دهه فرصت ها و تهدیدها
مجله پگاه حوزه 23 شهریور 1381، شماره 66
نویسنده : ابوالفضلی، حسین
بسیاری از پژوهشگران معتقدند که تجربه انقلاب اسلامی و تولّد نظام سیاسی مبتنی بر اصول و قواعد اسلامی، یک نمونه استثنایی در تحوّلات ایران به شمار می آید؛ زیرا انقلاب اسلامی ایران خارج از مدار سرمایه داری و سوسیالیسم، خود را به جهانیان و جامعه جهانی نزدیک نمود. از این رو می توان آن را اوّلین الگوی انقلابی و اسلامی در جهان سوم و خاورمیانه دانست
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در جهان، بین سال های 1980-1975 شش انقلاب به وقوع پیوست: آنگولا، گرانادا، موزامبیک، نیکاراگوئه، افغانستان و یمن جنوبی. در این میان انقلاب اسلامی ایران به لحاظ محتوا و مبانی با تمام آن ها متفاوت است. این وجه تمایز در ایدئولوژی مبتنی بر دین اسلامی و مردمی بودن آن، همچنین رهبری منحصر به فرد آن و شعارهای اصیل آن (استقلال طلبی وعدم وابستگی به بلوک های قدرت) بود که آن را از سایر انقلابات جدا می کرد.
اکنون در حالی در دهه سوم انقلاب اسلامی به سر می بریم که این انقلاب موفق شده است چالش ها و بحران های متعددی را پشت سر گذارد و کارایی و کارآمدی خود را نشان دهد؛ امّا اکنون چالشی بزرگ تر متوجه نظام اسلامی ایران است. این چالش برخلاف چالش های گذشته، اختصاص به ایران نداشته، در همه کشورها - خصوصاً کشورهای جهان سوم و بالاخص کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران که برای خویش در نظام بین الملل تعّهد و نقش قائل هستند - به چشم می خورد. این چالش را می توان جهانی شدن (Golbalizition) نامید. سؤالی که در این جا مطرح است، این است که آیا انقلاب اسلامی، همانند گذشته خواهد توانست با غلبه بر مشکلات و بحران های ناشی از جهانی شدن که حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی خود را دربر می گیرید، کارایی و کارآمدی خود را نشان دهد؟ یا خیر؟
گرچه در چالش های گذشته، انقلاب اسلامی توانست کارآمدی خویش را حفظ کند، ادامه آن منوط به غلبه بر مشکلات ناشی از جهانی شدن و فراگردهای آن در حوزه بحران مشروعیت، بحران هویت و نظیر آن است. اما به درستی جهانی شدن چیست و چه مشکلات و عواقبِ منفی و مثبتی می تواند برای کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران داشته باشد؟ آیا انقلاب اسلامی، توانایی بهره گیری از فرصت های جهانی شدن را دارد؟
مفهوم جهانی شدن
واژه های جهانی شدن (Golbalization) جهانی سازی (Golbalism) دنیای عالمگیر (world wild) فراملیتی (Transnational)، چندملیتی (Multinoianal) و برخی واژه های مشابه که تقریباً در قرن نوزدهم - آن هم به خاطر گسترش تجارت دریایی و بین المللی بین دولت های دنیا - پا به عرصه ادبیات تجاری، اقتصادی، و سیاسی دنیا گذاشتند، در قرن بیستم به ویژه بعد از جنگ جهانسوز جهانی، به اشکال مختلف و بر پایه اهداف متعدد خود را در عرصه های متفاوت نمایان ساختند. سازمان هایی چون سازمان ملل متحد که جایگزین واژه جامعه ملل شده بود، با نقش محوری در دنیای دیپلماسی ظهور نمود که تقریباً اولین و گسترده ترین تشکیلات بین المللی طول تاریخ را دربر دارد. بعد از سازمان ملل متحد، اولین تفکر اقتصاد بهنام گات (GAt) که زمینه ساز اقتصاد بین الملل بود، در سال 1947 میلادی با اهداف آرمانی اقتصادی و تجاری با مرکزیت اروپا، وارد ادبیات نوین سیاسی گردید. هم اکنون بیش از نیم قرن است که تفکر جدید «جهانی شدن» و حرکت به سوی جامعه واحد جهانی، با فراز و نشیب های فراوان در دنیا مطرح است، و فکر اندیشمندان و سیاستمداران را سخت به خود معطوف داشته است.
