مخالفت با جهانی شدن
مجله پگاه حوزه 06 بهمن 1380 شماره 37
نویسنده : عبدالحمید، محسن
جهانی شدن به هیچ وجه نمی تواند درقالب اقتصاد، یا سیطره ی فرهنگی حرکت خود را بر زمینی هموارپیش ببرد و آن را بر جهان تحمیل نماید زیرا با اندیشه ی ایجاد جامعه ی انسانی چند دینی و فرهنگی و زبانی در تعارض است.از این رو اسلام نیز بر این تفاوت صحّه گذاشته است. «ولوشاءربّک لجعل الناس أمّةٌ واحدة ولا یزالُون مختلفین اِلاّ مَنْ رحم ربّک ولذلک خلقهم».[1] و درجای دیگر می فرماید: «و مِنْ آیاتِهِ خلف السماواتِ والارضِ واختلافُ ألسنتکم والوانِکم.»[2]
تاریخ بلند انسانی گواه این مطلب است که تلاش برای جمع کردن بشریت زیر چتر تمدن و روشی واحد، محال است؛ زیرا چنین تلاشی باعث فروپاشی جوامع از درون می شود. در نتیجه، نزاع و درنهایت جنگ را بدنبال خواهد داشت،«وتلک الأیام نُداولها بین الناس».[3]
علی رغم این که پدیده ی جهانی شدن به تازگی ظهور کرده، اما امواج مخالفت با آن درگوشه وکنار جهان به چشم می خورد، هرچند که آن مخالفتها هنوز در ابتدای کار است و چندان قوی و سرنوشت ساز نیست.
گسترش انفجار آمیز تبلیغات و فرهنگ امریکایی ازگذر کانالهای ماهواره ای تا حدی است که وزیر دادگستری فرانسه«ژاک کوبن» می گوید: اینترنت درشکل فعلی اش نوعی استعمارنوین است و اگر چاره ای نیاندیشیم، سبک زندگی خود را به مخاطره انداخته ایم. در فرانسه همگان اتفاق نظر دارند که باید با همه ی امکانات، من جمله از زبان و فرهنگ فرانسه در برابر تأثیرات فرهنگی امریکا حمایت و پشتیبانی کرد.[4]
از سوی دیگر «ژاک شیراک» رییس جمهور فرانسه با تأسیس رستوران مک دونالد امریکایی مخالفت کرد تا برج ایفل همچنان یکّه تاز میدان باشد و به تنهایی درمشی زندگی فرانسویها نقش خود را ایفا کند.[5]
بعلاوه، وزیر فرهنگ فرانسه درنشست یونسکو در مکزیک، بشدت به امریکا حمله کرده و میگوید: بسیار غریب بنظر می آید از کشورهایی که تا حد زیادی پرچمدار آزادی بودند و به دیگر ملتها درس آزادی آموختند و همگان را به انقلاب و خروش دعوت کند، خود نیز تلاش کنند که فرهنگ واحدی را برهمه ی ملل جهان تحمیل کنند. وی ادامه می دهد: این روش، شکل جدیدی از امپریالیسم مالی و فکری است که سرزمینها، بلکه ذهن و ضمیر وروشهای مختلف زیستن را هدف تجاوز قرار می دهد.[6]
درست در راستای همین سیاست است که مسئولین فرانسه اعلام می کنند که 60درصد فیلمهای عرضه شده در فرانسه باید به زبان فرانسوی باشد.[7]
کشور نروژ با معاهده ی «ماستریخت» مخالفت کرد؛ زیرا این کشور از ذوب شدن در هویت اروپایی واحد سرباز می زند. سنگاپور نیز بخاطر نگرانی اش از دستکاری ارزشهای کنفوسیوسی، نسبت به شبکه ی اینترنت، تحفظات و احتیاطاتی دارد.[8]
جان گرای در کتاب «پایگاه دروغین؛ توهمات سرمایه داری جهانی» می نویسد: شرایط فعلی جهان آبستن حوادث مصیبت بار است؛ زیرا تحمیل تجارت آزاد آنگلوساکسونی برجهان ممکن است به شکستی، نظیر سقوط کمونیسم جهانی بیانجامد و چنین تحمیلی منجر به جنگهای فراوان شده و آتش نزاعهای نژادی را بر افروزد و میلیونها نفر را به فلاکت بکشاند.
هم اکنون میلویونها کشاورز چینی کار خود را از دست داده و مجبور به پناهندگی شده اند. در پی تجارت آزاد، پیش بینی می شود که ده ها میلیون نفر حتی در کشورهای پیشرفته کار خود را از دست بدهند. هم چنین اوضاع در کشورهای بلوک شرق سابق، مضطرب و انفجارآمیز توصیف می شود و در آستانه ی آشوب عمومی قرار دارد، و آمار ارتکاب جنایات برنامه ریزی شده رو به فزونی است، چه این که دایره ی تخریب محیط زیست گسترش یافته است.[9]
در آلمان نیز کتاب «دام جهانی سازی» را می توان واکنشی آلمانی به این پدیده تعبیر کرد. در «سیاتل» نیز سومیت نشست سازمان تجارت جهانی در سطح وزرا، مخالفت خود را با رهبری مطلق امریکا بر جهان اعلام کردند و کشورهای پیشرفته و هم چنین اتحادیه ی اروپا، ژاپن وکره ی جنوبی لزوم تحصیل رضایت امریکا برای صدور تصمیمات در محدوده ی سازمان تجارب جهانی را رد کردند.[10]
در زمانی که کنفرانس سیاتل در جریان بود، تظاهراتی چشمگیر و تکان دهنده برگزار شد که بخشی از شعارهای تظاهر کنندگان از این قرار بود:
1- جهان هرگز به کالایی در دست قدرتمندان بدل نمی شود.
