موضوع : پژوهش | مقاله

سیمای زکریا بن آدم

مجله  فرهنگ کوثر  فروردین 1376، شماره 1 

نویسنده : سید سیف الله نحوی
34
مقدمه
راویان نور از آن نظر که انسانهایی غیرمعصوم، ولی بلندمرتبه اند و از آن رو که در محضر ائمه(ع) تربیت یافته و اعمال و رفتارشان در دیدگاه امامان مورد نقد و بررسی قرار می گرفته است، می توانند معلمانی نیکو برای ره جویان حقیقت باشند و راه و رسم «مسلمان زیستن » را نشان دهند.

از سوی دیگر زنده نگهداشتن یاد و نام «راویان حدیث » وظیفه ای بزرگ و رسالتی مذهبی است که هر فرد دینداری خود را وامدار آنان می داند، مطالب فوق، نگارنده را بر آن داشت تا با اطلاعات اندک خویش به ترسیم زندگی یکی از چهره های درخشان قرن دوم هجری نشیند و سیمای تابناک «زکریابن آدم اشعری » قمی را در برابر دیدگان نسل جوان قراردهد.

خاندان اشعری
مالک بن عامر، نیای بزرگ خاندان اشعری از بزرگان کشور یمن بود. او همزمان با طلوع اسلام به مدینه شتافت و در محضر پیامبر اسلام ایمان آورد. (1)

رفته رفته با راهنماییهای مالک، دیگر بستگان او و طوایف یمن اسلام آورده، با پیامبر(ص) بیعت کردند. خدمات مالک بن عامر به پیامبر به گونه ای بود که مورد لطف پیامبر رحمت قرارگرفته و آن بزرگوار درباره مالک دعاکرده فرمود: اللهم اغفر للاشعریین: خدایا اشعریان را مورد رحمت خود قرار فرما.

مالک در جنگها یاور پیامبر بود و به همراه او با دشمنان اسلام نبرد می کرد. در یکی از جنگها هنگامی که مالک بن عامر غنیمتی را بدست آورده بود، رسول گرامی از وی خواست تا مقداری از آن غنیمت را برای مصرف در راه خدا قراردهد، مالک نیز پذیرفت و خمس (یک پنجم) آن را بدان منظور کنارنهاد. پس از این واقعه خداوند به شیوه تقسیم مالک رضایت داده و آیه خمس بر پیامبراکرم نازل گردید. (2)

اشعریان همواره مورد توجه پیامبر(ص) بودند. از این رو پیامبر درباره آنان دعاکرده فرمود: خدایا فرزندان اشعریان را افزایش ده. (3)

پس از آن فرزندان بی شمار و خداجوئی از این خاندان پا به عرصه وجود نهاده و آسمان تشیع درخششی دیگر گرفت و حدود 370 سال پس از دعای پیامبر جمعیت این عده به حدی افزایش یافت که نوادگان و فرزندان یکی از آنان بالغ بر شش هزار نفر گردید. (4)

کوچ سبز
عبدالله و احوص فرزندان سعدبن مالک بن عامر اشعری، اولین افرادی بودند که در سال 94ق از این خاندان مهاجرت کرده و از کوفه به قم مهاجرت کردند. (5) درباره علت مهاجرت آنان آمده است:

سائب بن مالک، عموی عبدالله و احوص که از بازوان پرتوان مختار ثقفی بوده و در قیام مختار، به خونخواهی شهیدان عاشورا قیام کرده بود، بدست حجاج بن یوسف به شهادت رسید. پس از او و فرزندش، محمدبن سائب به مبارزه پرداخت و به شهادت رسید. حجاج پس از شهادت محمد بر اشعریان کوفه سختگیری کرده، آنان را به قتل تهدیدکرد. عبدالله و احوص با دیدن رفتار ددمنشانه حجاج با شیعیان بویژه اشعریان، برآن شدند تا برای نجات جان خود و خاندان خویش از کوفه مهاجرت کنند.

