از حماسه بنغازی تا تراژدی طرابلس
از 11 فوریه یعنی روز سقوط حسنیمبارک کمتر از یک هفته طول کشید تا در هفدهم فوریه جرقه انقلابی بزرگتر علیه یکی از نظامهای دیرپای دیکتاتوری در شمال آفریقا شعلهور شود. معمر قذافی 68 ساله که در طول قیام تونس و مصر، ملتهای عرب را به دلیل عصیان علیه دولتهایشان سرزنش نمود این بار خود آماج سونامی قیام ملتها شد.
قیام لیبیاییها در امتداد انقلابهای جهان عرب به وقوع پیوست اما سرنوشتی غمبارتر از همه جنبشها پیدا کرد. لیبی ظرف چند روز به آوردگاه یک رویارویی خونین میان دو بخش غرب تحت امر قبیله قذافی و شرق تحت نفوذ انقلابیون تبدیل شد. اما این همه داستان تبدیل یک جنبش نورس به تراژدی خونین نبود.
تاریخ به صورت شگفتزده، فصل تلخ دوره استعمار و گسیل ارتشهای بیگانه را در لیبی تکرار ساخت.
با ورود کاروان نظامی ناتو همه معادلات در این سرزمین دگرگون شد. کشوری که انقلابیون خاورمیانه انتظار داشتند به لحاظ موقعیت سوقالجیشی پل ارتباط جنبشهای این منطقه با شمال مدیترانه و قاره سبز شود، به کانون نفوذ بلوک غرب تبدیل شد.
حضور یکباره ناتو، سرنوشتی مشابه افغانستان و عراق را برای لیبیاییها رقم زده است. مردم خسته از استبداد قذافی نیز همانند ملتهای عراق و افغان تا به امروز هزینههای سنگینی پرداختهاند اما هنوز اثر و نشانی از امید و آزادی در افق سرنوشت خویش نمیبینند.
نسل جوان لیبی که هر روز شماری از آنان جان خویش را برسر آزادی میهن مینهند اکنون با این سؤال روبهرو هستند که «چرا چنین شد و چرا بهار انقلاب آنها علیه نماد دیکتاتوری به برادرکشی و جنگ خانگی تبدیل گردید».
روزنامه با این پیشفرض موضوع لیبی را مبنای یک میزگرد جدید کارشناسی قرار داد که پرسش حیاتی لیبیاییها در واقع پرسش همه افکار عمومی خاورمیانه است که با امید و اشتیاق در پی ببار نشستن ثمرات بهار عربی بودهاند.
در این میزگرد آقایان حمیدرضا اکبری کارشناس خاورمیانه از نهاد ریاست جمهوری، جعفر قنادباشی کارشناس ارشد خاورمیانه و مصیب نعیمی مدیر روزنامه الوفاق حضور دارند.
در میان انقلابهای عربی جنبش لیبی، سرنوشتی تراژیک پیدا کرده است، به این صورت که افکار عمومی در خاورمیانه از انقلابهای مصر، بحرین و حتی یمن به حماسه تاریخی تعبیر میکنند و انتظار دارند این الگو در دیگر کشورهای استبدادزده پیاده شود اما جنبش لیبی را تجربهای شکست خورده و حتی هراسآور مینگرند لااقل روشنفکران عرب این هشدار را میدهند که مبارزات آزادیخواهانه منطقه نباید به سمت «لیبیایی شدن» پیش برود.
این هشدارها باب سؤالات زیادی را در خصوص سرنوشت جنبش لیبی باز میکند. سؤالاتی از این قبیل که چرا انقلابی که با شعار و آرمان مسالمتجویی شروع شد سر از خشونت درآورد و چه اسباب و عللی موجب شد دسترنج جوانان انقلابی لیبی آماج توفان کینههای سیاسی و تنفر قومی شود.
بنابراین شروع بحث ما این است که در کدام نقطه مسیر جنبش لیبی از جنبشهای دیگر خاورمیانه جدا شد اگر موافق باشید از آقای قنادباشی شروع کنیم. از نگاه شما بارزترین وجه تمایز انقلاب لیبیاییها با دیگر جنبشهای خاورمیانه چه بود؟
قنادباشی: لیبی یکی از وسیعترین کشورهای عربی و در عین حال نسبت به وسعت خود یکی از کم تراکمترین بافت جمعیتی در میان کشورهای عربی را دارد. ژئوپلتیک لیبی و ساختار جمعیتی این کشور از عواملی است که مسیر انقلاب در لیبی را کند و فرسایشی نموده است.
