرچی به سمت بالا میرفت دهنه‌ش گشاد می‌شد. توی بدنه این تغارها رو عمدا زبر درست می‌کردن. تا وقتی می‌خوان کشک بسابن کشک‌ها رو با کف دست به بدنه تغار مالش می‌دادن) 
ما برای نگه‌داری قرمه‌ها از تغار استفاده می‌کردیم. البته توی دهاتمون یعنی بیدهند بعضیا قرمه رو می‌ریختن توی مشک که از پوست گوسفند درست می‌شد. بعضیام می‌ریختن توی بَسْتو. وقتی توی خونه ما قرمه درست می‌شد هنگامه‌ای به پا می‌شد. من و گربه‌های محل چشم از قرمه‌ها بر نمی‌داشتیم. اون روز رو من اصلا توی کوچه پیدام نمی‌شد و تا وقتی مجبور نبودم در مغازه هم نمی‌رفتم. گاهی از غفلت مادرم استفاده می‌کردم چند تا گوشت کش می‌رفتم. البته بماند که گاهی خودمو می‌سوزندم ولی از ترس لو رفتن دَمشو در نمی‌اوردم. گربه‌ها که همون موقع قصابی سهمشون رو گرفته بودن نمی‌دونم چرا ول کن دیگ قرمه نبودن. 
مادرمون تغار قرمه رو می‌ذاشت تو راپُشْتَبوُن. (پله راه پشت بام) پله‌های را پشتبون حدود شصت سانت ارتفاع داشت. اونجا خنک‌ترین جای خونه بعد از سردابمون بود و من نفهمیدم چرا توی سرداب نمی‌ذاره. شاید فکر می‌کرد من سمت راپشتبون کم تر می‌رم و قرمه‌ها امنیت‌شون بیشتره. 
قرمه‌ها وقتی می‌ماسید دیگه گوشتی پیدا نبود؛ چون چربی دنبه‌ها همه رو پوشش می‌داد. خلاصه اینکه هر وقت مادرمون قصد داشت تاس کباب یا قرمه سبزی یا قیمه و غذای گوشتی درست کنه یه ملاقه از قرمه‌های تغار می‌زد به غذاش. (جوون‌ترها حالا متوجه شدن اصل قرمه‌سبزی از کجا اومده) و البته منم گاهی دور از چشم ننم گریزی می‌زدم به تغار و با پنجه‌هام قسمتی‌شو و می‌کندم و می‌رفتم بالای پشت بوم و می‌خوردم. جاتون‌خالی.

مرتضی باقری

نظر شما