ابن عربی در افق پست مدرنیسم
مجله پگاه حوزه 06 تیر ماه 1383 شماره 137
گروه فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه رباط، همایشی را تحت عنوان »ابن عربی در افق پست مدرنیسم« برگزار کرد؛ در این همایش که با همکاری مؤسسه کونراد ادیناور آلمان برگزار شد، شماری از متخصصان از انگلستان، فرانسه، اسپانیا، تونس، ایالات متحده، الجزایر و کویت شرکت نمودند.
متخصصان اندیشه فلسفی معاصر که در این همایش شرکت داشتند، بسیاری از وجوه تشابه اندیشه ابن عربی و فلسفه های پست مدرنیستی را مورد بررسی قرار دادند؛ این وجوه تشابه، هم در زبان ابتکاری و هم در نگره ابن عربی به هستی، و نیز در توجه او به تحقق منزلت انسان کامل و حتی در اختراع عوالم و تمدن هایی از طریق خیال پرنده (بالدار) و هم چنین در تمایل وی به تسامح و گشودگی فکری به روی معرفت ها، عقیده ها و فرهنگ های متفاوت به چشم می آید.
در نوشته های ابن عربی، قلب و عقل، وجدان و خیال و برهان و رمز همزیستی دارند؛ این نوشته ها، حکمت و شریعت، معرفت و رؤیا، و زمان و جاودانگی، بدون احساس تناقض در همسایگی یکدیگرند. خاستگاه ابن عربی، رؤیا و آرزو است و وی با گذر از مقامات احساس و تجربه، و عقل و ذوق بدان باز می گردد؛ این نشانه آن است که وی از آزاداندیشی متلاطم و پرتوانی برخوردار بود که در هر علم و فن و زبان و تجربه معنوی ای، با هر گرایش مذهبی و آبشخور معرفتی ای سیر می کرد.
ابن عربی به نواندیشی، تکثر، تفاوت، آزادی و اعاده اعتبار خیال به عنوان برزخی وجودی و قولی ایمان داشت و این همه ویژگی به نوشته های او جنبه ای پست مدرنیستی می بخشد و در جایگاهی قرار می دهد که می تواند به مشوق و انگیزه ابتکار و ابداع سخن فلسفی جدیدی تبدیل شود و معنا و مفهوم درستی به ایده گفت وگوی فرهنگ ها بدهد.
همایش »ابن عربی در افق پست مدرنیسم« در هفت محور برگزار شد که عبارتند از: امروزی بودن ابن عربی، ابن عربی میان معرفت و عرفان، عوالم خیال و تمدن های آن، شریعت و حقیقت، زن و زبان و گونه های سخن، وجود و عقل و انسان، و ابن عربی در سبک و سیاق ویژه خود.
پیوند فلسفه و عرفان
در ابتدای این همایش، دکتر محمد مصباحی، هدف اصلی پیوند فلسفه و عرفان را تمایل به کامیاب نمودن دیدار شکست خورده ابن عربی و ابن رشد در پایان قرن دوازدهم در قرطبه دانست و گفت: آن دیدار، تلاشی از سوی ابن رشد، برای باز گرداندن چشم انداز و مشاهده، هر چند از پس پرده کتابت، بوده است. مهم نیست که آن دیدار عملاً انجام شده و یا آنکه ثمره امتداد چشم خیال شیخ اکبر - محیی الدین عربی - بوده باشد، آنچه برای ما مهم است برقرار کردن توافقی میان ابن رشد و ابن عربی، و فلسفه و عرفان، آن هم پس از تحولات عمیقی است که در فلسفه رخ داده و آن را در مقابل اندیشه دیگر - یا اندیشه غیر برهانی - گشوده تر کرده است.
هدف از آشتی دادن میان فلسفه و عرفان که ما در پی آن هستیم، فراهم آوردن اسباب باروری اندیشه فلسفه و انگیزاندن آن به نگریستن از نگره هایی تازه و بی سابقه است.
وی در ادامه گفت: از سخنان ابن عربی درمی یابیم که ملاقات های غیرمستقیمی میان این دو شخصیت انجام گرفته است و با آنکه رغبت به دیدار، نخست از سوی ابن رشد ابراز شده، اما ابن عربی برای ادامه این دیدارها کوشیده است. این ملاقات ها از پس حجاب کتابت انجام شده است؛ به تعبیر دیگر، ابن عربی از ورای حجاب عرفان به فلسفه می نگریسته است.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که ما فرزندان این عصر، حقی را که ابن عربی بر گردن ما دارد، ادا کنیم و برای دیداری دوباره با ابن عربی، هر چند از پس حجاب این همایش و یا به تعبیر بهتر، از پس حجاب پست مدرنیسم که محل دیدار فلسفه و انواع گفتمان های دیگر است بکوشیم.