5/6 میلیون نفر در وسعتی به اندازه ایران پراکنده است. این در حالی است که اولین فاکتور برای هر جنبش و انقلابی جمعیت زیاد و متمرکز است. به میدان التحریر در قاهره نگاه کنید. بدون حضور آن جمعیت انبوه در میدان آیا امکان تحقق انقلاب و سقوط مبارک وجود داشت. در تونس نیز همین طور در پایتخت تجمعات زیادی رخ داد که دیکتاتور را مجبور به عقبنشینی کرد اما این تجمعات عظیم به دلیل کم تراکم بودن جمعیت لیبی عملاً وجود ندارد. علاوه بر این در شهر طرابلس نیز که امکان چنین تجمعی وجود داشت قذافی با مشت آهنین و با آوردن هلیکوپتر و تانک به زمین و آسمان شهر عملاً هرگونه تجمع اعتراضی در پایتخت را در نطفه خفه کرد.
تجمعات در بنغازی نیز تأثیر چندانی بر پایتخت ندارد. از همین منظر ژئوپلتیک سیاسی اگر نگاه شود پراکندگی و فاصله زیاد شهرها و مناطق لیبی از یکدیگر امکان نظامی شدن اختلافات و بروز جنگ داخلی در این شهرها را فراهم کرده است. بر همین مبنا از روز آغازین جنبش، کشتیهای قذافی شروع به گلوله باران شهرها و بنادر کردند، هواپیماها بر روی مردم آتش گشودند و قذافی به یکباره یک انقلاب مردمی را با استفاده از شرایط و ویژگیهای جغرافیای خاص لیبی تبدیل به یک جنگ داخلی نمود.
*آقای اکبری شما در تبدیل جنبش و انقلاب لیبی به جنگ داخلی چه عاملی را مؤثر میدانید، چه چیزی باعث شد انقلاب این سرزمین ناکام و ناتمام بماند.
**اکبری: انقلاب در کشورهای عربی تنها در دو کشور به نتیجه رسیده است. آن هم نه نتیجهای کامل و تمام عیار که خواسته مردم را دربرگیرد. در تعداد دیگری از کشورها تظاهرات همچنان ادامه دارد و این روند متفاوت به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد کشورها است. لیبی بافتی دارد که شرایط این کشور را متفاوتتر از بقیه کشورها میکند. این تفاوت با نگاهی به شاخصهای اجتماعی لیبی به روشنی حس میشود. یکی از این ویژگیها جمعیت جوان لیبی است که در میان کشورهای جهان از جوانترین جمعیتها به شمار میرود.
میانگین سنی در این کشورها 25 سال است. 30 درصد جمعیت زیر 15 سال سن دارند و دو سوم جمعیت زیر سی سال هستند. درصد با سوادی در این کشور بالاست و تولید ناخالص ملی این کشور در قاره آفریقا با 79 میلیارد دلار بالاترین جایگاه را به خود اختصاص داده است. جوانان از طریق شبکههای مجازی و فیسبوک با هم ارتباط گرفته و شور حرارت جوانی خود را با هدایت دیگر شبکههای مجازی بدون داشتن رهبری واحد در خیابانها به نمایش گذاشتند.
در برابــر ویژگی جوان بودن بافت جمعیتی لیبی نظام قبیلهمحوری این کشور قرار دارد طوری که میبینیم غرب و مرکز کشور که دارای بافت قبیلهای مشخصتری است از حامیان اصلی قذافی به شمار میآید.
در مقابل، شرق کشور که نظام مدنی و شهری در آنجا بیشتر نمود دارد برضد قذافی صفآرایی میکند. البته در صحنه جهانی نیز حمایت چندانی از مخالفان شرقنشین نشد به طوری که اگر قطعنامه پرواز ممنوع صادر نمیشد قذافی به راحتی قادر به تصرف و سرکوب معترضان در بنغازی بود.
نکته بارز دیگر که مسیر حوادث لیبی را تغییر داد رقابت تاریخی بنغازی - طرابلس است که قذافی از این مسئله در تجهیز و بسیج ساکنان طرابلس و غرب لیبی علیه شرق شورشی استفاده شایان برد.