بدنبال این تصمیم ابتدا احوص و سپس عبدالله به همراه خانواده و بستگان خویش که حدود هفتادنفر بودند به سوی قم حرکت کردند. آنان پس از رسیدن به این منطقه، به نبرد با غارتگران و راهزنان پرداخته و متجاوزان را شکست دادند. ساکنان بومی قم، با دیدن شجاعت و دلاوری این عده، از آنان درخواست کردند تا حتما در این منطقه سکونت گزینند. (6)

پس از سکونت، آنان به ساخت و تهیه خانه پرداخته و با استقرار کامل در قم به فعالیتهای مذهبی و عمرانی مشغول شدند و از این رهگذر دستاورد سیاسی ثمربخشی نصیبشان شد.

پیشرفت های مذهبی اشعریان بر عده ای از بومیان گران آمده، بنای ناسازگاری با اعراب اشعری نهادند. این ناسازگاریها به درگیریهای نظامی تبدیل شده و اشعریان توانستند با شکست غیرمسلمانان حاکمیت سیاسی خود را بر آن شهر محکمتر نمایند. (7)

اولین گامها
احوص فرزند سعدبن مالک در ابتدای حضورش در قم، آتشکده ای را ویران کرده، بجای آن مسجدی بنانهاد و برادرش عبدالله در آن مسجد به فعالیت های مذهبی پرداخت. (8)

پس از چندی عبدالله و احوص با نوشتن نامه ای، دیگر بستگان و خاندان خویش را به قم دعوت کردند. در پی این درخواست جمعی دیگر از اشعریان از جمله آدم بن عبدالله (پدر زکریای اشعری) و دیگر برادران وی از کوفه به جمع شیعیان قم پیوستند.

حضور این عده موجب شد تا برخی شهرهای دیگر تحت حاکمیت این عده از اشعریان کوفی قرارگیرد. (9)

مهاجرت اشعریان به قم دیباچه افتخاراتی عظیم برای آنان بود از جمله اینکه:

الف - مذهب شیعه، اولین بار از سوی موسی بن عبدالله (عموی زکریابن آدم) در قم بطور علنی اظهارشد.

ب - اشعریان املاک بسیاری را وقف ائمه کرده و خراج آن را برای آنان می فرستادند.

ج - برخی از اینان از جمله زکریابن آدم و زکریابن ادریس از سوی امامان(ع) مورد اکرام قرارگرفته، هدایایی برای اشعریان از طرف ائمه فرستاده شد.

د - از بزرگترین افتخارات این خاندان، آنکه بیش از صدنفر از آنان، افتخار حضور در پیشگاه امامان معصوم یافته، در زمره محدثان و راویان حدیث قرارگرفتند.

خانواده و برادران
زکریابن آدم بن عبدالله اشعری قمی در خاندانی پرورش یافت که نور ولایت و عطر دل انگیز هدایت فضای آن را فرا گرفته بود. (11)

آدم بن عبدالله، از راویان سرشناس و از اصحاب امام صادق(ع) بود. علامه شوشتری پس از معرفی آن شخصیت بزرگ، وی را پدر بزرگوار زکریابن آدم معرفی کرده است. (12)

از تاریخ تولد آدم بن عبدالله، چیزی بدست نیامده است اما با توجه به سابقه سکونت این عده در کوفه و مهاجرت آدم بن عبدالله از کوفه، می توان زادگاهش را شهر کوفه دانست. او در قم وفات کرده و در قبرستان قدیمی قم (معروف به بابلان) بخاک سپرده شده است. (13)

آدم بن عبدالله از طریق فرزندش زکریا، حدیث زیر را نقل کرده است.

«امام رضا(ع) فرمود: ناز دارای چهارهزار باب است.» (14)

زکریابن آدم چندین برادر به شرح زیر داشته است.

الف - اسحاق بن آدم، (15) از اصحاب امام رضا(ع); ب - اسماعیل بن آدم، از راویان مورداعتماد حدیث; ج - علی بن آدم. (17)

با راویان نور
زکریابن آدم یکی از هزاران پروانه عاشقی بود که نامش در شمار یاران و اصحاب امام صادق(ع) به چشم می خورد. شیخ طوسی ضمن شمردن حدود 3300نفر از راویان و اصحاب آن امام همام، از زکریای اشعری نام برده، ایشان را معرفی می کند (18) . گرچه در متون حدیث، روایتی بدون واسطه از صادق آل محمد، و از طریق زکریابن آدم نقل یافت نشده است اما وی احادیثی را از زبان نزدیکترین یاران آن حضرت همچون داوود رقی، عبدالله کاهلی و اسحاق بن عبدالله اشعری نقل کرده است.