دکتر محمد آیت الفران، استاد فلسفه دانشکده ادبیات شهر مراکش، در مقاله خود، به چگونگی تعامل انسان امروز با ابن عربی پرداخت. وی متذکر شد که جریان شرق شناسی آلمانی به پایان قرن نوزدهم و در آستانه قرن بیستم، از اندیشه و آثار ابن عربی استقبال کرد و پاره ای از شرق شناسان آلمانی به مطالعه و بررسی نظام فکری ابن عربی پرداختند، اما امروزه ابن عربی دیگر مشغله شرق شناسی - به معنای محدود آن - نیست، بلکه کتاب ها و نوشته های ابن عربی از محدوده دانشکده ها و پژوهشکده های شرق شناسی فراتر رفته و به مسئله ای بزرگ برای محققان الهیات و دین پژوهان و پژوهشگران فرهنگ های بشری تبدیل شده است.
ابن عربی در آئینه پست مدرنیسم
مقاله دکتر محمد مصباحی با عنوان »ابن عربی در آئینه پست مدرنیسم؛ موضع مثبت و منفی« مقاله دیگری بود که در این همایش مطرح شد. وی دو سیمای کلی از اندیشه ابن عربی ارائه کرد؛ سیمای نخست ابن عربی در این آئینه، به ما چنان نشان می دهد که گویی افکار و ایده های ابن عربی با افکار و ایده های پست مدرنیسم (مانند ایده حجاب و نظر به جهان به عنوان امری وهمی و خیالی، ایده چارچوب غیری حقایق و اشیا، ایده حدود عقل در مقابل دل که فراتر از عقل است، ایده اعاده اعتبار خیال در معرفت و عرفان، و ایده حذف دوگانگی میان اصل و صورت) همگونی دارد، اما هنگامی که نگاهی دوباره به آئینه می افکنیم، سیمای دیگری از شیخ اکبر می بینیم؛ این بار به نظر می رسد آن تشابهی که در نگاه نخست می دیدیم، تشابهی ساختگی بوده است؛ شاید بتوان گفت که خود ابن عربی هم متوجه این تشابه متفاوت بوده است و این همان منظر »آری نه!« است.
اما در چشم اندازی دیگر و همان گونه که ابن عربی دریافت، سوفسطائیان نیز همان سخن او را که »محضر وجود، محضر خیال است« می گویند، ولی با او در اینکه »وجود، حتی اگر ماهیتی وهمی داشته باشد، حقیقی است« موافق نیستند. به زبان ابن عربی هر دو چشم انداز حق است؛ بنابراین ابن عربی از سویی با روح خلاق و متحول خود که ورود به غارهای مذاهب و عقاید ثابت را برنمی تابد، نزدیک ترین متفکران دوره میانه به افق پست مدرنیسم است و از سوی دیگر، با روح کهن گرای تقلیدپسند خود، دورترین متفکران از افق پست مدرنیسم به شمار می آید.
خیال، عقل و نماد
استاد ساعد خمیسی از الجزایر، در مقاله خود متذکر شد که خیال در نزد ابن عربی، در مجموع واحد است و از جهت کارکردهایش به وسعت و ضیق، مطلق و محدود، و متصل و منفصل متصف می شود. خیال برزخ میان جهان غیب و شهادت است، چنان که حقایق خیالی نیز حقایقی برزخی و واسطه دوگانه ها و جامع تناقض هایی است که برای عقل، جمع میان آنها محال می نماید. خیال، قدرتی معرفتی است که اهداف آن فراتر از دور عقل است، ولی در عین حال، قدرتی از قدرت های نفسانی است که عقل بر آن حاکم است.
دکتر خمیسی آنگاه به بحث درباره مفهوم عقل و مفهوم خیال در اندیشه ابن عربی پرداخت و رابطه میان خیال و عقل را از سویی و رابطه میان خیال و دیگر قدرت های نفسانی و ابزارهای معرفتی را از سوی دیگر مورد بررسی قرار داد.