*آقای نعیمی، میخواهم علاوه بر عناصر ژئوپولتیکی یا ویژگیهای تاریخی که آقای اکبری و قناد مطرح کردند تأثیرات تفکر قذافی را در بروز جنگ اخیر از زبان شما بشنوم فکر نمیکنید تاکتیکهای قذافی به عنوان عامل فرسایشدهنده انقلاب لیبی نقش زیادی در تبدیل جنبش این کشور به جنگ داخلی داشته است؟
**نعیمی: معتقدم در تحلیل شرایط لیبی همه عوامل را باید تأثیرگذار دانست و در نظر گرفت. نظامیگری محضی که تفکر آقای قذافی را تشکیل میدهد سبب شد تا رژیم و شخص قذافی به انقلابیون نه به عنوان افرادی سیاسی و معترض که به عنوان دشمن مسلح و ارتش نفوذی از خارج بنگرد.
در تفکر آقای قذافی فعالیت و گردهمایی حزبی و سیاسی معنایی جز خیانت ندارد و تساهل و تسامح با معترضان هم ردیف مماشات با دشمن خارجی محسوب میشود. از طرفی لیبی یک کشور نفتخیز است و نفت این کشور که از مرغوبترین محصولات انرژی جهان است باعث شد اروپاییها، جنگ لیبی را بخشی از منافع حیاتی خویش بدانند و حتی امریکا را وارد جنگ لیبی کنند در حالی که امریکا تمایل یا آمادگی لازم برای ورود به جنگ لیبی را نداشت.
*آقای نعیمی به این صورت شما نبود تحزب و تسلط حکومت برحوزه سیاسی و اقتصادی را باعث ناکامی جنبش میدانید؟
**نعیمی: لیبیاییها بیش از پراکندگی جغرافیایی به لحاظ سیاسی متشتت هستند حتی علمای مذهبی و ساختار منسجم روحانیت مسلمان نیز در این کشور به چشم نمیخورد. در فضای امروز لیبی حتی شخصیت و نخبه برجستهای هم ندارد تا بتوان به آن شخص به عنوان یک لیدر امید بست. رئیس شورای انقلاب لیبی هم از وزرای سابق رژیم قذافی انتخاب شد وگرنه اپوزیسیون لیبی شخصیت مطرحی نداشت.
با این اوصاف شاهد بروز دو نگرش در ستاد انقلابیون هستیم که این نگاه دوگانه بر سرنوشت جنبش تأثیر گذاشته است. از یک طرف نیروهای تشکیلدهنده انقلاب جوانان هستند. شور و حرارت جوانی آنها را به میدان مبارزه خیابانی کشانده است ولی رهبری آنها یعنی افراد تشکیل دهنده شورای انتقالی نیروهایی هستند که نگاهی متفاوت از بدنه جوان جنبش دارند. اینها گمان میکنند غربیها معجزه خواهند کرد و شر قذافی را از سر آنها کم خواهند کرد. بنابراین جبهه انقلابیون تا حدی گرفتار پیشگوییها و محاسبات خوشبینانه خودش شد. در لیبی همه طیفها فکر میکردند قذافی بزودی سقوط میکند اما آنها از بازیهای تیم قذافی با طرفهای غربی بیخبر بودند.
*این بازیها در دوره جنگ 5 ماهه به چه صورت درآمد؟
**نعیمی: از ابتدای جنگ، قذافی مدام در پی مذاکره با غربیها بود. این تصمیم قذافی را در آن برهه در قالب مصاحبههای مداوم سیفالاسلام میبینید، اما امروز اوضاع به سمتی تغییر کرده است که غربیها تقاضای مکرر برای مذاکره میکنند و در مقابل قذافی ناز میکند.
قذافی و فرزندانش در طول چهل سال حکومت و دست و پنجه نرم کردن با غرب در حوادث مختلفی چون لاکربی به خوبی قواعد رفتار اروپا را شناخته است. قذافی میداند غربیها ابتدا وانمود میکنند خیلی سخت و تند با حاکمان خاورمیانه برخورد میکنند و در این زمینه حتی مبادرت به عملیات روانی میکنند اما در نهایت به مرور زمان گرایش واقعی آنها در میدان دیپلماسی عیان میشود. در این عرصه کافی بود، اختلافی در جبهه غرب بروز کند تا قذافی نقشه خود را با خیالی راحت پیش ببرد. قذافی جنگ را فرسایشی کرد و روحیه مخالفان را در هم شکست.