پس از امام صادق(ع)، هفتمین پیشوای شیعیان - امام موسی بن جعفر(ع) - جانشین پدر گرامی گردید و حدود سی وپنج سال امامت و رهبری مسلمانان را بر عهده داشت. آن امام همام در دوران پرفراز و نشیب امامت خویش رنج بسیار کشید. گرچه دسیسه های شیطانی و فتنه های عباسیان موجب گردید تا آن سرچشمه نور مدت بسیاری را در زندان سپری کند اما آن حضرت در بوستان ولایت غنچه های بسیاری را پرورش داد و راویان بیشماری در محضر نورانی اش دانش دین آموختند.

ابن شهر آشوب مازندرانی، پس از معرفی زکریابن آدم اشعری، وی را از اصحاب امام کاظم(ع) برشمرده، می نویسد; او دارای کتابی در حدیث است و مسائلی را از آن امام سؤال کرده است. (19)

علامه شوشتری نیز می گوید: شیخ طوسی زکریابن آدم را از اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا(علیهم السلام) می داند. (20) یکی از پژوهشگران در کتاب خویش، روایات نقل شده از سوی زکریای اشعری به نقل از امام کاظم(ع) را گردآوری کرده و ایشان را از اصحاب آن حضرت برشمرده است. (21) البته در هیچ یک از آن روایات، نامی با صراحت از امام کاظم(ع) نیامده و تنها با کنیه «ابوالحسن » (22) ذکر شده است. البته زکریای اشعری از طریق برخی از یاران نزدیک آن حضرت همچون علی بن عبدالله هاشمی، روایاتی را از آن امام نقل کرده است که در آن نام امام کاظم(ع) به صراحت برده شده است. (23)

دوران زرین
در سال 183ق، امام رضا(ع) سکاندار کشتی هدایت و ولایت گردید، دوران امامت بیست ساله آن سلاله پاک مصادف با مشکلات فراوانی بود. در همین دوران بود که توفانهای شدیدی گلستان باصفای شیعیان را در معرض آسیبهای خطرناکی قرارداد. پیدایش فرقه هایی از قبیل «غلات » و «مفوضه » بخشی از این توفانها بود. «واقفیه » نام گروهی دیگر بود که چون ابری سیاه در آسمان تشیع پدیدارگشت و با زمزمه های شوم خود، جمعی از ساده دلان را با خود همراه ساخت. واقفیان چنین می پنداشتند که امام کاظم(ع) رحلت نکرده بلکه همانند عیسی بن مریم زنده است ولی از نظرها پنهان شده است. آنان می گفتند آخرین امام ما، موسی بن جعفر است و پس از وی امامی دیگر نخواهیم داشت. (24)

آنان از این طریق امامت «علی بن موسی الرضا(ع)» را منکرشده و با پراکندن غبار، موجی از شک و دودلی در میان شیعیان ایجادکردند. در این اوضاع و احوال بحرانی تنها کسانی استوار و ثابت قدم ایستادند که ایمانی عاشقانه به ائمه معصومین(ع) داشتند. زکریای اشعری در این دوران توانست در منطقه قم، با هرگونه کجروی و انحراف اعتقادی مبارزه کرده و جامعه را از آن بلای خانمان سوز درامان نگهدارد، زکریابن آدم به نقل از استادش - داوود رقی - حدیثی را درباره امامت امام رضا(ع) نقل کرده است (25) که خود بهترین دلیل بر موضعگیری سیاسی و اعتقادی آن ستاره اشعری است.

پرچمدار وکالت
گسترش مناطق شیعه نشین و لزوم تغذیه فکری و فرهنگی آنان از یک سو و سامان بخشیدن و ایجاد انسجام میان عاشقان امامت از سوی دیگر، امام رضا(ع) را بر آن داشت تا با ترتیب دادن برنامه منسجمی، جوابگوی نیازهای شیعیان در همه مناطق و شهرها و کشورها گردد.

کنترل شدید و ایجاد فضای اختناق از سوی عباسیان نسبت به ارتباطات و فعالیت های فرهنگی و سیاسی امامان شیعه، نیاز به آن برنامه را دوچندان می کرد. برنامه ای که تامین کننده این نیازمندی حیاتی بود شبکه ارتباطی «وکالت » بود.

