گزارشی از کنفرانس بین المللی هامبورگ فاجعه ای بنام کودکان خیابان
روزنامه همشهری چهارشنبه 27 تیر ,1375 17 ژوئیه ,1996 سال چهارم , شماره 1019
طبق آمار سال 1994 یونیسف حدود 100 میلیون کودک آواره در جهان
زندگی می کنند که نیمی از آنها دری آمریکای لاتین هستند
اشاره
در سپتامبر گذشته کنفرانس بین المللی تحت عنوان کودکان; قربانیان
جنگ و فقر در شهر هامبورگ آلمان برگزار شد. در این کنفرانس که
از سوی بخش روانشناسی کودکان و نوجوانان دانشگاه و بیمارستان
ایندورف برپا گردید 600 تن از روانشناسان , پزشکان و روانپزشکان 40
کشور مختلف شرکت کردند. آنچه در زیر می آید ترجمه گزارش کوتاهی از
این کنفرانس است که در مجله فرانکفورترالکمانیه ساتیونگ منتشر شده
و دربرگیرنده مسائل جدی در خصوص وضع تاسف بار کودکان در کشورهای
مختلف است. کسی که می خواهد فرزندش زنده بماند نباید او را در شیکاگو
نگهدارد بلکه باید او را به ایرلند شمالی بفرستد. زیرا با آن که در
ایرلند شمالی آتش جنگ داخلی شعله ور است اما خطر مرگ برای کودکان در
شهرهای امریکا 30 برابر بیشتر از ایرلند شمالی است . این عبارت
طعنه آمیز راجیمز کاربارینو روانشناس امریکایی که از میشیگان برای
شرکت در کنفرانس هامبورگ آمده بود, عنوان کرد.
یکی دیگر از روانشناسان شرکت کننده در گزارش خود به کنفرانس گفت:
بازیی که امروز به طور مستمر کودکان شهرهای فقیرنشین منطقه شیکاگو
با آن خود را سرگرم می کنندمراسم دفن است. به طوری که یکی از این
کودکان نقش کشته را به عهده می گیرد و دیگران نقش تشییع کنندگانی که
با گریه مراسم دفن و عزاداری را برپا می کنند.
کرین افزوده است که قتل کودکان و نوجوانان توسط همبازی و گروههای
همسان آنها به امری عادی تبدیل شده است . برطبق آمار سال 1994 سازمان
یونیسف در جهان حدود 100 میلیون کودک آواره زندگی می کنند که نیمی از
آنها در امریکای لاتین هستند. همچنین 4 میلیون کودک به سبب جراحات
ناشی از جنگ برای همیشه معلول شده اند, و 4 میلیون کودک دیگر به صورت
پناهنده در اردوگاهها زندگی می کنند. این آمارها سال گذشته به
کنفرانس ارائه نشده و طبعا از آن زمان تاکنون تعداد آنها افزایش
یافته است.
در شهرهای بزرگی همچون هامبورگ جرایم و حوادث انجام گرفته توسط
کودکان به شدت افزایش یافته است و در این شهرها عرصه فقر نیز گسترش
یافته است. همچنین در شهرهای بزرگ گروههای کودکانی که درایستگاه
مرکزی راه آهن به کارهای پست و استعمال مواد مخدر مبادرت می ورزند نیز
افزایش یافته است. همچنین تعداد کودکان و نوجوانانی که با سرعت
سرسام آور اتومبیل های سرقتی بازی مرگ را تجربه می کنند نیز زیاد شده
است.
با این حال در برنامه دستور کار کنفرانس جنگ شهرها, کودکان و خشونت
برنامه ریزی شده آمده است که: وضع برخی شهرهای بزرگ اروپایی همچون
هامبورگ هنوز بهتر از وضع بسیاری از پایتخت های کشورهای قاره امریکا
است. کلیه شرکت کنندگان در کنفرانس بر این مسئله اتفاق نظر داشتند که
فقر و تبعیض نژادی از مهمترین عواملی است که کودکان و همچنین
بزرگان را به سمت خشونت سوق می دهد. بنابراین این امر مختص امریکای
شمالی نیست بلکه در امریکای جنوبی نیز این مسئله وجود دارد.
