تشبیه و تنزیه
فهرست عناوین
نویسنده : على زمانى قمشهاى
منبع: کلام اسلامی -21
علل گرایش به تشبیه
از دیدگاه امامیه علل گرایش به تشبیه را مىتوان در موارد زیر بررسى کرد:
1. اخبار جعلى:
اخبار ساختگى و جعلیات الحادى برگرفته به ظاهر از مذاهب یهود و نصارى در این خصوص تاثیر به سزا داشتبه ویژه که تشبیه بر افکار و اندیشههاى یهود چیره بود.به گفتهى شهرستانى اکثر جعلیات به عنوان حدیث پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از یهود اخذ شده و نمونهى از آنها این است که گفته اند: فرشتهها از موى سینه و ساعد خدا آفریده شدهاند. (1)
2. عدم دقت در سند خبر:
این امر ضربه جبران ناپذیرى به اعتقادات مسلمانان وارد ساخت، از میان صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم «ابوهریره»، «انس بن مالک» و «معاویه» از «کعب الاحبار» یهودى روایتهاى دروغین بىشمارى نقل کردند. به گفتهى« ابو ریه»:کعب الاحبار با دسیسه و شیطنت، دروغها، اوهام و خرافاتى در دین وارد کرد که چهرهى تفسیر، حدیث و تاریخ را کریه ساخت، در این میان، امام على علیه السلام فرمود: کعب دروغگو است، و عمر ابوهریره را از نقل خبر ممنوع و به تبعید تهدید کرد. و از دیگر دروغپردازان حدیث، یکى «وهب بن منبه» و دیگرى «تمیم بن اوس دارى» که از نصاراى یمن بود. تمیم در جنگ تبوک (سال 9ه) ظاهرا به اسلام گروید و نخستین کسى بود که «مسیحیات» را وارد اسلام کرد، از میان این گروه، همچنین مىتوان از «ابن جریج» رومى (م/150ه) نام برد. او مىگفت: حضرت مسیح علیه السلام جنب خدا بر روى عرش نشسته و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم یازده مرتبه خدا را دیده است، این گروه به اندازهاى حدیث جعل کردند که تعداد آنها به صدها هزار مىرسد، چنانکه احمد حنبل (امام حنبلیان) گفت: من احادیث کتاب «مسند» را از میان هفتصد وپنجاه هزار (750000) حدیث برگزیدم. (2)
1
با این همه دقت، مىبینیم کتاب «السنة» تالیف عبد الله پسر احمد حنبل که برگرفته از کتاب پدر است داراى تشبیهاتى از اینگونه است:
خدا در روز قیامت دیده مىشود; خدا مىخندد; او وقتى سخن مىگوید صدایش را اهل آسمانها مىشنوند; وقتى بر کرسى مىنشیند صداى نالهى کرسى بلند مىشود; او هر شب به آسمان دنیا پایین مىآید; خداوند داراى انگشت، دست، پا، سینه و ذراع است و آدم را به صورت خود آفرید. (3)
از این رو مذهب حنابله شدیدا آغشته به تشبیه و تجسیم است، و حتى شعراى آنان در این باره اشعارى سرودهاند که از جملهى آنهاست:
فان کان تجسیما ثبوت استوائه
على عرشه انى اذا لمجسم
و ان کان تشبیها ثبوت صفاته
فمن ذلک التشبیه لا اتکتم
و ان کان تنزیهاجحود استوائه
و اوصافه او کونه یتکلم
فمن ذلک التنزیه نزهت ربنا
بتوفیقه والله اعلى واعظم(4)
یعنى; اگر اعتقاد به تجسیم عبارت از ثبوت استوا و قرار گرفتن خدا بر عرش باشد من به تجسیم معتقدم; و اگر تشبیه عبارت از ثبوت صفات خدا باشد من این تشبیه را پنهان نمىدارم; و اگر تنزیه عبارت باشد از انکار استوا و اوصاف و تکلم خدا، من پروردگارمان را به توفیق او از این تنزیه منزه دانسته که خدا برتر و بزرگتر است.
