سیمای امام رضا در تلویزیون؛ تنزیه یا تشبیه؟
مجله معارف رضوی و رسانه دوفصلنامه معارف رضوی و رسانه 3 (بهار و تابستان 1392)
نویسنده : بیچرانلو، عبدالله؛ یاسینی، سیده راضیه
دکتر عبدالله بیچرانلو[1]
دکتر سیده راضیه یاسینی[2]
چکیده
امروزه چگونگی نمایش شخصیت های مقدس، در تولیدات تصویری سینمایی و تلویزیونی و حدود و ثغور آن، به بحث چالش برانگیزی در میان صاحب نظران دینی و فیلم سازان تبدیل شده است. پیشینه این چالش ها و مباحثات، به رویکرد ساختارشکنانه هنری در غرب معاصر و تصویرپردازی عامه پسند از شخصیت های دینی باز می گردد که دامنه آن، هنر جهان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. هنرمندان در تصویرپردازی از شخصیت های مقدس، دو رویکرد تنزیه گرایانه و تشبیه گرایانه پیش رو دارند.
در این نوشتار، با بیان مقدماتی درباره شیوه بازنمایی چهره های مقدس در هنرهای دینی و نیز سینما و تلویزیون ایران، پس از انقلاب اسلامی، چگونگی نمایش سیمای حضرت امام رضا علیه السلام در مجموعه تلویزیونی ولایت عشق بررسی می شود و با تحلیل کیفی برخی مقاطع و صحنه هایی که از ایشان به نمایش درآمده، سعی می شود برآیند ویژگی های این بازنمایی، از منظر تنزیه گرایی و یا تشبیه گرایی، مطالعه شود.
کلید واژگان
تنزیه، تشبیه، چهره های مقدس، امام رضا علیه السلام، سریال ولایت عشق
مقدمه
در صدر اسلام، به استناد برخی روایات وارده و نیز وقایعی منقول از سیره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، صورت گری و مجسمه سازی از صور متعین، به ویژه چهره پردازی از موجودات زنده، با هدف پرهیز از شائبه شرک و بت پرستی که در میان اعراب به صورت پرستش صور و پیکره ها موضوعیت داشت، تحریم شد و تا مدت ها پای بندی به این امر به قوت خود باقی ماند.
پس از آن، از آنجا که در قرآن کریم، حکم صریحی در منع نقاشی وجود ندارد، این موضوع مورد تجدید نظر قرار گرفت و هنرمندان مسلمان، به ویژه نگارگران شیعه، به تصویرگری و نقاشی از موضوع های انسانی، از جمله شخصیت های مقدس و معصومان علیهم السلام پرداختند و با رعایت جوانبی که شائبه های غیرملکوتی را از این شخصیت ها می زدود، تصاویری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و برخی امامان و بزرگان دینی ارائه کردند.
این تصاویر چنان منزّه بود که به تدریج در قالب شمایل های مذهبی، جایگاه ویژه ای در میان شیعیان یافت و با استقبال دینداران روبه رو شد. هنرمندان شمایل نگار شیعی که با حقیقت وجودی بزرگان دینی خود یگانه می شدند، برای عرض ارادت خالصانه به محضر شخصیت های مقدس الهی، در نسبتی با حقیقت وجود ملکوتی اولیا، نوعی تصویر خیالی را از ایشان می دیدند و به باز نمایی تصویر منزهی می پرداختند که در آن، نمایش کمال زیبایی معنوی و الهی مقصود نظرشان بود؛ شیوه ای که در هنر اسلامی و در هنر تمام ادیان الهی، به ویژه هنر مسیحی، در ترسیم شمایل پیامبران و بزرگان دینی، مورد توجه هنرمندان قرار می گرفت و اصول آن رعایت می شد.
با نفوذ هنر انسان مدارانه غربی پس از سده 15 میلادی و غلبه هنر غیر دینی، جریان هنری شمایل نگاری به تدریج به دامان هنر تشبیهی و واقع گرایانه فرو افتاد و در بسیاری موارد از اصول اولیه برای نمایش این چهره های مقدس عدول کرد. از آن پس بود که پرداختن به موضوع ها و شخصیت های دینی با نگاه غیردینی هنرمندان معاصر غرب، به نوعی ساختارشکنی انجامید که امروزه آثار و پی آمدهای آن در عرصه همه هنرها، از جمله در تولیدات سینمایی و تلویزیونی دیده می شود.
در بررسی شناخت منشأ آسیب های وارده در بازنمایی بزرگان دینی در رسانه های تصویری، مروری بر پیشینه هنر شمایل نگاری در غرب مسیحی و ایران اسلامی، نشان می دهد که چگونگی تصویرپردازی از شخصیت های الهی در عرصه هنرهای تجسمی، به تغییرات و تحولاتی انجامیده است که وضع کنونی بازنمایی چهره های قدسی در سینما و تلویزیون را رقم می زند.
رویکرد تشبیهی و تنزیهی به بازنمایی چهره های مقدس
تصویرپردازی از چهره های مقدس در قالب شمایل نگاری، از آغاز تاکنون دست خوش تطورات گوناگونی شده است که با تأمل بر آن می توان روند خاصی را ملاحظه کرد. این سیر تاریخی نشان می دهد که هم پای تغییر نگرش ها و رویکردهای قلبی و عقلی بشر به باورهای آسمانی خود، جایگاه شخصیت های مقدس نیز در منظر او تغییر کرده و به تبع آن، بازنمایی چهره های مقدس نیز دست خوش تغییر شده است.
چگونگی نمایش چهره های مقدس، نشان دهنده نوع و میزان پیوند انسان با باورهای دینی اوست؛ زیرا ماثر فرهنگی به بارزترین صورت ممکن، وضعیت موجود جوامع بشری را در تعامل با باورهای معنوی و دینی منعکس می کنند.
دو رویکرد عمده به بازنمایی چهره های مقدس در قالب آثار هنری وجود دارد. در واقع در این آثار، چهره های مقدس به دو صورت تشبیهی و تنزیهی به نمایش درآمده اند:
1. رویکرد تنزیهی
تنزیه به معنای «مبرا دانستن و دور شمردن است.[3] «برجستن»[4] از پیرایه، منزه و پاک دانستن هر امری است. چنانچه وجهه تنزیهی در اثری هنری وجود داشته باشد، نمی توان مشابه این جهانی صورت آن را یافت. در آثار هنری، به طور معمول، صفت تنزیه برای آثاری به کار می رود که بیش از صور این جهانی و مادی موجودات، به صورت های مینَوی آنها می پردازند.
گر که تنزیهت کنم آن فهم نیست
گر که تشبیهت کنم از کافری ست[5]
به عبارت دیگر، دور ساختن و مبرا کردن هر امری از ممیزات عینی عالم واقع، تنزیه نامیده می شود.
