موضوع : پژوهش | مقاله

چالش در یک مواجهه ساختاری


وضعیت داستان‌نویسی معاصر قبل و بعد از انقلاب اسلامی از جهات مختلف با تغییراتی در سبک، ‌روش و جهان‌بینی روبه‌رو بوده که بیشتر اوقات در دوره‌های مختلف نویسندگان را از لحاظ سبک نگارش به سمت و سویی مشخص برده است. همچنین در رقابت آثار داستان‌نویسان ایرانی با رقبای غربی نیز نظرات مختلفی وجود دارد و برخی قدرت داستان‌نویسی در ایران را در برخی بخش‌ها حتی از آثار مشابه در ادبیات داستانی جهان قوی‌تر می‌دانند. یکی از این افراد، احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبیات معاصر ایران است. شاکری در یادداشتی وضعیت داستان‌نویسی در ایران را از قبل از انقلاب تاکنون بررسی کرده است.
مطابق دوره‌بندی‌ها و تحقیقاتی که در زمینه داستان‌نویسی در ادبیات داستانی ایران صورت گرفته است، تاریخچه ادبیات داستانی معاصر ایران بالغ بر 100 سال می‌شود، اگرچه این گزاره مشهور توسط افرادی که در ضمن جریان روشنفکری به نگارش تاریخچه ادبیات داستانی ایران مبادرت ورزیدند، نقل و تثبیت شده است و در مورد این گزاره هم باید تحقیقات بیشتری صورت بگیرد چراکه به نظر می‌رسد بسیاری از مبانی موجود در ادبیات داستانی غرب در سنت ادبیات روایی ما موجود بوده است امّا مطابق نظر مشهور که آغاز شکل‌گیری جریان داستان‌نویسی معاصر ایران را از زمان مشروطه می‌دانند، صاحب ترجمه‌هایی از آثار غربی، متون نمایشی و داستان‌های کلاسیک هستیم و همچنین شخصیت‌هایی به واسطه آشنایی با ادبیات غرب و تسلط‌‌‌‌شان بر زبان و مطالعه این آثار به میدان آمدند و دست به آفرینش آثار جدید زدند که افرادی مانند جمالزاده، هدایت و چوبک چهره‌های شناخته شده‌ای در این زمینه هستند.
نکته‌ای که در تحلیل آغاز دوره ادبیات داستانی بسیار مهم است، نحوه معرفی و ورود ادبیات داستانی در کشور ماست چراکه این فرایند تنها به چند ترجمه و داستانی که تولید شده است، ختم نمی‌شود بلکه این جریان در طی فرایند جریان روشنفکری که در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فعالیت می‌کردند،‌ صورت گرفت بدین معنا که اگر به همان زمان مشروطه نگاه کنیم، ورود ادبیات داستانی معاصر چه در مقوله زبان، چه در مقوله نحو و نیز در شخصیت‌پردازی و مضمون به نوعی از سنت‌های ادبیات روایی ما فاصله می‌گیرد و این امر خود باید تحت جریانی که اساساً با سنت‌ها معارضه و مقابله دارد، تفسیر شود،‌ لذا درست است که شکل ظاهری این جریان، ادبی است اما بطن و پنهان این جریان ادبی به اندیشه‌های فکری و سابقه فکری و فرهنگی جریان روشنفکری در کشور ما بازمی‌گردد.

در ادبیات داستانی معاصر شخصیت خاکستری هم وارد آثار شد
به همین دلیل کسانی که در ادبیات داستانی معاصر ایران دست به تحقیق زدند و یا آثاری را تألیف کردند، تنها آورندگان فرم و ساختار نبودند.‌ به عنوان مثال در بحث شخصیت،‌ یکی از اصولی که در این داستان‌ها ترویج و تبلیغ شد،‌ شخصیت خاکستری در مقابل شخصیت‌های سفید و سیاه است و به صورت واضح این فرضیه و شکل که در این داستان‌ها بیان شده درصدد مطلق‌گریزی در صاحب شخصیت و قداست‌زدایی در حوزه معارف و معانی دینی بود چراکه قداست با سیاه‌نمایی،‌ تیره‌نمایی و اضمحلال نقاط سفید شخصیت در تیرگی‌ها عملاً تضعیف می‌شود و به یک ادبیات سکولار و ادبیاتی که به نفی قداست می‌انجامد،‌ تبدیل می‌شود.