وکلاء و نمایندگان کسانی بودند که از سوی امام رضا(ع) و سپس امام جواد(ع) و امام هادی(ع) برگزیده شده وظیفه بسیار حساس وکالت را بر عهده داشتند. پاسخگویی به سؤالات مذهبی و فقهی، توضیح و بیان مسائل اعتقادی، انجام امور مالی از قبیل دریافت حقوق شرعی از شیعیان و رساندن آن به امام(ع) برای تثبیت موقعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شیعیان از عمده ترین وظایف این رادمردان بود. (26)

صفحات تاریخ تشیع، نام بسیاری از آن رهروان نور را به خاطر سپرده که این نوشتار در پی معرفی یکی از آنهاست.

فقیه ژرف اندیش تشیع - شیخ طوسی - در کتاب خویش، پس از معرفی و تمجید فراوان از زکریای قمی درباره اش می نویسد:

«کان زکریابن آدم ممن تولی (29) لهم(ع)» (28) .

یعنی: زکریابن آدم در زمره کسانی بود که متولی و عهده دار امور ائمه معصومین(علیهم السلام) بودند. بیقین کسانی توان رسیدن به قله رفیع وکالت را داشته اند که از یک سو توشه علمی و معنوی لازم و از سوی دیگر محبوبیت عمومی و اجتماعی نزد مردم را داشته و مهمتر از آن دو مورد اطمینان و اعتماد امام عصر خویش قرار گرفته باشند. و بدین سان زکریا نماینده امام رضا و امام جواد(علیهماالسلام) در قم بود. (29)

زیباترین لقب
علی بن مسیب همدانی که از اصحاب و یاران امام رضا(ع) شناخته شده فردی مورد اطمینان و اعتماد راوی شناسان تیزبین است. (30) او درباره استادش - زکریای اشعری- و چگونگی ارتباطش با زکریا داستان زیر را نقل کرده است:

روزی به آستان رضای آل محمد(ص) علی بن موسی الرضا، رفته عرض کردم; من راهم دور است و به علت دوری مسافت نمی توانم همیشه به حضورتان برسم و مسائل دینی خود را از شما دریافت کنم. بنابراین مسائل فقهی و مبانی اعتقادی و دینی خود را از چه کسی سؤال کنم؟

امام رضا(ع) در جواب فرمود:

«من زکریابن آدم القمی، المامون علی الدین والدنیا» (31) .

یعنی: راهنمایهای دینی را از زکریابن آدم بیاموز که در امور دین و دنیا امین و مورد اعتماد است. این فرمایش پرارج یکی از بهترین اسناد افتخار و عظمت ستاره تابناک اشعریان است امام رضا(ع) در این کلام ارزشمند، وکیل امین خویش را به بهترین شیوه ستوده و نه تنها در امور مذهبی و دینی، بلکه در مسائل دنیوی و اجتماعی مردمان آن عصر، به وی درجه و اعتباری ویژه بخشیده است چه اینکه امین بودن در این گونه امور، لباسی است که تنها بر قامت پارسایان و بندگان صالح خداوند، راست می آید. علی بن مسیب همدانی در ادامه داستانش می افزاید:

پس از آنکه از خدمت امام رضا(ع) برگشتم، به قم رفته، در سرای بی ریای زکریا حاضرشده و راهنماییهای لازم را از او فراگرفتم.

دفع کننده عذاب
فرزانه نیک اندیش و کارگزار امین رضوی همواره در راه ارشاد و هدایت مردم تلاشی مستمر داشت موقعیت اجتماعی و مقام معنوی وی، زکریا را بر آن می داشت تا نسبت به روابط و مسائل روزمره زندگی مردمان جامعه خویش، نگاهی حساستر داشته باشد همین حساسیت ویژه و نیز لطافت معنوی و روحی او موجب گردید تا نسبت به برخی مسائل اندوهناک شده و آزار بیند.

زکریای اشعری که گویا از وجود برخی مسائل در میان مردم اندوهگین شده بود، روزی برای کسب اجازه; خدمت امام رضا(ع) رسیده عرض می کند:

«انی ارید الخروج عن اهل بیتی فقد کثر السفهاء فیهم » من قصددارم از میان خاندان و اهل قم بیرون رفته، آنان را ترک گویم چه اینکه نادانها در میان ایشان زیاد شده اند.