2-پیش از سود به فکر مردم و ملتها باشید.
3- ما تجارت عادلانه می خواهیم، نه تجارت آزاد.[11]
بیشتر متخصصان عرصه های اقتصادی و اجتماعی با شدّت تمام مخالف سیطره ی جهانی شدن هستند. خانم ثناء عبدالله یکی از پژوهشگران معاصر، عمده مخالفتها را اینگونه گزارش می کند:
1- به اعتقاد مخالفان، سلطه ی فوق العاده ی سازمان تجارت جهانی که در حقیقت بیش از سلطه ی حکومتهای ملی است، با اقتضائات حاکمیت ملّی در تناقض است. چنین قدرتی مانع سیاست گذاریها کشورها بروفق مراد و متناسب با برنامه ها و اهدافشان می شود؛
2- مخالفان، شرکتهای چند ملیتی را متهم به بهره کشی و سوء استفاده از نیروی کار انسانی در کشورهای در حال توسعه می کنند و معتقدند که آنان را با نرج بسیار پایینی به کار می گیرند؛
3- به اعتقاد آنان گشودن درها به روی بازارهای امریکایی باعث ورود کالاهای غیر ا ستاندارد و غیر بهداشتی می شود؛
4- آنان مخالف بکارگیری کودکان هستند؛
5- سازمانهای محافظت از محیط زیست، سازمان تجارت جهانی را به تخریب محیط زیست متّهم می کنند.[12]
نکته ای که نباید فراموش کرد، این که سرمایه داری ای پدیده ی جهانی شدن، بر آن استوار است، چهره و روش واحدی ندارد و از کشوری تا کشور دیگر متفاوت است. به عنوان مثال سرمایه داری امریکایی و انگلیسی هیچ نقشی برای دولت قایل نیست، درحالی که در سرمایه داری ژاپنی و آسیایی سیاست و رهنمودهای دولتی نقش عمده ای ایفا می کنند.
درعوض در کشور فرانسه برنامه ریزیهای حکومت به بخش خصوصی خط می دهد، البته خود دولت نیز وارد عمل می شود. اما در مورد سرمایه داری کشورهای سوسیالیست، سابق باید گفت که دایماً در حال تحول است. سوسیال دموکراسیها نیز به دنبال مفرّی برای کاهش بدهی های سرمایه داری و شرور آن است.[13] علّت چنین تفاوتهایی آن است که دیکتاتوری دولتی(جهانی شدن) با مصالح بخش بزرگی از کشورهای جهان در تناقض است و برای خروج از تنگنا خود را اینگونه نشان می دهد.[14]
بطور خلاصه، قانون محرّک و پاسخ باعث می شود تا پروژه ی جهانی شدن امریکایی - صهیونیستی بتدریج به شکست بیانجامد. مثلاً، کشور«روسیه» بازبان، دین، روحِ تزاری، تجهیزات مخرّب و خاطرات دوران اتحاد جماهیرش«چین» و روح کنفوسیوسیم، «هند» و پس زمینه های بودیسم، «ژاپن» و منافع اقتصادی عظیم آن، بهمراه خاطرات هیروشیما و ناکازاکی، «آلمان» وفلسفه ی نژاد پرستی اش که کماکان در ضمیر ناخودآگاهش حضور دارد، همه و همه، مانع رسیدن پروژه ی جهانی شدن به هدف نهایی آن هستند.
بنابراین ملل عالم که هریک به تاریخ وتمدنهای اصیل وابسته اند، هیچ گاه رضایت نخواهند داد که - هم چون مردگانی - زیر دست جهانی سازان امریکایی و صهیونیستی قرار گیرند. اکنون سؤال این است که باچنین وضعی، موضع کشورهای اسلامی در قبال جهانی سازی چگونه باید باشد؟ آیا باید جهانی شدن را رد کنیم؟
جانی سازی فلسفه ای معین، یا خرده فرهنگی بسته و یا مکتب اقتصادی محدود، یا کانال تلویزیونی معینی نیست، بلکه چنان که گفتیم، پدیده ای جهانی و فراگیر است که تمام کره ی زمین را فرو بلعیده و در سایه ی انفجار اطلاعاتی که پدید آورده، بزرگترین مسأله ی تاریخ معاصر شده است وهمه ابعاد را در بر می گیرد.[15] جهانی شدن تهاجمی به سراسر عالم و در همه ی ابعاد است، از سیاست واقصاد گرفته تا اجتماعات، آموزش وپرورش، فرهنگ،تبلیغات وتجهیزات نظامی.
درحال حاضر بیش از پانصد ماهواره با ارسال امواج، پروژه ی جهانی سازی را یاری می دهند. از طریق تصاویر متحرک بر صفحه ی تلویزیون، افکار، رؤیاها، آرزوها ورفتارهمگان را به دلخواه خود سامان می دهند. چنانکه گفته اند: این نوع تبلیغات، تبلیغاتی بی وطن در فضایی بیکران است.[16]
با این همه، هیچ عاقلی نمی تواند ادّعا کند که میتوان اُمت اسلامی را در جایی زندانی کرد و درها را به روی آن بست[17] وحتی در فرض امکان، به هیچ وجه چنین کاری به صلاح ما، نسلهای آینده، بازسازی مجدد تمدن اسلامی، صلاح بشریت سرگردان و در انتظار ارزشهای والا، اخلاق متعالی و برادری حقیقی نیست.