2. رویکرد تشبیهی
به طور کلی، یکی از شیوه های تعریف یک پدیده، تعریف آن از طریق تشبیه به یک پدیده دیگر است که برای مخاطب آشنا باشد. تشبیه، ادعای همانندی میان دو یا چند چیز است و منظور آن، توصیف، اغراق، مادی کردن حالات برای یک پدیده است. «مشابهت، تمثیل، یکسانی و مانندگی»[6] و شبیه چیزی را نشان دادن، تشبیه نامیده می شود.
مکن تشبیه او را در صفاتش
که از تشبیه پاکیزه است ذات[7]
در رویکرد تشبیهی، یک پدیده بر اثر مشابهت ایجاد شده میان آن با پدیده ای دیگر، قابل درک و فهم می شود، اما باید میان پدیده ای که مورد بحث و گفت وگوست با پدیده دیگری که به آن تشبیه می شود، جهت اشتراکی وجود داشته باشد. تشبیه می تواند در صورت یک موضوع یا در معنی و صفت آن باشد.
در میان آثار هنری، آثاری را تشبیهی می نامند که در آنها، موضوع اثر به واقعیتی مشاهده و قابل لمس نزدیک شده باشد. اثر هنری تشبیهی، اثری است که بتوان مترادف آن را در صورت های این جهانی پیدا کرد.
به تبع نگرش های دوگانه تنزیهی و تشبیهی، تصویرسازی های به انجام رسیده از شخصیت های الهی، در تولیدات بصری حوزه سینما و تلویزیون نیز از این دو منظر قابل مطالعه خواهد بود.
شمایل تجسم یافته از شخصیت های مقدس در رسانه های تصویری
در باور دینی دینداران، شمایل مقدسین، چهره ای روحانی و متعلق به عالم قدس است. شمایل در اصل، به معنای صفت ها و خصلت های انسان است، اما به چهره و ویژگی ها و مشخصات صورت شمایل نیز گفته می شود».[8]
در هنرهای دینی، شمایل ها صورت های خیالی اند که در دو مفهوم کلی، قابل ادراک هستند. در معنایی خاص، شمایل «شاکله کلی یک امر قدسی است» که الزاماً چهره فردی مقدس نیست. معنی عام تر شمایل آن است که شمایل جلوه ظاهری» فردی مقدس است. در فرهنگ اسلامی، معنای خاص از شمایل مستفاد نمی شود. بنابراین، مراد از شمایل، سیما و جلوه ظاهری مقدسین است که پیراستگی و تنزیه، از ممیزات اصلی آن است.
شمایلی که از مقدسین در حوزه هنرهای تجسمی ارائه می شود، متناسب با رویکرد تشبیهی یا تنزیهی آن، ممیزات متفاوتی خواهد داشت. در هنر ایران اسلامی، شمایل هایی که از امامان و پیامبران وجود داشت و مبین تصویری آسمانی از ایشان بود، همواره با استقبال مردم روبه رو می شد.
پیش از انقلاب اسلامی، این شمایل ها به تصاویر یا تابلوهای نقاشی محدود می شد؛ زیرا تا آن زمان، تولید آثار تلویزیونی یا سینمایی دینی در ایران، موضوعیت خاصی نداشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بازنمایی چهره های مقدس در تولیدات سینمایی و تلویزیونی، به طور جدی در دستور کار فیلم سازان ایرانی قرار گرفت. با توجه به اقبال روزافزون این هنرمندان به تولید آثاری با مضامین زندگانی پیامبران و اولیای الهی، نوع تصویرگری شخصیت های مقدس، در سینما و تلویزیون ایران، به گفتمانی جدی در محافل دینی و هنری انجامید که اکنون نیز در جریان است.
در سینمای ایران، سینماگران با مسائلی روبه رو بوده اند که ایشان را در تصویرپردازی از بزرگان دینی به اتخاذ روش هایی برای ارائه تصویری سینمایی از ایشان، که از شائبه های تقدس زدایانه نیز به دور باشد، واداشته است. در این فضا، رویکرد برخی فیلم سازان به این موضوع چالش ساز شده و تنازع آرایی را در پی داشته است.
سیمای مقدسین در سینما و تلویزیون ایران
سینمای پس از انقلاب اسلامی، به مثابه هنری اثرگذار و فراگیر، مضامین دینی را دست مایه تولیدات خود قرار داده که به تبع آن، به تصویر کردن چهره های مقدس نیز پرداخته است. چگونگی به تصویر درآمدن چهره های مقدس در سینما، روشنگر مواضع مجامع هنری در قبال موضوع های دینی است که تأثیر آن در جهت بخشی به فرهنگ عمومی جامعه انکارناپذیر است.
همچون دیگر هنرها، سینما نیز متأثر از نوع تفکر حاکم بر دوره تاریخی معاصر، نگرش خاص خود را به موضوع تصویر سازی از بزرگان دینی داشته است. پرداختن به این مضمون در سینما، از نظر پردازش موضوع و چگونگی تصویرپرداز از وجود این جهانی ایشان (چهره و اندام)، به دلیل ارتباطی که با باورهای عمومی مؤمنان و جایگاه متعالی شخصیت های مقدس در نظر ایشان دارد، بسیار حساس است؛ زیرا جایگاه شخصیت های مقدس در منظر جوامع دینی، انکارناپذیر است.
نحوه روایت گری از زندگانی و سیره بزرگان دینی، می تواند به عنوان عاملی برای تقویت یا تضعیف باورهای دینی به کار رود. با توجه به اثرگذار بودن شیوه های تولید آثار هنری، به ویژه تولیدات سینمایی و تلویزیونی، برای انتقال پیام به مخاطب، ضروری است درباره چگونگی این بازنمایی ها تعمق و تدبر شود.
بررسی فیلم هایی که این بازنمایی در آنها رخ داده است، تصویر روشنی از چگونگی عملکرد سینما در این باره ارائه می کند. اشراف به این موضوع سبب می شود تا به عملکرد سینما و نقش مهم آن در این باره، توجه و آسیب های احتمالی تولیدات آن، بر فرهنگ دینی جامعه، شناسایی شود.
در سینمای ایران، از نمایش چهره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام، به دلیل معصومیت قطعی ایشان پرهیز شده است. نظر برخی علمای دینی در ایران، بر این اصل استوار است که باید از نمایش سیمای پیامبران و امامان دوری کرد. [9]این دیدگاه ها، فیلم سازان این حوزه را بر آن داشته است تا برای نمایش حضور اولیای الهی، به راهکارهای گوناگونی متوسل شوند.
موضوع نمایش چهره معصومان علیهم السلام به طور برجسته در مراحل تولید سریال امام علی علیه السلام، ساخته داوود میرباقری، مطرح شد و در حالی که «مهدی فتحی» در نقش علی بن ابی طالب علیه السلام ایفای نقش می کرد، بدون نمایش چهره امام، تنها قسمتی از اندام ایشان، مثل دست یا پای مبارک حضرت علی علیه السلام به نمایش در آمد، اما در دیگر تولیدات تلویزیون سینمای ایران، پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت ایوب، حضرت یوسف، حضرت مسیح، حضرت سلیمان علیهم السلام و شخصیت های مقدسی چـون حضرت مریم و حضرت عبدالعظیم، به طور واضح و کامل بازنمایی شده اند.