امام رضا(ع) در پاسخ یار باوفای خویش فرمود:

«لاتفعل فان اهل قم یدفع عنهم بک کما یدفع عن اهل بغداد بابی الحسن الکاظم علیه السلام (32) یعنی: ای زکریا این کار را نکن و از قم مهاجرت ننما، زیرا خداوند به واسطه وجود تو بلا و عذاب را از خاندان تو و اهل قم دفع می کند چنانچه به وجود پدرم امام کاظم(ع) شر و بلا را از اهل بغداد دور ساخته است.

امام رضا(ع) در این حدیث گهربار، زکریای اشعری را با پدر بزرگوار خویش - امام کاظم(ع) - مقایسه کرده است و او را از بندگان صالح خداوند برشمرده است، از دیدگاه آن امام بزرگ، زکریابن آدم موجب خیر و برکت فراوان در شهر قم بوده است زیرا آن فقیه امین، پناهگاه محرومان و نیازمندان بوده و شمع درخشان پویندگان دانش و فضیلت در شهر قم گشته است. سرانجام پس از این ملاقات با امام رضا(ع) خاضعانه سرتسلیم فرودآورد و به قم بازگشت.

براستی که اگر برای زکریابن آدم هیچ فضیلتی جز این نبود، برای عظمت و شکوه معنوی وی بس بود. بنابراین آیا شایسته نیست غبار برگرفته از قبر مطهرش را شفای هر درد بدانیم؟

یک ماه، یک ستاره
علی بن مسیب همدانی در روایتی دیگر درباره زکریابن آدم می گوید:

«در یکی از سالها، امام رضا(ع) به قصد زیارت خانه خدا، از مدینه به سوی مکه حرکت کرد، در این سفر معنوی، زکریابن آدم افتخار پیداکرد تا با امام شیعیان همسفر گشته، از آن ماه تابان بهره برگیرد.» (33)

شیخ عباس قمی در این باره گفته است: از جمله سعادت هایی که نصیب زکریابن آدم شد آن بود که یک سال با حضرت امام رضا(ع)، از مدینه به مکه برای حج مشرف شد و رفیق آن حضرت بود. (34)

زکریابن آدم در عصر امام جواد(ع)
در سال 203ق پس از آنکه هشتمین اختر تابناک امامت بدست دشمنان مسموم شده، شهید گردید، فرزندش حضرت جوادالائمه(ع) سکاندار کشتی هدایت گردید.

امام جواد(ع) که در این هنگام هفت یا هشت بهار از عمرش می گذشت، با مسائلی چند رودررو گردید. عده ای از پیروان امام رضا(ع) با دستاویز قراردادن سن آن حضرت، بنای مخالفت با امامت وی نهادند. گرچه نابالغ بودن امام(ع) بهانه ای نبود که بتوان بدآن تمسک جست و امام رضا(ع) قبل از شهادت خود، در این باره سخنانی بیان فرموده بود. یکی از راویان می گوید: نزد علی بن موسی الرضا(ع) بودم شخصی از امام(ع) سؤال کرد پس از شما به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام(ع) فرمود: به فرزندم ابوجعفر (امام جواد(ع)).

اما از آنجا که سؤال کننده نسبت به پایین بودن سن امام جواد(ع) تصوری دیگر داشت حضرت در ادامه فرمود: خداوند حضرت عیسی را به نبوت مبعوث کرد و او را صاحب شریعت گردانید، درحالی که سن وی در آن هنگام از سن ابوجعفر(ع) کمتر بود. (35)

شدت این بحران عقیدتی و اجتماعی به حدی بود که درک آن حتی برای برخی از راویان پرآوازه تشیع چون یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی دشوار می نمود. (36)

در چنین موقعیتی، گرایش نداشتن به مخالفان آن حضرت و اطاعت کامل از جوادالائمه(ع) نشانی از سلامت فکری و عقیدتی داشته و بیانگر اعتقادی اصیل همراه با عقلی سلیم می باشد.