دیدگاه های متفاوت درباره جهانی شدن
از دیدگاه «رولند رابرتسون» جهانی شدن، به طور مشخص به معنای تحولاتی است که ساختار نوینی را در دنیای کنونی حاکم می گرداند و ساختمان جدیدی بر جهان به عنوان یک کل و یک مجموعه به هم پیوسته حاکم می سازد. آنچه در باب مفاهیم باید بیشتر بدان توجه شود، اصل جهانی شدن و جهانی سازی است که در این جا ضمن اشاره به برخی تعاریف ارایه شده از سوی متخصصان و محققان برجسته می پردازیم. «جهانی شدن» ساخت نوینی است که جهان را به صورت کلیت واحد در می آورد و تمامی اجزای آن را به یکدیگر مرتبط می سازد. برای بهره گیری از مفهوم جدید جهانی شدن، می بایست تمام مفاهیم پایه که در گفتمان مدرنیستی، جامعه شناسی و فلسفه کلاسیک از آن استفاده می شد، به کنار نهاد؛ چراکه به نظر وی در ساخت بندی جهانی شدن، نمی توانیم مفاهیمی چون جبرگرایی - ذهنی یا عینی جامعه و اقتصادگرایی را درک کنیم. رابرتسون همچنین در مورد ایده جهانی شدن معتقد است که ایده جهان به صورت یک جامعه واحد در آمدن و یا حداقل به صورت بالقوه این چنین شدن، تاریخ طولانی داشته در آن سخن از بهشت جهان شمول در روی زمین و یا پادشاهی خداوند بر روی زمین گفته شده است، در برخی از جنبش های جدید مذهبی نیز گام های مشخصی برای دستیابی به سازمان های جهان شمول مذهبی برداشته شده است.[1]
فراساختارگرایان از جمله گروه هایی اند که بیشتر نگاه منطقه ای و محلی به پدیده های جهانی دارند. با توجه به این اختلافات این سؤال مطرح است که آیا پدیده ها و فرایندهای موجود در جریان جهانی شدن، بیشتر جهانی می شوند یا منطقه ای؟ آیا مسایل محلی در جریان جهان گرایی از میان خواهند رفت؟
آیا فرهنگ های بومی و محلی و همان چیزی که بیشترین نگرانی کشورهای جنوب را برانگیخته است و نمایان گر هویت تاریخی و قبلی مردمان و جوامع مختلف است، در مسیر جهانی شدن در زیر سیلاب، مدفون خواهند شد؟ یا این که استوارتر می گردد؟
مک گرد، محقق علوم اجتماعی مفهوم جهانی شدن را افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابلی که فراتر از دولت ها دامن می گستراند، می داند که در نتیجه نظام جدید جهانی را شکل می بخشد.[2]
در تعریف مشترک کونگوویچ وکلنر اصطلاح جهانی شدن به روندی اطلاق می گردد که اقتصاد جهانی، نیروهای سیاسی و فرهنگی به سرعت، کره زمین را زیر نفوذ قرار می دهند و به خلق یک بازار نوین جهانی، سازمان های فراملی جدید و فرهنگ نوین جهانی می پردازند. بر این اساس دورنمای جهان توسعه بازار جهانی سرمایه داری، زوال دولت های ملی، گردش فزاینده کالا و خدمات و دسترسی به اطلاعات می باشد.[3] به صورت کلی باید گفت که درباره جهانی شدن، دو دیدگاه کلّی وجود دارد: عده ای جهانی شدن را یک «فرایند» در نظر می گیرند که بطور معمولی و طبیعی ادامه داشته، به تدریج همه کشورها را در بر می گیرد و آن را وضعیت طبیعی سرمایه داری می دانند؛ عده ای نیز با دید منفی به آن نگریسته، آن را یک «پروژه» و نقشه ازپیش تعیین شده از جانب کشورهای سلطه گر، همچون کشورهای غربی و اروپایی می دانند. از دید اینان، جهانی شدن برای از بین بردن حاکمیت کشورهای در حال توسعه و جذب و هضم آنان در فرهنگ مادی غرب است. بنابراین متعاقب این دو دیدگاه کلّی، آثار و نتایج جهانی شدن و ماهیت آن به کلّی متفاوت می شود. در این جا لازم است آثار و نتایج مثبت و منفی ناشی از این دو دیدگاه را بررسیم:
آثار منفی جهانی شدن بر نظام های سیاسی
1. جهانی شدن، موجب گسترش سلطه غرب و افزایش رویکرد سکولار شدن فرهنگ کشورها می شود. از این رو کشورهای جهان سوم و خصوصاً کشورهای اسلامی با بحران هویت و یا تهاجم فرهنگی غرب روبه رو خواهند شد.