در سریال تلویزیونی ایوب پیامبر، فرج الله سلحشور ایفاگر نقش پیامبر خدا شد. حضرت سلیمان علیه السلام در فیلم «ملک سلیمان»، با بازی امین زندگانی تصویر شد. همچنین محمد صادقی، ایفاگر نقش حضرت ابراهیم و نیز حسام نواب صفوی، ایفاگر نقش حضرت اسماعیل در فیلم سینمایی «ابراهیم خلیل الله» شد. احمد سلیمانیان، ایفاگر نقش حضرت مسیح در سریال «بشارت منجی» بود و در سریال تلویزیونی «یوسف پیامبر»، مصطفی زمانی نقش حضرت یوسف علیه السلام را بازی کرد.
شبنم قلی خانی، نقش حضرت مریم علیها السلام و پرویز پورحسینی، نقش حضرت زکریا را در سریال «مریم مقدس» برعهده داشتند. داریوش ارجمند ایفاگر نقش حضرت عبدالعظیم در فیلم «مسافر ری» بود و محمود پاک نیت، نقش حضرت یعقوب را در سریال «یوسف پیامبر» ایفا کرد. مجید مجیدی در پروژه عظیم سینمایی خود که به دوران کودکی حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله می پردازد، در چالش با این موضوع قرار دارد که در نمایش چهره پیامبر باید چه حدودی را رعایت کند.
این امر در حالی است که بر اساس نظر برخی علمای مسلمان، از جمله علمای الازهر، نمایش چهره تمام پیامبران، حرمت شرعی دارد و حتی حرمت پخش صدای پیامبران و معصومان علیهم السلام هم مسئله ای است که علمای شیعی و سنی بر آن تأملاتی دارند. با همین رویکرد، در سریال های «امام علی علیه السلام » و «تنهاترین سردار» (امام حسن علیه السلام )، حتی کلام مستقیمی به معصومان علیهم السلام اختصاص نیافت و کلام ایشان توسط دیگر شخصیت ها نقل می شد.
در سریال «مختارنامه» نیز در حالی که کاوه فتوحی، نقش حضرت ابوالفضل را بازی می کرد، موضوع نمایش چهره حضرت ابوالفضل علیه السلام در فضای رسانه ای و فقهی، مطرح و در پی مخالفت شدید برخی علما، نمایش آن منتفی شد. در نتیجه این مخالفت ها، به طور کلی قسمت های مربوط به نمایش چهره حضرت ابوالفضل علیه السلام، که در واقع، نقطه اوج سریال بود، حذف شد.
آنچه در این میان چالش های عملی بیشتری را موجب می شود، این است که ممیزه رسانه های بصری همچون عکس و فیلم، التزام بیانی آنها به شکل ظاهری و واقعیت بیرونی موضوعات است؛ التزامی که در رسانه های دیگر، از جمله رسانه های نوشتاری یا سمعی وجود ندارد و کلمات می توانند به تنهایی وظیفه تصویرسازی از هر امری را در ذهن مخاطب متقبل شوند. بنابراین، تصویرگری از یک موضوع در رسانه فیلم، چنانچه با محدودیت در نمایش یک پدیده مواجه باشد، نیازمند ظرافت و زیرکی بیشتری برای برقراری ارتباط درست با مخاطب، در ضمن حفظ شأن موضوع مورد نظر خواهد بود.
از چنین منظری، توفیق نهایی هر یک از مجموعه ها و فیلم هایی که ذکر شد، در تأمین وجوهی از یک هدف مشخص؛ یعنی ارائه تصویری منزه از شخصیتی آسمانی، در عین برقراری ارتباط مطلوب با بیننده اثر، قابل بررسی و مطالعه است.
سیمای امام رضا علیه السلام در سریال ولایت عشق
یکی از مهم ترین تولیدات تلویزیون ایران با مضمون زندگی ائمه هدی، پس از مجموعه های «امام علی» و «تنهاترین سردار»، مجموعه تلویزیونی «ولایت عشق» بود که مهم ترین مقاطع زندگی امام هشتم علیه السلام به تصویر در آمد. این مجموعه با استقبال زیاد مخاطبان روبه رو شد، به گونه ای که می توان آن را یکی از مجموعه های پرمخاطب دانست که تصویرگر زندگی یک امام معصوم علیه السلام بود. سریال «ولایت عشق» توانست در نظرسنجی صدا و سیما، جایزه مخاطبان خارج از کشور را نیز از آن خود سازد.
چکیده داستان
داستان این مجموعه تلویزیونی، تصویرگر سالیان آخر امامت امام رضا علیه السلام است. وقایع این مجموعه، در سال های ۱۹۳ هجری تا ۲۰۳ هجری رخ می دهد که با مرگ هارون الرشید آغاز می شود و با شهادت امام رضا علیه السلام، پایان می یابد. داستان با منازعات میان دو پسر هارون الرشید، امین و مامون، بر سر حکمرانی پس از پدر، در توس، آغاز می شود که به کشته شدن امین و به تخت نشستن مأمون می انجامد.
مأمون در پی تثبیت حکومت خود، مقام ولایت عهدی را به امام رضا علیه السلام پیشنهاد می کند. امام رضا علیه السلام از این امر خودداری می کند، اما سرانجام بنا به مصلحت می پذیرند. سفر ایشان از مدینه به مرو آغاز می شود و با رویه خاص ایشان در مقام ولایت عهدی، وقایعی رخ می دهد که سبب اثبات حقانیت امام و افزایش محبوبیتشان در میان مردم و افشای چهره حقیقی مأمون می شود که او را خوش نمی آید. مأمون در نهایت به خوراندن زهر به امام رضا علیه السلام، متوسل و موجب شهادت آن امام معصوم می شود.
سیمای امام معصوم؛ نمایش یا روپوشانی؟
ترفند نمایش ندادن چهره امام معصوم علیه السلام و پوشاندن صورت ایشان با هاله ای از نور و بهره گیری از بازی و صدای بازیگر این نقش، ترفندی بود که برای نخستین بار از آن برای تصویرپردازی از یکی از معصومان استفاده می شد. در این شیوه، بازیگری مشخص با صدایی شناخته شده، در حالی که کلّیت پیکر او و حرکات و سکناتش به تصویر در آمده بود، در نقش یک معصوم به تصویر در می آمد و تنها چهره او نمایش داده نمی شد.