عبدالرحمان تلیلی از کویت، در باب »نماد (رمز) و خیال در اندیشه محیی الدین ابن عربی« سخنرانی کرد. وی پس از طرح پرسش درباره چیستی خیال و رابطه میان خیال و رمز و چگونگی کاربردهای رمزی در این سیاق گفت: ایده خیال در نزد محیی الدین ابن عربی، ایده ای محوری است، زیرا به واسطه این ایده، وی می کوشد تا رابطه »محسوس« را با »مجرد« و رابطه »ذات الهیه« با »جهان« را تفسیر کند. خیال، برزخ یا واسطه ای است که دشواره یا مشکله ارتباط میان عنصر مثالی با عنصر مادی را حل می کند؛ خیال زمینه ثابت رمز است؛ خیال فضایی است که به سبب برخورداری از تجربه و سرکشی بر محسوسات، محل کاربرد فراوان رمز است و رمز، امری ثابت در خیال است و تأویل را پوشش می دهد.
خوزه میشل پویر تافلیش، اندیشمند اسپانیایی، در مقاله خود تحت عنوان »فص یوسفی یا عالم خیال در نزد ابن عربی« اظهار داشت: عرفان محیی الدین از مرز نظریات معرفتی کلاسیک فرهنگ عربی - اسلامی، به ویژه روان شناسی فلسفه که قوه خیال را قوه ای حیوانی به شمار می آورد، فراتر رفته است. ابن عربی توانست قوه خیال را به عنوان سری که حقیقت عالم را در آغوش خود دارد، معرفی کند. وی در فتوحات مکیه می نویسد: »قدرت الهی در آنچه پدید آورده است، چیزی که به لحاظ عظمت وجودی برتر از خیال باشد، پدید نیاورده است«.
ابن عربی در رویارویی با تأویل سنتی، از ابن رشد گرفته تا دیگر فقها و متکلمان، کوشیده است تا تأویلی فراگیر و عمیق در حاشیه چالش ها و نزاع های مذهبی تأسیس کند و اشراق را به وسیله مَرکب ادراک بشری و سیر و سلوک عرفانی یکدست نماید. هدف ابن عربی انتقال زبان از فضای عادی اجتماعی به فضایی آنتولوژیک (هستی شناسانه) است.
وی تأویل را تا آنجا پیش برد که وحدت عمیق میان هستی و زبان شکست و نظریه وحدت جهان از اعتبار افتاد. ابن عربی زبان گشوده رمز را به کار می گیرد؛ زبانی که به لطف خیالی که با آفرینش گری بی پایان تمیز می یابد، نو می شود و نقد جوهری اش متوجه فرآیند تحمیل عقل به عنوان ابزاری فراگیر و نهایی است، زیرا هر فیلسوف از زاویه ای متفاوت به خدا و جهان می نگرد.
عقل نظری اسیر مبدأ تناقض است و هیچ گاه نمی تواند جلال و جمال الهی را درک کند؛ از این رو دل (قلب) به جای عقل، ابزاری عرفانی برای تصوّف (عرفان) محیی الدین است و دل و خیال که حوزه گسترده ای دارد، دو ابزار یگانه ادراک چیزی هستند که به بند عبارت و لفظ در نمی آید، زیرا در عالم متوسط خیال، تناقض ها حل می شود و وحدت عمیق میان تنزیه و تشبیه باز می گردد و در این مرحله و رتبه، جلال و جمال خداوندی که اداره کننده جهان است، مشاهده می شود.
زن در اندیشه ابن عربی
دکتر نزهت برادة در مقاله خود تحت عنوان »زن یا جهان زنانگی در اندیشه ابن عربی« متذکر شد که این موضوع یکی از ارکان محوری در نظریه »وحدت وجود« است، زیرا شیخ محیی الدین ابن عربی، از طریق این موضوع، رابطه میان وحدت و کثرت، ثبات و حرکت، و تنزیه و تشبیه را مطرح کرده و نگره ای را عرضه کرده که به تک قطبی بودن وجود انسانی، یعنی انوثت و ذکورت، نزدیک می شود و عشق میان فاعل (به عنوان مذکر) و منفعل (به عنوان مؤنث) را مبدأ ایجاد می داند و عشق میان زن و مرد را چونان تجربه هایی معنوی موجب تصفیه باطن می شمارد تا آنجا که منفعل (زن) آئینه ای ناب و خالی از هر زنگار می شود.
ابن عربی در بررسی موضوع زن به عنوان عنصر مؤنث، بر جایگاه زن در سطح انسان شناختی و نیز بر وظیفه و کارکرد زن در به وجود آوردن انسان تمرکز می کند.
نظر شما