2. کشورهایی چون ایالات متحده در صددند با اطلاعات و ارتباطات، جهان را در مسیر دنیای سرمایه داری و در جهت نظم نوین و دلخواه خود هدایت نمایند. لذا مسایلی از قبیل مهاجرت پنهان، جنایات سازمان یافته، گسترش تبهکاری، جرم در سطح بین المللی، شیوع قاچاق و مواد مخدر و پدیده الکلیسم و اعتیاد را به دنبال خواهد داشت و به سقوط ارزش های اجتماعی می انجامد.[4]
3. در عرصه فرهنگی، جهانی شدن باعث تضاد طبقاتی و تقسیم کشورها به دارا و فقیر و شکاف فزاینده بین کشورهای «متروپل» و «حاشیه» می شود.
4. سلطه غرب بر رسانه ها و شبکه های ماهواره ای و اینترنت، موجب گسترش فساد و افزایش اقدامات غیر قانونی و خلاف اخلاق در ورای مرزها می شود و گسترش صحنه های ضدارزشی فیلم های مستهجن، نوعی تهاجم فرهنگ هالیوودی را به دنبال خواهد داشت.
5. جهانی شدن در راستای حمایت از سرمایه داری بازار آزاد، تجارت آزاد، حقوق بشر، پلورالیسم سیاسی کثرت گرایی فرهنگی دور می زند، در عرصه فرهنگ، جهانی شدن، قلمروهای ارزش ها، مذهب، تلویزیون و ویدئو، موزیک، ورزش را در بر می گیرد و با توجه به این که غرب به عنوان منبع و مرکز استیلاطلبی فرهنگی به شمار می آید، از عقلانیت ابزاری پشتیبانی دیپلماتیک، و توان بالای اقتصادی و تکنولوژیک خود برای غلبه بر سایر جهان استفاده می کند.[5]
6. جهانی شدن اجبار را جایگزین حق انتخاب، و تبعیض را جانشین عدالت می کند.[6]
7. جهانی شدن موجب تقویت گرایش های گریز از مرکز یا قوم گرایی افراطی در کشورهای چندقومی می شود.[7]
آثار و نتایج مثبت جهانی شدن
1. جهانی شدن یا جهانی سازی، موجب گسترش امکانات حمل و نقل و ارتباطات و اطلاع رسانی و مخابرات و مسافرت در سراسر جهان می شود و گسترش روزافزون فن آوری نوین، مانند کتابخانه های الکترونیکی، دانشگاه های مجازی، پست های الکترونیکی و گروه های خبری و اطلاعاتی را به دنبال دارد.
2. جهانی شدن، موجب گسترش فشردگی جهان و تشدید آگاهی جهان به عنوان یک کلّ می گردد.[8]
3. آلوین تافلر می گوید: «ارتباطات به عنوان یکی از مهم ترین ابزار توسعه جهانی شدن در موج سوم تمدّنی بشر و در عصر دانایی، موتوری محرک و راهی برای انتقال کالا، خدمات، نیروی کار، سرمایه و اطلاعات میان ملت ها خواهد بود.[9]
4. امانوئل ریشتر: جهانی شدن بسان شبکه ای ارتباطی، انسان های پراکنده را به یکدیگر متصل می کند. از این رو آثار مثبت جهانی شدن را می توان تسریع حرکت اجتماعی و گسترش علوم و دانش بشری، افزایش ارتباطات، امکان فزاینده تبادل دیدگاه ها، درک متقابل فرهنگ ها، رفع سوء تفاهیم میان ملت ها، ارتقای ارزش های مشترک و... دانست.[10]
5. همراه با جهانی شدن، روند محلّی شدن در هویت های فرهنگی نیز دنبال می شود؛ زیرا جهانی شدن در عین این که به تقویت روابط فرهنگی و اجتماعی بدون مرز منجر می شود، به هویت درون مرزها هم بی توجه نیست.