خانم اوفه فون دکر از شهرهربولزهایم آلمان نقش اساسی در تحقیقات
مربوط به خشونت اطفال در امریکای جنوبی داشته است. او به درخواست
سازمان های آلمانی برای توسعه سال های زیادی را به عنوان راهنمای
اجتماعی کودکان آواره در پرو گذرانده است. وی ریاست کمیته های تحقیق
مختلفی در خصوص ریشه های این مشکل در 10 کشور امریکای لاتین را برعهده
داشته است.
او معتقد است که در بسیاری از موارد شروع زندگی کودکان خیابان
در امریکای جنوبی مهاجرت و الدین آنها به شهرهای بزرگ و سپس از بین
رفتن اصول فرهنگی و همچنین فقر شدید است. مهمترین عوامل خلافکاری
درون خانواده های این کودکان, فقر, گرسنگی, اختلاف نظر در خصوص تربیت
کودکان و اعتیاد به مشروبات الکلی است.
خانم فون دکر در این خصوص گفته است ضرباتی وصدماتی که کودک در
داخل خانواده با آن مواجه می شود او را متقاعد می کند تا این که روزی
ضربات و صدمات خیابان را بر صدمات درون خانواده ترجیح دهد. همچنین
گاهی اوقات اتفاق می افتد که والدین فرزند خود را به دلیل ناتوانی از
تامین غذای مورد نیاز, به شخص دیگری می دهند و یا این که او را بر سر
راه می گذارند.
یکی از کارشناسان این مسائل می گوید: راه به سوی خیابان برای این
کودکان بسیار هموار است چرا که آنها از زمان تولد در تماس دائم با
خیابان هستند. والدین آنها به کارهای ساده همچون واکس زدن کفش ,
جمع آوری نان خشک, دستفروشی, گدایی یا جمع آوری وسایل مختلف از وسط
زباله ها اشتغال دارند. و به این طریق هزاران تن از کودکان در خیابان
متولد می شوند و در آن بزرگ می شوند. این کودکان در حالی مشاهده
می شوند که بر تکه مقوایی در سر چهارراه و یا در داخل جعبه کارتنی در
وسط خیابان یا پیاده ور نشسته اند و به تدریج خیابان به خانه آنها
تبدیل می شود. چرا که خانواده های آنهادر مناطقی از شهرها زندگی
می کنند که در آنجا خشونت, فحشا و خرید و فروش مواد مخدر به طور عادی
رواج دارد. و طفل در چنین محیطی رشد می کند و برای تضمین بقایش در
خیابان ناچار است که به یکی از گروههای خیابانی بپیوندد.
در مورد این مسئله دکترفون دکر می گوید: این گروهها دارای قدرت و
ویژگی های تعجب آوری هستند که از تعصب وابستگی به گروه نشات می گیرد.
افراد این گروهها آماده تقسیم کردن دارایی هایشان بین کل اعضای گروه
هستند. آنها حتی آماده قربانی شدن به خاطر رفقای خود هستند. یکی از
اعضای سازمان آلمانی کمک برای توسعه که همراه یکی از راهنمایان
اجتماعی پرو به نام مایوز خیابان های بوگوتا پایتخت کلمبیا را از
نزدیک مشاهده کرده می گوید: به نظرمایوز, آن خیابان ها که در آن
ساعت از شب از خطرناکترین خیابان های جهان است دختربچه یازده ساله ای
سوار همان اتوبوس که این دو نفر سوار آن بوده اند, شده است. در حالی
که به دلیل استعمال باکو در حالت مستی شدید بوده است.
باکو ماده ای از بقایای کوکائین و ارزان قیمت است که کسانی که ابتدا
معتاد می شوند از آن استفاده می کنند. این کودکان در آن خیابانها در
گروههای مختلف زندگی می کنند و هر گروه اعضای خود را تحت حمایت دارد.
