تاثیر رایانش ابری بر گسترش منبعباز
در طول تاریخ رایانه، نرمافزارهای تجاری بار قابل اتکا و گسترش بودن را بخصوص در امور مهم و خطیر به عهده گرفتهاند. از آنجا که هیچکس تمایل ندارد در تجارت، پیادهسازی یا در بخشهای دیگر سازمانی شکست بخورد، سازمانها فناوری منبعباز را تنها در نقاط کماهمیتتر و با اهداف تاکتیکی بهکار گرفتند.
اخیرا، بسیاری از سازمانهای بزرگ فناوری اطلاعات استراتژیهای منبعباز زیادی را در پیش گرفتند. سیسکو، دل، ناسا و رکسپیس با فعالیت کنار یکدیگر، OpenStack را بهوجود آوردند. VMWareبا خرید SpringSource و پس از مدت کوتاهی از Cloud Foundry وخدمت PaaS آن خبر داد. آمازون، Salesforce.com و دیگران سرویسهایی را ارائه کردند که کاملا بر مبنای فناوری منبعباز استوار بود. فناوریهای جدید از جمله NoSQL از طریق منبعباز توسط گوگل و فیسبوک توانستند با استقبال زیادی مواجه شوند. در 2 سال گذشته فعالیتهای انجام شده در حوزه منبعباز مربوط به 10 سال قبل از آن بوده است. اما دلیل این اتفاق چیست؟
بدون شک، طی این چند سال، رایانش ابری یکی از مهمترین اخبار در بین اصحاب فناوری اطلاعات محل بحث بوده است. فعالیت زیاد اخیر در حوزه منبعباز درست همزمان با جنبش رایانش ابری است، چرا که بین این دو رابطهای سینرژیک و عمیق وجود دارد. در حقیقت رایانش ابری پیشروی اصلی در جبهه کسب توجه به منبعباز است.
بهطور کلی، پروژههای منبعباز به دو مولفه برای جمع کردن یک جامعه نیاز دارند، نخست طبیعت پروژه است که باید از نظر فنی چالشبرانگیز باشد. پروژههای منبعباز موفق آنهایی بودند که بخشی از وظایف پیچیده فناوری را حل میکردند یا باید کاری بسیار حجیم انجام میدادند. لینوکس، مایسهکوئل و بیتتورنت همه از مثالهای خوب این مورد هستند.
دوم، نیاز به استفاده توسط نرخ بالایی از کاربران است. هر چه سازمانها و افراد بیشتری از فناوری منبعباز استفاده کنند، این جامعه پختهتر و باعث بلوغ این فناوری خواهد شد.
رایانش ابری چالش بزرگی برای جوامع منبعباز است. قبول کردن رایانش ابری بهاین معنی است که باید ساختار نرمافزاری تقویت شود. بهدنبال این موضوع، تمام کسانی که سرویسهای رایانش ابری از زیرساخت گرفته تا کاربرد را عرضه میکردند، مجبور به نوآوری و ساخت نرمافزارهای زیرساختی تجاری بودند تا به این امر بزرگ و پیچیده فائق آیند. کاساندرای فیسبوک و سیستم فایل گوگل مثالهای نمونه این نوآوری هستند.
هر چند مهم است که به این نکته اشاره شود که نه فیسبوک و نه گوگل در عرضه کسب و کار میانافزار نقشی ندارند. هر دو منبع درآمدشان از تبلیغات است. این میانافزارها شاید در عرصه رقابت موجب برتریشان شود، اما برای خودشان سودی در بر نداشته است، چرا که هر دو شرکت تمایل دارند هزینهها را تا حد امکان پایین نگه دارند.
اما استفاده کاربران چطور؟ تاریخ نشان داده است که سازمانها در استفاده از منبعباز کند عمل میکنند. دههها لابی دلالان نرمافزارهای تجاری باعث این تفکر شده است که نرمافزارهای تجاری در بروکراسی اداری برتری خاصی دارند. تا همین چند سال اخیر، بزرگترین نقطه برتری فروش نرمافزارهای تجاری قابلیت بزرگ شدن و امنیت آنها بود. نرمافزارهای منبعباز تنها برای امور کماهمیتتر قابل بررسی بودند. امروزه و بعد از برتری شرکتهایی که رایانش ابری را بهکار گرفتهاند (آمازون، گوگل و...) ورق برای جامعه منبعباز برگشته است.
اما موج استقبال از منبعباز تنها بهدلیل تزریق اعتماد رایانش ابری نبوده و بیشتر بهدلیل مدل مصرف آنهاست. رایانش ابری در اصل پارادایم جدیدی را به سرویسهای آیتی اضافه کرده است، مدلی اقتصادیتر که تنها در ازای پرداخت پول چیزی دریافت و استفاده شود. اگر چه غافلگیرکننده است، اما زمان زیادی صرف شد تا این که سازمانها بتوانند این مدل را قبول کنند. با وجود این سال گذشته، سالی محوری در تغییر این روند بود.
مدلی که نرمافزارهای منبعباز با آن خود را معرفی میکردند، شباهتهای زیادی با رایانش ابری دارد. در نرمافزارهای تجاری، باید مجوز استفاده از نرمافزار و همچنین هزینه نصب آن پیشاپیش پرداخت شود. بعد از پیادهسازی هزینههای نرمافزار به صورتهای مختلفی دریافت میشود: پشتیبانی، نگهداری و... در نرمافزارهای منبعباز، پیادهسازی آن رایگان است و اگر بدرستی کار کرد، میتوان پشتیبانی حرفهای آن را خرید یا نخرید، که معمولا بهصورت اشتراک یا دورهای عرضه میشود.
هایپی که رایانش ابری ایجاد کرده باعث شده است استانداردهای استفاده از خدمات آیتی در سازمانها تغییر کند. هر چه سازمانها بیشتر به استفاده از رایانش ابری تمایل نشان دهند، از مدل سنتی نرمافزارهای تجاری بیشتر دور میشوند و به مدل سرویسگرای منبعباز نزدیکتر میشوند.
همچنین باید اشاره کرد که مدل مصرف، تنها مساله این رخداد نیست. پشت این مدل، عوامل دیگری نیز پنهان هستند. هر چه مدلهای سرویسگرا بیشتر خودشان را جا میاندازند، تاثیر بیشتری نیز بر دنیای نرمافزار تجاری میگذارند. مردم دیگر علاقهای به محصولات تجاری نشان نمیدهند که قرار است روزی به پایان برسد. در حقیقت، برگ برنده در اختیار کسانی است که گارانتی واقعی عرضه میکنند.
روند حرکت از توافق استفاده از نرمافزارهای تجاری (end-user licensing agreements) به سمت Service level agreement در حال تغییر است. بهعنوان مثال، سرویس salesforce.com سرویسهای با پشتیبانی SLA را به مشتریان خود میفروشد. در این صورت، اگر برای بخشی از سرویس یک شرکت، به شرکت دیگری وابستگی ایجاد شد، توافقنامه بین شما و آن شرکت این را نشان میدهد که سرویس ارائه شده باید حداقل مساوی یا حتی بهتر از سرویس شرکت باشد تا قابلیت انتقال به مشتری را داشته باشد.
در نهایت با رشد رایانش ابری شاهد این پیشرفت سریعتر جامعه منبعباز خواهیم بود. در جامعه منبعباز تغییرات بزرگ در زیرساخت اتفاق میافتد سپس به سمت بالا و لایه کاربرد حرکت خواهد کرد.
منبع: / روزنامه / جام جم ۱۳۹۰/۷/۳
نویسنده : محمدرضا قربانی
نظر شما