موضوع : نمایه مطبوعات | همشهری

استرس در تقابل با بهداشت روانی

روزنامه همشهری سه شنبه 2 مرداد ,1375 23 جولای ,1996 سال چهارم شماره 1024

 


گفتگو با دکتر محمود دژکام هر اندازه برداشت ما ازخودمان
مثبت تر قویترمحکم تر و باثبات تر باشد, میزان رویارویی ما با
استرس های درونی منطقی تر خواهد بود.
رویدادهای قابل پیش بینی ایجاد استرس نمی کنند. به خصوص اگر وقوع
آن از قبل پیش بینی شده باشد.
اشاره: زندگی اجتماعی سرشار ازموقعیت هایی است که نوعی فشار
روانی را به ما تحمیل می کند. در روانشناسی از چنین فشارهایی به عنوان
استرس یاد می شود. اینکه استرس و فشار روانی چیست و از چه عواملی
ریشه می گیرد, در برخورد با آن چه باید کرد و چه راهبردهایی را
می توان برای تخفیف یا تقلیل آن به کار برد, موضوع گفتگوی ما با دکتر
محمود دژکام روانشناس بالینی و استاد دانشگاه شهید بهشتی است که از
نظرتان می گذرد.
آقای دکتر به عنوان شروع بفرمایید استرس چیست و عوامل ایجاد کننده
آن کدامند
کلمه استرس واژه ای است که در واقع از فیزیک گرفته شده و بعدا در
زمینه مسائل روانی به کار بردند و به خاطراین است که تعریفی که
موردقبول همه باشد سخت می توان ارائه داد, حتی مثلا در بین
عوام بین استرس و عوامل استرس هیچتفاوتی قائل نمی شوند چرا که
برای اینکه استرس حادث شودعوامل استرس زایی هم باید وجودداشته
باشد. بنابر این اولین کاری که ما انجام می دهیم استرس را از عوامل
استرس زا جدا می کنیم. اما اگربخواهیم استرس را تعریف کنیم, در
واقع باید گفت استرس عبارت از نیرویی است که اگر بر هر سیستمی
وارد شودباعث تغییر شکل آن سیستم می شود. معمولا این تغییر شکل
در جهت منفی است یعنی به هر حال باعث بد شکلی آن سیستم می شود یا
آنرا به طور منفی تغییر حالت می دهد. بنابر این اگر بخواهیم تعریف
جامعی بدهیم می توان گفت استرس عبارت است از حالتی که نیروها یا
فشارهایی به هر شخص وارد می شود و این نیروها و فشارها می تواند در
ارتباط با ابعاد فیزیکی, روانی یا ابعاد اجتماعی باشد. در واقع
می توان گفت استرس همیشه می تواند به صورت پیش آیند یک اثر باشد. یا به
عبارت ساده تر به دنبال خود اثراتی را بر جای می گذارد. این اثرات
معمولا منفی هستند. به صورت خالص و روانی و بر حسب روان شناختی ,
استرس یک حالت تنش است و معمولا وقتی که فرد و یا حتی حیوانات هم
درمعرض فشارهایی قرار می گیرند,این حالت تنش را احساس می کنند.
منتهی عواملی که باعث این تنش می شوند را استرسور Stressor یا
ایجادکننده استرس می نامند که می توانند عوامل مختلف باشند. در رابطه
با عوامل ایجادکننده استرس یا به عبارتی استرسورها که تعدادشان
بسیار زیاد شده است, عمدتاآن را به عوامل خاصی مثل عوامل
موقعیتی یا رویدادهای پیرامونی نسبت می دهند. حتمامی دانید که
تقریبا اکثریت رویدادهای بیرون از ارگانیسم انسان از اختیار شخص
خارج است و در اختیار عواملی است که کنترل آنها از کنترل یک انسان
عادی خارج است. اگر بخواهیم این رویدادها را تقسیم کنیم می توانیم به
دو دسته عمده تقسیم کنیم, یکی رویدادهای قابل پیش بینی یا بعبارتی
رویدادهایی که می توانند تحت کنترل شخص درآیند و دسته دوم رویدادهایی