مواردی که گفته ش،د خلاصه ای از نظریات مطرح شده به صورت مثبت و منفی درباره جهانی شدن است. حال باید دید که کشورهای در حال توسعه و جهان سوم، خصوصا جمهوری اسلامی چگونه می تواند با این پدیده فراگیر برخورد نماید؛ چرا که در قرن بیست و یکم ایران از نظر ساختار جغرافیایی در موقعیت بسیار برجسته ژئوپلوتیکی قرارگرفته است. از لحاظ ذخائر انرژی نیز در قلب خاورمیانه قرار دارد و به گفته پل هازن، محقق و جغرافی دان معروف اتریشی، ایران در قرن آتی مرکز ژئوپلوتیک دنیا قلمداد می شود.[11]
با توجه به این مطلب و با درک این مسئله که تمامی سعی و تلاش کشورهای توسعه یافته، در حال حاضر تسلط بر منابع و ذخائر انرژی جهان است و با توجه به فرهنگ اسلامی ایران که خواهان عزّت و استقلال مسلمانان و نفی سلطه و قدرت دیگران بر مسلمانان است، و با توجه به شعار استقلال طلبی انقلاب اسلامی، باید دید این انقلاب، در دهه سوم خود، چگونه خواهد توانست این تهدید جهانی را تبدیل به بهترین فرصت نماید و کارآمدی و کارایی خویش را در عمل نشان دهد.
در این رابطه با مراجعه به تاریخ مبارزات این کشور، از ابتدای تشکیل تاکنون، می توان بحران های فراوانی یافت که درصدد اضمحلال این کشور بوده است؛ ولی مقاومت و ایثار و فرهنگ اصیل ایرانی، توانسته است به خوبی از پس آن بیرون آید؛ گرچه این سخن، به معنای نفی تأثیر فرهنگ مهاجم بر فرهنگ خودی نیست. با توجه به این که بیشتر بحران های مذکور متوجه فرهنگ و هویت ایران بوده است، از زمان تشکیل حکومت ایرانی و استقرار اقوام آریایی در ایران هویت ایرانی با چهار بحران روبه رو بوده است:
1. حمله اسکندر «بحران یونانی»؛
2. سلطه بنی امیه و هجوم فرهنگ اشرافی و جاهلی عرب، یا «بحران اموی»؛
3. حمله زردپوستان آسیای مرکزی و حوزه آلتابی و تهاجم فرهنگ مغول و تاتار یا «بحران مغولی»؛
4. تهاجم استعمارگران فرنگ و تحمیل فرهنگ غربی یا «بحران فرنگی».[12]
از طرف دیگر می توان گفت که کلیه تهاجمات، علیرغم اختلافات، از چند ویژگی مشترک برخوردار بوده اند:
یک. در تمامی بحران ها، آغاز با تهاجم نظامی بوده است؛
دو. هر بحرانی، باعث تأثیرگذاری عمیق فرهنگی شده است؛
سه. مقاومت، ابتکار عمل ایرانیان را در صحنه فرهنگی و اعتقادی به دنبال داشته است؛
چهار. باعث جایگزین نمودن عناصر کهنه و دیرین فرهنگ خودی به جای عناصر سازنده فرهنگی و اعتقادی قوم مهاجم، بدون از دست دادن ابتکار عمل، شده است.[13]
بنابراین می توان گفت در صورتی که نظام سیاسی جمهوری اسلامی، بتواند از ظرفیت های بالقوّه خود که همان فرهنگ اسلامی، عزّت و استقلال خواهی و مردمی بودن خود و سابقه و تاریخ مبارزات خود است، مدد جوید، خواهد توانست که همانند بحران های تاریخی دیگر کارایی خود را نمایان کند.