ماجرای زیر، موضع و عملکرد زکریابن آدم را بازگو می کند:

احمدبن محمدبن عیسی می گوید: روزی یکی از غلامان امام جواد(ع) بر من واردشد و نامه ای از سوی آن حضرت به من داد که بدستور آن امام می بایست به خدمتش می رسیدم. به مدینه رفته و در محضرش واردشدم نزد خود گفتم خوب است نام زکریا را ببرم تا حضرت از او دلجویی کرده، برایش دعاکند. پس از آن به خود آمده گفتم; من چه کسی هستم که چنین جسارتی نمایم او خود به آنچه می کند داناتر است.

آنگاه دیدم امام جواد(ع) رو به من کرد و فرمود:

«ای ابوعلی، درباره فردی مثل ابویحیی (زکریای قمی) شکی به دل خود راه مده و به تندی برخورد نکن، او در پیشگاه پدرم و سپس نزد من خدمتهای بسیاری کرده و مقام و منزلتی والا نزد پدرم و من داشته است ولی من به اموالی که نزد اوست احتیاج دارم و او آنها را نفرستاده است ».

به امام(ع) عرض کردم:

فدایت شوم، زکریا اموال را برای شما خواهدفرستاد و به من گفت: اگر به آن حضرت رسیدی، ایشان را آگاه کن که آنچه مانع از فرستادن اموال است اختلاف بین «میمون و مسافر» است.

سپس امام(ع) فرمود: نامه من را به زکریا برسان و به او سفارش کن تا آن اموال را برای من بفرستد. من نامه حضرت را به زکریابن آدم رساندم و او نیز مال را فرستاد. (37)

...این سخنان ارزنده حضرت امام جواد(ع) دربردارنده و بیانگر عظمت و بزرگی زکریابن آدم است و چندان نیازی به توضیح ندارد اما آنچه قابل توضیح است اینکه منظور از «اختلاف میمون و مسافر» همان اختلافاتی است که درباره امامت آن حضرت بین شیعیان بوجود آمده بود. (38)

البته احتمال دارد این تعبیر اشاره به درگیری های طرفداران امین و مامون باشد، که سبب ناامنی راهها بوده است.

این حدیث بخوبی نشان می دهد که زکریا پس از امام رضا(ع) نماینده امام جواد(ع) در قم بوده و اموالی از قبل نزد وی بوده است. اما از آنجا که اختلاف بر سر امامت جوادالائمه(ع) نیز در قم رسوخ پیدا کرده بود زکریا نمی توانست آن اموال را برای امام خویش ارسال کند، زیرا فرستادن اموال ارتباط مستقیم با آن اختلافات داشت و بیم آن می رفت تا اینگونه اختلافها، موجب ازبین رفتن اموال در بین راه شود.

البته قسمت پایانی ماجرا نشانگر آن است که سرانجام زکریابن آدم با تلاش خود توانست بار دیگر آرامش همیشگی را به قم برگرداند و در پی آن اموال امام جواد(ع) را به مدینه بفرستد.

روایت راویان
شقایق بوستان رضوی، زکریابن آدم قمی، علاوه بر بهره مندی از وجود تابناک امامان(ع) نزد تنی چند از یاران و اصحاب ائمه رفته از محضرشان بهره جسته است. این افراد عبارت اند از: داودبن کثیر رقی، عبدالله بن یحیی کاهلی و اسحاق بن عبدالله اشعری، علی بن عبدالله هاشمی.

همچنین شماری از راویان و پروانه های عاشق به محضر آن شمع شبستان رفته، پس از استفاده از محضر زکریای قمی احادیثی را از وی نقل کرده اند. اسامی این عده عبارت است از:

احمدبن ابی نصر بزنطی، عبدالله بن مغیره، احمدبن اسحاق اشعری، اسماعیل بن مهران، محمدبن سهل اشعری، حسین بن مبارک، فضل بن حسان دالانی، جعفر جوهری، عبدالله بن محمد حجال، محمدبن خالد برقی، حمزة بن یعلی اشعری، محمدبن حمزة بن یسع اشعری، سعدبن سعد اشعری، احمدبن حمزه قمی، علی بن اسحاق اشعری. (39)

مجموع روایاتی که از زکریابن آدم قمی در متون حدیث به ثبت رسیده است حدود چهل روایت می باشد. (40) این روایات اغلب در موضوعات فقهی و نیز معرفی امامت ائمه مسلمین می باشد.

