موضوع : پژوهش | مقاله

روزی برای اعتراض


روز جهانی کارگر همچون روز جهانی زن- هشت مارس- علیه تبعیض و مشکلات کارگران بنا و پایه گذاری شد. دسامبر سال 1869 در شهر فیلادلفیا 9 خیاط اروپایی که خود را «شوالیه های کارگر» می نامیدند، یک انجمن کارگری بنیان گذاشتند. این انجمن کارگری ابتدا پنهان نگه داشته شد، اما به سرعت در سال 1872 رشد کرد. آنها با فروپاشی اتحادیه ملی کارگری (1873-1866) در سال 1873 که گروه بزرگی از کارگران اصلاح طلب را نمایندگی می کرد، به تدریج بزرگ تر شدند. اتحادیه ملی کارگری تلاش ناموفقی داشت برای تغییرات وضع کارگران با فشار به نمایندگان کنگره، به خصوص برای قانون هشت ساعت کار روزانه. تلاش آنها با شکست مواجه شد و انجمن از هم پاشید. بیشتر آنها مهاجران اروپایی بودند که به دنبال آرزوهای خود به امریکا رو آورده بودند.
تعداد اعضای شوالیه های کارگر در سال 1886 یعنی تنها 17 سال پس از تاسیس به بیش از 700 هزار نفر رسید. شعار آنها «صدمه به یک نفر، نگرانی برای همه» بود و برای ایده های بلندپروازانه یی همچون هشت ساعت کار روزانه، توقف کار کودکان و دستمزد برابر تلاش می کردند.
آنها هم مجمع عمومی داشتند و هم مجامع اصناف خاص. در حالی که زنان و کارگران سیاه می توانستند به عضویت در این انجمن درآیند، کارمندان بانک، قمارخانه ها و سهامداران شرکت ها از حضور در آن محروم بودند. شوالیه ها، اعتصاب ها و تحریم های متعددی را سازمان دادند و پیروزی های متعددی را نیز به دست آوردند. اگرچه در برخی از اعتصاباتی که انجام دادند به دلیل اعمال خشونت از سوی تظاهرکنندگان باعث ایجاد مناقشات بسیاری شد.
ساختار اقتدارگرای انجمن، سوء مدیریت، اعتصابات ناموفق و پدیدار شدن فدراسیون کارگری ایالات متحده در سال 1886 باعث افول انجمن شد تا آنکه در سال 1890 تعداد اعضای آن تنها 100هزار نفر بودند و در سال 1900 دیگر هیچ اثری از آن باقی نماند. «شوالیه های کارگر» اجتماعات بزرگ کارگری را شکل دادند از جمله آنچه در پنجم سپتامبر 1882 در شهر نیویورک برگزار کردند. اجتماع بزرگ تری نیز در سال 1884 برگزار شد که در آن برگزاری چنین مراسمی را به صورت سالانه تصویب کردند. اما سازمان های کارگری موثر دیگری هم وجود داشته اند. سازمان بین المللی کارگران در سال 1884 ایجاد شد و یکی از پایگاه های سوسیالیست ها و آنارشیست های انگلیسی به شمار می رفت. در ابتدا این سازمان شامل سوسیالیست ها و آنارشیست ها، سوسیالیست های فرانسوی و جمهوریخواهان ایتالیایی بود و توسط برخی اطرافیان کارل مارکس سازماندهی می شد. با جنجالی که بین مارکس و یکی از معروف ترین و برجسته ترین آنارشیست ها رخ داد، این سازمان با خروج آنارشیست ها دو نیم شد و مارکس برای نگه داشتن انجمن، مکان انجمن را به نیویورک انتقال داد. این سازمان نیز چهار سال بعد منحل شد. تلاش های دیگری هم برای احیای سازمان طی پنج سال پس از آن با شکست مواجه شد. بعد از شورش های کارگری اوایل ماه مه سال 1886 شهر شیکاگو بود که «گروور کلیولند» رئیس جمهور وقت گفت این روز فرصتی برای یادآوری ماجراهای این روز است. اگرچه این نگرانی وجود داشت که چنین کاری به تقویت جنبش سوسیالیستی بینجامد. به همین جهت او روزی را که «شوالیه های کارگر» برای گرامیداشت روز کارگر مورد توجه قرار داده بودند، در نظر گرفت. این تاریخ در کانادا و در سال 1894 به وسیله جان تامپسون رئیس جمهور وقت به عنوان روز کارگر شناخته شد که در حقیقت از تظاهرات گسترده کارگری در سال 1872 در تورنتوی کانادا سرچشمه می گرفت. از سوی