*آقای قناد در حال حاضر مقابل دولت قذافی، فقط همین دو گروه جوانان و شورای انتقالی قرار دارند یعنی در نگاه به صف نیروهای انقلابی و مخالفان قذافی به چه دستهبندی میرسیم؟
**قناد: یکی از دلایل تبدیل حرکت انقلاب مردم لیبی به جنگ فرسایشی مقطع زمانی آن است. دقیقاً سه روز پس از سرنگونی مبارک، انقلاب و اعتراض در لیبی شروع شد. در مصر و تونس امکان استفاده از مشت آهنین وجود نداشت اما خطر سقوط دومینوی دولتهای عربی، غرب را به این نتیجه رساند که برای جلوگیری از سقوط در این دومینو در لیبی از مشت آهنین مقابل مردم استفاده شود.
به نظر می آید این تبانی میان بازیگران صحنه تحولات خاورمیانه صورت گرفته که حکام عرب و دولتهای غربی در لیبی یا یمن و بحرین به این نتیجه رسیدهاند که نباید گذاشت مردم به این باور برسند که اگر به خیابان ریختند و انقلاب کردند همانند مصر و تونس خیلی سریع و بدون هزینه میتوانند به نتیجه برسند. از این منظر شاید اگر ابتدا مردم لیبی پیش از تونس و مصر قیام کرده بودند غرب و حکام عرب با این درجه از خشونت در برابر مردم لیبی موافقت نمیکردند.
*آقای اکبری شما در نگاه نیروهای جبهه انقلاب به چه آرایش و دستهبندی میرسید، آیا این فرضیه درست است که طبق نظام قبیلهای نیروهای انقلاب سازماندهی شدهاند.
**اکبری: بافت قبیلهای لیبی از مواردی است که در تحلیل حوادث این کشور از آن بحث زیادی به میان میآید. از میان 128 قبیله موجود در لیبی 7 یا 8 قبیله در لیبی که جزو قبایل مهم این کشور محسوب میشوند همپیمان قذافی هستند. ثقل قدرت قبایل در غرب و مرکز لیبی است که تحت نفوذ و سیطره قذافی است.
هیچ یک از مخالفان قذافی هویت قبیلهای ندارند. بسیاری از آنان خارجنشین بودند. البته نقش قبایل در شکلگیری تاریخ جدید لیبی مؤثر است. دورهای که با وجود قهرمانانی مثل عمرمختار لیبی استقلال خود را به دست میآورد و نظام پادشاهی سنوسی برمیافتد و جمهوری به اصطلاح خلقی جایگزین میشود لکن در شکلدهی صف انقلابیون کنونی «شاخص قبیله» چندان تعیینکننده
نیست.
زیرا چنان که اشاره شد وجه غالب رهبران انقلاب، تکنوکراتهای مقیم غرب یا بریده از خود دولت هستند.
*آقای نعیمی فقدان رهبری واحد تا چه اندازه در سردرگمی جنبش لیبی مؤثر بوده است؟
**نعیمی: عدم رهبری بواقع ضعف بزرگی در انقلاب لیبی و در دیگر انقلابهای عربی است. به طور مثال در مصر ما شاهد بودیم مردم در میدان التحریر میگفتند مبارک برود به جایش اگر شیطان هم بیاید بهتر است. به افغانستان نگاه کنید پدیده جنگ و اختلاف ریشه در نبود رهبری بلامنازع و مورد قبول مردم دارد.
اما در این میان یک نکته شایان ذکر است و آن غلو محافل غرب درباره القای این تفکر در جامعه لیبی است که همه چیز طبق برنامه ناتو به پیش میرود و اراده انقلابیون چندان مؤثر نیست. برای مثال اگر در فلان جا یک هواپیمای امریکا سرنگون شد این ضعف امریکا نیست بلکه برنامه بر این منوال بود، که این هواپیما سرنگون شود.
اما واقعیت این است که غربیها نهتنها برنامه دقیق و مدونی در برابر انقلابهای عربی نداشتند بلکه در مواجهه با آن دچار اشتباه محاسبه نیز شدند. فکر میکردند قذافی همانند موضوع لاکربی و... تسلیم میشود.