حضور امام رضا علیه السلام در مقاطع مختلف این سریال، در طیفی از نمایش اجزای پیکر مبارک تا کل اندام ایشان در نوسان است و میزان وضوح یا عدم وضوح هیئت کلی اندام و اجزای پیکر نیز، در صحنه های مختلف، متفاوت است. این امر از آن روست که کارگردان، بازیگر این نقش را همچون دیگر بازیگران در صحنه های مختلف به کار گرفته و پس از پایان تصویربرداری، هنگام تدوین، هاله ای از نور را بر چهره یا اندام وی قرار داده است که پوشانندگی یکسانی در همه صحنه ها ندارد. در بیشتر این موارد پوشانندگی کامل، معطوف به چهره، در نماهای روبه روست که بخشی از شانه ها را نیز دربرمی گیرد. (تصویر 1)
برای مشاهده این عکس به پی دی اف مراجعه کنید
تصویر 1، امام رضا علیه السلام در میان جمعیت سخن می گوید.
در نماهای نزدیک[10] نیز که گاه نمای روبه رو و گاه پشت سر امام را نشان می دهد، شدت این نور بیشتر می شود. این مسئله در حالی است که نورانیت امام تنها معطوف به سر و چهره است و دیگر اجزای پیکر امام، همچون دست ها، به طور عادی قابل مشاهده است. (تصاویر 2 و 3)
برای مشاهده این عکس به پی دی اف مراجعه کنید
تصویر 2، نمای پشت سر امام رضا علیه السلام
برای مشاهده این عکس به پی دی اف مراجعه کنید
تصویر 3، نمای روبه رو از امام رضا علیه السلام
در نماهای بسیاری نیز این هاله بسیار رقیق می شود و همانندی امام معصوم با دیگر حاضران در صحنه ها را به حداکثر می رساند. در چنین مواردی، دستاری که بر سر امام قرار دارد، بیشترین وظیفه پوشانندگی چهره را در زوایای قابل دید بر عهده می گیرد و مانع از دیدن صورت می شود. (تصاویر 4 و 5)
برای مشاهده این عکس به پی دی اف مراجعه کنید
تصویر 4
برای مشاهده این عکس به پی دی اف مراجعه کنید
تصویر 5
حضور امام رضا علیه السلام در زوایای دیگری، با نشان دادن دست یا پای مبارک ایشان انجام می شود که البته در این موارد، نورانیتی برای این اندام ها در نظر گرفته نشده که به این ترتیب، همانندی کاملی با چگونگی نمایش دیگر شخصیت های حاضر در صحنه ایجاد شده است. (تصاویر 6 تا 8)
برای مشاهده این عکس به پی دی اف مراجعه کنید
تصویر 6
برای مشاهده این عکس به پی دی اف مراجعه کنید
تصویر 7
برای مشاهده این عکس به پی دی اف مراجعه کنید
تصویر 8
برای مشاهده این عکس به پی دی اف مراجعه کنید
نگاهی گذرا بر نحوه نمایش بزرگان دینی و شخصیت های مقدس در مجموعه های تلویزیونی و نیز فیلم های سینمایی ایران، نشان می دهد که فرایندهای گوناگونی در نمایش این چهره ها در آثار گوناگون، وجود داشته که در تناسب با اقتضائات دینی و فضای فرهنگی موجود، حدود و ثغور متفاوتی داشته است. اثر پیشین فخیم زاده، زندگانی امام حسن علیه السلام را در مجموعه ای با عنوان «تنهاترین سردار» بازگو می کرد. در این اثر، از نمایش پیکر امام به طور کلی پرهیز شده بود و صدای امام نیز شنیده نمی شد. نمایش حضور امام نیز تنها از طریق رؤیت بخشی از دست ها یا پاهای ایشان امکان پذیر بود.
در این مجموعه، تفاوت هایی جدی در زمینه نمایش امام معصوم با آثار پیشین وجود دارد. نکته نخست آنکه کلام امام از دهان ایشان و بی واسطه شنیده می شود و نکته دوم آنکه، پیکر کامل ایشان به نمایش در می آید و تصویرگر کامل حرکات و سکنات امام است. تنها نمایش هاله نور بر چهره امام رضا علیه السلام است که در این سریال، برای تمایز میان یک امام معصوم و دیگران به کار رفته است. این شیوه روپوشانی چهره که گاهی همراه با قرار دادن روبنده بر چهره مقدسین بوده، از نگارگری قدیم اسلامی ایران گرفته شده است؛ شیوه ای که امروزه نیز در نمایش متفاوتی از انسانی مقدس در تصویرسازی کتاب های مذهبی کاربرد دارد.
بهره مندی از هاله نورانی سابقه ای طولانی در هنرهای دینی و حتی هنرهای ایرانی دارد و نشان دهنده معنویتی افزون در یک انسان است. در بسیاری از آثار هنری قدیم ایرانی، حتی سفال های منقوش، این هاله در اطراف چهره های انسانی به کار می رفته که مبین توجه خاص هنرمند به سر و صورت، به عنوان جلوه تام و تمام انسانی، در کل پیکر انسان تلقی می شود. در آثار هنرهای اسلامی نیز هنرمندان از این هاله برای نمایش تقدس معصومان و پیامبران بهره برده اند، اما باید توجه داشت که این هاله نور در آثار نقاشی دو بعدی و بر تصویری خیالی نقش می بسته که مابه ازای بیرونی در دنیای واقعی انسان ها نداشته است. اکنون این سریال، همین هاله نور را برای هنرپیشه ای شناخته شده که به مخاطبان نیز معرفی می شود، به کار می برد.
اساساً موضوع تحریم صورت گری از پیامبران و شخصیت های مقدس، به موضوعی کلی اشاره دارد که مسلمانان را از شبیه سازی ایشان برحذر داشته است. این موضوع، احترام و بزرگ داشت مقام والای این شخصیت های مقدس و سفارش به عدم ایجاد مشابهت میان این شخصیت های مقدس با انسان های معمولی است.
ثروت عکاشه در شرح این موضوع به اهمیت گرامی داشت مقام پیامبر در نگارگری اسلامی اشاره می کند و می گوید: « آنچه در آغاز امر، نقاشان را از ترسیم چهره پیامبر باز می داشت تکریم و بزرگ داشتی بود که نسبت به مقام رسول خدا روا می داشتند و ناشی از تحریم چهره نگاری پیامبر نبود. دلیل ما بر این مدعا، ترسیم هاله نورانی پیرامون سر پیامبر در اواخر سده هشتم هجری / چهاردهم قمری و نقاب کشیدن بر چهره ایشان در پایان سده نهم هجری / پانزدهم میلادی به نشان تجلیل و تمایز آن حضرت است «. (عکاشه، 1380: 109)
همچنین تقلیدناپذیری شخصیت های مقدس نیز از دلایل مهم تحریم صورت گری از انبیا و اولیای الهی دانسته می شود. بنا به باور برخی اسلام شناسان، «تصویر کردن انبیا و رسل و اولیا منع شده است و این نه فقط از آن جهت که شمایل و تصویر آنها محتملاً چون بت مورد پرستش قرار می گرفته است، بلکه هم چنین به جهت احترامی است که تقلیدناپذیری آنها در انسان بر می انگیزد». (بورکهارت، 1355: 23)
به عبارتی آنچه در این میان مهم و شایسته صیانت است، موضوع عدم امکان تقلید در نمایش هیئت ظاهری امامان و پیامبران است. بدیهی است، «انبیا و اولیا جانشین خداوند بر روی زمین هستند. بر اساس یکی از احادیث نبوی که «خدا انسان را به صورت خویش آفریده است»، این شباهت انسان به خداوند، تا حدودی در انبیا و اولیا به ظهور می رسد، بدون اینکه حتی در این مرحله صرفاً مادی نیز درک این شباهت امکان پذیر باشد. (بورکهارت، 1355: 23)
از این رو، باید پذیرفت که مهم ترین دغدغه در تصویرسازی شخصیت های مقدس، خطر ایجاد تشابه ظاهری میان انسانی ملکوتی و مقدس، با چهره ای شناخته شده و معمولی و زمینی است؛ انسانی که حرفه اش هنرپیشگی است و ممکن است نقش های بسیاری را بازی کند که معرف شخصیت هایی باشد که حتی در تعارض یا تضاد با سیره و شخصیت یک امام معصوم نیز قرار گیرد.