یکی از پژوهشگران مسلمان می نویسد: خطر اصلی بیش از آن که درخود جهانی شدن باشد، در ضعف و فقدان دریافت کنندگان ودرنوع کاربرد ایدئولوژی جهانی شدن است. موفقیت سیطره وتأثیر جهانی شدن، بیش از آنکه متّکی به امکانات وتوانمندیهای کشورهای پیشرفته درامر جهانی شدن باشد، متکی به میزان قوّت و ضعف کشورهای دریافت کننده است.[18]
آری، کشورهای ضعیف، در رویارویی با جهانی شدن، همه چیز خود را خواهند باخت، اما کشورهای قوی آن را هضم کرده و در رقابت تمدّنی با جهانی سازی برنده خواهند شد.
داد و ستد با دنیای جهانی سازی شده، الزاماً به معنای تسلیم شدن ذلیلانه و پذیرش سرنوشتی محتوم نیست، بلکه به معنی همزیستی با آن و بهره گیری از بعد تکنولوژِکی وتمدنی آن و استفاده از آن برای مقابله با آن است.
باید بدانیم لبه ی تیز تهاجم جهانی شدن بیش از آنکه متوجه هر کشوری باشد، جهان اسلام را نشانه رفته است و بیش از آن که هر کشور دیگری از این پدیده متأثر شود، جهان اسلام وملل مسلمان آسیب می بینند، بنابراین اگر کسی جهانی شدن را در تمامی ابعاد آن مطالعه کند و مدّعی شود که مقصود اصلی از جهانی سازی تخریب مسلمانان است، چندان مبالغه نکرده است.[19]
«روژه گارودی» در باب جهانی شدن می نویسد: وحدتی که حاکمان امریکایی و اربابان آیپاک (AIPAC) و سیاستمداران اسراییلی پدید آوردند، بیش از هر زمان دیگر برپایه ی هدفی واحد؛ یعنی ستیز با اسلام و آسیاست؛ زیرا در حقیقت آن دو گردونه هایی هستند که مانع روند سلطه جویی های امریکا وصهیونیسم می باشند.[20]
پژوهشگر دیگری می گوید: بدون تردید هدف اصلی این تهاجمِ فرهنگی، مسلمانان هستند؛ زیرا:
1- کشورهای اسلامی دارای مواد اولیه ی عظیمی؛ چون نفت، گاز و دیگر منابع طبیعی می باشند.
2- برای قدرتمندان وشرق شناسان، به انحای مختلف، چه از طریق مراکز تحقیقی ویا دانشگاهی به اثبات رسیده است که این امت با حفظ هویت اسلامی اش، غیر قابل شکست است. بنابرانی تنها راه شکست آنها بی هویت کردن آنان و حذف دینی است که روح انقلاب واعتراض علی اشغال و سلطه جویی را در آنان می دمد.[21]
البته به مطالب فوق باید دو مسأله ی دیگر را نیز افزود:
3- حفظ کیان صهیونیستی در قلب جهان اسلام. این مطلب را می توان از جمله ی مهمترین اهداف جهانی شدن در جهان عرب وحوزه ی مسلمانان دانست.
4- تمدن اسلامی با همه ی ابعاد عقیدتی، شریعت، نظام اخلاقی ودستاوردهای تاریخی اش تنها واقعیتی است که درست در نقطه ی مقابل فلسفه، دین، نظام وارزشهای جهانی شدن قرار می گیرد.
جهانی شدن چه پیامدهایی برای مسلمانان ببار می آورد؟
اوّل: جهانی شدن به طور مستقیم متکی به تمدن معاصر غربی است که از مبنای پوزیتیویسم منکر دین و خدا نشأت می گیرد و به همین دلیل زندگی ماده گرایانه را در نهایت جذابیت، از طریق شبکه های جهانی، تبلیغ و ترویج می کند وبطور مستقیم، یا غیر مستقیم در نفوس میلیونها مسلمان اثر گذاشته ومنجر به انکار، یا تشکیک ویا بی تفاوتی دراعتقادات آنان می شود؛ به عبارت دیگر هویت عقلی، قلبی و روانی مسلمانان را باز می ستاند.
دوم: ماشین تبلیغاتی آنان بدون خواست و اراده ی مردمان، لحظه به لحظه تارهای عنکبوتی خود را بر خانه های آنان می تند وشهوات جنسی، ماده پرستی، انواع انحرافات و نفی ارزشهای والای انسانی را تبلیغ می کند و درست در نقطه ی مقابل نظام اجتماعی و اخلاقی اسلام قرار می گیرد که قصد پایه گذاری خانواده ی مؤمن، عفیف و ملتزم به اصول اخلاق را دارد.
سوم: این تهاجم فرهنگی الحادی و اباحه گرا ارزشهای والای انسانی را به زیر می کشد وانسانها را به سوی حیوانیت و بی مسئولیتی می کشاند و در نتیجه یأس و سرگردانی را در روان آنان می نشاند و نوعی پوچی معنوی بهمراه می آورد تا بتواند مسلمانان را از امتی مجاهد، آزاد وامیدوار به رحمت الهی، به امتی پوچ وشهوت پرست و بی هدف تبدیل کند.
چهارم: نتیجه ی برنامه های توطئه آمیز آنان یک چیز است وآن محو هویت مسلمانان و حل کردن آنان در فرهنگ وتمدنی دیگر است. قصد انان گرفتن اصالت مسلمانان و جلوگیری از طلب اخلاق برتر انسانی و کوشش برای بازسازی تمدن متوازن اسلامی است.
پنجم: پروژه ی جهانی سازی به تشتّت فعلی اعراب و مسلمانان اکتفاد نکرده، بلکه تلاش می کند تا جوامع عربی، یا اسلامی را از درون دچار تفرقه کند تا درچنین مشکلاتی فروغلتند و فراموش کنند که اُمتی و احد و جامعه ای یگانه اند.