که خارج از کنترل شخص هستند و یا به عبارتی غیرقابل پیش بینی هستند. به
طور کلی اعتقاد بر این است که رویدادهای منتظره یا رویدادهای قابل
پیش بینی معمولا ایجاد استرس نمی کنند, علی الخصوص اگر وقوع آن رویداد
از قبل پیش بینی شده باشد. مثلا مرگ یک فرد مسن که جامعه یا اعضای
خانواده انتظارآن را داشته باشند. میزان استرسی که وارد می شود به
مراتب کمتر از فوت جوانی است که معمولا مرگ آن انتظار نمی رود. یا
مثلامرگ یک عزیز اگر به موقع اتفاق بیفتد ایجاد استرس نمی کند ولی
وقتی عزیزی پیش از موعد به نوعی از بین می رود در بازماندگان ایجاد
عواملی می کند که ناراحت کننده است.
برای اینکه این رویدادها ایجاد استرس کنند هم باید غیرقابل انتظار
باشد و هم تعدادشان زیاد باشد. فرض کنید اگر شما در خانه نشسته
باشید و مهمانی سرزده وارد شود این امر استرس زیادی ایجاد خواهد کرد
تا اینکه آن شخص از پیش دعوت شده وارد شود و شما هم به تناسب حضور
ایشان آمادگی قبلی را پیدا کنید. بنابر این ما می توانیم رویدادها را
از طریق آمادگی قبلی خود قابل تحمل کنیم و به خصوص اگر این مهمانی که
سرزده وارد می شود درشرایطی وارد شود که ما اصلاآمادگی آنرا نداشته
باشیم. میزان استرس زایی آن خیلی بیشتراز زمانی است که آمادگی قبلی
داشته باشیم. یعنی به راحتی می توانیم از پس آن بربیاییم. اگر به
همین مثال بسیار ساده توجه کنید خواهید دید که پس استرس تنها یک
عامل خارجی نیست, بلکه به میزان آمادگی ما برای مقابله با رویدادها
هم بستگی دارد. بنابر این فرد در یک تعامل پیوسته با محیط خود است
که حاصل آن می تواند استرس یا برخلاف استرس آرامش باشد.
اما به لحاظ اینکه سازگاری هرفرد در سایه مهارتهایی است که سالها
آنهارا در یک حد مشخص آموخته و یا کسب کرده ولی به ناگهان شخص در
محیط با توقعاتی روبه رو شود که آن مهارتهای قبلی پاسخگوی این توقعات
جدید نباشد ما می گوییم که شخص مستعد است که دچار استرس شود. ما
نمی توانیم بگوییم که هر اتفاقی روی هر شخص وارد شود احتمالا ایجاد
استرس خواهد کرد, دقیقا به میزان آمادگیهای قبلی شخص بستگی دارد.
در مسائل روانی به آمادگیهای شخصیتی فرد بستگی دارد. شخص هر اندازه
پخته تر باشد, تجربیات بیشتری داشته باشد یا به عبارتی آمادگیهای او
بیشتر باشد, از مکانیسم های دفاعی پخته تری استفاده کند, احتمالا در
مقایسه با شخصی که تا به این حد پخته نیست کمتر دچار استرس می شود.
بنابر این اگر بخواهیم دقیقترصحبت کنیم, صرف نظر از رویدادهای
اجتماعی ما باید افراد را به گونه ای تربیت کنیم که آمادگی رویارویی
با این حوادث را داشته باشند.
آیا می توان استرس را موردسنجش قرار داد
گاهی شدت و وسعت حوادث زندگی به قدری است که فرد به تنهایی از پس
آن برنمی آید. فرض کنید در مورد وقوع زلزله, سیل یا عواملی که یک
سازگاری مجدد را طلب می کند و بنابر این موجب می شوند که شخص نیازمند
منابعی باشند که این منابع را در اختیار ندارد دچار استرس خواهد شد.
اما برای اینکه مقوله را علمی کنند معیارهایی ساخته اند تا بتوانند
میزان دریافت استرس مشخص را اندازه گیری کنند که مثلا براثر دریافت
چه میزان استرس چه آثاری به وجود می آید. در این معیار میزان