3. عدم کتابتحدیث:
برخى از اندیشمندان اسلامى منع کتابتحدیث از سوى خلفا را عاملى در جهت گرایش تشبیه برشمردند. ممنوعیت نوشتن حدیث تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز (100ه) در دستور کار خلفا و زمامداران بنى امیه قرار داشت، وبرخى سال 120 هجرى را سال آغاز تدوین حدیث دانستهاند، و برخى تا اواخر عهد بنى امیه زمان منع نگارش حدیث را نگاشتهاند، ولى شیعه معتقد است نخستین کسى که به نگارش حدیث پرداخت، ابو رافع غلام رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بود و برخى گفتهاند نخستین کس امیرمؤمنان على بن ابىطالب علیه السلام بوده است. (5)
4. عدم دقت در قرآن:
2
قرآن این حقیقت را بازگو مىکند که سرتاسر آن به منزلهى یک کلمه است و اگر از غیر خدا صادر گشته بود در آن اختلاف فراوان مىیافتند (نساء/82) بر این پایه مىبینیم آیات فراوانى خداوند را از تشبیه و جسمیت منزه دانسته است. سورهى اخلاص دربردارندهى معارف بىشمارى از جمله نفى ترکیب، نیاز، جهت، حیز، جوهریت و جسمیت است و مفهوم آیه «لیس کمثله شیء» (شورى/11) مىگوید: اگر خداوند داراى جسم باشد که مثل و مانندى بر او متصور خواهد بود، همچنین آیه«انتم الفقراء الى الله والله هو الغنی الحمید» (محمد/38) و سایر آیاتى که در زمینه تنزیه حقتعالى وجود دارد.
مشبهه، همهى آیات را نادیده گرفته و در مقام تفسیر و تاویل نابجا برآمده و به خود حق دادند طبق هواهاى نفسانى و عقول کوتاه خود آنگونه که خواهند آنها را تاویل کنند. (6)
شایان ذکر است که کتب و صحیفههاى آسمانى به زبان محاورهاى مردم و در محدودهى فهم آنان نازل شده است. پیامبران نیز که وظیفهى تبلیغ فرمان خدا را برعهده دارند و بار سنگین رسالت را بردوش مىکشند از میان همین مردم برگزیده و به زبان آنان انجام وظیفه کردهاند:«و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم» (ابراهیم/4) و بدیهى است که در زبان مردم، تمثیل و تشبیه، نقش عمده ایفا مىکنند، و در جاى خود ثابت است که تشبیه یکى از فنون بلاغت و زیباسازى سخن است، در این فن،محسوس به جاى معقول قرار مىگیرد تا در نفوس و قلوب تاثیر بهترى داشته باشد، همانگونه که کنایه و استعاره نیز از جایگاهى ویژه برخوردارند و قرآن از همهى این زیبایىها بهره گرفته و سود جسته است. (7)
به نوشتهى «وجدى»، مشبهه را چیزى به این مذهب نکشید جز جمود آنان بر ظواهر الفاظ و مجازات قرآن، اگر در قرآن مىخوانیم«ید الله فوق ایدیهم» در این آیه «ید» به معناى قدرت به کار گرفته شده است، تشبیه یکى از فنون بلاغت عربیت است مانند مجاز و کنایه. (8)
3
دیدگاه امامیه
در مکتب امامیه که خاستگاه آن سخنان پیامبر و اهل بیت اوست هم تعطیل و نفى صفات، ناقص است و هم تشبیه محکوم است، و اگر آیات تنزیه در کنار آیات تشبیه قرار گیرد و از کلمات اهل بیت کسب نور شود کسى در این گرداب دچار تحیر نخواهد گشت امیر توحید پیشگان على بن ابى طالب علیه السلام فرموده است: کسى که تو را به چیزى از آفریدههایت تشبیه سازد، با عضوهاى جدا از هم و مفصلهاى پیوسته، ضمیر پنهانش از معرفت و شناخت تو بىخبر است، و قلبش یقین به بىهمتایى تو را حس نکرده است (9) شبیه بودن آفریدهها به همدیگر در بسیارى چیزها نشان مىدهد که مانندى براى او نیست و حسها نتوانند او را شناخت (10) یعنى مشاعر و حواس مادى انسان مانند چشم و دست، ومشاعر معنوى او مانند عقل نمىتوانند حقتعالى را لمس و مس کنند، تنها عقل به وسیله آفریدهها و آثارش مىتواند او را بشناسد. (11)
على علیه السلام وقتى مىفرماید: خداى ندیده را نپرستیدم فورا با توجه به مقام تنزیه مىافزاید: چشمها نتوانند او را به وسیلهى مشاهده بنگرند«ولکن راته القلوب بحقائق الایمان...لا یشبه بالناس»; بلکه دلها به حقیقت ایمان مىتوانند او را دید ... او مانند مردم نیست. (12)