دیگر سوسیالیست ها هم روز اول مه را به صورت رسمی به عنوان روز جهانی کارگر پذیرفتند. اما منشاء تاریخی روز جهانی کارگر به سال 1870 برمی گردد. در آن سال کارگران فرانسوی در پاریس به خود جرات داده و به خاطر به دست گیری قدرت سیاسی، در یک جهت تازه و در راستای از میان بردن طبقات گام گذاشتند. آنها پاریس را از قید حاکمیت سرمایه داران آزاد ساخته و کمون پاریس را بنا نهادند. در مقابل، استثمارگران حاکم که در آن سال ها درگیر تضادهای داخلی خویش بودند، موقتاً از تضادهای درونی خویش دست کشیده و متفقاً به جنبش طبقه کارگر حمله بردند. آنها بی رحمانه سنگرهای کموناردهای پاریس را به توپ بسته و آنها را درهم کوبیده و تعدادی از کارگران را اسیر کرده و تعدادی را نیز در سرک های پاریس تیرباران کردند تا از این طریق بتوانند چند صباحی به حیات ننگین استثمارگرانه خویش ادامه دهند. کمون پاریس در مقابل این حملات مقاومت جانانه یی به عمل آورد و هزاران انقلابی در این نبرد نابرابر به خاک و خون غلتیدند. کمون پاریس خوش درخشید اما متاسفانه عمر کوتاهی داشت.
یک سال پس از کمون پاریس، در زمستان 1872 هزاران نفر به خاطر آتش سوزی بزرگ شیکاگو بی خانمان و گرسنه مانده و این موضوع زمینه تظاهرات بزرگ آنها را به وجود آورد. کارگرانی که آواره و بی خانمان شده بودند، دست به اعتراض زدند. مورخان می نویسند در دست اکثریت آنها بیرق های سرخ رنگی دیده می شد که روی آنها نوشته شده بود «یا خون یا نان»، در سال 1875 «اتحادیه مرکزی کارگری» که در آن زمان هسته رهبری کارگران انقلابی شیکاگو را تشکیل می داد، قطعنامه یی را به تصویب رساند که در بخشی از آن قطعنامه آمده بود؛ «ما از طبقه کارگر می خواهیم فوراً خود را مسلح کند. تنها با ابزار قهری می توان در مقابل استثمارگران صف آرایی کرد.» این قطعنامه به روی کاغذ نماند و طولی نکشید که ده ها واحد میلیشیای کارگری تشکیل شد.
در سال 1877 اعتصاب بزرگی از سوی کارگران راه آهن انجام شد. این اعتصاب به زودی کل کارگران راه آهن در سراسر امریکا را فراگرفت. بسیاری از افراد رادیکال که در رهبری این اعتصابات قرار داشتند، از میان کارگران آلمانی بودند که سابقاً در مبارزات و نبرد های کمون پاریس نیز شرکت کرده بودند. به طور نمونه آلبرت پارسون یکی از آنان بود که تجربه دو جنبش را داشت؛ جنبش اروپا و جنبش ضدبرده داری در امریکا. اعتصابات بزرگ سال 1877با دخالت پلیس پایان گرفت. مدتی گذشت و جنگ داخلی در امریکا با پیروزی جمهوریخواهان خاتمه یافت و در مدت کوتاهی پس از آن، جنگ با سرخپوستان نیز به اتمام رسید. طولی نکشید بردگان تازه آزادشده در شرایط نیمه فئودالی به کار گرفته شده و بیکاری گسترش یافته بود.
در سال 1878 دولت پروس نیز قوانین تازه یی را به تصویب رساند که در آن حزب انقلابی طبقه کارگر را غیرقانونی اعلام کرد. در انگلستان دولت حاکم دیگری را علیه مبارزات انقلابی کارگران به کار گرفت و آن به وجود آوردن اشرافیت کارگری درمیان کارگران بود. بر مبنای این حیله بخش قابل توجهی از طبقه کارگر با رشوه های حاصله از سودهای مستعمراتی تقدیر شده تا پشتیبان حفظ شرایط موجود شوند. در این سال ها به نظر می رسید شعله های برخاسته از کمون پاریس به کلی خاموش شده بود. محله «هی مارکت» کارگرانی را در خود جا داده بود که بیشتر مهاجران آلمانی، هلندی، لهستانی، رومانیایی و دیگران را شامل می شد. پیشنهاد تقلیل ساعات کار به هشت ساعت در روز در سال 1884 یکی از چند شبکه سراسری اتحادیه ها را واداشت برای مبارزه با این خواسته فراخوان دهد.