رویدادهایی را که فرد طی یکسال تجربه می کند را معین می کنند. مثالی
از این درجه بندی بدین صورت است که مثلا متوجه شده اند که اگر فرد در
طول یکسال سیصد واحد استرس را دریافت کند به احتمال خیلی زیاد در
آینده نزدیک دچار بیماریهای فیزیکی خواهد شد.
یعنی دچار بیماریهایی جسمی خواهد شد و حتی مشاهده کرده اندکه
اگر این میزان بین 150 تا299 باشد این شخص به احتمال 50 درصد در
آینده نزدیک به ناراحتیهای جسمی دچار خواهد شد. یعنی تنها ناراحتی
روانی مطرح نیست . اگر مقدار استرس وارده کمتر از 150 واحد باشد, به
احتمال 30 درصد در آینده نزدیک دچار ناراحتیهای جسمی می شود. بنابر
این عامل استرس می تواند سیستم فیزیولوژی, سیستم سازگاری, سیستم
ایمنی انسان را به هم بزند (مختل کند).
برای جلوگیری یا کاستن ازاین فشارهای روانی چه کارهایی می توان
کرد
ما در اینجا با مسائل بهداشت روانی روبه رو هستیم که از یک طرف ما
باید در داخل خانواده ها و به عنوان یک شهروند افرادی را تربیت کنیم
که بتوانیم از طریق این تربیت های خاص افراد را آماده کنیم که با
رویدادهای پیرامونی به نحو احسن مقابله کنند. در بعد فردی مسئله ای که
دراینجا خیلی مهم است مسئله تربیت است ولی در بعد اجتماعی این
مسئولیت به سیاستگذاران و سیاستمداران و مخصوصا علمای جامعه شناسی
است که بتوانند معماری جامعه را به گونه ای طراحی کنند که افراد آن
جامعه کمتر از همه در زندگی روزانه خود در معرض استرسورها قرار
بگیرند. یکی از حالتهایی که باعث مقاومت افراد در مقابل عوامل
استرس زا می شود, وجود شبکه اجتماعی خیلی قوی است. به طوری که شخص
بتواند در داخل این شبکه از حمایت اجتماعی خوبی برخوردار باشد. فرد
وقتی به تنهایی در مقابل استرسورها قرار می گیرد در بیشتر مواقع
واقعا به تنهایی نمی تواند از پس آنها برآید, بنابر این یک شبکه
اجتماعی حمایت کننده لازم است که از شخص حمایت کند. البته خوشبختانه
ساختار فرهنگی ما در مقایسه با فرهنگ کشورهای غربی واقعا باید گفت
که این حسن را دارد که هنوزاین شبکه حمایتی در داخل فامیل یا در
داخل اعضای خانواده وجود دارد که فرد به اصطلاح بحران زده را در
مواقع حساس وبحرانی Critical حمایت می کندکه این مسئله بسیار
مهمی است و در غیر این صورت نهادهای اجتماعی و دولتی است که بتواند
این اشخاص بحران زده را از اثرات وخیم و درازمدت این آسیبها به دور
نگاهدارد. مثلا اگر شما در جامعه ما توجه داشته باشید نهادهای زیادی
هستند که به تمام افرادی که تحت تاثیر استرس های ناگهانی ناشی از
رویدادهای غیرمنتظره هستند یاری می دهند و این یکی از اقدامات بسیار
موثر است.
ولی نباید تنها محدود به مسائل مادی باشد. مثلا فراهم کردن پتو و
وسایل کافی باشند. زیرازخمهای روانی باقی است و تا موقعی که
زخمهای روانی این افراد التیام نیافته نباید آنها رها شوند. ما
نباید خود را قانع کنیم که با رساندن مقادیری خوراک و پوشاک به داد
آنها رسیده ایم. نظر من این است که قضیه را بیشتر معنوی تر کنیم تا
مادی تر. به نظر من اگر قضیه معنوی تر شود می تواند آثار مثبت
درازمدت تری داشته باشد تا اینکه فقط محدود به ارسال کمپوت و مواد
اولیه بشود.
ادامه دارد
زیرنویس عکس:
دکتر محمود دژکام
 

نظر شما