در حالی که شواهد آشکار ساخت که قذافی میلیاردها دلار اسکناس و حتی پول نقد ذخیره کرده و با تزریق آن میان هوادارانش و نیروهای مسلح، جنگ را پیش میبرد. حتی این مسئله مطرح شده که قذافی طی سالهای گذشته شهرکی زیرزمینی و مقاوم ساخته که تا
6 ماه و به روایتی یک سال آذوقه و مایحتاج لازم برای 30 هزار نفر را داراست. عدهای این نکته را تخیلی میدانند اما روند جنگ فرسایشی 6 ماهه نشان داد که قذافی پول کافی ذخیره دارد و این کارها هم از وی برمیآید.
*آقای اکبری به جبهه بازیگران بینالمللی نگاه بیندازیم. بحران لیبی اکنون حالت بینالمللی پیدا کرده است؟ ناکامی ناتو در ساقط کردن قذافی برای همه افکار عمومی یک معما است آیا این امر یعنی مقاومت قذافی و ساقط نشدن نظام او یک فرآیند طبیعی است یا تاکتیک ناتو در شرایط فعلی بر حفظ قذافی است.
**اکبری: قذافی تا به امروز مقاومت کرده اما مقاومت به قیمت اطاله بحران و ادامه ویرانی زیرساختهای اقتصادی لیبی صورت می گیرد. زیرساختهای اقتصادی لیبی تماماً ساخت کشورهای شرقی چون روسیه و چین است و اروپاییها با نابودی این زیرساختها عملاً زمینه حضور شرکتها و پیمانکاران غرب در دوره بازسازی لیبی را فراهم میکند، بنابراین ناتو در چشمانداز حرکت خویش در پی شکلدهی یک جامعه مدرن با معیارهای مطلوب خود در لیبی است.
بنابراین در بلندمدت این حضور ناتو، اقتصاد و ساختارهای اجتماعی لیبی را دگرگون خواهد کرد و در کوتاهمدت سود کلانی نصیب شرکتهای غربی میکند که به خاطر بحران اقتصادی اخیر با رکود مواجه هستند.
*آقای اکبری میتوانیم نتیجه بگیریم که نگرانی کشورهایی مثل روسیه که با ناتو در لیبی رودررو شدهاند همین پروسه غربیسازی یک کشور سنتی و سوسیالیستی است؟
**اکبری: آقای پریماکوف از سیاستمداران برجسته روسیه گفته است ناتو در لیبی میخواهد جای سازمان ملل را بگیرد و این به هیچ وجه مطابق منافع روسیه نیست. ترکیب افرادی که در صدر شورای انتقالی قرار گرفتهاند سیاستمداران مقیم غرب هستند. با همین ملاحظات امریکا هم به این جنگ کم میل بود البته اروپا برای تحقق این هدف نیازمند توسل به نیروی نظامی و توان ارتش امریکا علیه لیبی بود. اروپا منافع زیادی در لیبی دارد. 4 کشور اول واردکننده و صادرکننده لیبی از کشورهای اروپاییها هستند.
*آقای قناد اغلب ناظران از تحلیل نادرست غرب یا اشتباه در محاسبات ناتو در جنگ لیبی سخن میگویند. چه مواردی از برآورد ناتو با خطا همراه شد؟
**قناد: خروج اتباع غربی و بستن سفارتخانههای غرب در لیبی نشان از این داشت که امریکا و اروپا منتظر سقوط سریع قذافی هستند و در رسانهها نیز این طور القا میکردند. البته روال این است که غربیها در رسانهها عین واقعیت و عین باورهای عمومی تبلیغ نمیکنند. برای مثال رسانههای غربی طوری جلوه میدهند که گویا یمن نقطه مهم و استراتژیکی برای آنها نیست اما این کشور به خاطر تنگه بابالمندب گلوگاه تجاری غرب است.
غربیها از واکنش قذافی وحشت زیادی داشتند چرا که قذافی را دارای شخصیتی ماجراجو و غیرقابل پیشبینی میدانستند، از این وحشت داشتند که قذافی با موشک و سلاحهای دوربرد اروپا و اسرائیل را هدف قرار دهد. لذا در مرحله اول جنگ به زیرساختهای موشکی و نظامی لیبی حمله کردند.
