انحراف طرفداران محیط زیست
علل تخریب محیط زیست، انقراض طبیعت، هجوم بیماریهای عجیب، آلودگی اکوسیستم و... از مشغولیات ذهنی آقای دیر فورمن است. او میگوید: به علت وضعیت طبیعت، نیروی قوی بر ضد طرفداران محیط زیست و سازش طرفداران آن، فاجعهای در حال رخ دادن است. نویسنده مفهوم توسعهی پایدار را مفهومی که طبیعت را قربانی کرده و در جایگاه دوم مینشاند، میداند. او به ترکیبی متوازن از کارکرد مشترک طبیعت و تمدن اعتقاد دارد.
در ایالات متحده، دولت فدرال دشمن قسمخوردهی محیط زیست شده است. دولت راستگرای رئیس جمهور بوش و کنگرهی ایالات متحده، نه تنها دفاعی از محیط زیست به عمل نمیآورند بلکه سعی میکنند، میراث قرن بیستم طرفداران محیط زیست را هم از بین ببرند. آنها بدون هیچ ملاحظهکاری، سعی میکنند که به دوران بارونهای کائوچوی قرن نوزدهم بازگردند.
در حالی که مورد ایالات متحده یک مورد کاملاً سیاسی است، برخی کشورهای دیگر نظیر کانادا، نروژ و ژاپن که ادعای تمدن دارند؛ علیه طبیعت به یک جنگ صلیبی اقدام کردهاند. آنها در جنگلهای مرزی شروع به حفر معدن کردهاند؛ حیواناتی را که به زعم آنها پردردسرند (مانند گرگ ها و خرسها) میکشند و والها را برای مقاصد تجاری شکار میکنند. اروپاییها، چینیها و آمریکاییها در حال غارت آخرین منابع الوار، حیات وحش، مواد معدنی و نفت هستند و چنین عادات غلطی را در میان مردمان خود شایع میکنند.
سازش و ضعف در حرکتهای زیستمحیطی و حفاظت محیط زیست
تلاش برای حفظ طبیعت وحشی و زدودن آلودگی که میتواند باعث تخریب داخلی شود، باعث میشود که جناحهای راست و چپ بتوانند با هم در این مورد و حتی در اصول و مبانی سازش کنند. حفظ محیط زیست جنبشی است که میخواهد زمینهای وحشی و حیات وحش را حفظ کند (طبیعت به خاطر خود طبیعت)؛ طرفداری از محیط زیست، تلاشی است که میخواهد آلودگی را که برای سلامت انسان مضر است از بین ببرد و شهرها را قابل زندگی کند.
جناح راست تندرو مدتهای زیادی خود را به اندیشیدن و اقدام کردن عادت داده است؛ جناح چپ در این باره شکست خورده است، چون استراتژی بلندمدتی را که باید از آن پیروی کند، اتخاذ نکرده است.
در سطح بینالملل هم از دههی 1980 میلادی به این طرف، تلاشهای طرفداران محیط زیست برای حفظ زمینهای وحشی و بومی به وسیلهی استفاده از پارکهای ملی، زمین و نواحی حفاظت شده جای خود را به مصالحهای داده است که در آن آژانسهایی کمک مالی میکنند و حتی برخی از گروههای بینالمللی طرفدار محیط زیست تلاش کردهاند تا از آنچه که آن را توسعهی پایدار و حفاظت محیط زیست مبتنی بر جامعه میدانند، طرفداری کنند. اگرچه این رهیافتها تا مدتی تاکتیکهای حفاظتی سالمی به حساب میآیند ولی در عمل، طبعیت را به جایگاه دوم راندهاند. این تأسیسات از بین برندهی طبیعت، جای خود را به موارد دیگری داده است و مورد نظر برخی از انسانشناسان و مهندسان اجتماعی چپ قرار گرفته است تا نواحی حفاظت شده را در حمایت از منابع از بین رونده، نابود یا معامله کنند.
گروهها و سازمانهای طرفدار محیط زیست که خود از سوی چپ و راست تحت فشار هستند، به انکار این امر پرداختهاند که رشد جمعیت باید به صفر برسد، اگرچه خود این رشد جمعیت، منشأ بسیاری از مشکلات زیست محیطی میباشد. در حال حاضر، ادعای مخالف این است که رشد جمعیت کم شده است و این که ملتهای توسعهیافته به خاطر جمعیت جوان، کمتر با فروپاشی مواجه میشوند. حرکتهای طرفدار محیط زیست هم از این شرمنده هستند که بگویند، حقیقت این است که بشر در معرض انقراض کلی میباشد. اگر این گروهها وضعیت فکری مشخصی نداشته باشند، چگونه میتوانند اقدام درستی را صورت دهند؟
در حال حاضر، تغییر در ایالات متحده از حفظ محیط زیست به طرفداری از منابع در جریان است و سازمانهای تأثیرگذار و مشهوری از آن حمایت میکنند؛ مثلاً جنبش حفاظت از طبیعت که جنبش مشهوری میباشد، به این سمت حرکت کرده است. آنها در حال حاضر از «مناظر طبیعی کاربری» صحبت میکنند که حسن تعبیری برای درختافکنی و حیوانچرانی در طبیعت است و از کارمندانشان خواستهاند که بیشتر دربارهی مردم صحبت کنند تا دربارهی طبیعت. اخبار شورای استانی که زمانی صدایی بلندآوازه در حفاظت از محیط زیست داشت، امروز دربارهی طرفداری از منابع صحبت میکند؛ آنها دیگر دربارهی حفاظت از حیات وحش سخنی نمیگویند بلکه دربارهی جوامع کوچکی که این حیات را از بین میبرند، صحبت میکنند؛ آنها همچنین از مذاکره بین طرفداران محیط زیست و صنایع از بین برندهی حیات وحش حرف میزنند که معمولاً نتیجهی این مذاکرات به نفع صنایع است.