ششم: مسلمان درحالت تشتّت و تفرقه، از غفلت خود بیرون نمی شوند و متوجه منافع مادیشان نبوده، در نتیجه ثروتهای کشور خود را به راحتی در اختیار شرکتهای سرمایه داری حریص قرار می دهند. پیامد چنین بی توجهی ای شیوع فقر، بیکاری، بیماریهای اجتماعی و جنایتهای گوناگون است که جامعه را به ضعف و فاکت سوق می دهد. درحالی که اسلام، خواهان قدرت، وحدت، عزت و کوتاهی نکردن در منافع و ثروت مسلمانان است.
هفتم: پروژه ی جهانی شدن امریکایی - صهیونیستی برای مداخله ی نظامی و اعلان جنگ در هر نقطه از جهان، برنامه ریزی می کند و تنها در اندیشه ی سلطه جویی است و می خواهد جهان را زیر سلطه ی توان نظامی و تحت فرامین و قانونهای خود داشته باشد.
دو گزارش مهم و بسیار محرمانه ی «گریمیا» و لغز «وتیز» این مسأله را تأیید می کند.[22] بدون تردید سهم جهان اسلام از این سیاستِ کور، بسیار قابل توجه است.
هشتم: در پرتو جهانی شدن، تفرقه میان کشورهای اسلامی گسترش یافته و تکیه بر کالاهای راهبردی ای؛ نظیر نفت و غیر آن[23] موجب افزایش و ریشه دار کردن فقر جهان است و از طرفی کشورهای اسلامی بنابه اوضاع فعلی شان توان مقابله، یا تقلیل ضررهای ناشی از این مصیبت را ندارند.
عمده دلایل اوضاع نابسامان ما بدین قرار است:
- قرار گرفتن در مرحله ی ضعف ایمانی و فقدان معرفت صحیح از اسلام و فرقه گراییها و نژادپرستیها و سیطره ی اندیشه ی بی تفاوتی وگذاشتن بار خود بدوش دیگران.
- از تسخیر و بکارگیری سنتهای خداوند در جهان و زندگی غفلت کردیم، بلکه در اثر فقدان درک صحیح از کتاب و سنت، نسبت به آن سنن جاهل بودیم. در نتیجه دچار عقب ماندگی تمدنی شده و از محدوده ی گفت وگو چالش تمدنها دور افتادیم. بنابراین آنها به استعمار ما پرداختند و نسلهای مارا با روش دانلوبی [24]معروف، منحرف ساختند و مبانی بی دینی را در میان مارواج داده تا بحران بزرگی در حوزه ی بزرگی در حوزه ی فرهیختگان ما پدید آورند.[25]
- فراموش کردیم که خداوند «رب العالمین» است نه فقط«رب المسلمین». ما دچار این توهم شدیم که به صرف اسلام جغرافیایی مان، وعده ی الهی به نصرت را از آنِ خود خواهیم کرد و مشمول آن خواهیم کرد ومشمول آن خواهیم بود، درحالی که خداوند می فرماید:«اًن تنصروا الله ینْصُرکم ویثّبت اَقدامَکُم»[26] اما آیا در اوامر ونواهی الهی، دین اورا نصرت داده ایم؟
- ما به بزرگترین شریعت الهی پشت پازدیم؛ شریعتی که حیات ما را نظرم و انتظام می بخشید و نسلهای ما را پرورش می داد و حقایق زندگی را به مانشان می داد و سلامتی وامنیت را در روان واعماق خانه ها وجامعه ی ما وارد می ساخت وامتی واحد، مؤمن و مجاهد می پروراند که در همه ی ابعاد زندگی برای سازندگی وتغییر دایمی در حرکت بود.
- زمانی که ایمان ما رو به ضعف گذاشت ومیزان التزام به دینمان فرکش کرد در نتیجه، اخلاق فاضله و ارزشهای والای ما فرو ریخت، رفتار ما بی محتوا وتهی گردید و روح منفی گرایی و شکست، نفاق وخودخواهی گسترش یافت.
- الگوهای نیکو را از دست دادیم و فراموش کردیم که باید نسلهایی متأسی به رسول اکرم(ص)، اهل بیت طاهرین، صحابه ی بزرگوار و علمای عاملین و مبلّغان صادق تربیت کنیم. از این رو به پیروی وتقلید از الگوهای بدبختان شرق و غرب ومردان و زنان نفرید شده ی آن سامان روی آوردیم و نسلی شهوت پرست، دنباله رو زندگی بی درد و زیستنی فاقد مردانگی، شهامت، فضیلت و راستی شدیم.
- ما از امکانات مادی و معنوی جهان اسلام وثروتهای هنگفت آن برای رشد تمدنی فراگیر بهره نبردیم، تا حداقل توطئه های جهانی را خنثی کنیم وهویت معنوی وکیان مادی خود را در برابر آن توطئه حفظ کنیم.
- برای دستیابی به نیازهای ضروری زندگی مان در زمینه های مختلف مانند سلاح، تکنولوژی وغذا به دشمنان خود پناه آوردیم، درحالی که هیچ یک از آن امور با ویژگیهای بافت تولیدی ما هماهنگی ندارد و ما را مقلد غرب باقی خواهی گذارد و در نتیجه با داشتن صنایع ناقص و بی فایده هم چنان در حاشیه خواهیم ماند.
- درحال حاضر بیش از 800 میلیون دلار پس انداز در بانکهای غربی داریم، اما با این همه از آنان وامهایی دریافت می کنیم که آهنگ رشد و توسعه را کُند، یا متوقف می کند؛ زیرا بهره هایی که در گذر زمان پرداخت می کنیم به مراتب بیش از اصل بدهی است.