حدیث هجران
زکریای اشعری و وکیل امین رضوی، پس از عمری تلاش و خدمت به اسلام و مسلمین و حمایت از شاهراه اصیل امامت و تعالیم آسمانی تشیع، سرانجام دعوت حق را لبیک گفته، به سوی حق شتافت.

از تاریخ وفات آن عارف وارسته اطلاع دقیقی نیست اما بیقین رحلت او در فاصله سالهای 204 الی 220ق. و همزمان با دوران امامت جوادالائمه(ع) بوده است.

جسم پاک آن فرزانه دوران، با اشک چشم عاشقان غسل داده شد و در آرامگاه ابدی اش (در قبرستان جنب بارگاه حضرت معصومه «س ») که بعدها به «قبرستان شیخان » معروف شد، بخاک سپرده شد.

در این قبرستان قدیمی، علاوه بر مرقد مبارک زکریابن آدم، مقبره مقدس زکریابن ادریس پسرعموی زکریا و از یاران باوفای ائمه - و نیز مرقد آدم بن اسحاق بن آدم - برادرزاده زکریا قرار گرفته است و بعدها بسیاری از عالمان و شهیدان در جوار آنان دفن شدند.

فرجام آسمانی
زکریابن آدم قبل از وفات خویش، حسن بن محمدبن عمران اشعری را وصی خود گردانید و امور وکالت را به وی واگذارکرد. پس از رحلت زکریا، محمدبن اسحاق بن عبدالله اشعری، ضمن نامه ای به امام جواد(ع)، خبر رحلت زکریا و نیز موضوع جانشین زکریا را به اطلاع وی رسانده، نظر امام جواد(ع) را در این باره جویاشد.

امام جواد(ع) در نامه ای خطاب به محمدبن اسحاق چنین فرمود:

«مطالبی را درباره زکریای اشعری که به رحمت الهی پیوسته است یادآوری کرده ای. سلام و رحمت خداوند بر او باد روزی که به دنیا آمد و روزی که از این دنیا رخت بربست و روزی که مبعوث خواهدشد. او روزهای زندگی خود را درحالی سپری کرد که حق را می شناخت و آن را بر زبان جاری می کرد و همواره خدا را یادمی کرد. او در راه خدا شکیبا بود و آنچه را خدا و رسولش دوست داشتند، انجام می داد.

خداوند او را بیامرزد. درحالی از دنیا رفت که ایمانش پابرجا بود و هرگز عهد و پیمان را نشکست. خداوند پاداش نیت او را بدهد و او را به بهترین آرزوهایش برساند.

تو درباره شخصی [حسن بن محمد] که به او وصیت شده که از من سؤال کرده ای، ما او را بهتر از خود شما می شناسیم. [زکریا در انتخاب وی اشتباهی نکرده و او مورد تایید ماست]». (41)

-1- ترجمه تاریخ قم، حسن قمی، ص 278.

2- همان.

3- همان، ص 268.

4- همان، ص 240.

5- همان، ص 242.

6- دائرة المعارف الاسلامی الشیعه، سیدمحسن امین، ج 2، ص 8.

7- قهرمانان اسلام، علی اکبر تشید، ج 2، ص 102.

8- ترجمه تاریخ قم، ص 37و251.

9- همان، ص 253،257،263.

10- همان، ص 277، 278،279.

11- رجال الطوسی، ص 143.

12- قاموس الرجال، ج 1، ص 89.

13- گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج 1، ص 63.

14- الخصال، شیخ صدوق، ص 839.

15- رجال النجاشی، ص 73. بقیه در صفحه 33بقیه از صفحه 1639- همان، ص 27.

17- ترجمه تاریخ قم، ص 37.

18- رجال الطوسی، ص 200.

19- معالم العلماء، ص 53، رقم 349.

20- قاموس الرجال، ج 4، ص 456.

21- مسند الامام الکاظم(ع)، عزیزالله عطاردی، ج 3، ص 392.

22- برخی برآنند که منظور از «ابوالحسن »، امام رضا(ع) است.

23- اثبات الهداة، ج 6، ص 16.

24- فرق الشیعه، حسن بن موسی نوبختی، ص 80.

25- عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ص 33.

26- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ج 2، ص 153، 154.

27- ولی تولیة (فلانا الامر) فلانی را متولی آن کار کردند. (المنجد، حرف «و»).

28- الغیبة، شیخ طوسی، ص 211; جامع الرواة، ج 1، ص 330.

29- اصول علم الرجال، شیخ مسلم داوری، ص 487.

30- قاموس الرجال، ج 7، ص 578.

31- الاختصاص، شیخ مفید، ص 251; رجال الکشی، ج 2، ص 858; بحارالانوار، ج 49، ص 288; وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 27، روایت 33442; سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 3، ص 270.

32- رجال الکشی، ج 2، ص 858; الاختصاص، ص 87; بحارالانوار، ج 49، ص 278 و ج 60 ، ص 221; سفینة البحار، ج 1، ص 417.

33- جامع الرواة، ج 1، ص 330.

34- منتهی الآمال، ج 2، ص 362.

35- بحارالانوار، ج 50، ص 24.

36- حیات سیاسی امام جواد(ع)، جعفر مرتضی عاملی، ص 30.

37- رجال الکشی، ج 2، ص 859; بحارالانوار، ج 50، ص 67; الاختصاص، ص 87; بصائرالدرجات، ص 237، حدیث 9.

38- اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج 7، ص 63.

39- معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 274; قاموس الرجال، ج 4، ص 461.

40- معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 274.

41- رجال الکشی، ج 2، ص 858; الغیبة، ص 211; الاختصاص، ص 87; بحارالانوار، ج 49، ص 274.

احمدبن ابی نصر بزنطی، عبدالله بن مغیره، احمدبن اسحاق اشعری، اسماعیل بن مهران، محمدبن سهل اشعری، حسین بن مبارک، فضل بن حسان دالانی، جعفر جوهری، عبدالله بن محمد حجال، محمدبن خالد برقی، حمزة بن یعلی اشعری، محمدبن حمزة بن یسع اشعری، سعدبن سعد اشعری، احمدبن حمزه قمی، علی بن اسحاق اشعری 39.

16- همان، ص 27.

17- ترجمه تاریخ قم، ص 37.

18- رجال الطوسی، ص 200.

19- معالم العلماء، ص 53، رقم 349.

20- قاموس الرجال، ج 4، ص 456.

21- مسند الامام الکاظم(ع)، عزیزالله عطاردی، ج 3، ص 392.

22- برخی برآنند که منظور از «ابوالحسن »، امام رضا(ع) است.

23- اثبات الهداة، ج 6، ص 16.

24- فرق الشیعه، حسن بن موسی نوبختی، ص 80.

25- عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ص 33.

26- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ج 2، ص 153، 154.

27- ولی تولیة (فلانا الامر) فلانی را متولی آن کار کردند. (المنجد، حرف «و»).

28- الغیبة، شیخ طوسی، ص 211; جامع الرواة، ج 1، ص 330.

29- اصول علم الرجال، شیخ مسلم داوری، ص 487.

30- قاموس الرجال، ج 7، ص 578.

31- الاختصاص، شیخ مفید، ص 251; رجال الکشی، ج 2، ص 858; بحارالانوار، ج 49، ص 288; وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 27، روایت 33442; سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 3، ص 270.

32- رجال الکشی، ج 2، ص 858; الاختصاص، ص 87; بحارالانوار، ج 49، ص 278 و ج 60 ، ص 221; سفینة البحار، ج 1، ص 417.

33- جامع الرواة، ج 1، ص 330.

34- منتهی الآمال، ج 2، ص 362.

35- بحارالانوار، ج 50، ص 24.

36- حیات سیاسی امام جواد(ع)، جعفر مرتضی عاملی، ص 30.

37- رجال الکشی، ج 2، ص 859; بحارالانوار، ج 50، ص 67; الاختصاص، ص 87; بصائرالدرجات، ص 237، حدیث 9.

38- اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج 7، ص 63.

39- معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 274; قاموس الرجال، ج 4، ص 461.

40- معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 274.

41- رجال الکشی، ج 2، ص 858; الغیبة، ص 211; الاختصاص، ص 87; بحارالانوار، ج 49، ص 274.

نظر شما