نکته ای که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت، این است که ماهیت نظام جهانی، امروزه با دوره های تاریخی، نظیر حمله اسکندر و یا تهاجم مغول و یا مواردی نظیر آن به کلی متفاوت است. امروزه کشورها در وضعیتی به سر می برند که انزواطلبی و عدم توجه به محیط پیرامون، بیشترین خطر را به دنبال دارد. به همین جهت است که ماهیت اصلی نظام بین الملل، «وابستگی متقابل» (Interdepedency) است و در این صورت است که معمّای استقلال خواهی و عزّت طلبی و وابستگی متقابل کشورها در برخورد با پدیده جهانی شدن - که تمامی حوزه های مختلف را دربر می گیرد - پیچیده تر و مشکل تر می شود. بنابراین انقلاب اسلامی که باشعار استقلال طلبی و فرهنگ اسلامی و نفی سلطه طلبی ابرقدرت ها پدید آمد، می تواند دست از این شعار شسته و به گذشته خویش بی توجّه باشد و نه می تواند چشم خود را بر محیط پیرامون بسته، دنیای نوین و ابزار و تکنولوژی آن را نادیده گیرد و به دامن انزواطلبی بیفتد. به همین جهت باید بحران اخیر، یعنی «جهانی شدن» را، از مهم ترین بحران هایی دانست که نظام سیاسی ایران و انقلاب اسلامی، در مقطع کنونی با آن مواجه کرده است.
به راستی راه برون رفت از این بحران و خروج از این وضعیت چیست؟ چگونه می توان در کنار حفظ فرهنگ و هویت خود، فرهنگ مهاجم و سلطه طلب را دفع کرده، در عین حال از فرصت های آن استفاده کرد؟
به حتم اگر انقلاب اسلامی، به ارزش ها و فرهنگ اصیل اسلامی خویش پایدار بماند و تعریف صحیح از خود و پیرامون و نظام بین الملل داشته باشد، خواهد توانست همانند دهه اول و دوم انقلاب و عبور موفق از جنگ تحمیلی، مشکلات ناشی از پدیده جهانی شدن را هم از بین برده، آن را از حالت تهدید به فرصت تبدیل نماید. لذا مهم ترین راهکارهای لازم را چنین می توان بیان کرد:
الف. در حوزه داخلی:
1. حفظ هویت خویش در مقابل تهاجم فرهنگی دشمنان با شیوه های عقلانی و مطمئن؛
2. وحدت و وفاق اجتماعی بین نیروهای داخلی و مسئولین؛
3. رفع مشکلات فعلی از قبیل تورم، بیکاری، فقر، و...؛
4. تلاش در جهت انتقال فرهنگ انقلاب به نسل سوم.
ب. در حوزه خارجی:
1. توجه به فرهنگ اصیل اسلامی در جهت تعامل با جهان خارج؛
2. معرفی صحیح نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام و مدل کارآمد، بدون افراط و تفریط؛
3. همکاری با کشورهای مسلمان در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و...؛
4. بی توجه به الزامات جهانی در زمینه های مختلف سیاسی، امنیتی و... .
پی نوشت ها:
[1] روزنامه همشهری، ماهیت جهانی شدن، 6/ 3/ 81.
[2] همان.
[3] همان.
[4] Farhans Rajaee "Colbalizaition Trial" the Human Condition and International Civiliziation' Press 2000, P.P 63-73
[5] فرهنگ رجایی، نظریه روابط بین الملل در دنیای جهانی شده، ترجمه پیروز ایزدی، فصلنامه سیاست خارجی، سال چهاردهم، تابستان، 1379، ص 374-361.
[6] جهانی شدن و هویت ملّی، محمدرضا دهشیری، فصلنامه مطالعات ملّی، شماره 5، ص 89.
[7] همان.
[8] R.Robertson, Colbaliziation Social thory and Clobal Gulture, London, Sage, 1992. P.7
[9] آلوین تافلر، جابه جایی قدرت، ترجمه، شهیندخت خوارزمی، جلد 2، تهران، بی نا، 1370، ص 80.
[10] جهت اطلاع بیشتر مراجعه شود به ن.ک. دیویدهاروی، جهانی شدن جدید سرمایه داری و جهان سوم، ترجمه و پژوهش از: وحید کیوان، تهران، نشر مؤسسه، 1376.
[11] روزنامه همشهری، پیشین.
[12] علی اکبر ولایتی، بحران های هویتی تاریخی هویت ایرانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 48.
[13] محمدرضا افتخارزاده، اسلام و ایران (مذهب و ملّیت ایرانی)، تهران، رسالت قلم، 1377، ص 128.
نظر شما