برخی از مشورتدهندگان، بنیادها و رئالیستهای سیاسی، در حال مذاکره با طرفداران حیات وحش هستند تا بتوانند قانونی را بگذارند که به طور متناسب از حیات وحش موجود طرفداری کنند. این تلاش برای به سازش کشاندن طرفداران محیط زیست برای گذاردن قوانین جدید است و اقدامی فوقالعاده در برابر پیروزی (با برتری اندک) راست رادیکال در انتخابات سال 2004 میباشد. علت دیگر این فشار، این تصور مبهم است که آرزو میشود، اگر مردم بتوانند با هم صحبت کنند، همه چیز حل خواهد شد.
برخی از جوانان هوشمند با انجام مباحثاتی در مورد مرگ طبیعتگرایی، توجههایی را به خود جلب کردهاند. تا زمانی که آنها بحث حفاظت از طبیعت را به حساب نیاورند، از طرفداران محیط زیست خواهند خواست که توجه عمدهی خود را به بحثهای مربوط به عدالت اجتماعی و سایر اهداف و آرمانهای پیشبرنده انسانی معطوف کنند. در کل، آنها میخواهند که جنبشهای طرفدار محیط زیست به کناری روند و بخشی از جنبشی شوند که از اجزاء حزب دموکرات باشد. تعیین هویت گستردهی طرفداری محیط زیست به همراه حرکتهای پیشرو و جنبش دموکراتیک، دلیل کلیدی است که همهی این حرکتها نزد مردم آمریکا اعتبار خود را از دست داده است.
درست همان طوری که تغییری عمده در نزد بخشهای عمدهای از جامعهی آمریکا روی داده است، همان طور هم تغییراتی معضلآفرین در میان اعضای جامعهی طرفدار محیط زیست روی داده است. اگر بخواهیم دربارهی این موضوع صریح باشیم، بسیاری از اعضای جنبش طرفدار محیط زیست، نسبت به تاریخ ایالات متحده بیتفاوت هستند و کتابهای کلاسیک دربارهی حفاظت از محیط زیست را نخواندهاند. در این جنبش، به طور عمده، عدم وجود حرکتهای روشنفکرانه مشاهده میشود. روی هم رفته، اعضای جناح راست رادیکال و ضدحفاظت محیط زیست، بیشتر از طرفدران محیط زیست میاندیشند. در حال حاضر، جوانانی که قبلاً به پیادهروی در مناطق کوهستانی میرفتند به خاطر عدم تحرک این جنبشها، دیگر رفتن به این مناطق و مناطق بدون جاده را ترجیح نمیدهند. دیگر نمیتوان کودکان را در نقاط وحش مشاهده کرد و آنها بیشتر به واقعیتهای مجازی پناه بردهاند.
اینها روندهایی است که مشاهده میشود. هر چند به طور قطع میتوان استثناهایی را هم مشاهده کرد. اما توجه زیاد به این استثناها، ما را از توجه به واقعیتها بازمیدارد. در اینجا نمیتوان از وجود «تفاوتهای جزئی» سخن گفت. برای غلبه بر این مشکلات، باید به دنبال اتخاذ یک استراتژی مؤثر بود.
در دسامبر سال 1776 میلادی، انقلاب آمریکا در بغرنجترین وضع خود بود. تامپین در پاسخ این وضعیت، اولین مقالهی «بحران» خود را نوشت: «ما الان در زمانی به سر میبریم که نیاز به روح بشر داریم. سربازان تابستانی و حافظان طلوع آفتاب در این جنبش خواهند بود و میخواهند خدمتی به کشور خود کرده باشند، ولی نیاز به حمایت مردان و زنان دارند».
ما نیاز به افرادی مانند تامپین در اوقات تاریک خود داریم. بگذار از این که دوستدار طبیعت هستیم، اندوه نخوریم. از این که طرفدار محیط زیست هستیم و از این که حقیقت را میگوییم، شرمنده نباشیم. به دیگران برسیم. باید بتوانیم به ترکیبی درست دست یابیم که طبیعت و تمدن چطور میتوانند با هم به سازش برسند.
منبع: / ماهنامه / سیاحت غرب / 1384 / شماره 25 ۱۳۸۴/۰۰/۰۰به نقل از: Rewilding Institute
نویسنده : دیوی فورمن
نظر شما