- غالب حکومتهای اسلامی به دلیل سکولاربودنشان با اقتصاد غرب عجین شده اند، با این همه هیچ درک درستی از گرایشات وماهیت آن اقتصاد ندارند واز این نکته غافلند که اقتصاد غرب هیچ همخوانی ای با مقتضیات رشد حقیقی مورد نیاز جوامع ما ندارد وچون خاستگاه های اقتصاد ما درست نیست طبعاً نتایج آن نیز خوشایند نخواهد بود.
- ما برای حذف استبداد از زندگی مان که در واقع پس از جنگ صفین پدید آمد، نتوانستیم نهادهای شورایی را تأسیس کنیم. خواست اسلام حکومتی برمبنای مشورت بود تا امت زندگی خود را بر پایه ی آن بنا کنند و مسایل مربوط به آینده ی خود را سامام بخشند، اما استبداد مانع همه ی اینها شد. حاکمان ما - درطول تاریخ - در اثر استبداد، جوامع را بر وفق هوا وهوس خود بنا کردند و این مسأله در مورد حاکمان امروزما مصداق بیشتری یافته است؛ زیرا با اختلافات واستبداد رأیشان، فرصتهای تاریخی بزرگی را از کف امت بدر کردند ودشمنان را بر امت واحده ی اسلامی، سرزمینها و کرامتش، چیره ساختند. صهیونیستهای غاصب دراین خصوص گوی سبقت را از دیگر متجاوزان ربودند.
بنابراین می توان گفت که سیاست، درحیات اجتماعی عرب درآن واحد، هم مرکز عصبی و تحریک وهم مرکز موانع حرکت اجتماعی است.[27]
- جهل، گرسنگی و بیماری - در نتیجه ی اجرای برنامه های ظالمانه - امت ما را تباه کرده است، درحالی که مهمترین دغدغه ی اسلام این بود که زندگی همراه با کرامتی نصیب طبقه ی ضعیف جامه کند.
- ما نتوانستیم بر بروکراسی و بی ارزش بودن زمان در زندگی مان فایق شویم. در نتیجه میانگین بیکاری افزایش یافت. همچنین نتوانستیم ثروتهای خود را در راه صحیح رشد و بالندگی قرار دهیم و در نتیجه نیز مجبور شدیم زیر بار بدهی های سنگین به موسسات مالی جهانی قرار گیریم.
پیامدهای جهانی سازی برحیات اقتصادی ما
1- پایان دادن به حیات بخش عمومی ودور نگه داشتن دولت از اداره ی اقتصاد ملی.
2- الحاق بخشهای اقتصادی به فرایند جهانی شدن و پیوستن به بازار جهانی و اداره ی امور آن از خارج.
3- هموار کردن راه برای فتح بازارهای جهان عرب برای کالاهای بیگانه.
4- اداره ی اقتصاد ملی بر وفق قوانین بازارهای جهانی و بدور از مقتضیات رشد و توسعه ملی.
5- بازسازی مجدد حوزه ی جهان عرب در چارچوب نظام جدید جهانی.
جهانی سازی پدیده ای زودگذر نیست وبه یک بُعد از ابعاد محدود نمی شود، بلکه توطئه ای بزرگ علیه بشریت است که از طرف کشورهای قدرتمند، ثروتی کلان، تکنولوژی برتر و برنامه ریزی های دقیق، پشتیبانی می شود. با اوضاع و شرایطی که ما داریم هرگز نمی توانیم با آنان مقابله کنیم، مگر آنکه بر مبنای آیه ی: «ان الله لایغیر ما بقوم، حتّی یغیروا ما بانفسهم.»[28] باید تغییری اساسی دربافت زندگی خود ایجاد کنیم. هر تغییری در حیات اجتماعی ما باید لحاظ دو حقیقت زیر شکل گیرد:
اول: اسلام به عنوان دین خاتم برقلب رسول خدا نازل گردید. با جاهلیت جهانی مبارزه کرد و بندگان را از پرستش بتها به پرستش خدای یگانه متحول کرد. اسلام انسانها را از تنگنای زندگی دنیوی به فراخنای آن و از ستم ادیان به عدالت اسلامی در آورد وجامعه ای انسانی، پرستنده، عادل و عاقل پدید آورد. بر شرک و خرافه ونفی عقلانیت چیره شد ونظام اجتماعی را بر وفق شریعت اسلامی واصول امر به معروف ونهی از منکر، توجه به ایتام ونهی از فحشا و هرگونه ستم، پی ریزی کرد.
اسلام بر مبنای علم و تجربه باعث پدید آمدن رشد تمدنی عظیمی در جامعه شد که در نتیجه ی آن مدارس علمی، دانشگاهها و بیمارستانها تأسیس گردید. سیستم قضایی اسلام براساس قسط وعدل، میان مردم داوری کرد و انسان مسلمان فهمید که هر شخصی بهره ای از اسمای الهی دارد، بنابراین نفس اماره ی خود را کنترل نمود وزندگی اش در مرکز ثقل ارزشهای والای اسلامی قرار گرفت.
دوم: اسلام زندگی انسان را در همه ی ابعادش دگرگون ساخت وآن را زنجیره ای از تحرک وجهاد در همه ی عرصه ها قرار داد. دین اسلام از چین تا آندلس واز آسیای میانه تاجنوب آفریقا گسترش یافت وچشمان نابینا، گوشهای ناشنوا و دلهای بسته ای را هدایت کرد وبراین سرزمینها جوامع وحکومتهایی پدید آورد که پیروزیهای چشمگیری علیه متجاوزان وطاغوتیان به دست آوردند ونسلهایی تربیت کرد که مرگ در راه خدا را دوست می داشتند، هم چنانکه مشرکان زندگی را در راه اعمال شیطانی دوست می دارند. اسلام توانست امت متحد وبا عطوفتی تشکیل دهد که خون هریک از آحاد آن با دیگری برابر است و در برابر دشمن، دست دردست یکدیگر دارند. هویت نخستین آنان اسلام است وتفاوتهای قومی، زبانی و میهنی در آن ذوب شده است، اما افسوس وصدافسوس که در قرون اخیر به دلایلی که پیش از این آمد، دچار ضعف ایمانی شدند.