به نظر می رسد، در سریال امام رضا علیه السلام با پوشاندن چهره بازیگر این نقش سعی شده است از ایجاد این همانندی خودداری شود، اما معرفی بازیگر این نقش در گفت وگوهای عوامل ساخت، پس از نمایش سریال و در مجامع گوناگون، عملاً این سیاست را ناکارآمد ساخت و در ذهن مخاطب، نمونه عینی و واقعی تصویر امام رضا را در قالب بازیگری شناخته شده بازسازی کرد؛[11] اتفاقی که در مهم ترین اثر قدیمی سینمایی تولیدشده در زمینه تاریخ اسلام، از بروز آن جلوگیری شد.
مصطفی عَقّاد در فیلم سینمایی «الرساله» که در ایران به نام «محمد رسول الله» شناخته می شود، حداکثر امکانات را به کار گرفت تا از ایجاد همانندی با یک نمونه و مصداق خارجی با شخصیتی الهی، دوری کند و در این راه نیز موفق شد. عقاد بدون نشان دادن چهره یا حتی دست و پا و لباس و هیئت ظاهری پیامبر، حتی در پس هاله نور، به حضور ایشان به گونه ای پرداخته بود که بیننده با شخصیت پیامبر در فیلم مأنوس می شد و قادر بود حضور ایشان را کاملاً درک کند؛ حضوری معنوی که همزمان حضور مادی را نیز از وجه عقلایی برای بیننده اثبات می کرد. در این فیلم، دوربین در جایگاه محل حضور پیامبر قرار می گرفت و مخاطب نیز در رویارویی با ایشان قرار داشت.
در این نوشتار بر آن نیستیم تا روش عقاد را تنها شیوه ممکن در بازنمایی شخصیت های مقدس بدانیم، اما آنچه قطعی است، بازنمایی شخصیتی است که هاله نوری بر سر دارد، اما در دیگر ممیزات ظاهری اش، همانند دیگران نشان داده می شود. همچنین نمی تواند حافظ مرتبه قدسی و مقامی باشد که بر «تقلیدناپذیری» آن، اجماع نظر وجود دارد؛ به ویژه که در چنین مصادیقی، همواره هویت بازیگر این نقش نیز افشا می شود و به این ترتیب، عمل تقلید از مرتبه قدسی امام معصوم، آشکارا به بیان در می آید و درباره آن گفت وگو می شود.[12]
نمایش معصومان، تلاش برای تصویرگری جلوه حقیقی یا تجسّم واقعی؟
پیش از ظهور رسانه سینما و تلویزیون، تصویرسازی مذهبی در ایران اسلامی، به نگارگری های مربوط به نسخ ادبی و شمایل نگاری هایی محدود می شد که تا پیش از نفوذ هنر غرب در اواخر دوره قاجار و دوران پهلوی، رویکردی تنزیه گرایانه داشته است. در دوره های رسمیت یافتن مذهب تشیع، هنرمندان نگارگر ایرانی، با رعایت اصولی بنیادین که برگرفته از ادبیات عرفانی و نگارگری ایرانی بوده و متضمن حفظ قداست تصاویر اولیای الهی باشد، این شخصیت ها را تا حد ممکن، به دور از شائبه های زمینی و دنیوی و در صورتی آرمانی، مصور می کردند.
تصویر مقدسین در هنر ایران اسلامی، نه با نگاه تشبیهی و بر مبنای دقت تاریخی، بلکه با عنایت به وجوه آرمانی ترسیم می شد و سعی بر آن بود تا زیباترین صورت آرمانی برای ائمه در نظر گرفته شود، حتی اگر اقوالی در توصیف چهره ائمه در روایات مورد نظر هنرمند نیز قرار می گرفت، وی بدون وفاداری کامل به این روایات، کمال زیبایی مردانه را در صورتی مثالین تصویر می کرد که از وجهی تنزیهی برخوردار بود.
از آنجا که اصلی ترین تأکیدات در دین اسلام بر پایه تنزیه و توحید است، هنرمندان شیعی، تصویر مقدسین را چنان نشان می دادند که زیبایی تجلی یافته در آن ها در حقیقت از زیبایی الهی حکایت می کرد.
هنرمند شمایل نگار با رویکردی تنزیهی و با علم به اینکه زیبایی حقیقی، حسن مطلق خداوندی است، می کوشد جمال الهی را به صورت مستتر در چهره اولیا نشان دهد و یادآور شود که زیبایی ظاهری چهره انسانی در ایشان، حکایت از زیبایی الهی دارد که نمی توان برای آن نمونه خارجی یافت و آن را به دیگری تشبیه کرد.
امروزه غلبه روند تشبیه گرایی در هنر معاصر ایران، از جمله در تصویرسازی از چهره مقدسین قابل مشاهده است. این روند به ویژه در تصاویری که برای مناسبت های دینی در اندازه های بزرگ تهیه می شد و چند سالی است نمایش آنها ممنوع شده، آن چنان افزایش یافته است که تصاویر مقدسین، نه تنها تصاویری آرمانی و روحانی نیستند، بلکه در قالب چهره هایی آشنا و ملموس و با فریبندگی ظاهری (گاه زنانه) و این جهانی، نمونه هایی از هنرپیشگان سینمای جهان را نیز به خاطر متبادر می سازند.
آنچه در عرصه شمایل نگاری بر نمایش سیمای مقدسین آمده است، در عرصه تلویزیون و تولیدات آن، دور از انتظار نیست. چنانچه رسالت حقیقی از ساخت و ارائه این مجموعه ها تبیین و تشریح شود، می توان تولید این آثار را در مسیری قرار داد تا در عین روایت گری از تاریخ اسلام، از قداست فرابشری اولیا و انبیای الهی نیز پاسداری کند.
