موضوع : پژوهش | مقاله

عرفان طب روحانی است

به گزارش خبرنگار فرهنگي « مهر» ، مصطفی ملکیان در آغاز سخنراني خود گفت : براي عرفان تعريف واحدي وجود ندارد ، هر چند كه تكثر تعاريف عرفان به اندازه تكثر تعاريفي كه از دين شده است نيست اما، به هر حال براي عرفان هم تعاريف زيادي ذكر شده است . من در ابتدا دو تعريف براي عرفان ارائه مي كنم و سپس بر اساس اين دو تعريف بحث خود را مطرح مي نمايم .

وي افزود : عرفان از يك نظر،  به دو بخش : عرفان نظري و عرفان عملي تقسيم مي شود . براي تعريف عرفان نظري ، كه از روي آن مي توان عرفان عملي را نيز شناساند نياز به يك مقدمه درباره منابع شناخت / معرفت است ، يعني از چه راههايي مي توان تصوير مطابق با واقع بدست آورد؟ و از چه راههاي ديگري تصويرهاي غير واقعي، توهمي، خيالي، وهمي حاصل مي شود ؟ معرفتشناسان عليرغم تفاوتهاي فراوان در مباحث معرفتشناسي در چند مورد از منابع شناخت وفاق دارند .

منابع مورد وفاق معرفتشناسان عبارتند از : (1) حس ظاهر : يعني مواجه شدن با عالم واقع ازطريق حواس . توضيح اين كه قدما به پنج حس ظاهر، يعني :  بينايي، شنوايي، چشايي، لامسه، و بويايي اعتقاد داشتند و معتقد بودند كه به وسيله اين حواس ما با عالم واقع آشنا مي شويم . امروزه روانشناسان معتقدند كه حواس ظاهري ما بيش از پنج حس نامبرده شده است . روانشناسان معتقدند ما بيست و دو حس داريم و پنج عضو ؛ (2) حافظه : البته منبع حافظه با شرايطي كه معرفتشناسان بيان مي كنند جزو منابع معرفتي به شمار مي رود . ابتدا بايد ميان حافظه ظاهري و حافظه واقعي ، و سپس ميان حافظه واقعي فردي و حافظه واقعي جمعي تفكيك قائل شد . آن چه كه مورد وفاق معرفتشناسان است حافظه واقعي جمعي است ؛ (3) دروننگري/ درون بيني ( حس باطن) :   آن چه كه آدمي از خود مي داند مانند گرسنگي، تشنگي، شادي، غم، اميد، آرزو، و ... ؛ (4) شهود دكارتي :  يعني وقتي گزاره اي به ذهن عرضه مي شود، نتوانيد  آن را تصديق نكنيد . اين گزاره ها از راه شهود دكارتي حاصل مي شود مانند اين گزاره كه : « هر چيزي كه داري رنگ است ، داراي شكل است » ؛ (5) گواهي/ شهادت : ممكن است شما پاريس را خود نديده باشيد ، يعني به پاريس مسافرت نكرده باشيد اما، از راه گواهي و شهادت كساني كه به پاريس رفته اند به وجود پاريس معرفت حاصل كنيد ؛ (6) عقل: منظور از عقل در اين جا، عقلي است كه قدما از آن به عقل جزئي - در مقابل عقل كلي - تعبير مي كردند . و كار آن اين است كه از مقدماتي كه از ديگر منابع معرفتي بدست آمده با استفاده از روشها و قواعد منطقي استنتاجي معتبر حاصل آورد .

استاد ملكيان با ذكر اين كه همه معرفتشناسان در اين شش منبع معرفتي با يكديگر توافق دارند گفت : معرفتشناسان درباره ديگر منابع معرفتي مانند : تله پاتي، علم غيب، پيش آگاهي، وحي،  و عقل كلي توافقي ندارند . برخي از معرفتشناسان به برخي ازاين منابع نيز باور دارند ، يعني آنها را از منابع معرفت و شناخت محسوب مي كنند اما، همانگونه كه متذكر شدم وفاقي همچون وفاق درباره شش منبع ذكر شده ميان معرفتشناسان درباره منابع اخير وجود ندارد .

وي پس از ذكر اين مقدمه به ارائه دو تعريف از عرفان كه به نظر قابل دفاع تر مي آيند پرداخت و تعريف اول را اين گونه بين كرد : DF1 = عرفان نظري نظامي است مبتني بر اين كه معرفت به حقيقت نهايي و واقعيت راستين را نمي توان با هيچ يك از منابع ششگانه مذكور بدست آورد . فقط از راه كشف و شهود/ اشراق باطني/ مكاشفه مي توان به اين حقيقت نهايي معرفت پيدا كرد . به بيان ديگر، عارف معتقد است كه زيرلايه جهان/ بنياد جهان هستي / حقيقه الحقايق با اين منابع ششگانه بدست نمي آيد . بنا بر اين تعريف از عرفان نظري ، مي توان عرفان عملي را اين گونه تعريف كرد كه : عرفان عملي يعني شيوه اي كه اگر به آن شيوه زندگي كنيم  به اشراق باطني/ كشف و شهود / مكاشفه دست پيدا مي كنيم . البته اين كه آيا شرط لازم و كافي است يا شرط لازم اختلاف نظر وجود دارد .