منشوری اسلامی در رویاروئی با جهانی شدن
اتفاق نظر همگان بر منشوری واحد دربرابر فرایند جهانی شدن امکان پذیر است وشاید کلیات آن را بتوان بدینگونه فهرست کرد:
- حفظ کامل استقلال سیاسی امت وجلوگیری از دخالت مستقیم قوای بیگانه.
- حفظ ثروتهای امت از هدر رفتن و برنامه ریزی دقیق برای جلوگیری از آن.
- ایستادگی یکپارچه در برابر حاکمان وکوشش برای منع آنها از تکروی، ظلم و تجاوز و هم چنین نصیحت و خیرخواهی آنان از طریق رسانه ها، بدون توسل به خشونت وخون؛ زیرا چنین اعمالی - به ویژه در این برهه ی زمانی - فرجام نیکویی ندارد. فشار اجتماعی همگانی ومستمر می تواند حاکمان را به راه صحیح رهنمون سازد و مواضع آنان را در سطح روابط خارجی تقویت کند.
- پشتیبانی از حاکمان در صورت بروز جنگ بیگانگان وفراموشی اختلافات؛ زیرا منافع عالی امت، حفظ استقلال وتمامیت ارضی وشرافت آن مقدم بر هر اختلافت داخلی است.
- اتفاق نظر برهر عاملی که بتواند روح وحدت یا همبستگی عربی و اسلامی را در کالبد جهان عرب بدمد. چنین عاملی را باید از اصول ثابت غیرقابل مناقشه دانست.
- عدم نقض اصول ثابت دینی که انسانِ مسلمان را جز با اعقاد به آنها موحد نمی توان شمرد، بعلاوه نباید درعرصه ی فرهنگ، تربیت و تبلیغات اجازه ی هرگونه مخالفت با آن اصول داده شود.
- طرد هرگونه برنامه و پیشنهاد صهیونیستی و به رسمیت نشناختن هرنوع راه حلی که سرزمین فلسطین را وجه المصالحه قرار دهد. به علاوه باید امت را آماده ی جهاد علیه آنان کرد و اطمینان داد که سرزمینی که بازور گرفته شده، جز با اِعمال قدرت و زور بازپس گرفته نمی شود، حتی اگر ده ها سال دیگر سپری شود. هم چنین، مسأله ی فلسطین باید در صدر مسایل اعراب ومسلمین قرار گیرد.
- طرد هرگروه، جمعیت، یا حزبی که اندیشه هایش از مقدسات دین،میهن، سرزمین تاریخ و فرهنگ ان سرچشمه نگیرد. در صورت وجود چنین گروه هایی باید آنها را به عنوان مزدوران سرّی وعلنی بیگانگان معرفی کرد.
- قانونمندی دست به دست شدن مراکز قدرت بنحو مسالمت آمیز میان جریانها سیاسی به منظور حفظ ارکان جامعه در برابر خطرات انهدام در پی نزاع های سیاسی؛امری که در قرن اخیر - به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم - ضررهای فراوانی به منافع امت وارد آورده است.
- اتفاق نظر بر اصول عامّی در نحوه ی آباد کردن کشور برمبنای برنامه ریزیهای متعدد که مورد اتفاق متخصّصان همه ی گروه ها باشد. اصول مورد اتفاق باید صرفاً علمی وبی طرف باشند.
- تحمیل نکردن رأی واحد، یا گرایش واحدی در مسایل سرنوشت ساز و متعلّق به منافع کشور و ملت واعتقاد به این که کوتاه آمدن هرگروه از رأی، یا برنامه ای خاص می تواند به دیدگاه مشترکی - مورد رضایت همگان - بیانجامد.
- اتفاق نظر همگان مبنی براین که ارتش، حامی قدرتمند میهن است ونباید در بازیهای سیاسی خرج شود وصرفاً در محدوده ی امور مربوط بهنظام، آموزش و ایجاد آمادگی لازم برای مقابله با متجاوزان صهیونیست و حامیان استعمارگرش، فعالیت نماید.
- وحدت نظر برارزشهایی والا، برگرفته از دین امت، اصالت وتمدن با شکوه آن، تا در نتیجه ی آن، نسلهایی بر وفق ارزشهای مشترک همگان تربیت شوند؛ به ویژه در برهه ای که نیاز مبرّمی به کاشتن بذر محبت، رأفت ودوستی میان فرزندان امت داریم.
- اتفاق نظر برارزشهای اخلاقی، تنها زمانی میسّر است که همگان آن نوع نظام اجتماعی ای که انحرافات جنسی، آزادی جنسی، الحاد وارتداد را مجاز می شمارد، نفی کنند.
- اتفاق نظر برای برنامه ریزیهایی جهت ریشه کنی جهل، گرسنگی وبیماری به عنوان برنامه هایی این جهانی ودنیوی.
- پیروی نکردن از رفتارهای خلاف اخلاق که دموکراتهای غربی در جریان درگیریهای انتخاباتی واحزاب مرتکب می شوند وافشاگریهای درست و نادرست خطاهای دیگران به صرف کسب رأی ورقابت در انتخابات، یا براندازی دولت.