در تحلیل رابطه اثر تاریخی تلویزیونی و مخاطب، باید در نظر داشت که بیننده در پی دیدن چهره واقعی و هیئت ظاهری مقدسین خود نیست؛ زیرا در باور وی نیز شأن ایشان اجلّ از تشبیه است. از سوی دیگر، فیلم ساز اثری مذهبی ـ تاریخی نیز، در توصیف امامان و معصومان، بیش از هر چیز، روایت گر سیره مادی و معنوی معصومان در مرتبه ای فراتر از عینیت صرف است و می داند که برای تحقق این هدف، بیننده باید امام را متناسب با جایگاه بالا و والایشان در قیاس با دیگران ببیند. برای تمایزبخشی نیز آشنایی زدایی از یک شخصیت زمینی ملموس از شخصیت مقدس مورد نظر، در درجه نخست اهمیت قرار دارد تا شأن آسمانی وی قابل قبول و پذیرش گردد.
در مجموعه ولایت عشق، وجود هاله نور، عدم نمایش چهره یا حرکات همراه با طمأنینه و صدای خاص بازیگر این نقش، شخصیت امام رضا علیه السلام را تنها اندکی با دیگران متمایز ساخته است. بیننده به صراحت در می یابد که با شخصیتی ملموس و عادی روبه روست که تنها ممانعت های فقهی سبب شده تا وی چهره امام را نبیند. این هاله نور، بیش از آنکه شخصیت فرازمینی را در اندیشه مخاطب ترسیم کند، نقش پوشانندگی دارد که حتی نوعی اختلال در دریافت صحیح بصری نیز ایجاد می کند. بیننده، شاهد انسانی است که در همه اجزا و اطوار و اندازه ها، مثل دیگران است با این تفاوت که چهره وی را نمی تواند ببیند.
در هر اثر هنری و تصویرسازی درباره یک موضوع، نمایش تصویری آن، اندیشه و تخیل بیننده را به آنچه می بیند محدود می کند، در حالی که نمایش ندادن آن، راه را برای تصویرپردازی ذهنی و تخیلی، با بهره مندی از دانسته ها و دریافت هایی که شخص پیرامون آن موضوع دارد، فراخ نگاه می دارد. در نمایش شخصیت های مقدس نیز چنین است.
زمانی که از نمایش امامان یا پیامبران در قالب کالبدی انسانی قابل رؤیت پرهیز می شود، تخیل انسانی متناسب با معرفتی که نسبت به ایشان دارد، تصویر ذهنی آرمانی از ایشان را برمی سازد و در نظر خویش نگاه می دارد، اما به محض رؤیت تصویری قابل انطباق با انسان های ملموس زمینی، این تصویر دست خوش تغییر و قریب به تصویری می شود که توسط فیلم ساز مجسم شده است.
از آنجا که کلیت شاکله و موجودیت انسانی در سر و به ویژه چهره او نمودار است، نمایش دادن چهره یا نمایش ندادن آن، بیشترین تأثیر را در تثبیت یا تغییر صورت خیالی مخاطب اثر درباره شخصیت مقدسین خواهد داشت. در برخی آثار تلویزیونی یا سینمایی که تنها به نمایش بخشی از اندام امامان، همچون دست یا پای ایشان بسنده شده است، همچنان امکان تخیل بیشتری درباره چهره آرمانی و شخصیت الهی و معنوی آنها وجود دارد (سریال های امام علی علیه السلام و تنهاترین سردار)، اما نمایش چهره پیامبران (که در بیشتر تولیدات سینمایی و تلویزیونی رخ داد) یا پیکر ایشان (سریال ولایت عشق) و تشبیه صورت پذیرفته از این شخصیت ها، تصویر ثانویه ای را در برابر مخاطبان قرار داد که با تصویر مثالین و پرورانده در خیالشان که مشحون از صور آرمانی بود، متفاوت بود؛ تفاوتی که به نسبت توفیق یا عدم توفیق فیلم سازان برای تبلور ممیزات ظاهری و باطنی شخصیت ملکوتی پیامبران و امامان، تصویر مثالین و خیالی مخاطب را به نحوی تحت تأثیر قرار داد.
تشبیه صورت پذیرفته از شخصیت های مقدس، که آنان را در قالب هنرپیشگان شناخته شده، آشنای بیننده قرار می دهد، به ویژه دیدن این هنرپیشگان در دیگر موقعیت ها و جلوه های امروزی آنان، صورت خیالی مؤمنان از پیامبران، امامان و مقدسین را بیش از هر چیز دیگر، مخدوش می سازد. (تصاویر 9 و 10)
برای مشاهده این عکسها به پی دی اف مراجعه کنید
برخلاف تصویر کاملاً انسانی اما دست نیافتنی پیامبر در فیلم عقاد، امام رضا علیه السلام در ولایت عشق، بسیار دست یافتنی به نظر می رسد، چنان که برداشتن هاله نور، تنها قدم باقی مانده تا لمس عینی و کامل وی است.
بازیگر نقش امام رضا علیه السلام در صحنه های مختلف مجبور است از حرکات و اشارات بیشتری در دستانش استفاده کند تا جبران کننده عدم ارتباط بیننده با چهره ای شود که روپوشانی شده، اما بیننده صدای آن را می شنود (صحنه گفت وگوی امام با اباصلت پیش از شهادت ایشان) چنین مواردی که مخلّ ارتباط بیننده با اثر تلویزیونی است، مورد اذعان عوامل فیلم نیز قرار گرفته است».