استاد ملكيان تعريف دوم عرفان نظري را اين گونه بيان كرد ه DF2 = عرفان نظري نظامي است مبتني بر اين كه اولا :  ربط و نسبت ما با خداوند چگونه است  ؟ آيا نسبت ميان انسان و خداوند وحدت  است يا اتحاد يا مباينت ؟  و ثانيا : راه وصال جان آدمي با خداوند چيست ؟ و افزود : بنا بر اين تعريف از عرفان نظري، مي توان عرفان عملي را نيزاين گونه تعريف كرد : شيوه زيستي كه اين وصال را تسهيل يا ايجاد مي كند .  البته در اين كه عرفان عملي طبق اين تعريف وصال را تسهيل يا ايجاد مي كند بين محققان اخلاف نظر وجود دارد . با توجه به توضيحات فوق بايد گفت كه عرفان نظري ازعلوم توصيفي است و عرفان عملي از علوم توصيه اي است .

وي ادامه داد : عرفان عملي فقط با ساحت بدن آدمي سركار ندارد بلكه، با ساحت معرفتي، ساحت عواطف و احساسات ، و ساحت ارادي  وي نيز ارتباط دارد . پس، وقتي مي گويم عرفان عملي توصيه مي كند منظورم همگي اين ساحات است . عرفا مي گويند ما با اين توصيه ها دلالت به خير مي كنيم .

استاد ملكيان سپس به بحث حقيقه الحقايق پرداخته و گفت : درباره اين كه حقيقه الحقايق چيست ؟ بين عرفا اختلاف وجود دارد . برخي مي گويند حقيقه الحقايق يگانگي موجودات است ، و برخي ديگر اعتقاد دارند كه وجود يگانه است . توضيح اين كه برخي از عارفان معتقدند اگر آدمي چشمش به جهان باطن باز شود پي خواهد برد كه همه چيزها يكي است ،  و برخي ديگر باور دارند كه فقط يك چيز است كه يگانه است و بقيه چيزها تركيبي از چيزها ديگر هستند . البته برخي از عرفا نيز كه به وحدت وجود اعتقاد دارند به هر دو نظر باور دارند .

وي در بخش دوم سخنراني خود به بحث چگونگي مطالعات مقايسه اي در عرفان نظري پرداخته و گفت :  پرسشي كه مي توان طرح كرد اين است كه آنچه در كتابهاي عرفان نظري مطرح شده از كجا بدست آمده است ؟ منابع عرفا را مي توان به چهار قسمت تقسيم كرد : (1) كشف و شهود خود عارف؛ (2) متون اديان و مذاهبي كه عارف به آن دين و مذهب تعلق خاطر دارد ؛ (3) مجموعه اي ازعلوم و معارف زمان زندگي عارف، به ويژه فهم عرفي زمانه؛ و(4) ديدگاه هاي فلسفي عارف . هر گاه با يك متن عرفان نظري سروكار داريد بايد ميان اين چهار منبع تفكيك قائل شويد ، هرچند كه عرفا سعي مي كنند ميان اين چهار منبع سازگاري و وفاق ايجاد كنند .

در عرفان مقايسه اي چه مي توان انجام داد ؟ مقايسه دو صورت دارد (1) گاهي فقط وجوه تشابه و تفاوت ( ظاهري و واقعي) ذكر مي شود و (2) علاوه بر وجوه تشابه و تفاوت درستي يا نادرستي آنها را مد نظر قرار مي گيرد . به نظر شكل اول را مي توان مطالعه پديدارشناختي ناميد و فقط شكل دوم است كه مي تواند مطالعه تطبيقي / مقايسه اي نام بگيرد .

استاد ملكيان گفت : جهاتي كه مي تواند مورد مطالعه مقايسه اي قرار بگيرد عبارتند از : (1) آيا كل نظام عارف با يكديگر سازگاري دارد يا نه؟ ؛ (2) آيا برداشتهاي عارف از متون مقدس دين و مذهب خود  مطابق با قواعد هرمنويتيك است يا خير ؟ ؛ (3) عارف از علوم و معارف زمان خود تا چه اندازه اي تاثير پذيرفته است ؟ ؛  و (4) پيشفرضهاي فلسفي عارف چه اندازه است . هر چه اين پيشفرضها بيشتر باشد كارايي و كاميابي كمتري حاصل مي شود .

وي در پايان سخنراني خود ، با ذكر اين كه از وجوه ديگري نيز مي توان به مقايسه آراء و نظرات عرفا در بخش عرفان نظري پرداخت ، ولي فرصت آن نيست ،  جهات مقايسه و تطبيق در عرفان عملي را چنين برشمرد :  (1) آيا عرفان عملي از عرفان نظري در خوري برخوردار است يا خير؟  ؛ (2) آيا آن چه عرفان عمليمي گويد مورد تاييد روانشناسي است يا خير ؟ منظور ازروانشناسي فقط رشته روانشناسي نيست بلكه اين است كه آيا در صورت انجام توصيه ها و عمل بدانها به آن چه كه  وعده داده شده مي توان رسيد يا خير ؟ اين امر كاملا آزمون پذير و قابل تجربه فردي و جمعي است ؛ (3) آيا عرفان عملي به سنخهاي رواني انسانها توجه دارد يا خير ؟ توضيح اين كه همانگونه كه انسانها داراي سنخهاي مخلف بدني هستند ( چاق، لاغر، كوتاه قد، بلند قد و ... ) به لحاظ رواني نيز سنخهاي متفاوتي دارند . از اين حيث مي توان عرفان عملي عرفا را با يكديگر مقايسه كرد و نشان داد كه آيا در دستور العملهاي خود به سنخهاي رواني توجه دارند يا براي همگي انسانها يك دستور العمل دارند ؟ ؛ و (4) عرفان عملي چقدر واقع بين است و چقدر آرمانگرا ؟ يعني مي توان بين عرفان هاي عملي از اين حيث كه چه مقار به واقعگرايي و آرمانگرايي باور دارند مقايسه و تطبيق انجام داد . 

۱۴ دی ۱۳۸۲
کد خبر 49396


  •  

نظر شما