آنها منافع نفتی خود در لیبی را پنهان میکنند و رسانههای غرب اصلاً به بحث انرژی و نفت مرغوب لیبی اشارهای ندارند، اما همه ناظران میدانند قذافی اهل معامله است و پول خرج کردنهای کلان او در خاطرات مانده است و این بعید نیست که هم اکنون در حال رشوه دادن به طرفهای اروپایی باشد.
*آقای اکبری از میان اجتماعـات مختلف، قویتـــرین سناریوی جاری برای آینده لیبی را چه میدانید؟
**اکبری :حذف رژیم قذافی مهمترین خواسته گروه تماس بینالمللی است. نوع حکومت آلترناتیو هم مشخص شده است. در این الگوی مطلوب غرب سعی شده نقش دین کمرنگ باشد. از طرفی مسئله سوریه باعث شده غرب تلاش کند پرونده لیبی را سریعتر ببندد تا بتواند با فراغ بال به مسئله سوریه بپردازد. لذا میتوان پیشبینی کرد در یکی دو ماه آینده شاهد سقوط طرابلس و شروع سرمایهگذاری توسط شرکتها و پیمانکاران غربی در صحنههای اقتصاد و انرژی لیبی خواهیم بود. ضمن آن که در داخل افکار عمومی بیش از این تحمل ادامه بحران لیبی را ندارد.
مسئله دیگری که باید به آن اشاره کنم تحریمهای اعمالی غرب علیه لیبی است. اروپاییها از یک طرف صحبت از سرنگونی سریع و لزوم برچیده شدن حاکمیت و نظام قذافی میکنند و از سوی دیگر علیه این رژیم رفتنی و در حال سرنگونی تحریمهای مدتدار و طولانی وضع میکنند. کما این که آنها به بهانه توقیف اموال قذافی در واقع ثروتهای ملی و بومی ملت لیبی را توقیف کردهاند. ما در رابطه با عراق شاهد بودیم که 8 سال پس از سرنگونی صدام تحریمهای اعمالی علیه این کشور با اخذ امتیازهای زیاد از دولت جدید برداشته شد و امریکا به طور قطرهچکانی و گام به گام تحریمها را برداشت.
به نظر میرسد در رابطه با لیبی هم همین سناریو در حال تکرار است. یعنی پس از توقف جنگ، بلوک غرب اهرمهای نفوذ بر روی منابع لیبی را حفظ میکند.
*آقای قناد اخیراً ویلیام هیگ وزیر خارجه انگلستان اعلام کرده قذافی از حکومت کنارهگیری کند و در طرابلس بماند. این پیشنهاد انگلیسیها به شکلهای دیگر از سوی دیگر بازیگران اروپایی هر هفته مطرح میشود، اهداف این پیشنهادهای رنگارنگ به دولت قذافی چیست؟
**قناد: مفهومش این است که حقوق بینالملل هنگام اقتضای منافع غرب ارزش و اصالتی ندارد، آنها حتی به احکام صادره خود نیز احترام نمیگذارند، از یک طرف خودشان علیه قذافی حکم صادر میکنند و از طرف دیگر خودشان پیشنهادی درست برخلاف آن میدهند و من تعجب میکنم از اصحاب رسانه و مطبوعات که چرا به راحتی از کنار این موارد میگذرند و چرا این پیشنهاد پرتناقض وزیر خارجه انگلیس را نقد و بررسی نمیکنند.
به نظر میرسد یک همفکری میان اتحادیه آفریقا، روسیه و انگلیس وجود دارد که قذافی در لیبی بماند ولی انتقال قدرت صورت گیرد.
درواقع این سناریو را گروه کشورهای مستعمره انگلیس در آفریقا با هدایت لندن طرحی را دنبال میکنند و ما شاهد بودیم که رئیسجمهور آفریقای جنوبی هنگام بازدید از روسیه عیناً مواضع انگلستان را در رابطه با لیبی مطرح کرد. نکته جالب توجه در سناریوی انگلیس و گزینه اروپاییها این است که میگویند در راستای انتقال آرام قدرت از قذافی به حکومت جدید حداقل یکی از فرزندان قذافی در ترکیب شورای انتقالی لیبی عضویت داشته باشد. فکر کنم پیام این حرکت برای افکار عمومی کاملاً روشن است.
منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۹۰/۵/۱۷
نظر شما