همچنین این کودکان هر روز باید حق زندگی در خیابان را بخرند چرا که
پلیس گشت هر روز از آنها طلب رشوه می کند.
و این رشوه ممکن است مبلغی پول یا یک جفت کفش کهنه و یا یک لباس
کهنه و یا اشیاء دیگری باشد.
وی در گزارش خود نوشته است گردش ما در خیابان تابعد از نیمه شب
ادامه یافت و کودکان اطراف اتومبیل ما را می گرفتند در حالی که خسته
بودند و چشم های آنها خشک به نظر می رسید, هرکدام از آنها در آستین
لباسشان بسته ای از بقایای کوکائین را مخفی کرده بودند و به طور
مستمر با نفس های عمیق آن را بو می کردند و از این طریق این مواد سمی
را به اعماق سینه خود داخل می کردند, همچنین آنها با یکدیگر نیز
بندرت صحبت می کردند.
روند اشتوفلاند روانکاو نروژی که با سازمان یونیسف همکاری می کند در
گزارشی که از مصاحبه با 5850 کودک 10 تا 16 ساله کرواتی ارائه کرده
اشاره می کند که 90 درصد این کودکان با چشم خود شاهد تیراندازی بین
طرفین درگیر بوده اند, 10 درصد از آنها شاهد شکنجه انسان توسط انسان
دیگر بوده اند همچنین 7 درصد آنها نیز گفته اند که در نقل و انتقال
کشته شدگان و مجروحین ناشی از شکنجه مشارکت داشته اند. اشتوفلاند در
گزارش خود همچنین گفته است که در یوگسلاوی سابق یونیسف 5 مرکز دارد
که در آن 100 نفر کمک های مختلف به این کودکان ارائه می کنند. و
روانکاوان, معلمین و مربیان شیوه تشخیص علامت ها و آثار اختلالات روانی
ناشی از آثار جنگ را تقریبا از طریق نوشتن, نقاشی و رنگ آمیزی
می فهمند و درصدد درمان آن برمی آیند. کودکان به طور نسبی از طریق
گفت وگوهای فردی و جمعی قادر به فائق آمدن بر تجارب تلخ جنگ و کنار
آمدن با آن و درمان کردنشان هستند. آلمان برای کودکان که به تنهایی
یا همراه خانواده شان از یوگسلاوی سابق فرار کرده اند مساعدات اندکی
فراهم کرده و تعداد بسیار زیادی از این کودکان و حتی بزرگترها از
اختلالات روانی و روحی رنج می برند.
اکنون در هامبورگ حدود 6500 نفر از مردم یوگسلاوی سابق زندگی می کنند
که اکثر آنها مسلمانانی هستند که در زمان جنگ بوسنی از این کشور
مهاجرت کرده اند. حدود نصف این تعداد را کودکان و نوجوانان تشکیل
می دهند و بسیاری از شرکت کنندگان در کنفرانس هامبورگ از کمی مساعدات
ارائه شده به این کودکانی که شرایط تلخ را تجربه کرده اند, شکایت
داشتند.
o واحد رسانه های خارجی کودکان خیابان اصطلاحی است که اولین بار
روزنامه نگاران غربی در دهه 1980 آن را به کار بردند. این اصطلاح به
طور معمول بر گروهها و نه افراد اطلاق می شود. این اصطلاح همچنین شامل
کودکانی می شود که یکی از والدین خود و یا هر دوی آنها را از دست
داده اند و یا این که آنها از یکدیگر طلاق گرفته اند یا این که کودک به
دلیل درگیری های خانوادگی و فقر مجبور به فرار از خانه و زندگی در
خیابان شده است. این کودکان از طریق سرقت, گدایی و یا انجام خدمات
ساده همچون پاک کردن شیشه اتومبیل ها هنگام توقف آنها در چهارراه ها
یا واکس زدن کفش و کارهایی از این قبیل زندگی خود را می گذرانند.
نظر شما