امام سجاد علیه السلام در صحیفهى مبارکه سجادیه، زبور آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم که دریاى ژرف و بىکرانهاى از معارف ناب را در خود جاى داده، هنگام تنزیه و نفى تجسیم و تشبیه مىفرماید:
چشمها از دیدن او کوتاه و کمتر از آن است که بتوانند او را دید:«الحمدلله الذی قصرت عن رؤیته ابصار الناظرین» (13) منزهى تو،اى کسى که به کمک حواس درک نخواهى شد، دربارهى تو نمىتوان تجسس کرد، به وسیله اعضا و جوارح قابل مس نیستى، کسى نمىتواند تو را فریب دهد، و نمىتواند با تو به منازعه برخیزد که تو جدال بردار نیستى:«سبحانک لا تحس ولا تجسولا تمس ولا تکاد و لاتماط (14) ; مضت على ارادتک الاشیاء فهی بمشیتک دون قولک مؤتمرة و بارادتک دون نهیک منزجرة». (15)
4
امام صادق علیه السلام و ترسیم مذهب حق
امام صادق علیه السلام در مقام رد تشبیه و ترسیم چهرهى مذهب حق مىفرماید: مذهب صحیح در توحید همان است که در قرآن آمده است. قرآن صفاتى را براى خداوند اثبات کرده و نفى آنها از او دور است، تشبیه باطل و خداوند ثابت وموجود است«ان المذهب الصحیح فی التوحید ما نزل به القرآن من صفات الله عز وجل، فانف عن الله البطلان و التشبیه فلا نفی ولاتشبیه، هو الله الثابت الموجود». (16) و در مقام توضیح مىفرماید: خداوند جسم نیست، صورت نیست، حسنمىکنند، حس نمىشود، با حواس به احساس نمىآید، عقول نمىتوانند او را درک کنند دهرها از او نمىکاهد، زمان، او را تغییر نمىدهد، او بدون عضو بصیر و سمیع است، بلکه با ذات خود مىبیند و مىشنود (17) اما آن صورتى که آدم را بر طبق آن آفرید صورتى بود که احداث کرد و آفرید و به خود نسبت داد مانند نسبت دادن کعبه و روح به خود : بیتی» (بقره/125) و «روحی» (حجر/29). (17)
سایر امامان معصوم علیهم السلام بر همین سبک و سیاق روایات زیادى با تعابیر گوناگون ابراز داشتهاند از جمله امام رضا، وحضرت جوادالائمه علیمها السلام که ما در بخش منابع به برخى از آنها اشاره خواهیم داشت. (18)
5
پىنوشتها:
1. فخر رازى، اعتقادات فرق مسلمین، صص97 و127، نشر کلیات ازهر، 1398ه/1978م; ابن مرتضى، احمد بن یحیى معتزلى، القلائد فی تصحیح العقائد، ص 46، دار شرق بیروت، 1985م;محمد بن عبد الکریم شهرستانى، ملل و نحل:1/106و 173، تحقیق سید کیلانى، بیروت1403ه/1982م.
2. محمود ابو ریه، اضواء على السنة المحمدیة، ط2، صور لبنان، 1383ه/1964، ص 156 وبعد.
3. عبد الله بن احمد حنبل، السنة، تحقیق زغلول، ط1، صص 54، 56، 67، 77، 79، 80، 179، 190، 191و 215، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1405ه/1985م.
4. زهدى جار الله، المعتزله، ص 260،ط 6، مؤسسة العربیة للدراسات و النشر، بیروت، 1410ه/1990م.
5. ابو ریه، همانجا، صص 208، 211 و222.
6. حسن امین، دایرة المعارف اسلامى شیعه: 5/317، ط1، دار التعارف بیروت، 1410ه/1990م.
7. محمد بن محمد، مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 35; مصنفات شیخ مفید: 5/33، ط1، نشرکنگره هزاره مفید 1413ه.
8. محمد فرید وجدى، دایرة المعارف، ط 4،(ذیل مشبهه): 5/363.
9، 10، 11. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خ90و 152; محمد جواد مغنیه، فی ظلال نهج البلاغة، خ150.
12. محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى:1/97، 98 و 138، ط4، تصحیح غفارى، بیروت، 1401ه.
13، 14، 15. صحیفه سجادیه، نیایشهاى: 7، 14، 47.
16. اصول کافى، همان: 1/83، 109 و 110; محمد بن على بن بابویه، التوحید، ص 102 وبعد، تصحیح سید هاشم حسینى، نشر جامعه مدرسین قم، 1398ه/1357ش.
نظر شما