فرخ نعمتی، حضور تصویری شخصیت امام رضا علیه السلام در ولایت عشق را تحولی بزرگ در سینما و فیلم سازی می داند و می گوید: «حذف این شخصیت اگر به نفع مردم و مذهب باشد، به نفع ساختار سینما نیست.» [13]اما در این میان، حفظ ساختار سینما در اولویت قرار می گیرد و به مقتضای آن، مطالبات بیشتری برای نمایش عینی امامان مطرح می شود: «برای به کمال رسیدن این حرکت باید قدم های دیگری برداشته شود. به فرض، اگر قرار است درباره رشادت های امام حسین علیه السلام مجموعه ای ساخته شود، ایشان به عینه تصویر شوند و نیازی به نقل قول و انعکاس اعمالشان نباشد». (همان)
به نظر می رسد، روند موجود در چگونگی نمایش شخصیت های مقدس در سینما و تلویزیون ایران، در معرض آن قرار گرفته تا موضوع حفظ مرتبه و قداست ظاهری و باطنی شخصیت های مقدس، در حاشیه لزوم پردازش درست و ساختاری سینما بر مبنای قواعد مرسوم آن قرار گیرد. نعمتی به این موضوع نیز اشاره می کند و با بیان لزوم کاستن از محدودیت های صوتی و تصویری در نمایش مقدسین چنین می گوید: «در سریال ولایت عشق اولین و آخرین بار بود که سیمای یک امام نشان داده شد. حتی در نمایش های رادیویی هم برای معصومان صدا نمی گذاشتند. در تلویزیون محدودیت های زیادی در این مورد وجود دارد... به عقیده من اگر گوشه ای از این وقایع را به درستی نشان دهیم، بهتر است تا اینکه بخواهیم همه آن عظمت ها را نشان دهیم، اما به درستی به آن پرداخته نشده باشد. خیلی مشکل است درامی را درباره شخصیتی بسازی که اساساً نشان دادن آن شخصیت ما را دچار مشکل می کند». (همان)
این نکات نشان می دهد که در نمایش امامان و مقدسین، جنبه باورپذیری مخاطب، با عینی ساختن و ملموس کردن و زمینی ساختن شخصیت های آسمانی، قرین دانسته می شود. فرخ نعمتی در گفت وگویی دیگر نیز به این امر اشاره می کند و می گوید: «تا قبل از پخش ولایت عشق، جنبه های اسطوره ای شخصیت [امام رضا علیه السلام [ پررنگ تر و قوی تر بود و پس از پخش آن، مردم تصور درست تری از وقایع به دست آوردند.»[14]
تعبیر از تصور «درست تر»، جای تأمل دارد که به ذکر مبانی آن، پیش تر اشاره شد. بدیهی است، همذات پنداری میان مخاطب با یک شخصیت مقدس، اساساً با اهداف تولیدات بصری از مقدسین اسلامی در تغایر است. چنین هدفی ممکن است در عرصه سینمای هالیوود موضوعیت داشته باشد. چنانکه یکی از دلایل استقبال مخاطبان از شخصیت حضرت عیسی علیه السلام در فیلم موهن «آخرین وسوسه مسیح»،[15]چنین بیان شده است. این امر طی یک نظرسنجی غیررسمی که به وسیله سازمانی دینی در لس آنجلس انجام شد، چنین بیان می شود: «اگر فیلم را دیده باشید، می دانید که درام قدرت مندی درباره عیسی است که منبعش نه اناجیل، که رمانی تخیلی است. با این وجود، افرادی که پس از بیرون آمدن از سینما با آنها مصاحبه کردیم، گفتند که فیلم باعث شده احساس نزدیکی بیشتری با عیسای واقعی بکنند. اگر عیسایی که فیلم ارائه می دهد، وجود نداشته باشد، چه طور چنین چیزی ممکن است؟ شاید به این خاطر که مردم نسبت به کسی احساس نزدیکی می کنند که آنها را یاد خودشان می اندازد». (آنکربرگ و ولدن، 1988: 430)
نتیجه گیری
تولیدات سینما و تلویزیون که یکی از فراگیرترین هنر ـ رسانه هاست، در شکل گیری فرهنگ جوامع بشری، سهم اثرگذاری دارد. از جمله این تأثیرات آن، نگرش و بینش مخاطبان در زمینه پدیده های گوناگون، از جمله مضامین دینی و درباره بحث این مقاله، تصور از شخصیت های مقدس را تحت تأثیر قرار می دهد.
نگارندگان در بررسی روند تغییرات هنری درباره ممیزات تصویرپردازی از بزرگان دینی، به این نتیجه رسیده اند که در رسانه های تصویری، به ویژه سینما و تلویزیون، رویکرد تشبیهی و زمینی سازی سیمای این بزرگان، به تدریج بر رویکرد تنزیهی و تقدس گرایانه به شمایل ایشان، غلبه یافته است. تولیدات تلویزیون ایران در بازنمایی چهره های مقدس، همواره در حال تغییر و تحول است، به گونه ای که نشانه های ارائه تصویری ملموس تر از ایشان را می توان در میزان محدودیت یا عدم محدودیت های تصویری اعمال شده (همچون نمایش پیکره یا نمایش بخشی از آن) ردیابی کرد.
با مروری گذرا بر سه دهه اخیر سینما و تلویزیون ایران، چگونگی تصویرپردازی از شخصیت های مقدس، نمایان گر آن است که رویکرد هنرمندان در تصویرپردازی از این شخصیت های مقدس از منظر تنزیه به منظر تشبیه تغییر کرده است؛ به گونه ای که سیمای به تصویر درآمده از مقدسین، به چهره های ملموس زمینی گرایش یافته است.
در سینما و تلویزیون ایران، روند تشبیهی به حدی شتاب یافته که بازیگرانی تازه کار و فاقد وجه معنوی آسمانی، در نقش پـیامـبرانی بـزرگوار یا شخصیت هایی آسمانی نـقش آفرینی کرده اند. تداوم این روند و تمرکز بر بازنمایی شخصیت های الهی در سینما و تلویزیون با روند تشبیهی در بلندمدت، آفات و آسیب های گسترده ای خواهد داشت و این بزرگان را در سطح نقش هایی سینمایی و تلویزیونی تنزل خواهد داد؛ به گونه ای که مخاطبان باورمند به این بزرگان، در یادآوری این شخصیت های الهی، ناچار به یادآوری بازیگران نقش های آنها در فیلم های سینمایی یا سریال های تلویزیونی خواهند بود.
سریال تلویزیونی ولایت عشق، مصداق این امر است که چگونه تلاش می شود کاراکتری عینی و شناخته شده، حتی با به کارگیری صدای خود هنرپیشه و انجام گفت وگوهای مستقیم وی با دیگران، تجسم بخش یک شخصیت معصوم شود و صفات آن امام در ظاهر و باطن، در قالب رفتار و صدای انسانی معاصر تجلی کند.
پیشنهادها
برای جلوگیری از آسیب هایی که تصویرپردازی عینی از شخصیت های مقدس در تولیدات سینمایی به همراه دارد، باید در جهت دوری فیلم سازان از میل به تشبیه گرایی در تصویرپردازی از این شخصیت ها و در مقابل، تشویق آنها به تمرکز بر رویکردی تنزیه گرایانه، تلاش شود. در این راستا، این پیشنهادها قابل طرحند:
1. به نظر می رسد، مستثنی کردن معصومان از هر نوع چهره پردازی مشخص، نخستین گام در این مسیر است. باید تلاش شود، نام بازیگران این نقش ها، حتی اگر حضورشان به نمایش بخش هایی از پیکر معصومین نیز محدود شود، به طور مطلق ـ چه در تیتراژ اثر و چه در بیرون از اثر ـ پنهان بماند تا از هر نوع شبیه سازی در ذهن مخاطب جلوگیری شود.
2. از سوی دیگر، برای تصویر کردن مقدسینی که معصوم نیستند، می توان ایفاگران نقش ها را با احتیاط جدی تری انتخاب کرد. در این باره، استفاده از هنرپیشگانی که از ممیزات معنوی متناسب با آن معصوم برخوردار باشند، ضامن سلامت بیشتر اثر خواهد بود.