پشتیبانی از این فراخوان بسیار گسترده تر از کمون پاریس بود که توانست جنبش عظیمی را به راه اندازد. به طور نمونه تعداد اعضای سازمان «رسته های کار» در عرض یک سال از 100هزار به 700 هزار نفر رسید.

در سال 1885 اعلامیه یی در صفوف کارگران امریکا
دست به دست شده و از طبقه کارگر امریکا می خواست در اول ماه مه 1886 نسبت به تبعیض ها و مشکلات شان اعتراض کنند. در این اعلامیه آمده بود؛ «روز شورش است نه آرامش. روزی که حرف، حرف سخنگویان لاف زن نهادهای اسیرکننده طبقه کارگر نباشد. روزی که طبقه کارگر قوانین خویش را بر پا می دارد و قدرتش را به کار می برد که این قوانین را به اجرا درآورد. قوانینی که تماماً خلاف رضایت و موافقت ستمگران و حکمرانان... است. روزی که نیروی عظیم زحمتکشان متحد در برابر قدرتی که امروز بر سرنوشت همه خلق ها حکم می راند، صف آرایی می کند. روزی که لذت هشت ساعت کار، هشت ساعت استراحت و هشت ساعت برای هر کاری به اختیار خود ما احساس می شود.» سال 1886 اعتصابات همه جا را فراگرفت. این اعتصابات از دو ماه قبل از اول ماه مه، در گوشه و کنار از سوی کارگران دیده می شد. خیلی ها تکرار کمون پاریس را پیش بینی می کردند. در چنین حال و هوایی بود که شیکاگو به اول ماه مه سال 1886 نزدیک می شد. نوزدهم ماه مارس 1886، نشریه آلمانی زبان «کارگر» در امریکا نوشت؛ «اگر ما هر چه زودتر خود را برای انقلاب خونینی آماده نکنیم، میراثی جز فقر و بردگی برای فرزندان مان بر جای نخواهیم گذاشت، بنابراین خود را برای انجام انقلاب مجهز کنید. قبل از روز موعد مبارزه سراسری، هر هفته راهپیمایی هایی تحت شعارهای
«زنده باد انقلاب کارگری»، «سرنگون باد تخت و بارگاه و خزانه» و «کارگران مسلح شوید» برگزار می شد. شب ها راهپیمایان مشعل به دست سرک ها و جاده های شیکاگو را می پیمودند.
درست یک شب قبل از واقعه اول ماه مه، روزنامه «کارگر» نوشت؛ کارگران، شعار ما باید چنین باشد؛ سازش موقوف. ماه مه فرارسیده است. 20 سال است سرمایه داران وعده هشت ساعت کار می دهند ولی همیشه این خواست را زیر پا می گذارند. در همان شماره از روزنامه «کارگر» هشدار مهمی داده شده بود؛ «طبق اطلاع، یکی از رفقا هنگام دستگیری لیست بلندبالایی از اعضا به همراه داشته و تمام آن رفقا نیز دستگیر شده اند، بنابراین لیست عضویت ها و دفاتر یادداشت را از جیب تان بیرون آورید. تفنگ هایتان را تمیز کنید. انبار مهمات خود را کامل کنید. قاتلان مزدور سرمایه داران، پلیس و گاردش آماده جنایتند. هیچ کارگری نباید دست خالی از خانه بیرون بیاید.» اول ماه مه 1886، یکی از روزنامه های شیکاگو چنین گزارش داد؛ «هیچ دودی از دودکش کارخانه ها بیرون نمی آید. همه چیز، رنگ یک روز تعطیل به خود گرفته است.» روزنامه فیلادلفیاتریبون نوشت؛ «عناصر کارگر را گویی رتیل بین المللی نیش زده است. آنها را رقص مرگ فرا گرفته است.»