- گفت وگوی مستمر طرفهای سیاسی برای ایجاد همگرایی ووحدت و تحقق مفهوم است وذوب شدن در آن وتحقق برادری دینی، قومی وملّی. وهم چنین تأسیس کمیته های تخصصی دایم برای بحث گذاردن مسایل مهم و برنامه ریزیها وروشن گریها درعرصه های مختلف زیستی.
- تثبیت معانی والای فوق از طرف گروهها در اذهان امت وفراهم کردن زمینه برای اطمینان عمیق وغیر قابل نفوذ نسبت به آن معانی در هروضعیت وشرایط ممکن. با فراهم آمدن چنین عرصه ای، مردم خواهند توانست در برابر فرایند«جهانی سازی» ایستادگی کنند. فراموش نکنیم که دور نگه داشتن امت از سرنوشت وساختن آینده اش در قرون گذشته به جنبش و وحدت ان ضربات سهمگینی وارد کرده است.
یکی از مصائب بزرگ در میان امت این بوده است که حاکمان آن پیش از بیگانگان به دنبال تحمیل روشی واحد بر همه ی اصناف اجتماع از دانشمندان وفرهیختگان گرفته، تا سیاستمداران، ادیبان، ارباب رسانه ها و هنرمندان از طریقِ اعمال خشونت، شکنجه، زندان، ترور واعدام، بوده اند. دلیل این کار چیست؟ آیا جز این است که وقتی مردم با صنوف متعددی که دارند دست به اقدامی می زنند، هیچ گاه اختلاف پیدا نمی کنند، اما حاکمانی که حکومت شان بر پایه های مردمی استوار نباشد، کارشان به اختلاف می کشد و اختلاف شان دائماً به نفع دشمنان - به ویژه صهیونیستها - تمام میشود و امت را در همه ی عرصه ها به فلاکت می کشاند. تنها راه مقابله با پروژه ی جهانی اعراب ومسلمانان وایستادگی یکپارچه در برابر سیاستهای جهانی شدن است. اما پراکندگی وتفرقه ی مسلمانان به سود هیچ مسلمانی نیست ومنجر به فروغلتیدن بیشتر در دام سقوط وسلطه ی امریکاییها و صهیونیستهاست.
جهانی سازی امریکایی در صورت وحدت بیش از 45 کشور اسلامی واتحاد واتخاذ سیاست یکپارچه در رویاروییهای مسالمت آمیز وحتی نظامی، عقب نشینی خواهد کرد. امریکا منافع بسیار عظیمی در جهان اسلام دارد، بنابراین در صورت مشاهده ی اراده ای واحد از آنان مجبور به تفاهم با آن می شود. اعراب و مسلمانان باید برای وحدت در جهان عرب واسلام تلاش کنند. البته مقصود از وحدت یکی شدن حکومتها نیست؛ زیرا چنین امری در دنیای معاصر امکان پذیر نیست، بلکه مقصود، وحدت عقلها، قلبها، منافع وهمبستگی کامل آنان در چارچوب مجمع اسلامی واحد، یا در چارچوب کنفرانس اسلامی موجود است تا بتوانند سیاست واحدی برمبنای وحدت امت اسلامی اتخاذ کنند.
وحدت روحی و عاطفی به تنهایی کافی نیست، مگر آن که مسلمانان بدانند چگونه باید وارد عصر جدید شوند وچگونه از فرصت های پیش آمده استفاده کنند وبا انتخاب صحیح مسیر، چگونه باید به نتایج برتری دست یابند.
غرب صلیبی با پس زمینه های تاریخی ریشه دار علی اسلام هیچ گاه اجازه ی اقدام مسلمانان، ایجاد وحدت و ورود به عصر تکنولوژی برتر را نمی دهد. وصهیونیسم جهانی تمام تلاش خود را برای جلوگیری از چنین روندی بکار خواهد گرفت. اما اگر امت به اخلاص دست یابند و برای بنای زندگی، بنحو خودشان حرکت کنند در آنصورت بدون نیاز به کمک قدرتمداران به اهداف خود خواهند رسید. بهترین گواه مطلب، ژاپن وآلمان هستند که پس از رد کمکهای با قید وشرط خارجی، روی پای خود ایستادند وبه قدرت و قوت امروزی خود نایل شدند.
«رفعت عوضی» اقتصاددان مصری می گوید: مسأله ی روند تکامل در جهان اسلام واین که چگونه می توان دراوضاع وشرایط فعلی به تکامل رسید[مسأله ی سهل وآسان نیست] هیچ کشور اسلامی ای نمی توانداز اجماع«جهانی شدن» که هفت کشور بزرگ صنعتی از طریق نهادها وسازمانها بین المللی اعمال می کنند، بیرون رود. تنها روزنه ی امید شروع روند تکامل در درون جهان اسلام واتخاذ سیاست منضبط و واحد است.
جهان اسلام مالک بخش عظیمی از سرمایه ها، ثروتهای حیاتی ومعدنی است. بعلاوه، کشورهای اسلامی عمدتاً به لحاظ جغرافیایی متصل بهم بوده ومنابع مالی کاملی دارند، بنابراین اگر تجارتی در میان خود آنان پا بگیرد، حداقل می توانند در سطح نیازمندی های راهبردی خود، بی نیاز از خارج شوند.
نقشهای نهادهای موجب تکامل چه در سطح اسلامی؛مثل سازمان کنفرانس اسلامی ویا حتی در سطح منطقه ای؛ مثل اتّحادیه ی مغربی وشورای همکاری خلیج، یا اتحادیه ی جمهوریهای تازه استقلال یافته ویا در سطح فعالیتها و عملکردها؛مثل مجمع کشورهای هشتگانه ی اسلامی، کاملاً روشن می شود. اما شگفت آن که نقش این نهادها از حدتأثیر مشورتی فراتر نرفته وهیچ الزامی در ورای آن نیست.