ادبیات داستانی معاصر با نواقص و بیماری‌هایی پا به عرصه وجود گذاشت
با توجه به نکاتی که گفته شد، می‌توان این نتیجه را گرفت که ادبیات داستانی معاصر ما در تولد خودش عملاً با نواقص و بیماری‌هایی پا به عرصه وجود گذاشت،‌ البته می‌توان گفت ادبیاتی که توسط طیف شبه روشنفکری پایه‌گذاری شده، تا همین زمان حاضر هیچ‌گاه صاحب سنت ادبی مستقلی نبوده است. اگر به سال‌های پیش از انقلاب اسلامی، جریان‌های فرم‌گرا،‌ جریان‌هایی که پا جای پای مکاتب ادبی غرب می‌گذارند و گاهی اوقات خشم و هیاهو آنها را به سمت روایت سیال پیش می‌برد و گاهی اوقات «صد سال تنهایی» آنها را به سمت رئالیسم جادویی پیش می‌برد و نیز گرایش‌های مختلف نگاهی بیندازیم، حرکتی که در طی این جریان اتفاق افتاد، کاملاً حرکتی تقلیدی نسبت به ادبیات غرب ارزیابی می‌شود چراکه در فکر جریان روشنفکری گفته شده و در تاریخ نیز وجود دارد که ایرانی باید سر تا پا قرنطینه شود و در ادبیات هم دقیقاً ترجمان این عقیده وجود دارد یعنی ادبیات ما به رشد نخواهد رسید مگر این که در مکتب ادبی و در مضمون و در بسیاری از موارد ما غربی بشویم،‌ البته در آثار نویسندگان این طیف عملاً شخصیت‌های ایرانی داریم و جغرافیا و زمان مربوط به ماست و محتوا و باطن مربوط به ادبیات غرب است. در مجموع جریانی که به این صورت شکل گرفت،‌ جریان بیماری بود و آسیب‌هایی را نیز به دنبال داشت.

انقلاب اسلامی ایران دوره‌ای تأثیرگذار در ادبیات داستانی ایران بوده است
این روند در ادبیات کشور ایران البته با نقاط عطفی هم مواجه بود؛‌ یکی از این نقاط تأثیرگذار پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع دفاع مقدس است،‌ البته این دو واقعه فی نفسه در ادبیات جهان هم بسیار تأثیرگذار بوده و اگر به قله‌های داستان‌نویسی جهان نگاه کنیم،‌ آنها نیز خارج از این موضوع نیستند، یا راجع به انقلاب بزرگی دست به روایت زده‌اند یا در متن و حاشیه یک جنگ بزرگ، روایتی را آغاز کرده‌اند به همین دلیل ظرفیت موضوعی انقلاب و جنگ خود فی نفسه می‌تواند آغازگر یک دوره باشد، چنان که می‌بینیم در تاریخ نگاره‌هایی که برای ادبیات داستانی انجام داده‌اند به طور مثال در کتاب «100 سال داستان‌نویسی ایران» که میرعابدینی آن را نوشته است، با وجود این که این نویسنده نسبت به نویسندگان و آثار جریان متعهد در کتاب خودش کاملاً بی‌مهر بوده است و نه از نویسندگان به طور کامل یاد کرده و نه به آثارشان پرداخته است اما به این نکته نیز اقرار کرده است که یکی از دوره‌های ادبیات داستانی معاصر ما، دوره پس از انقلاب بوده است، بنابراین یکی از عواملی که این دوره را شکل داد، خود انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به عنوان یک موضوع بود. اما تنها این موضوع به نحو کامل نمی‌توانست جریان بیمار پیش‌گفته را تغییر بدهد، دو دلیل برای این گفته وجود دارد و آن را باید در متن این دو واقعه جست‌وجو کرد، همان طور که جزو حقایق تاریخی ثابت شده است، انقلاب و دفاع مقدس هر دو در باطن،‌ متن و خاستگاه دینی داشتند یعنی اگر معارف دینی را از انقلاب جدا کنیم و شخصیت‌های دینی را از دفاع مقدس کنار بگذاریم، انگار ماهیت آن را نفی کرده‌ایم.

در دوره کنونی با چالش در ساختار ادبیات مواجهیم
لذا نویسنده‌ای که خودش به مقام قداست نرسیده و در جهان‌بینی معتقد به معارف دینی نیست، نمی‌تواند حتی در پرداخت موضوعات مقدس، مضامین مقدس را تولید کند پس شرط بر این است که نویسنده باید عوض شود و این تجربه موجب شده که نهادهای متولی به این نتیجه برسند که برای رسیدن به ادبیات انقلاب ما باید نویسندگان انقلاب داشته باشیم، اما در دوره‌ای ‌باز تجربه‌ها نشان داد که صرفاً تعهد و تجربه نویسنده در خلق آثار انقلاب و دفاع مقدس کافی نیست لذا این حلقه و فرآیند با بخش دیگری پیگیری شد و به این دلیل است که ما هم نیازمند نویسنده متعهد، موضوعات عالی و هم نیازمند به تغییر در مضمون هستیم و نیز نیازمند یک نظریه ادبی و ساختار ادبی متناسب با ادبیات انقلاب هستیم.ما همچنان در این مرحله‌ایم، در مرحله‌ای که فهمیدیم تنها نویسنده نمی‌تواند ضامن تولید اثر انقلابی شود، فهمیدیم تنها موضوعات مقدس برای خلق آثار خلاق یک داستان کافی نیست، اکنون در این مرحله به دنبال این هستیم که حالا اگر نویسنده مناسب داشتیم، مضامین مناسب داشتیم و نیز موضوعات مناسب داشتیم چه ساختاری می‌تواند ما را به ادبیات انقلاب برساند و این نکته‌ای است که به نظرم در این دوره با آن مواجه هستیم.

 


منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۹۰/۷/۱۱
نویسنده : احمد شاکری

نظر شما