1100 کارگر در دیترویت به مدت هشت ساعت راهپیمایی کردند. در نیوپارک 25 هزار نفر از برادوی به طرف میدان اتحاد راهپیمایی کردند. در عین حال 40 هزار کارگر نیوپارکی در حال اعتصاب بودند. در سین سیناتی یک کارگر شروع راهپیمایی را چنین تصویر می کرد؛ «تظاهر کنندگان فقط پرچم سرخ حمل می کردند و تنها سرودی که می خواندند سرود آربایتر (کارگران) و مارسه یز بود. یک هنگ کارگر با 400 تفنگ اسپرینگ فیلد در صف اول تظاهر کنندگان قرار داشتند.» در لویی ویل کنتاکی بیش از شش هزار کارگر سیاه و سفید از وسط پارک ملی عبور کردند و به این ترتیب ممنوعیت ورود غیرسفیدان به پارک را عامدانه شکستند. در شیکاگو نیز نزدیک به 30 هزار نفر به جاده ها ریختند. تمام قطارها از کار ایستاده و بنادر را تعطیل کرده بودند.
نقطه انفجار اول ماه مه در کارگاه مک گورمیک بود. اینجا از اواسط زمستان در اعتصاب به سر می برد. در دوم ماه مه، اسپایز، رهبر کارگران قرار بود دوباره برایشان سخنرانی کند. هنگامی که حدود شش هزار کارگر به سخنرانی او گوش می دادند، چند صد نفر به پیشواز اعتصاب شکنانی که تازه داشتند از سر کار برمی گشتند، رفتند تا تعدادی از کارگرانی که حاضر به اعتصاب نشده بودند توسط خود کارگران اعتصاب کننده دستگیر شده و مورد بازجویی قرار بگیرند.
روزنامه «کارگر» در دوم ماه مه نوشت؛ «ناگهان صدای گلوله از نزدیک کارخانه به گوش رسید. حدود 75 قاتل قوی هیکل که توسط یک فرمانده چاق پلیس رهبری می شدند بدان سمت حرکت کردند. سه ارابه موتوری پر از وحشی های حامی نظم و قانون نیز آنان را همراهی می کردند.» در نبرد میان کارگرانی که سلاح آنها چوب و سنگ و کلوخ بود علیه پلیسی که با سلاح گرم مسلح شده بود، صف کارگران ناگهان به هم خورد. بمب دستی پشت سر کارگران منفجر شد. دست کم دو کارگر کشته شدند. بسیاری از جمله چند کودک مجروح شدند. در ظرف چند ساعت اعلامیه خشمگینانه یی که به امضا اسپایز رسیده بود در محلات فقیرنشین کارگری دست به دست می شد که در آن نوشته شده بود؛ «کارگران مسلح شوید... صاحبکاران نیروی خونخوار خود یعنی پلیس را علیه ما به کار گرفته اند. شش نفر از برادران ما عصر امروز در کارگاه مک گورمیک کشته شدند. آنها فقیران بیچاره را کشتند چرا که جرات کرده بودند دستورات روسا را زیر پا گذارند... همچون هرکول افسانه یی به پا خیزید و غول پنهانی را که می خواهد شما را نابود کند، از میان بردارید. ما از شما می خواهیم مسلح شوید، مسلح،»
روز بعد یعنی سوم ماه مه، گسترش اعتصاب پرمعنا بود. در سطح کشور نزدیک به 340 هزار کارگر به جنبش پیوسته بودند و 190 هزار نفر از آنها در اعتصاب به سر می بردند. در شیکاگو 80 هزار کارگر تظاهرات کردند. هنگامی که چند صد زن خیاط قصد داشتند به تظاهرات بپیوندند، روزنامه شیکاگوتریبون نوشت «زنان وحشی هلهله کش»،
در محلات فقیرنشین، زنان و بچه ها برای شوهران و پدران شان گریه سر دادند.
دادگاه هفت نفر را محکوم به مرگ کرد و به تاریخ 11 نوامبر 1886 که به نام جمعه سیاه نام گرفته است، اعدام شدند.
سه سال بعد در کنگره بین المللی کارگران در پاریس، روز اول ماه مه به خاطر کشتار کارگران و رهبران کارگری شیکاگو، روز جهانی کارگر نامگذاری شد.
تاریخ انتشار در سایت: ۲۸ اردیبهشت 
منبع: / روزنامه / اعتماد ۱۳۸۸/۰۲/۱۴
نویسنده : فرنوش تهرانی

نظر شما