ما نیازمند تربیت انسان مسلمانی هستیم که مؤمن وقوی باشد وبه داشته های خود افتخار کند، تغییر دهنده ی شرایط زندگی اش باشد وازاوضاع وشرایط سایرملل آگاه بوده وتوان رویارویی با خطرات جهانی شدن را در خود احیا کند.
شرط الیه ومهمّ نیل به چنین هدفی این است که باردیگر اعتبار انسان مسلمان را به او بازگردانیم و«ازخود بیگانگی سیاسی» را از او دور کنیم تا خود بتواند برای پروژه ی تمدنی خویش برنامه ریزی کند و در خدمت خود ودیگر همنوعانش قرار گیرد.
غرب معاصر هیچ نیازی به ما، درعرصه ی تکنولوژی پیشرفته ندارد، بلکه ما نیازمند آن هستیم، اما غرب به ارزشهای ما نیازمند است. بنابراین اگر بتوانیم تجهیزات موجود در خدمت جهانی شدن را در جهت صحیح وبرمبنای ارزشها و اصول اخلاقی خود بکار بگیریم ودر خدمت بازسازی قرار دهیم، در آن صورت امت ونسلهای آینده ی خود را واکسینه می کنیم که دراین صورت هیچ گاه طعمه ی فریب جهانی شدن امریکاییها و صهیونیستها نخواهند شد.
عبدالحمید غزالی می گوید: پس از سقوط سوسیالیسم و بدست گرفتن اصلاحات موسوم به پروستریکا توسط گورباچف، قصد براین بود که راهی غیر از سرمایه داری درپیش گیرد؛ زیرا خود گورباچف به مشکلات وتنگناهای آن نظام واقف بود، بنابراین هیاتی را مأمور بررسی نظام اسلامی کرد و برای این منظور کمیته هایی در مرکز اقتصاد اسلامی تابع دانشگاه الازهر تشکیل شد ومتخصصان امر کار خودرا برای نگارش طرحی کامل در قالب بندها و فقرات منظم، آغاز کردند. در این طرح، نظام اقتصادی ای پیشنهاد کردیم که از فلسفه ی نظام اقتصادی، کار و دستمزد شروع می شد وتا نظام مالکیتهای متعدد، مصرف، سرمایه گذاری، پس انداز، شرکتها، انواع سرمایه گذاریها، سیاستهای پولی ومالی ودیگر ارکان یک نظام اقتصادی مؤثر را شامل می شد.
«پاولف» رییس هیدت اعزامی با مشاهده ی طرح، سؤال کرد که شما چنین نظامی را دارید و با این حال عقب مانده اید؟ دبیرخانه ی کنفرانس پاسخ او را به من موکول کرد و من در جواب گفتم: دلیلش آن است که ما از چنین نظامی بسیار دور هستیم.
به هرحال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فرصت استفاده از آن طرح را نداد. هیات اعزامی روسی درآن زمان خواستار به بحث گذاشتن طرح در دیداری دیگر در مسکو بود، اما درپی حوادث آن روز، این طرح ناکام ماند.
مترجم: شاکرلوایی
پی نوشت ها:
[1] سوره ی هود،118-119.
[2] سوره ی روم آیه ی22.
[3] سوره ی آل عمران، آیه ی 140.
[4] «مستقبل العولمة بین منظورین» مجلّه ی المستقبل العربی، ص21.
[5] «العولمة امام عالمیة الشریعة الاسلامیة»، عمرالحاجی، ص51، چاپ اول، دارالمکتبی، دمشق، 1420هپ/1999م.
[6] همان، ص50.
[7] «مستقبل العولة»... ص21.
[8] «العولمة والهویة» ص46.
[9] «قضایا العولمة بین القبول والرفض» ثناء عبدالله، مجلّه ی المستقبل العربی، 256،در6/2000میلادی.
[10] همان، ص90.
[11] «منتدی دافوس والعولة وعالم ما بعد سیاتل» نشریه ی الحیاة، شماره ی 13473-24/10/1420هپ.
[12] «قضایا العولمة بین القبول والرفض» ص101.
[13] «العولمه، المفهوم، المظاهر، اسمسببات» ص72،همان.
[14] «النظام العالمی الجدید» منیر شفیق،ص16،چاپ اول، سال1420 هپ.
[15] «اعلام العولمة» ص89، همان.
[16] همان، ص75.
[17] «العولمة فی المستقبل» مجله ی الاسلام الیوم، شماره ی 16و17، ص11، سال1421هپ.
[18] «العولمة بین منظورین»، ص21،همان.
[19] «العولمة،استراتیحیةتفکیر»، ص22،همان.
[20] همان،ص214.
[21] «العولمة بین منظورین»، ص126و127،همچنین:«العولمة فی الاعلام» مالک بن ابراهیم بن احمد، مجله ی البیان، ص114،شماره ی114،ماه ذی الحجه ی1420.
[22] «النظام العالمی الجدید» ص18و22،همان.
[23] مجله ی البیان، شماره ی 152،ص70.
[24] دانوب، کشیش انگلیسی مأمور از سوی استعمارگران انگلیسی پس از اشتغال برای اداره ی امور تعلیم و تربیت مصر ازسال 1899تا1919.
[25] ر.ک:«أزمة المثقفین تجاه الاسلام فی العصر الحدیث» مؤلف.
[26] سوره ی محمد، آیه ی 7.
[27] «العرب و العولمة» مجله ی المستقبل العربی، ص68،همان.
[28] سوره ی رعد، آیه ی 11.
نظر شما