شادروان حاج محمد معماریان
آقای محمدنبی سعادتفر درباره حاج محمد معماریان نوشت:
زخم نبودن عزیزان همیشه تازه میماند
دو سال از فقدان حاجمحمد عزیز میگذرد و حسرت آغوشش همچنان آتش به جان همه انداخته است. هر روز، نبودنش برای ما یک قرن میگذرد و غروبها با دلتنگیهای عمیق سپری میشود. ما هنوز با ناباوری، به مزارت میآییم و در کنارت مینشینیم. باورمان شده است که حاجمحمد دیگر در کنار ما نیست، دیگر نمیآید و دیگر نباید منتظرش باشیم.
طنین صدای دلنشین و خندههای حاجمحمد همچنان در گوش ما میپیچد و مهربانی او در قلب ما جاودانه است. زیبایی چهرهاش همواره در یاد ما نقش بسته است. هر ثانیهای که از تو دور میگذرد، دلتنگیمان بیشتر میشود و خاطرات زیبا و لحظات شیرینی که با او داشتیم، هنوز در دلمان زنده است. جای خالی حاجمحمد یک حفره بزرگ در دنیای ما ایجاد کرده، و هر وقت دلمان برایش تنگ میشود، به عمق آن حفره سقوط میکنیم.
کمترین چیزها ما را به یاد او میآورد و هر لحظه، تصویر حاجمحمد در ذهنمان نقاشی میشود. دلتنگیمان برای او بیانتهاست.
ای رفیق من! رفتن ناگهانیات، ما را در حیرت و ناباوری فرو برد. چرا خداحافظی نکردی؟ تو که همیشه اهل سلام بودی، چرا ما را ترک کردی بدون آنکه خداحافظی کنی؟ اکنون کجا هستی، بامعرفتترین دوست من؟
میخواهم برایت نامهای بنویسم، نامهای که مطمئنم تو آن را میخوانی اما من هرگز پاسخی نخواهم دید. «سلام رفیق! حال همه ما خوب است اما باور نکن که حال من خوب است!» از دردهای کوچک است که آدم مینالد. راستش را بخواهی، فکر نمیکردم روزی برسد که تو از میان ما رفته باشی. غافلگیرمان کردی! هنوز یادم هست؛ همیشه زودتر از من به قرارها میرسیدی، حالا خودت خاطرهای ماندگار برای قلبهایی شدی که منتظرت هستند.
تنها یادت را برایمان گذاشتی و بودنت را به یک افسانه محال تبدیل کردی.
نظر شما