3. در مرحله بعد، دست یابی به تصویر مثالین و ثانوی متناسب با شمایل مقدسین، مبتنی بر معیارهای زیبایی شناسانه ای خواهد بود که از طریق منابع مکتوب و نیز آثار هنری قابل دریافت خواهد بود. منابع روایی متقن، ممیزات ظاهری و معنوی مقدسین را در اختیار قرار خواهند داد و آثار شمایل نگاری اصیل اسلامی نیز، فیلم ساز را به ایجاد تصویر مثالین و معنوی مقدسین راهبر خواهند شد.
4. شاید بتوان پیش بینی کرد که پیشرفت های تکنیکی در زمینه تغییرهای نرم افزاری انجام شده روی چهره هنرپیشگان و تولید چهره ای که با مصداق اصلی خود آشنایی زدایی شده باشد، در آینده به عنوان راه کاری نو، گره گشای این امر شود؛ چهره هایی که به یاری گریم به شخصیت مقدس مورد نظر فیلم ساز نزدیک می شوند و با اعمال جلوه های ویژه بصری و ممیزات افزوده، تصویری را به مخاطب می نمایانند که دیگر قابل انطباق با هنرپیشه اصلی نبوده و از هر نوع مشابهت های آتی و تداخل تصویری در ذهن مخاطب جلوگیری کند.
به عبارتی، برخلاف نمونه ای مانند انیمیشن تهران 1500 که شخصیت های آن، چهره شان ویژگی هایی داشت که آنها را شبیه هنرپیشگان واقعی می کرد؛ در اینجا دگردیسی هایی بر چهره ایجاد شود که از بازیگران آشنایی زدایی و تناسبات جدیدی را بر این چهره ها اعمال کند. به این ترتیب، چهره حقیقی هنرپیشه حذف شده و چهره ثانوی بر آن قرار می گیرد که معرف کمال ظاهری و باطنی از یک شخصیت مقدس شود.
آنچه در تصویرسازی از مقدسین اهمیت دارد، این است که مخاطب بداند شخصیت مقدس، قابل تکرار در یک هنرپیشه معاصر نخواهد بود. ناشناخته ماندن ایفاگران این نقش ها از هر طریق، به منزه ماندن ایشان کمک خواهد کرد. هنرپیشگان سنتی در تعزیه های قدیم، در آغاز نمایش یادآور می شدند که آنها شخصیت های مقدس نیستند و تنها نقش او را بازی می کنند. امروزه در سینما، آنچه نصیب مخاطب می شود، تصوری ذهنی و بر خلاف این است، به گونه ای که با دیدن این هنرپیشه ها، تصویر مقدسین در ذهن وی مجسم می شود که باید در جهت رفع این مسئله کوشید.
منابع
بورکهارت، تیتوس. 1355. نظری به اصول فلسفه هنر اسلامی، ترجمه غلام رضا اعوانی. جاویدان خرد پاییز. سال دوم شماره 2. صص 18 ـ 30
دهخدا، علی اکبر. 1377. لغت نامه. موسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران.
سامانی، عمان. 1369. گنجینه الاسرار. قم: کتاب فروشی محمودی.
عکاشه، ثروت. 1380. نگارگری اسلامی. ترجمه: غلامرضا تهامی. تهران: حوزه هنری.
گرگانی، فخر الدین اسعد. 1338. ویس و رامین. مجتبی مینوی. تهران: کتابفروشی بروخیم و پسران.
دبیر سیاقی، محمد. 1336. فرهنگ آنندراج. تهران: کتاب خانه خیام.
معین، محمد. 1387. فرهنگ فارسی. سرایش.
. تهر ان. خیام.
Ankerberg, J. , & Weldon, J. 1988. The facts on The Last Temptation of Christ. Eugene, OR: Harvest House Publishers.
http: //gidoraa. com/blog/?tag
http: //www. zendegionline. ir/inside. php?page=magnum&numid = 300&cat=131&articleid=7341
پی نوشت ها:
[1] عضو هیئت علمی دانشگاه تهران.
[2] عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
[3] دهخدا.
[4] آنندراج
[5] عمان سامانی.
[6] نفیسی.
[7] گرگانی. http://www.moraffah.blogfa.com/post-3363.aspx
[8] معین.
[9] آیت الله جعفر سبحانی از مراجع عظام تقلید، در جلسه درس تفسیر سوره «یس»، با تأکید بر اینکه نباید چهره پیامبران را در فیلم های سینمایی و سریال ها نشان داد، بیان داشت: «هرچند انبیای الهی مانند ما انسان محسوب می شوند، اما به دلیل ارتباط با کلام وحی، تفاوت های ویژه ای با دیگران دارند». http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920426000982.
[10] Close up.
[11] معرفی هنرپیشه ای که در نقش امام معصوم ایفای نقش می کند، بر ایجاد تصویری عینی، هر چند فرضی از یک شخصیت الهی، تأثیر مستقیمی دارد. این تصویر در اذهان می نشیند و تداعی گر آن امام می شود. وب لاگ نویسی در شرح یکی از نقش های بازیگر نقش امام رضا(ع) چنین آورده است: «فرخ نعمتی، بازیگری است که دیر شناختیم، اما خوب شناختیم و نیک به دل نشست و کاری کرد که قلمم بیشتر برای او بنگارد تا خود فیلم... گمانم مردِ خوشبختی است. آخر مادرم او را به نام «امام رضا» می شناسد». http://gidoraa.com/blog/?tag
[12] رسانه های متعددی در این باره اطلاع رسانی کرده اند. برای نمونه، تیتر واضحی این موضوع را چنین بیان کرده است: «فرخ نعمتی و حلاوت نقش امام رضا(ع) در ولایت عشق» (روزنامه خراسان، شنبه 7/11/1391) یا «فرخ نعمتی با بازی در سریال «ولایت عشق» و نقش امام رضا(ع) بین عموم مردم به شهرت رسید. (روزنامه جام جم، شماره 3556 22/8/91، 3). همچنین در مناسبت های گوناگون نیز هنرپیشه این نقش اظهار نظرهایی کرده است. او در حاشیه اختتامیه هفتمین جشنواره سراسری نامه ای به امام رضا(ع) می گوید: «بیشتر از 15 سال قبل در این نقش بازی کردم و امروز خرسندم که این نقش دوباره در این مراسم احیا شد.» بازیگر نقش امام رضا(ع) در سریال ولایت عشق با گلایه از این موضوع که سال ها منع شده بودم از اینکه در رسانه ها دیده شوم، علت این امر را تلافی جویی از سوی عده ای دانست. این هنرپیشه با اشاره به اینکه پیش از این در سریالی ساحت مقدس ائمه دیده نشده و صدا بدون واسطه شنیده نشده بود، تصریح کرد: «افتخار داشتم تا در نقش امام رضا در سریال ولایت عشق ایفای نقش کنم». http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910703000970
[13] مصاحبه در ماهنامه دنیای زنان، 29 مهر 1391. http://www.zendegionline.ir/inside.php?page=magnum&numid=300&cat=131&articleid=7341
[14] روزنامه قدس، 29/7/1388.
[15] The Last Temptation of Christ (1998)
نظر شما